بایستههای وقف در ایجاد تمدن نوین اسلامی
سیدمصطفی طباطبایی[1]
مهدی اثنیعشران[2]
زهرا آبیار[3]
چکیده
نهاد وقف از جمله مؤلفههای تمدنساز در تاریخ بشریت، بهخصوص تمدنهای دینی بهشمار میرود؛ بهگونهایکه مطالعة هر تمدنی بدون توجه به این نهاد، کاری ابتر و ناقص خواهد بود. به همین دلیل، تحقق تمدن نوین اسلامی نیز بدون در نظر گرفتن الزامات و بایستههای نهاد وقف در آن، امری دشوار یا حتی غیرممکن میباشد. الزامات، تأثیرات و کارکردهای نهاد وقف در شکلگیری تمدن نوین اسلامی با بررسی دستاوردهای این نهاد در طول تمدن اسلامی، موضوع اصلی این پژوهش است. سؤالات اصلی این پژوهش از این قرار است: ساختار اصلی نظریة تمدن نوین اسلامی چیست؟ کارکردهای مختلف نهاد وقف در طول تمدن اسلامی کدام بوده است؟ و الزامات و بایستههای این نهاد در راستای ایجاد تمدن نوین اسلامی چیست؟ در این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانهای و بررسی اسناد، به سؤالات یادشده پاسخ داده شده است. چگونگی الزام به ایجاد ظرفیتهای مختلف این نهاد در راستای پاسخدهی به نیاز جامعه در تمدن نوین اسلامی، از نتایج این پژوهش است.
کلیدواژگان: وقف، موقوفات، تمدن نوین اسلامی، تمدن اسلامی
مقدمه
ضرورت برنامهریزی برای ایجاد و شکلگیری تمدن نوین اسلامی، امروزه عنوان یکی از مسائل مهم اندیشمندان اسلامی است که غالباً در سمینارهای مختلف بدان پرداخته میشود؛ ولی آنچه در این مسیر باید مورد توجه قرار گیرد، اولاً تعریفی دقیق از تمدن نوین اسلامی و ثانیاً سازوکارهای لازم برای ایجاد آن است. در واقع، تمدن را مجموعهای از آداب و رسوم و رفتار و هنر و صنایعی بیان کردهاند که منبعث از یک فرهنگ مشترک در یک جامعه است. فرهنگها صورت نرمافزاری یک تمدناند و تمدن صورت مادی و سختافزاری فرهنگ است. بهتعبیردیگر، نمود عینی فرهنگها در سبک زندگی یک جامعه در طول تاریخ را «تمدن» مینامند و به بیان کلیتر، «تمدن» اجتماع فرهنگهای مختلف است (آراستهخو، 1369: ص273). از همین روست که بیشتر اندیشمندان تاریخ تمدن، همچون ویل دورانت، تمدن را زاییدة تاریخ میدانند و آن را در دورههای مختلف تاریخی بررسی میکنند. در اندیشة این گروه از متفکران، خردهفرهنگها و آداب و رسوم بهمرور زمان تبدیل به فرهنگ میشوند و نهادینه شدن فرهنگهای مختلف در یک جامعه، ارتباطات اجتماعی مبتنی بر فرهنگ یا بهتعبیری «مدنیت» را بهوجود میآورد و با شروع مدنیت و شهرنشینی، کمکم تمدن ایجاد میشود (دورانت، 1391: ص3). پس هرگاه صحبت از تمدن میشود، باید پشتوانهای از تاریخ را برای آن متصور بود. این در حالی است که نظریة «تمدن نوین اسلامی» اگرچه زاییدة تاریخ است، ولی به آیندة جهان اسلام، و در نگاه جهانشمولتر، به آیندة بشریت مربوط میشود و از این حیث، با تعاریف تاریخی تمدن مغایرت دارد؛ چراکه تمدن نوین اسلامی حالت آیندهنگری دارد. بنابراین پیش از هر صحبتی دربارة این موضوع، ناگزیر از چهارچوببندی ساختاری برای این نظریهایم. پس از آنکه تعریفی جامع از این نظریه ارائه شد، آنگاه باید به الزامات این تمدن پرداخت و چگونگی تأثیر نهاد وقف در شکلگیری این الزامات تبیین شود.
پرسش اصلی این پژوهش آن است که نهاد وقف چگونه در ایجاد تمدن نوین اسلامی میتواند تأثیرگذار باشد؟ برای پاسخگویی به این پرسش، ابتدا باید به دو سؤال زیر پاسخ داد:
چهارچوب نظری تمدن نوین اسلامی چگونه است؟
الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی چیست؟
روش تحقیق
در این مقاله سعی شده است که با استفاده از تحلیل اسنادی و مطالعة کتابخانهای و گاه بررسی وقفنامههای معروف، به موضوعات یادشده پرداخته شود، که در این میان به اسناد موقوفات دوران صفوی بهعنوان یکی از دورههای طلایی تجلی وقف در راستای توسعة تمدن اسلامی اشاره شده است.
پیشینة پژوهش
در زمینة تمدن نوین اسلامی تا کنون مقالات متعددی به رشتة تحریر درآمده است که هر کدام به ویژگیهای خاصی از این نظریه پرداختهاند؛ ولی کمتر مقالهای با موضوع این پژوهش به نگارش درآمده است. از میان این پژوهشها میتوان به این موارد اشاره کرد: «اقتضائات تحقق تمدن نوین اسلامی»، تألیف مریم ملاشاهی (1394)، ارائهشده در همایش ملی تمدن نوین اسلامی: نویسنده به الزامات اخلاقی، عقلانی و معنوی تمدن نوین اسلامی پرداخته و بر آن بوده است که رابطة ایجابی این سه مورد را با شکلگیری تمدن نوین اسلامی تبیین کند. عقلگرایی، عدالتگرایی، علمگرایی و…، از جمله مؤلفههای تمدن نوین اسلامیاند که خزایی ، خسروی و رجبی دوانی (1396) در مقالهای تحت عنوان «مؤلفههای نیل به تمدن نوین اسلامی…» بدان پرداختهاند. محسن فرمهینی فراهانی (1395) نیز از جمله افرادی است که در این زمینه مقالهای با عنوان «الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی» منتشر کرده است. ایشان در این مقاله سعی بر آن داشته است تا الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی را در سه محور دانش، نگرش و توانش در دو بعد سختافزاری و نرمافزاری مورد پژوهش قرار دهد و با بیان مواردی همچون پویایی دانشگاه و دستگاههای بینالملل، خودباوری در مردم، احساس امنیت و مقابله با اسلامهراسی و…، سعی در تبیین چگونگی نیل به تمدن نوین اسلامی داشته است. آقای رضا رفیعی (1396) نیز در رسالة کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی و نقد نقش تفسیر علمی در احیا و شکوفایی تمدن نوین اسلامی» سعی در تبیین روایی تمدن نوین اسلامی داشته است. از این دست پژوهشها با موضوع تمدن نوین اسلامی در چند سال اخیر تألیف شده است و همة پژوهشگران درصدد آن بودهاند که با استفاده از مبانی مورد نظر در علوم مختلف، به بیان چگونگی دستیابی به تمدن نوین اسلامی بپردازند؛ ولی در این میان چگونگی کارکرد نهاد وقف در دستیابی به این تمدن، که موضوع اصلی این مقاله است، تا کنون مورد پژوهش قرار نگرفته است.
