بررسی کارکردهای اجتماعی وقف در بهبود رفاه اجتماعی

  1. سید ابراهیم مساوات، 2. اسماعیل باباامیری، 3. پیام فرهادی
  2. نویسنده مسئول، دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه یاسوج
  3. دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی زند شیراز
  4. دانشجوی دکتری مدیریت صنعتی دانشگاه علامه طباطبایی

چکیده

توسعه امری است پویا، متحرک و چندبعدی که همواره باید نیازهای حیاتی و اجتماعی انسان را پاسخ دهد و با محور قرار دادن اجتماع و مردم به عنوان عامل و نافع اصلی توسعه اموری از قبیل امنیت، شادی، رفاه، آزادی، انسجام و صلح را برای آنان فراهم آورد. با توجه به تجارب تلخ سه دهه توسعه جهانی از سال 1950 تا 1980 برای تحقق توسعه در هر جامعه، نباید آن را پدیده ای فراگیر و همه جانبه درنظر گرفت، بلکه توسعه را باید فرایندی برای پاسخ به نیازهای جامعه ای خاص دانست که منطبق با ماهیت و ساختار آن جمعه باشد؛ چراکه توسعه بدون توجه به واقعیت ها و توانایی های موجود در جامعه­ی هدف هرگز به وقوع نخواهد پیوست. بنابراین برای شناسایی نیازها و توانایی های جامعه در عرصه توسعه و رفاه اجتماعی چاره ای جز مطالعه ارزش ها و واقعیت ها و تاریخ آن جامعه وجود ندارد تا با شناخت این مقولات موجود در هر جامعه، نیازها و ضروریات آن تعیین و تشخیص گردد. در این بین یکی از پتانسیل­های مهم و برخاسته از فرهنگ اسلامی-ایرانی در جامعه ما، اعمال خیرخواهانه­ی حمایتی مانند وقف است. از این رو پژوهش حاضر به شیوه کتابخانه ای و اسنادی درصدد است تا پدیده وقف را از بُعد اجتماعی مورد بررسی قرار دهد. بر مبنای مطالعات و پژوهش ها و مشاهدات محقق، برخی از کارکدهای اجتماعی وقف شامل موارد زیر می شود: تأمین و بهبود سرمایه انسانی، تولید کالاها و خدمات عمومی، توسعه­ی فرهنگی، امنیت، خلق فضاهای شهری، عدالت، مسئولیت اجتماعی و توسعه ارزش هاي الهي و معنوي.

کلیدواژه: وقف، توسعه، اسلام.

1- مقدمه

وقف به عنوان نهادی که تداوم صدقات را امکان پذیر می سازد، از زمان های قدیم بین ملل مختلف معمول بوده است؛ ولی در دین اسلام، به جهت تأکید قرآن و سنت به دستگیری از ضعفا و فقرا و توجه مسلمانان بر امور خیریه، اهمیت بیشتری کسب کرده است. اگرچه در ادیان باستانی و بین ملل به نحوی حبس مال معمول گردیده است، ولی وقف در اسلام ویژگی خاصی دارد و تأکید بر امر خیر در تعالیم مذهبی برای جلب رضای خداوند، برجستگی ویژه ای دارد (انجوی­نژاد و امامی، 1383: 154). تمدن اسلامی در بها دادن به وقف تأثیر قابل ملاحظه ای داشته است و در بسیاری از کشورهای غیراسلامی، به تبعیت از فرهنگ وقف در اسلام گام های بلندی در زمینه وقف دارایی ها برای اهداف بشردوستانه و توسعه ای برداشته شده است.

عمق و وسعت دین در ایران به علت نفوذ اسلام و پیروان معتقد به این شریعت توحیدی و جهانی است. آموزه های اسلام دربردارنده نظامی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اعتقادی خاصی است که دارای اصول و راهبردهای روشن در فرایندهای توسعه و به خصوص ظرفیت ها و روش های مناسبی برای توسعه اجتماعی و تأمین و حمایت های اجتماعی از اقشار آسیب پذیر و تعاون به آن هاست. بیان صریح تعالیم اسلام در قرآن و روایات به نوع­دوستی، همبستگی و انسجام اجتماعی، مسئولیت پذیری و مشارکت اجتماعی، لزوم برقراری امنیت و آرامش و عدالت اجتماعی، رفع فقر و محرومیت و همچنین ارائه راهکارهای عملی برای تحقق این اصول از طریق اعمال خیرخواهانه­ی حمایتی از قبیل خمس، زکات، صدقه، هبه، نذر، وقف و… است (قابل، 1383: 80).

در راستای آنچه گفته شد باید اشاره کرد که سنت نیکوی وقف حداقل دو اثر مهم درونی و بیرونی دارد. اثر درونی وقف به انسان خیّری برمی گردد که مبادرت به این عمل صالح کرده و با وقف یک بخش یا تمام اموال خود، درون خود را پالایش کرده و به تزکیه نفس پرداخته است و از این طریق تعلقات مادی را از خود زدوده، مال اندوزی و تکیه بر ثروت دنیوی را از خود دور کرده است. در مورد اثر بیرونی وقف نیز می توان گفت؛ اگر وقف در جامعه گسترش یابد، بسیاری از معضلات اجتماعی را می تواند حل کند و در محو فقر و محرومیت ها، تأثیر شگرف بگذارد و از اختلافات شدید طبقاتی جلوگیری کند (سلیمی­فر، 1368: 8).

برای درک بیشتر و عمیق­تر و نقش وقف در توسعه جوامع، باید ضرورت آن را، در جامعه مورد بررسی قرار داد یا به عبارت دیگر قبل از شناخت نقش وقف، باید دانست که چه عواملی ایجاب می کند که وقف وجود داشته باشد و اگر وقف وجود داشته در کدام جامعه از ضروریت و فوریت بیشتر برخوردار است. بدون درک این امر، فهم اهمیت وقف و شناختن نقش آن در توسعه جوامع، امر بسیار دشوار و مشکلی است. زیرا شناخت صحیح از نقش وقف در توسعه جوامع زمانی میسر میشود که درک شود که پدیده وقف چه خلائی را در جامعه بر می­کند و با شناخت این امر است که می­توان میزان تأثیر آن در توسعه جوامع را نیز ارزیابی کرد.

سنت حسنه­ی وقف بعنوان یکی از مؤثرترین راه­های همیاری در طول تاریخ همواره پشتوانه­ی اقتصادی اهداف متعالی انسانی در جوامع بشری بوده است، ولی با ظهور و گسترش اسلام، این سیر نیکو نیز بعنوان بارزترین مصداق صدقات و نمونه­ی اجرای احسان رونقی بسیار گرفت، تا آنجا که بتدریج یکی از بزرگترین منابع گسترش رفاه اجتماعی و رفع فقر در سایه نشر و ترویج فرهنگ اسلامی محسوب می شود که علاوه بر آثار مذهبی، فرهنگی، آموزشی، اقتصادی و… آثار جغرافیایی مهمی به همراه دارد (صفایی­پور، 1383: 112).

فلسفة وجودی سازمان­های مردم­نهاد و مؤسسات خیریه، استفاده از ظرفیت مشارکت­های مردمی است که با انگیزه­های نوعدوستی و انگیزه­های اعتقادی و مذهبی و با هدف حل مسائل اجتماعی در حوزه­های مختلف فعالیت می­کنند. ناکامی دولت­ها در تحقّق اهداف محرومیت­زدایی به­خاطر محدودیت­های بودجه­ای و عدم تمایل بخش خصوصی در تعقیب مسائل اجتماعی به دلایل ماهیت انتفاعی و انگیزة سودگرایانة حاکم بر فضای بازار، می­طلبد که از ظرفیت مشارکت­های مدنی و كارآفريني اجتماعی برای جبران ناکامی دولت و شکست بازار در پیگیری اهداف توسعة اجتماعی استفاده گردد (سالارزهی، 1390: 48).