ضرورت تحقیق
چنانکه بیان شد، نقش نهاد وقف در شکلگیری تمدنهای مختلف در طول تاریخ، امری اجتنابناپذیر است؛ تاجاییکه مطالعة تمدنهای مختلف بدون بررسی تأثیر این نهاد در شگلگیری و ادامة حیات آن، امری ابتر و ناقص است. به همین دلیل برای بیان اندیشة ایجاد تمدن نوین اسلامی، ضرورت دارد که نهتنها به چگونگی تأثیرگذاری نهاد وقف در شکلگیری این تمدن توجه شود، بلکه نقش نهاد وقف در استمرار و استحکام تمدن نوین اسلامی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. ازهمینرو بررسی بایستههای نهاد وقف در ایجاد و توسعة تمدن نوین، امری ضروری است.
- چهارچوب نظری تمدن نوین اسلامی
یکی از مهمترین اقداماتی که هر پژوهشگر در راستای ارائة پاسخ به سؤالات خود باید بدان توجه کند، چهارچوببندی نظری برای پژوهش خود است (سیدامامی، 1387: ص162). در واقع برای بیان هر اندیشه و نظریهای ابتدا باید تعریف درستی از آن ارائه شود و در بیان مفهوم نیز سطوح مختلف آن مورد توجه قرار گیرد. بدینمنظور در ابتدا نیاز است که تعاریف مختلف از «تمدن» در راستای فهم نظریة «تمدن نوین اسلامی» صورت پذیرد و بعد از آن، سطوح مختلف این نظریه تبیین شود.
1ـ1. معنای تمدن
در بیان مفهوم تمدن، نظرات مختلفی تا کنون بیان شده است که آنها را میتوان در چهار گروه مختلف بیان کرد: گروه اول، تمدن را متشکل از تجمیع فرهنگها میدانند که در ارتباط با یکدیگر به آن هویت میبخشند. در واقع در دیدگاه ایشان، رابطة منطقی عموم و خصوص مطلق بین فرهنگ و تمدن جاری است؛ بهگونهایکه فرهنگ در دایرة تمدن قرار میگیرد. گروه دوم، تمدن و فرهنگ را یکسان تلقی میکنند و وجه تمایزی میان آنها قائل نیستند. گروه سوم، مانند ویل دورانت، آغاز تمدن را از مدنیت و شهرنشینی میدانند؛ و گروه چهارم گروهی هستند که فرهنگ را سنگ بنای تمدن میدانند که در بین مورخان و جامعهشناسان معاصر، این نظریه رجحان دارد (درخشه، آقایی و فتحیمهر، 1396: ص42).
2ـ1. سطوح مختلف نظریة تمدن نوین اسلامی
1ـ2ـ1. هستیشناسی تمدن نوین اسلامی
در هر موضوع پژوهشی، هستیشناسی سؤال خاصی را بیان میکند و در پی یافتن آن واقعیت است (بنتون و کرایپ، 1384: ص23). در واقع، پرسشهای هستیشناسی پرسشهایی دربارة ماهیت واقعیتاند (مارش و فورلانک، 1387: ص32ـ64). هستیشناسی، نگاه پژوهشگر به جهان هستی است و در هر موضوع پژوهشی نگاه هستیشناسانة او میتواند راهگشا باشد (Barbour, 2007: P.20). با این توصیف، به این سؤال میرسیم که از دیدگاه هستیشناسانه، واقعیت تمدن نوین اسلامی چیست؟
در یک نگاه کلی هستیشناسانه، تمدن نوین اسلامی را میتوان در دو بُعد دستهبندی کرد: بعد اول، جنبة مادی و دنیایی این نظریه است که در دید اکثر دانشمندان مورد توجه است. از این بعد، این نظریه خواستار یک نظام اجتماعی مبتنی بر تعلیمات دین مبین اسلام است. بالطبع اکثر مادیگرایان و کسانی که صرفاً به جهان هستی بهعنوان ماده نگاه میکنند، از این دیدگاه این نظریه را مینگرند و کمتر به آن اعتقاد دارند؛ چون بسیاری از مفاهیمی که در این نظریه مورد توجه است، تنها جنبة مادی و دنیایی ندارد و به جهان مابعدالطبیعه و آخرت نیز مرتبط میشود. ازاینرو درک اینگونه امور برای کسانی که فقط با علوم جاری روز به مقولههای اجتماعی مینگرند، غیرممکن است و این نظریه را برخلاف علوم اجتماعی میدانند و در تحقق آن تشکیک میکنند. در دیدگاه ایشان، تنها زندگی دنیوی مورد توجه است و مفاهیمی همچون ثواب، خیرخواهی، آخرتگرایی و…، نهتنها نامفهوم است، بلکه چون با علوم مادی قابل امتزاج نیست، گاه مزاحم اندیشههای بشر است.
در بعدی دیگر، این نظریه به زندگی اُخروی انسان نیز توجه میکند. در این دیدگاه، این جهان محل گذر است و انسان باید چنان زندگی کند که نهتنها خود در رفاه و آسایش و آرامش باشد، بلکه تمام سعی و تلاش خود را بکند تا دیگر افراد جامعه نیز در سطح مطلوبی از زندگی باشند. در این بُعد از زندگی، انسان علاوه بر توجه به زندگی مادی خود باید تلاش کند تا با اجرای فرامین دینی که اکثراً جنبة اجتماعی هم دارند، زندگی اخروی خوبی نیز برای خویش و دیگر افراد جامعه ترسیم کند. در دیدگاه دانشمندان دینی، کاربست همین فرامین دینی میتواند سعادت دنیا و آخرت را نهتنها برای فرد، بلکه برای جامعه نیز بههمراه داشته باشد.
2ـ2ـ1. معرفتشناسی تمدن نوین اسلامی
معرفتشناسی یعنی مطالعة اینکه چه چیز را چگونه میتوان شناخت (والیمن، 2014م: ص12). بهطور کلی، معرفتشناسی به مفروضاتی دربارة چگونگی شناخت دربارة هرچه وجود آن پذیرفته است، اطلاق میشود (صادقی فسایی و ناصری راد، 1390: ص81)؛ ولی آنچه در گذر تاریخ علم از اهمیت برخوردار است، ثابت بودن عناصر شناخت و تغییر پارادایمهای معرفتشناسی است. در واقع، آنچه انسانِ امروزه را با انسانِ گذشته متمایز میسازد، استفاده از پارادایمهای مختلف در معرفتشناسی است.