سنت پسندیده وقف، مصداق های موثر کارآفرینی یا کارگشایی اجتماعی هستند. کنش های خیرین نیکوکار در تأسیس و بهره برداری از مدارس آموزشی در مناطق محروم، تأسیس و راه اندازی بیمارستان های خیریه از طریق موقوفات، مراکز نگهداری ایتام و حمایت های مادی و معنوی از نیازمندان در راستای قرب الهی مصداق های بارزی از فعالیت های خیر خواهانه و نوآورانه در کشورهای اسلامی از جمله ایران اسلامی هستند که سنت حسنه ي وقف دائمی دارایی و اموال شخصی، در گسترش این نوع برنامه های توسعه انسانی بسیار مؤثر واقع شده است.

تأثير وقف در پژوهش و در نتيجه در گسترش دانش و علومي که موجب شکوفايي تمدن عظيم اسلامي در قرون مختلف شد و ديگر آثار و برکات اين سنت پايدار، تجربه کار ساز و مفيدي است که بايد براي مسئولان و دست اندرکاران برنامه ريزي توسعه کشور که احياي تمدن اسلامي، پيشرفت و آباداني و تشکيل مدينه فاضله اسلامي را وجهه ي همت خود قرار داده اند، مورد توجه ويژه قرار گيرد. زيرا؛ ساختار و کارکردهاي نهاد وقف بر ساختار و کارکردهاي نهادهاي ديگر، چون؛ نهادهاي علمي، پژوهشي، آموزشي، درماني، اقتصادي و فرهنگي تأثير مستقيم دارد. وجود هزاران مدرسه، مسجد، درمانگاه، بيمارستان، حسينيه، کتابخانه، کاروان سرا، رباط، حمام، قنات، آب انبار، پل و… بهترين گواه و شاهد آن است.

نگاهي گذرا به ديروز و امروز فرهنگ ها و تمدن بشري کافي است تا ما را با آثار و برکات مادي و معنوي وقف در گستره کشورهاي اسلامي و غير اسلامي آشنا کند. اين حقيقت نشانه ي فطري بودن وقف و ريشه داشتن فرهنگ نوع دوستي در نهاد آدمي است. شاهد عيني آن رشد روز افزون بنيادهاي خيريه در کشورهاي غير مسلمان است.

به جرأت مي توان گفت، وقف یکی از برترین و بادوامترین مظاهر احسان و نیکوکاری به مردم و خدمت به همنوعان و کمک به مصالح جامعه و تنظیم امور فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است (بزرگی، 1373).

پس از آنجاکه وقف معمولاً شامل کالاهای ماندگار و بادوام از قبیل املاک کشاورزی، تجاری، مسکونی یا وقف کتابخانه و سهام و… است، می توان گفت که این پدیده یک نهاد توسعه­پذیر جاودانه است که با حس مسئولیت پذیری واقفان نسبت به دیگر مسلمانان و نیازمندان برای توسعه جامعه انجام می پذیرد (سالارزهی، 1387: 456).

در این بین واضح است که در جوامع امروزی رفاه اجتماعی یکی از پارامترها و عوامل ترقی و پیشرفت آن جامعه می باشد. از طرف دیگر جامعه ما و اکثر جوامعی که اصول اخلاقی در آنها همچنان حکم فرماست به امر وقف به عنوان یک ارزش بسیار ماندگار نگاه نموده و دیدگاههای مثبی در زمینه وقف وجود دارد. حال اگر بتوان امر وقف را با شناخت کامل و به­روزآوری در خدمت ارتقاءء رفاه اجتماعی گذاشت، نه تنها باعث ارتقاءء اصل رفاه اجتماعی و پیشرفت جامعه می شویم بلکه اصول اخلاقی جامعه را نیز هم حمایت و هم معرفی بیشتر نموده که این امر باعث ارتقاء اخلاقی جامعه نیز می گردد.