امروزه برای شناخت تمدنها، آن را در گروههای مختلف تقسیمبندی میکنند: تمدن مسیحیت، تمدن اسلامی، تمدن یهودی، تمدن شرق، تمدن غرب، تمدن آسیا، تمدن اروپا، تمدن ایران، تمدن چین، تمدن سرخپوستان، تمدن سیاهپوستان و…، که نقش سرزمین و جغرافیا و نگرش سیاسی، نژادی و طبقاتی در غالب این دستهبندیها کاملاً مشهود است. حال سؤال اساسی این است که شناخت تمدن نوین اسلامی بر مبنای کدام یک از نگرشها باید صورت پذیرد؟ در این خصوص دو نگرش را میتوان بیان کرد: یکی اینکه این تمدن چون مربوط به دین مبین اسلام میشود، پس آن را باید در نگرش دینی و مربوط به مسلمانان بیان کنیم. با این نگرش، تمامی مسلمانان جهان با توجه به فرامین و دستورهای اسلامی، در شاکلة این تمدن قرار میگیرند و جامعة تمدنی این نظریه را تشکیل میدهند؛ اما در اندیشة صاحبنظران این تمدن، این نوع نگرش نهتنها جفا در حق مسلمانان، بلکه برداشتی غلط از معرفتشناسی این تمدن است؛ چراکه چنین برداشتی منطبق با نظریات دانشمندان جامعهشناسی مادیگراست که جنبة مادی و نگرش اجتماعی را در دیدگاههای خود دارند؛ درصورتیکه در دین مبین اسلام، تمامی جهانیان مورد توجه است و دستورهای دینی برای زندگی و سعادت بشریت است و به همین دلیل در بُعد دینی این نظریه، تمامی مردم جهان مستحق چنین تمدنی هستند و لازمة تشکیل آن، فهم درست از دستورهای الهی است.
3ـ2ـ1. غایتشناسی تمدن نوین اسلامی
نظريات غايتشناسانه در علم جامعهشناسی، اصولاً به نظرياتي گفته میشود كه جامعة بشري را داراي هدفي عالي میدانند؛ هدفي كه ما آدميان همّ خود را بدان معطوف میکنیم يا بايد بدان معطوف کنیم (پایک، 1391). در واقع، «غایت» همان هدف مهم و نهایی است که تودة یک جامعه را برای نیل به آن بسیج میکند. از نگاه هستیشناسی تمدن، غایت هر تمدنی میتواند به دو صورت باشد: یکی غایت منفعتطلبی و دیگری غایت سعادتطلبی. تفاوت این دو در این است که در غایت منفعتطلبی، منفعت گروه اجتماعی مدنظر است؛ ولی در غایت سعادتطلبی، سعادتمندی آن گروه اجتماعی مدنظر است که در این سعادتمندی، التزام به اخلاقیات انسانی جایگاه ویژهای دارد.
در دید هستیشناسی، غایتگراییِ تمدن نوین اسلامی با توجه به مبنای دینی و الهی آن، غایتگرایی سعادتطلبی است؛ بهگونهایکه در دیدگاه اندیشمندان این نظریه، هدف نهایی از ایجاد و شکلگیری تمدن نوین اسلامی، سعادتمندی دنیوی و اخروی جامعة بشریت است.
4ـ2ـ1. روششناسی تمدن نوین اسلامی
روششناسى، شناخت شیوههاى اندیشه و راههاى تولید علم و دانش در عرصة معرفت بشرى است و موضوع این دانش، روش علم و معرفت است؛ و «روش» در ارتباط مستقیم با عواملى نظیر موضوع معرفت، هدف معرفت، هستىشناسى، و معرفتشناسىاى است که معرفت بر اساس آن شکل مىگیرد. معرفت، خصوصاً اگر کاربردى باشد، در روش خود از نظریهاى هم که مبتنى بر آن است، اثر میپذیرد (پارسانیا، 1383: ص10).
در واقع، «روش» با «روششناسی» در نظریة علمی متفاوت است. «روش» مسیری است که دانشمندان و علمای یک علم برای نیل به هدف و دستیابی به نتایج خود، آن را بهکار میبرند؛ ولی «روششناسی» شناخت این مسیر و روشهاست. روششناسی شاید علم درجة دوم در مسیر پژوهش باشد؛ ولی در نظریات کلان اجتماعی، همچون ایجاد تمدن نوین اسلامی که تبیین مسیر در آن بهشدت اهمیت دارد، روششناسی کارکرد و اولویت ویژهای دارد. در نظریههای تمدنی، دو نوع روششناسی وجود دارد: اول آنکه نیل به اهداف، مهمترین انگیزه باشد و برای رسیدن به آن، از هر روش و وسیلة ممکن باید استفاده کرد؛ که نمونة آن را در نظریات لیبرالیسم شاهد بودیم؛ مسیر دوم این است که به مسیر و روش رسیدن به اهداف نیز دقت شود؛ بهگونهایکه همسو با اهداف، مسیر رسیدن به آن نیز تبیین گردد. در نظریة تمدن نوین اسلامی که غایت آن سعادتطلبی جامعة بشری است، بالطبع روش و شیوة رسیدن به آن نیز باید اخلاقمدار و دینی باشد تا در مسیر نیل به اهداف، حقی از کسی ضایع نشود. به همین دلیل است که روششناسی در این نظریه باید بهشدت مورد توجه قرار گیرد.
با این تعابیر میتوان اینگونه بیان کرد که نظریة «تمدن نوین اسلامی» اولاً نظریهای بر مبنای دین اسلام است که هم سعادت دنیوی و هم سعادت اخروی انسان را مدنظر دارد؛ و ثانیاً کاربرد آن برای جهان بشریت است، نه صرفاً برای مسلمانان؛ و هدف آن نیز ایجاد سعادتمندی جامعة بشریت است؛ بهگونهایکه در مسیر نیل به این هدف نیز حاضر نیست هیچ یک از حقوق بحق اشخاص و گروهها را نادیده بگیرد.
- الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی
حال که نظریة تمدن نوین اسلامی تبیین شد، به این سؤال اساسی میرسیم که الزامات شکلگیری این تمدن چیست و نهاد وقف در شکلگیری این الزامات چگونه میتواند تأثیرگذار باشد؟ در مورد الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی مقالات و تألیفاتی توسط اندیشمندان حوزة علم تاریخ اسلام و همچنین علوم اجتماعی صورت پذیرفته است. برخی این الزامات را در دو دستة سختافزاری و نرمافزاری تقسیم کردهاند و برای هر دو دسته، سه بُعد دانش، نگرش و توانش را بیان میکنند؛ سپس با استفاده از این تقسیمبندی، کارکردهای مختلفی همچون الزامات دینی، کارکرد دانشگاهها، مساجد و… را تبیین کردهاند (فرمهینی فراهانی، 1395: ص86).