بطور کلی با توجه به نقش، آثار و پیامدهایی که وقف در ادوار گوناگون ملل اسلامی داشته است، می توان گفت وقف همواره یکی از عوامل تأثیرگذار در شکوفایی تمدن اسلامی و توسعه جوامع بوده است. بنابراین تبیین ماهیت وقف و آثار و پیامدهای آن در توسعه اجتماعی، گامی است در جهت تحقق اهداف عدالت اجتماعی و رسیدن به جامعه مطلوب و نیز زمینه ای است برای اقبال عمومی به این سنت حسنه و احیای روش دینی-ملی در شرایط کنونی جامعه که نیاز به بهبود و سامان بخشی به معضلات اجتماعی بیش از هر زمان دیگری است.

اهمیت پرداختن به این مقوله و تجزیه و تحلیل پیامدهای موقوفات در جامعه باعث توجه و تمرکز بیشتر متولیان توسعه اجتماعی به این امر خواهد بود. بنابراین ضروری است در آثار و پژوهش های علمی به نقش چنین سنت های نیکویی پرداخته شود تا هم اهمیت نقش و جایگاه این مکانیسم ها در حمایت از برنامه های توسعه اجتماعی، اقتصادی روشن شود.

2- مبانی نظری

اندیشه وقف در اصل اندیشه ای است در جریان توسعه و پیشرفت، مانند دیگر واجبات و مستحباتی که با هدف و منظور «حسبه» انجام می شود. این امر، به اساس آن بازمی گردد که با نیت قرب الهی انجام می گیرد و به اراده شخص وابسته است و او با هوای نفس خود به سبب این کار نیک مدام درگیری دارد. مشخصه حوزه هایی که وقف در  آن کاکرد دارد، توسعه، پیشرفت و فزونی یافتن است؛ بنابراین تشکیلات اوقاف مشتاق برآورده ساختن احتیاجای است که اجابت آن ها تنها با رشد و توسعه وقف صورت می گیرد. توان تشکیلات وقف بر تولید و ثمربخشی  برای مشارکت داشتن در رشد امت و جامعه است. این مسئولیت ویژه برای اندیشه وقف و زکات، به کار و کسب نیز مسئولیتی ویژه با وظیفه ای تعبدی عطا می کند و انگاه باید از وقف اینگونه تعبیر کرد: «حبس عین موقوفه و تسبیل منفعیت». منفعیت موردنظر از وقف در رشد و افزایش خود، بر کار مبتنی است که از یک جهت برای انجام وظایف، انبوهی از امور مادی را دربردارد که البته برای نایل شدن به اهداف و مقاصد غیرمادی اوقاف نیز ضروری است. اینجاست که در اسلام به این معنای دوگانه برای کار دست می یابیم: تحصیل رشد مادی و ارتباط آن با افزایش زکات، صدقات اوقاف و نیز افزایش «کسب حسنی»، اگر تعبیری درست باشد (سید، 1386: 72-73).