در دستهبندی دیگر از این الزامات، چهار ضلع برای تشکیل تمدن نوین اسلامی ترسیم شده است. از دید برخی از نظریهپردازان تمدن نوین اسلامی، بینش، دانش، کنش و روش، اضلاع تشکیل این تمدناند (معماری، 1396: ص26). همچنین در نگاهی دقیقتر، قرآنمحوری، علمگرایی، تولید علوم انسانی اسلامی و رسالت جهانی دین اسلام نیز از دیگر الزامات تحقق تمدن نوین اسلامیاند (غفاری هشجین و ناصری خاکی، 1395: ص137). برخی نیز با الهام از تأثیرات تمدنی آموزههای دینی در طول تاریخ اسلام، ایجاد خودباوری و اعتمادبهنفس در جامعه، مبنا قرار دادن علوم دینی، جامعهسازی با ایجاد قانون، تولید علم اسلامی و توجه ویژه به تولید علم را مبانی اساسی تشکیل تمدن نوین اسلامی میدانند (خزاعی، خسروی و رجبی دوانی، 1396: ص29ـ35).
البته با اینکه دستهبندیهای مختلفی در زمینة مؤلفهها و الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی از سوی محققان صورت گرفته است، ولی چهارچوب اصلی آن را میتوان در بیانات مقام معظم رهبری بهعنوان یکی از نظریهپردازان اصلی بررسی کرد. از دید ایشان، برای تشکیل هر تمدنی دو عنصر اساسی نیاز است: یکی تولید فکر و دیگری پرورش انسان (خامنهای، 1370). تقریباً میتوان گفت، تمامی دستهبندیها و مواردی که در راستای الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی باید صورت پذیرند، به دو مقولة «پرورش انسان از دید اسلامی» و «تولید علم و فکر» مربوطاند؛ چراکه اگر آموزههای دینی درست و بهجا مورد استفادة انسان قرار گیرند، نهتنها خود این انسان یک فرد مؤمن واقعی متمدن و تأثیرگذار خواهد بود، بلکه از تجمیع این افراد، جامعهای دینی و اخلاقمدار و متمدن ایجاد خواهد شد. از طرفی، تولید علم و فکر منجر به تولید ثروت و قدرت خواهد شد و این دو مقوله، امنیت اقتصادی و امنیت سیاسی را که از مؤلفههای مهم حکومت اسلامی برای تشکیل تمدن اسلامیاند، به ارمغان خواهد آورد.
- کارکرد نهاد وقف در تحقق تمدن نوین اسلامی
حال با توجه به مطالب ذکرشده، به بررسی کارکرد نهاد وقف در ایجاد و توسعة این الزامات در راستای تشکیل تمدن نوین اسلامی خواهیم پرداخت.
1ـ3. وقف برای تولید و گسترش بینش اسلامی جهت نیل به پرورش انسان
1ـ1ـ3. وقف برای ترویج فرهنگ قرآنی
اولین گام در ترویج آموزههای دینی در جامعة اسلامی، ترویج فرهنگ دینی ـ قرآنی است. متأسفانه در نیات واقفان در ایران اسلامی، کمتر از پنج درصد موقوفات برای ترویج فرهنگ قرآنی ثبت شده است.[4] بهنظر میرسد که آگاهسازی جامعه برای اهداف قرآنی میتواند گسترش موقوفات قرآنی را بههمراه داشته باشد. برنامهریزی مناسب و هدفمند از سوی متولیان امر برای بهرهمندی بهینة جامعة اسلامی از موقوفات قرآنی، میتواند در ترویج فرهنگ قرآنی بهشدت تأثیرگذار باشد. برگزاری جلسات تفسیر قرآن کریم با توجه به مسائل روز جامعه، از جمله برنامههایی است که موقوفات قرآنی میتوانند در آن پیشقدم باشند و زمینه را برای فهم دینی جامعه از شرایط روز فراهم آورند.
2ـ1ـ3. وقف برای تأسیس و پایداری حوزههای علمیه
یکی از مهمترین لازمههای تمدن اسلامی، ایجاد و پایداری حوزههای علمیه برای گسترش علوم دینی در جامعه و پرورش مبلغین اسلامی است. خوشبختانه این امر از آغازین سدههای اسلامی تا کنون بهشدت مورد توجه حکومت و مردم بوده است؛ بهگونهایکه نهتنها مدارس علمیة گستردهای در جایجای سرزمینهای اسلامی احداث شد، بلکه با استفاده از نهاد وقف و ایجاد موقوفههای متعدد، سعی بر پایداری این مکانهای علمی در طول تاریخ بوده است؛ بهگونهایکه برای پایداری هر کدام از این مدارس، بازارها و کاروانسراهایی را وقف کردهاند تا از عواید آن، هزینة نگهداری مدرسه و همچنین معاش اساتید و طلاب و برگزاری مراسمهای دینی مختلف در طول سال تأمین شود.
البته در این مسیر، مدارس حکومتی برای ترویج مذهب خود به احداث و وقف این حوزههای علمیه دست میزدند؛ همچون خواجه نظامالملک طوسی که مدارس نظامیه را برای ترویج مذهب شافعی ایجاد کرد (کسایی، 1374: ص13) یا حکومت صفوی که مدارس علمیة متعددی را برای ترویج مذهب شیعة اثناعشری ایجاد نمود (احمدی، 1384: ص50)؛ ولی درهرحال وجود همین مدارس توانست شاکلة تمدن اسلامی را حفظ کند و توسعه بخشد و بهنظر میرسد که در راستای ایجاد تمدن نوین اسلامی، سازماندهی همین الگو و بهرهمندی از کارکرد وقف در ایجاد و پایداری این مدارس دینی، باید بسیار مورد توجه قرار گیرد.
3ـ1ـ3. وقف برای ترویج فرهنگ دینی و شعائر اهلبیت
یکی دیگر از الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی، آشنایی با سیرة پیامبر و مکتب اهلبیت است. در طول تاریخ اسلام برای این مهم موقوفات زیادی صورت گرفته است؛ بهویژه در مورد اقامة فرهنگ عاشورا و عزاداری حضرت سیدالشهدا و دیگر اهلبیت؛ تاجاییکه بیشترین درصد موقوفات در ایران اسلامی مربوط به همین مقوله است. برنامهریزی و جهتدهی درست به اینگونه موقوفات میتواند گسترة آشنایی با فرهنگ اهلبیت را در جامعة اسلامی توسعه بخشد.