3- بررسی وقف و رابطه آن با رفاه

وقف در اصلاح فقهی، حبس عین است، بر ملک خدای تعالی. بنابراین به خداوند منتقل می شود. مرحوم محقق حلی «وقف را عقدی می داند که ثمره آن حبس کردن اصل و رها کردن منفعت است». صاحب جواهر، وقف را چنین تعریف می کند: «وقف یعنی رقبه شیئی را نگهداشتن و منفعت آن را آزاد کردن است». تحبیس ،یعنی حبس کردن چیزی از طرف مالک آن به وجهی از وجوه، به نحوی که فروش آن ممنوع باشد، به ارث منتقل نگردد، قابل هبه نباشد، فروخته نشود و به رهن و اجاره و رعایت و از این قبیل داده نشود. تسبیل المنفعه یعنی صرف کردن منفعت مال (درآمد)، در جهتی که واقف تعیین کرده است. بحث وقف و اثرات آن با روش تحلیلی مورد واکاوی قرار گرفت و سعی شد اثرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن در جامعه اسلامی مورد بررسی قرار گیرد. مطالعة حاصل از غوطه وکندوکاو در آیات، روایات و سیرة پیامبر و معصومین نشان می­دهد که وقف ، در زمینة اجتماعی باعث همبستگی اجتماعی و افزایش سرمایه و تعامل اجتماعی می­شود. در حیطة اقتصادی، با تخصیص خدمات اجتماعی نهاد وقف به اقشار کم درآمد و نیازمند جامعه، باعث ایجاد فرصت های برابر و در نتیجه تقویت عدالت اجتماعی و پیشرفت مردم در توانایی های خود می شود و همه­ی اینها منجر به افزایش شاخص های کیفی عدالت اقتصادی می گردد. در حیطة فرهنگی نیز روح کلي حاکم بر تمام ابعاد وقف، روح فرهنگي و معرفتي خاصي است که انسان و رشد و تعالي او را هدف اصلي قرار داده است. چرا که نقطه مشترک و محور اصلي تمامي فرهنگ ها، انسان و کمالات روحي ومتعالي او ست و دين نيز که خود مولد فرهنگ و از طرفي هسته مرکزي آن است، جز براي سعادت بشر و هدايت او نيامده است. لذا به نظر مي رسد توجه به اين بعد از ابعاد وقف، بايد نقشي محوري در تمام تحليل ها داشته باشد. در تمام تحلیل ها از دیدگاه های شهید مطهری و صدر در زمینه اخلاق در اقتصاد و بیان ارتباط آن با مسئله وقف استفاده شده است.

امر وقف یکی از اصول انسانی و دینی است که در اکثر مبانی های فکر سالم انسانی و همچنین ادیان الهی به روشهای متفاوت بیان و نسل های انسانی از آن پیروی و استفاده نموده اند. حال اگر بتوان امر وقف را با شناخت کامل و بروزاوری در خدمت ارتقاء رفاه اجتماعی گذاشت. نه تنها باعث ارتقاء اصل رفاه اجتماعی و پیشرفت جامعه می شویم بلکه اصول اخلاقی جامعه را نیز هم همایت و هم معرفی بیشتر نموده که این امر باعث ارتقاء اخلاقی جامعه نیز می گردد. از طرف دیگر رفاه اجتماعی به عنوان یکی از اصول مطرح اجتماع و یکی از عوامل پیشرفت جامعه در محدوده های متفاوتی در حال توسعه و بررسی می باشد.

از طرف دیگر رفاه اجتماعی به عنوان یکی از پدیده های اجتماعی تعبیری است معطوف به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی كه حفظ كرامت انسانی و مسئولیت‌پذیری افراد جامعه، در قبال یكدیگر و ارتقاءی توانمندی‌ها، از اهداف آن است.

واژه Welfare، اشاره به حالتی از سلامت، شادی، سعادت، خوب بودن و مساعدتی به‌ویژه به صورت پول، غذا و دیگر مایحتاج ضروری كه به نیازمندان ارائه می‌شود، دارد. این كلمه ابتدا به‌صورت مصدر To wellfare به‌کار می‌رفته؛ كه به‌معنای خوب بودن و خوش گذرانیدن بوده است. كلمه Social نیز متضمن ارتباط رفاه با جامعه و مقابله با خطراتی است كه در زندگی جمعی با آن روبرو هستیم. در مجموع این مفهوم به معنای حالتی از مناسب بودن است.

این مقوله همواره با تعاریف متعددی روبرو بوده است. از قرن هیجدهم که جرمی بنتام و دیوید هیوم، رفاه را مترادف با بهره‌مندی یا مطلوبیت و به‌منزله خیر و خوشبختی تعریف كرد، پیگو[1] آن را مقوله کمّی قابل اندازه‌گیری با پول و مرتبط با آمال و آرزوهای فرد در نظر گرفت و سولر[2] بر ترجیحات و تمایلات فرد تأکید نمود. جان راولز[3] هم رفاه را عادلانه بودن توزیع منابع، می‌داند. فیتز پاتریک رفاه اجتماعی را در معنایی بسیار وسیع در نظر می‌گیرد و آن را «شادكامی، تأمین ترجیحات و نیازها، رهایی و مقایسه‌های نسبی که یك فرد از نظر رفاه خود با دیگران دارد»، تعریف می‌کند.