از جملة این شعائر که میتواند موقوفاتی برای ایجاد و پایداری آن بهوجود آید، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) ترویج فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر و تقویت اصول اخلاقی در جامعة اسلامی: از جملة این اصول، با توجه به آموزههای دینی، میتوان به وفا به عهد، اصل انصاف، امانتداری، صداقت در گفتار و رفتار، صبر و سعة صدر، مهربانی و مدارا، و… اشاره کرد؛
ب) ترویج فرهنگ کرامت انسانی؛
ج) ترویج فرهنگ خودباوری و روحیة جهادی؛
د) ترویج سبک زندگی اسلامی: امروزه مبحث سبک زندگی اسلامی با توجه به تبلیغ روزافزون سبک زندگی غربی، بهشدت نیاز به حمایت و تبلیغ از سوی دستگاه حکومت دینی و جامعة دینی دارد. اهمیت تشکیل و تحکیم نهاد خانواده همواره در اسلام مورد تأکید بوده است و نیاز است که نهاد وقف با ایجاد پشتوانههایی همچون ایجاد بستر ازدواج آسان یا تأمین مسکن برای زوجها، در این خصوص نقشآفرینی کند. تقویت روحیة سادهزیستی و پرهیز از تجملگرایی و اسراف، کمک کردن به ایجاد اقتصاد خانوادهها با ایجاد شغل پایدار و ترویج و تشویق فرزندآوری، که یکی از دغدغههای اصلی نظریهپردازان تمدن نوین اسلامی برای آیندة جامعة اسلامی بهشمار میرود، از جمله مواردی است که میتوان با برنامهریزی مناسب و استفاده از نهاد وقف و بهرهگیری از تجربیات واقفان حال و گذشته، به آن دست یافت؛
ه) ترویج فرهنگ کار و تلاش و تولید در راستای ثبات اقتصادی و بینیازی جامعة اسلامی؛
و) ترویج فرهنگ خدمت به همنوع: یکی دیگر از معارف اهلبیت، پیشتازی ایشان در خدمت به مردم بوده است؛ بهگونهایکه در سیرة حضرت علی آمده است: ایشان باغات و چاههای آب ایجاد میکرد و آن را برای استفادة فقرا وقف میکردند (اشکوری، 1374 : ص65). همچنین امامان دیگر نیز به فراخور زمان خود برای دستگیری از مستمندان جامعه، موقوفاتی ایجاد کردند. این فرهنگ در طول تاریخ همواره مورد توجه مسلمانان بوده است؛ چنانکه امروزه خیریههای زیادی در سرزمینهای اسلامی وقف خدمت به مردم تأسیس شده که جامعة آماری آن در مراکز خدمات درمانی بهشدت مورد توجه است؛
ز) ترویج وحدت اسلامی و ایجاد زمینه برای دوری از تفرقة مسلمین جهت غلبه بر توطئههای دشمنان.
4ـ1ـ3. وقف برای توسعة مساجد
مساجد از ابتدای تاریخ اسلام تا کنون همواره پایگاه مهم و اصلی تمدن اسلامی بهشمار میرفتهاند؛ بهگونهایکه حضرت محمد در اولین اقدام خود پس از هجرت از مکه، به احداث مسجد برای انجام مناسک سیاسی اجتماعی اقدام فرمود و لزوم این امر، از همان دوران آغازین تا کنون همواره مورد توجه بوده است (قائدان، 1384: ص250).
مساجد جامع در شهرهای مختلف در طول تاریخ اسلام، همواره بهعنوان مهمترین پایگاههای عبادی و سیاسی اجتماعی شهرها مورد توجه بودهاند؛ چنانکه این مساجد نهتنها مکان عبادت، بلکه محل تجمع مردم و حتی سپاهیان و محل وعظ و خطابه و تدریس نیز بودند و تقریباً تا دوران قاجار نیز کارکردهای خود را حفظ کرده بودند و برای پایداری این مساجد، با استفاده از نهاد وقف، بازار و حمام و… نیز در کنار آن ایجاد میشد و عایدات آنها به تجهیز و توسعه و خدمات اجتماعی ـ فرهنگی در مسجد اختصاص مییافت.
در شهرهای اسلامی، مسجد قلب تپندة شهر محسوب میشد؛ بهگونهایکه در طراحی شهرهای اسلامی که غالباً بهصورت مدور بود، مرکز شهر را محل احداث مسجد جامع شهر در نظر میگرفتند و در اطراف آن، بازرها را طراحی میکردند که کانون تجارت مردمان بود و در مجاورت آن، محلات و خانهها را ایجاد میکردند؛ چنانکه در احداث شهر بصره و کوفه اینگونه عمل شد (ایزدی، 1379: ص78).
فقط در ایران اسلامی تا کنون بیش از هفتاد هزار مسجد ساخته شده است که بیشتر آنها، یا خود وقف هستند یا دارای موقوفاتاند (محمدی، 1396: ص155). کارکرد اصلی این مساجد، علاوه بر برگزاری نماز جماعت، برگزاری جلسات وعظ و خطابه برای آشنایی مردم با علوم اسلامی و معارف اهلبیت و برگزاری جلسات قرآن برای انس بیشتر مردم با قرآن است و در برخی مساجد نیز شاهد ایجاد پایگاه بسیج و فعالیتهای اجتماعی هستیم. این موارد میتواند الگوی مناسبی برای بهرهمندی حداکثری از جایگاه مسجد در ایجاد تمدن نوین اسلامی ارائه کند.
2ـ3. وقف برای گسترش دانش (تولید فکر و تولید علم).
همانطورکه بیان شد، تولید علم یکی از مهمترین اصول تمدن بهشمار میرود و برای تشکیل تمدن نوین اسلامی، جامعة اسلامی ناگزیر باید جامعة علمی نیز بوده و تولید علم یکی از ضروریات این جامعه باشد. برای نیل به این مقصود، باید نهاد وقف هدفمند و با برنامهریزی دقیق ایفای نقش کند. وجود بیش از 6800 موقوفة علمی، آموزشی و فرهنگی در ایران اسلامی (همان: ص157) سرمایة عظیمی است که نهتنها میتوان از آن برای ایجاد تمدن نوین اسلامی استفاده کرد، بلکه با بهرهگیری از تجارب آنها میتوان بهصورت هدفمند وقفهای جدیدی ایجاد نمود.
1ـ2ـ3. وقف برای توسعة مراکز آموزشی
نهاد وقف در طول تمدن اسلامی در زمینة توسعة خدمات علمی کارکردهای گوناگونی داشته است. کارکرد این نهاد بیشتر جنبة سختافزاری داشت؛ بهگونهایکه موقوفاتی برای تغذیة اقتصادی این مکانها وجود داشته است؛ برای مثال، مدرسة چهارباغ اصفهان موقوفات متعددی داشت که از عواید آن، مخارج اساتید، شهریة دانشجوها، هزینة تغذیة مطبخ مدرسه، تجهیز خوابگاه، هزینة برنامههای دینی و… تأمین میشد (نصیری مقدم، 1373: ص112ـ118). تجهیز کتابخانه، ایجاد موقوفات برای انجام کتابت و نسخهبرداری نیز از دیگر موقوفاتی است که در راستای توسعة مراکز علمی مورد توجه بوده است. در پارهای از زمانها، واقفان از لحاظ نرمافزاری نیز در توسعة این مراکز دخیل بودهاند؛ بهگونهایکه در وقفنامة مراکز آموزشی، آموزش برخی از علوم را جایز میشمردند و گاه مدرسه را برای پیروان مذهبی خاص وقف میکردند (همان). امروزه نیز با استفاده از همین پیشینه میتوان مراکزی علمی برای رشتههایی خاص و مورد نیاز جامعه وقف کرد و بهرهمندی از آن را برای مدت معلومی ویژة افراد مشخصی قرار داد تا بتوان زودتر به نتیجة مطلوب رسید. همانگونهکه در دورهای از تاریخ شاهد استفاده از نهاد وقف در توسعه و تجهیز رصدخانهها برای پیشرفت علم نجوم بودهایم (مظفری، 1388: ص60ـ71).
از دیگر مراکز علمی در تمدن اسلامی که ارتباط تنگاتنگی با نهاد وقف دارد، ایجاد و گسترش مراکز آموزشی درمانی با عنوان «مارستان» و «بیمارستان» است. موقوفات خدمات درمانی و بیمارستانی از مهمترین موقوفات در تمدن اسلامی است که از قرن سوم تا کنون همواره مورد توجه مردم و دستگاه حکومت بوده است. اولین بیمارستانی که با استفاده از نهاد وقف توانست علاوه بر خدماتدهی به مردم در توسعة علم پزشکی نیز بسیار تأثیرگذار باشد، بیمارستان عضدی بغداد مربوط به قرن چهارم هجری است (غنیمه، 1364: ص31) که یکی از مجهزترین و بهروزترین بیمارستانها، نهتنها در دورة خود، بلکه حتی تا دوران پس از زمان بویهیان بوده است. نیاز جامعه، و از طرفی توسعة علم پزشکی باعث گسترش مراکز علمی ـ درمانی ـ آموزشیِ موقوفه در طول تاریخ در تمدن اسلامی شد؛ تاجاییکه میتوان گفت، امروزه غالب مراکز خدمات درمانی از نهاد وقف بهره میبرند و بیشتر بیمارستانها نیز برای تأمین برخی از هزینههای خود دارای موقوفاتاند.
طبق آخرین گزارشها، تا کنون بیش از 1400 موقوفة بیمارستانی و خدمات درمانی در ایران اسلامی به ثبت سازمان اوقاف و امور خیریه رسیده است که فقط تعداد 113 بیمارستان در تهران شامل این آمارند (محمدی، 1396: ص155) و شاید مهمترین و زبانزدترین این بیمارستانها بیمارستان نمازی شیراز باشد.
2ـ2ـ3. وقف برای مولد اقتصاد
یکی دیگر از کارکردهایی که نهاد وقف میتواند داشته باشد، کارایی آن در ایجاد و توسعة مولدهای اقتصاد در جهان اسلام است. نهاد وقف در این مورد به دو صورت میتواند راهگشا باشد: اول آنکه به کمک مراکز علمی و تولیدی بیاید و با ایجاد موقوفات، بخشی از هزینة جاری این مراکز را تأمین کند تا در شرایط بحران، آسیبپذیری کمتری را شاهد باشد؛ دوم آنکه با ایجاد موقوفاتی پایدار و استفاده از عواید آن برای پرداخت وامهای قرضالحسنه، به ایجاد تولید و اشتغال کمک کند و بدین صورت، امنیت اقتصادی را برای جامعه فراهم سازد. نمونة چنین رفتاری را در موقوفات برادران همدانیان در اصفهان شاهد بودهایم که با ایجاد کارخانجات و استفاده از وقف، همچنان بعد از گذشت بیش از نیمقرن، فضای کسبوکار و تولید همچنان رونق دارد و از طرفی با ایجاد خیریه و قرضالحسنه توانسته است از عواید و سود این کارخانجات، به نیازمندان هم کمک کند (رجایی، 1394، ج4: ص695ـ696).
این مورد از کارکرد وقف، یکی از بایستههای اساسی در شکلگیری تمدن نوین اسلامی است؛ چراکه در دنیای امروز، امنیت اقتصادی برای کشورهای اسلامی، با توجه به دشمنی کشورهای غربی، باید بهشدت مورد توجه باشد. بهنظر میرسد که دولتهای اسلامی نیز با کاربست درست نهاد وقف و ایجاد موقوفات متعدد برای مولدهای تولیدی، میتوانند به رونق اقتصادی خود کمک شایانی کنند و در درازمدت نیز آن را تضمین نمایند. هرچند در این مورد، مراکز علمی و فقه اسلامی نیز باید در صحنه باشند.
- توانش و کنش، شرط تحقق نظریة تمدن نوین اسلامی
اگرچه کاربست نهاد وقف در راستای ایجاد تمدن نوین اسلامی تأثیر بسزایی خواهد داشت و میتواند مسیر روبهرشدی، نهتنها برای شکلگیری این تمدن، بلکه حتی برای پایداری آن داشته باشد، ولی یکی از شروط اصلی تحقق این امر، ایجاد روحیة عمل کردن به فرامین اسلامی است. در این صورت است که انسان میتواند به آینده چشم امید داشته باشد؛ چراکه به فرمایش قرآن کریم: «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» (نجم: 39).