با پیدایش تشکل‌های گروهی و کارکردی و ایجاد قوانین و حقوق کار در محیط‌های صنعتی و با هدف تأمین منافع کارگران، در قبال کلیه خطرات انسانی و شغلی، علاوه‌ بر نیازهای اولیه، موضوع نیازهای ثانویه و امنیت فردی مطرح شد. در این مرحله، رویکرد رفاه صنعتی، جایگزین رفاه فرد، خانواده و گروه‌های محلی گردید. با پیدایش جوامع مدرن با خصلت شهرنشینی، خانواده هسته‌ای و نظام اقتصادی پیچیده و کلان به‌تدریج نگرش‌های جدید رفاه اجتماعی پدیدار گردید.

امروزه رفاه اجتماعی از موضوع اقتصادی فراتر رفته است و محدود به آن نیست و مفاهیمی نظیر احساس شادکامی وسرزندگی، امید به آینده، رضایتمندی و… را در برگرفته است که همان بعد غیر مادی می باشد به نظر اکثر کارشناسان وصاحب نظران رفاه اجتماعی سعی در بهبود وضعیت جامعه دارد که این حاصل نمی شود مگر به بهبود حال شهروندان.نظام رفاه اجتماعی امروزه به تأمین نیازهای جسمانی،‌روانی، اجتماعی و اقتصادی کمک می کند. شاخص های رفاه اجتماعی رفاه در یک جامعه از شاخص های مربوط به رفاه اجتماعی استفاده می شود. شاخص های رفاه اجتماعی به عنوان مهمترین پایه اساس اطلاعاتی برای برنامه ریزان و مدیران ودست اندکاران امور اجتماعی به شمار می آیند.

که مهمترین کاربرد شاخصها ‌اندازه گیری میزان پیشرفت جامعه در نیل به اهداف اجتماعی- اقتصادی است. در رابطه با شاخص­ها ارجعیت باشاخص هایی است که منطبق بر واقعیتهای اجتماعی باشند و قابل بررسی و قابل اندازه گیری باشند.

در این راستا وقف به عنوان یک عمل انسانی، کارکردهایی را در راستای رفاه جامعه و شهروندان می تواند ایفا کند که مورد بررسی قرار می گیرد:

وقف می تواند در زمینه های متفاوت رفاه اجتماعی نقش داشته باشد که  می توان به نکات زیر اشاره نمود که:

شاید بتوان گفت مهمترین کارکرد وقف در سیره معصومین علیهم السلام و تمدن اسلامی، نقش فرهنگی آن و مهندسی فرهنگی و اجتماعی جامعه مسلمین توسط اوقاف می باشد. در بررسی تاریخی نظام وقف، شاهد این هستیم که نهاد وقف وسیله ای برای رشد و انضباط اجتماعی بوده است که از طریق به کارگیری شایسته شروط واقف، صورت می گرفته است. واقفان در موارد بسیار، شروطی را که موجب توقیت ارزش های اجتماعی، رفتاری و اخلاقی و منع یا تحریم ارزش های منفی می شد، وضع می کردند تا نوعی انضباط اجتماعی برای کسانی که از عایدات موقوفات آنان بهره مند می شوند، برقرار کنند. در ادبیات امروزی این امر، همان سرمایه اجتماعی می باشد.

امروزه اندیشمندان علوم اقتصادی و اجتماعی، به اثربخشی پدیده سرمایه اجتماعی، بعنوان یکی از منابع مولد اقتصادی که در متن روابط اجتماعی نهفته شده، پی برده اند و از احیاء این ذخیره و بکارگیری آن در روابط و مناسبات اقتصادی بین عوامل تولید، انتظار تسهیل و روان سازی مبادلات و معاملات اقتصادی دارند.