1ـ4. کار ارزشی انسانی
در تبیین بینش اسلامی برای جامعه باید بر این نکته تأکید شود که عمل کردن به فرامین دین همواره ارزشمند است؛ چراکه دین اسلام صرفاً یک ایدئولوژی و مکتب نیست؛ بلکه بر امورات دنیوی و امرار معاش نیز بسیار تأکید دارد و از آحاد جامعه خواسته است که برای نیل به اهداف انسانی ـ اسلامی، تمام تلاش خود را بهکار برند؛ یعنی هر شخصی در هر جایگاهی باید به وظایف خود آگاه باشد و تلاش خود را مبذول دارد که به بهترین شکل وظیفة خود را انجام دهد تا نهتنها برای امرار معاش خود و خانوادهاش سعی و کوشش کرده باشد، بلکه در راستای بینیازی اقتصادی جامعة اسلامی مثمر ثمر بوده باشد. بر همین مبناست که در دیدگاه فلاسفة اسلامی، کار کردن دارای ارزش موضوعی است؛ یعنی هم فیذاته ارزشمند است و هم بهدلیل نتایج منجر از آن، ارزش دارد (جعفری، 1386، ج5: ص158). از همین روست که پیشوایان دینی علاوه بر تفسیر آیات قرآن و ترویج فرهنگ اسلامی، خود را مقید به عمل کردن به آن میدانستند. حضرت علی میفرمایند: «ما اَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ اِلاّ وَ قَدْ سَبَقْتُكُمْ بِاْلعَمَلِ بِهِ وَ لانَهَيْتُكُمْ عَنْ شَيْءٍ اِلاّ سَبَقْتُكُمْ بِالنُّهي عَنْهُ» (دشتی، 1379: ص236)؛ من شما را به چيزي دستور ندادم، مگر آنكه پيشتر خودم به آن عمل كرده باشم؛ و شما را از چيزي بازنداشتم، جز آنكه پيش از آن خودم آن را ترك كردهام». علامه شهید مطهری دلیل اقبال و پذیرش پیامبران و امامان را از طرف مردم همین موضوعِ عمل کردن به آموزههای خود میداند و بیان میکند که برخلاف فلاسفه، انبیا و اولیای الهی تنها نظریه و مکتب ندارند؛ بلکه عمل کردن به آن مکتب و نظر را خود ابتدا آغاز میکنند و اینگونه هم نیست که اول بگویند، بعد عمل کنند؛ بلکه اول عمل میکنند و بعد به مردم میگویند که شما هم عمل کنید؛ و به همین دلیل تأثیر سخنانشان بهمراتب بیشتر است (مطهری، 1385، ج1: ص238). استاد شهید مطهری در جایی دیگر دربارة انقلاب اسلامی بیان میکند: «هرجا و هر وقت مردمی واقعاً اسلام را بپذیرند و به دستورات آن عمل کنند، همین خاصیت رشد و تزاید و تکامل و استقلال و روی پای خود ایستادن و دیگران را به حیرت واداشتن را دارد» (مطهری، 1384: ص41).
البته در مسیر عمل به فرامین اسلامی و کار و تلاش، چند نکته مورد توجه است: اول اینکه با توجه به آموزههای دینی و قرآنی، کار و تلاش، بیشتر گروهی و مربوط به آحاد جامعه است؛ چراکه قرآن مؤمنین را بیشتر بهصورت گروهی خطاب قرار داده و با بیان «عملوا الصالحات» جامعة اسلامی را مدنظر داشته است؛ دوم اینکه بر طبق آیة «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت: 69). چنانچه جامعهای در راه اهداف انسانی اسلامی آغاز به مجاهدت کند، خداوند متعال نیز حتماً آنها را کمک خواهد کرد؛ و سوم اینکه در این مسیر، صبر و استقامت از لوازم پیشرفت است و جامعة اسلامی باید با صبر و استقامت و استمداد از خداوند متعال مسیر رشد و تعالی را بپیماید.
2ـ4. علم بدون مرز
یکی دیگر از شرایط مهم تحقق تمدن نوین اسلامی، توجه به علم بهعنوان یکی از اصلیترین شاکلههای این نظریه است. منتها منظور از علم و تولید علم، صرفاً نباید علوم دینی باشد؛ هرچند علوم دینی بسیاری از مشکلات جامعة اسلامی را حل خواهد کرد؛ ولی لزوم توجه به دستاوردهای علمی تمدنهای دیگر برای تسریع روند علمی، امری الزامی است. لازم به ذکر است که این وجهة علمآموزی مورد توجه اولیای دین نیز قرار گرفته است و اسلام نیز هیچگاه علمآموزی را مختص جوامع اسلامی ندانسته و به دریافت علم در اقصینقاط سرزمینهای عالم دستور داده است. حدیث معروف «اطلب العلم ولو بالصین» (مطهری، 1368: ص160) گویای این واقعیت است.
همچنین در آموزههای اسلامی، علم خاصی برای یادگیری بیان نشده است و همة علوم در جایگاه خود محترم و مفید شمرده شدهاند؛ بهجز علمی که برای انسان سودمند نباشد. در احادیث نبوی آمده است، هرکه دنیا را میخواهد، به علم روی آورد؛ و هرکه آخرت را میخواهد، به علم روی آورد؛ و هرکه هر دو را میطلبد، باز به علمآموزی روی آورد (دارمی، 1408ق، ج1: ص28). از طرفی در فراگیری علوم، جنسیت نیز ملاک نیست؛ چراکه باز در احادیث آمده است: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم» (کلینی، 1414ق، ج1: ص36)؛ یعنی کسب علم بر هر مرد و زنی واجب است.
نتیجه
نظریة تمدن نوین اسلامی تقریباً در اواسط دهة هفتاد بیشتر نمایانگر شد و کمکم بهعنوان یک نظریة مهم اندیشمندان مسلمان، بهویژه در جمهوری اسلامی ایران ـ که توانسته بود انقلاب اسلامی را بر مبنای دین به نتیجه برساند ـ مطرح شد. در بین اندیشمندانِ این نظریه و بهخصوص متفکرانی که زعام این حکومت را در دست داشتند، گذار از مرحلة حکومت اسلامی به ایجاد تمدن نوین اسلامی، تحقق آرمان و اهداف این حرکت عظیم دینی است و غایت نهایی آن نیز پیوند این تمدن با حکومت عدل مهدوی است. به همین دلیل شاکلههای اصلی این نظریه بر مبنای دین، جامعهای دینی و انسانی با اهدافی سعادتطلبانه برای جهان بشریت و مسیری بدون ظلم و جور ترسیم کرده و سعی در زمینهسازی برای تشکیل چنین تمدنی، از اهداف مهم متفکران صلحاندیش جهان اسلام است.
یکی از آموزههای مهم تمدنی که در دین مبین اسلام نیز به آن بهطور ویژه توجه شده، نهاد وقف است. این نهاد با رویکرد دنیوی و اخروی توانسته است در تمامی ادیان الهی کارکردهای مختلفی را با توجه به نیازهای جامعه از خود نشان دهد؛ چنانکه در دید پژوهشگران حوزة وقف بیان شده است که موقوفات برآیند نیازهای جامعة انسانی در زمانهای مختلف بودهاند و واقفان، مصلحان اجتماعی زمان خود هستند.
در زمینة ایجاد تمدن اسلامی، نهاد وقف نهتنها یکی از ابزارهای مهم پرورش انسان و جامعهای دینی بوده، بلکه در زمینههای تولید علم، فرهنگ، اقتصاد و خدمات رفاهی ـ اجتماعی تأثیری شگرف داشته است؛ تاجاییکه مطالعة تمدن اسلامی بدون در نظر گرفتن کارکرد این نهاد، اصلاً امکانپذیر نیست. از همین روست که برای ایجاد تمدن نوین اسلامی نیز نظریهپردازان این جریان باید حتماً نگاهی ویژه و کاربردی به نهاد وقف داشته باشند و از دستاوردهای آن در طول تاریخ برای تشکیل این تمدن بهرهبردای کنند.
نهاد وقف میتواند با اتخاذ سازوکار مناسب و با توجه به کارکردهای سیال خود، در زمینة برطرف کردن اکثر مشکلات جامعة اسلامی در تشکیل تمدن نوین اسلامی پیشقدم باشد؛ منتها این مقوله، اولاً نیازمند مطالعة دقیق کارکردهای مختلف این نهاد در طول تاریخ است و ثانیاً با بهرهگیری از این تجارب و استفاده از ظرفیت حوزه و دانشگاه، ظرفیتهای تمدنی جدید این نهاد نیز باید بهدست آید. لذا نتیجة اصلی این پژوهش در راستای پیشنهادی با عنوان «تبیین سند راهبردی ظرفیتهای نهاد وقف در ایجاد و گسترش تمدن نوین اسلامی» با همکاری مراکز علمی حوزه و دانشگاه و نظارت فقهاست.
منابع
قرآن کریم.
آراستهخو، محمد. 1369. نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمی اجتماعی. تهران: گسترده.
احمدی، نزهت. 1384. «تشیع و تصوف در عصر صفوی». مجلة علمی پژوهشی دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان. دورة دوم. ش40. بهار. .
اشکوری، سیداحمد. 1379. «موقوفات حضرت امیرالمؤمنین». میقات حج. . ش34. بهار. .
ایزدی، حسین. 1379. «جغرافیای تاریخی شهر کوفه». مجلة تاریخ اسلام. س1. ش4. زمستان. .
بنتون، تد و یان کرایب. 1384. فلسفة علوم اجتماعی. مترجمان: شهناز مسمیپرست و محمود متحد. تهران: آگه.
پارسانیا، حمید. 1383. «روششناسی و اندیشة سیاسی». فصلنامة علوم سیاسی. . ش28. . .
پايك، جان. 1391. فرهنگ اصطلاحات فلسفة سياسي. مترجمان: سيدمحمدعلي تقوي و محمدجواد رنجكش. تهران: نشر مركز.
جعفری، محمدتقی. 1386. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
خزاعی، علی، محمدرضا خسروی و محمدحسین رجبی دوانی. 1396. «مؤلفههای نیل به تمدن نوین اسلامی در آثار و اندیشة امامین انقلاب اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران». فصلنامة مطالعات بینرشتهای دانش راهبردی. س7. ش29. . .
دارمی، مسلم. 1408ق. السنن. بیروت: دارالفکر.
درخشه، جلال، محمد آقایی و محمدرضا فتحیمهر. 1396. «آفاق تحقق تمدن نوین اسلامی در سپهر اندیشة آیتالله خامنهای». پژوهشنامة انقلاب اسلامی. س7. ش22. . .
دشتی، محمد. 1379. ترجمة نهج البلاغه. قم: انتشارات امیرالمؤمنین.
دورانت، ویل. 1391. تاریخ تمدن. مترجم: گروه مترجمان. تهران: علمی فرهنگی.
رجایی، عبدالمهدی. 1394. علی و حسین همدانیان. دانشنامة تخت فولاد اصفهان. زیر نظر دکتر اصغر منتظرالقائم. اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
رفیعی، رضا. 1396. بررسی و نقد نقش تفسیر علمی در احیا و شکوفایی تمدن نوین اسلامی. پایاننامة کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه بینالمللی امام خمینی.
سیدامامی، کاووس. 1387. پژوهش در علوم سیاسی. تهران: پژوهشکدة مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و انتشارات دانشگاه امام صادق.
صادقی فسائی، سهیلا و محسن ناصری راد. 1390. «عناصر بنیادی پژوهشهای کیفی در علوم اجتماعی». مطالعات اجتماعی ایران. دورة 5. ش2. . .
غفاری هشجین، زاهد و حسن ناصری خاکی. 1395. «زمینهها و بایستههای تحقق تمدن نوین اسلامی از منظر تمدنگرایان». مجلة علوم سیاسی. س19. ش75. . .
غنیمه، عبدالحریم. 1364. تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی. مترجم: نورالله کسائی. تهران: یزدان.
فرمهینی فراهانی، محسن. 1395. «الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی». مطالعات ملی. س7. ش3. . .
قائدان، اصغر. 1384. تاریخ و آثار اسلامی مکة مکرمه و مدینة منوره. تهران: مشعر.
کسایی، نورالله. 1374. مدارس نظامیه و تأثیرات علمی اجتماعی آن. تهران: امیرکبیر.
کلینی، محمدبنیعقوب. 1414ق. الکافی. تهران: دار الاسلامیه.
مارش، دیوید و پاول فولانگ. 1387. «پوست نه پوستین. هستیشناسی و معرفتشناسی در علوم سیاسی». مترجم: سیدعلی میرموسوی. فصلنامة علوم سیاسی. س11. ش42. . .
محمدی، علی. 1396. «نقش وقف در ایجاد و احیای تمدن نوین اسلامی». وقف میراث جاویدان. . ش97ـ98. بهار و تابستان. .
مطهری، مرتضی. 1368. ده گفتار. تهران: صدرا.
ــــــــــ . 1384. اسلام و نیازهای زمان. تهران: صدرا.
ــــــــــ . 1385. عدل الهی. تهران: صدرا.
مظفری، سیدمحمد. 1388. «رصدخانههای جهان اسلام». کتاب ماه علوم و فنون. . ش113. اردیبهشت. .
معماری، داوود. 1396. «نگاشت آیندة تمدنی». آیندهپژوهی ایران. س2. ش3. . .
ملاشاهی، مریم. 1394. «اقتضائات تحقق تمدن نوین اسلامی». مجموعه مقالات همایش ملی تمدن نوین اسلامی. دانشگاه شاهد.
نصیری مقدم، محمدنادر. 1373. «وقفنامة مدرسة چهارباغ اصفهان». وقف میراث جاویدان. . ش8. زمستان. .
Barbuor, Rosaline.S. 2007. Introducing to Qualitive Research: A Students Guide to Craft of Doing. London: Sage Publication.
[1]. دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان
Smtabatabaey1985@gmail.com
[2]. دانش آموخته مقطع دکتری مدیریت فرهنگ و رسانه.
esnaashar@gmail.com
[3] دانش آموخته مقطع دکتری دین پژوهی
Abyar.z114@gmail.com
[4]. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: https://fars.iqna.ir/fa/news/2483138/
[علی1]خزایی یا خزاعی؟
[علی2]در منابع 1379 آمده است.
[علی3]نویسندة محترم، زعام یا زمام؟
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.