از آنجایی که مصادیق عدالت اقتصادی، در حوزه توزیع منابع و ثروت معنا پیدا می کند و هر دو حوزه برگرفته از فرآیند معاملات اقتصادی است، رابطه سرمایه اجتماعی و عدالت اقتصادی، از اهمیت خاصی می تواند برخوردار شود، بطوریکه سیاستگذاران، می توانند برای رسیدن به عدالت اقتصادی از ظرفیت های سرمایه اجتماعی ،در کنار سایر عوامل مؤثر استفاده نمایند.

براساس مطالعات اسنادی و تحلیلی، اتخاذ سیاست های فرهنگی، اقتصادی در جهت شفافیت اطلاعات، کمک کردن به یکدیگر، پایبندی به ایدئولوژی، ثبات اجتماعی، شایسته سالاری، برتری منافع جمعی بر منافع شخصی که احیاء کننده سرمایه اجتماعی است، به اعتماد در بین عوامل اقتصادی و تشکیل شبکه های افقی منجر شده و کاهش هزینه های مبادلاتی را در بر خواهد داشت. یعنی سیستم اجتماعی، هر چیزی را بر سر جای خود قرار خواهد داد که مصداق عدالت اقتصادی است.

3-1- وقف و تهیه تأمین و بهبود سرمایه انسانی

سرمایه انسانی را می توان، فرصت هایی که استفاده از آنها توسط فرد مستقیماً بسترساز برخورداری آتی وسیع تر وی از دست آوردهای فعالیت های خود است، مورد توجه قرار داد. از جمله این فرصت ها، می توان از فرصت های آموزشی نام برد. نقش سرمایه انسانی در توسعه، از مسائلی است که درباره آن تقریباً اتفاق نظر وجود دارد. پایه اصلی ثروت ملت ها، را منابع انسانی آن تشکیل می دهد. زیرا سرمایه های فیزیکی و منابع طبیعی، عوامل فرعی تولید هستند، در حالیکه انسان ها عوامل اصلی تولید بوده و سرمایه ها را متراکم می سازند، از منابع طبیعی بهره برداری می کنند، سازمان های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را تشکیل می دهند و توسعه ملی را تحقق می بخشند (Harbison, 1973).

دانش را می توان به دو گروه عمومی و قابل تملک تقسیم نمود. دانش عمومی، باید بدون هیچ گونه محدودیت و هزینه ای در اختیار علاقه مندان قرار گیرد. در حالیکه در نوع دوم، باید با قوانین حقوق مالکیت معنوی منافع دارندگان برای دوره معقولی حفظ شود. کسب و گسترش معرفت و دانش را می توان به عنوان دومین محور مصارف درآمد اوقاف به شمار آورد. که شامل هر دو بعد دانش عمومی و دانش قابل تملک می شود.

براساس منابع تاریخی، تنها در اورشلیم، 64 مدرسه در آغاز قرن بیستم وجود داشته که همگی وقفی بوده اند و توسط دارایی های وقفی موجود در فلسطین، ترکیه و سوریه حمایت مالی می گردیدند. این حمایت مالی، در حوزه تأسیس کتابخانه ها، کتاب ها، حقوق معلمان و سایر پرسنل و شهریه دانشجویان بوده است. به علت استقلال مالی دارایی های وقفی، از جریان حاکمه و دولت، حوزه آموزش نیز دارای استقلال گردیده و همواره وضعیت های سیاسی و اجتماعی خود را مستقل از نظام حکومتی حفظ کرده اند (Karim, 2007).

ابن خلدون، رواج و گسترش علوم در کشورهای اسلامی را، مرهون اوقاف و در نتیجه فراهم بودن امکانات ادامه تحصیل برای دانش پژوهان می داند: «گمان می کنم رواج بازار دانش و پیوستگی سند تعلیم در دانش ها و دیگر صنایع ضروری و کمالی در آن سرزمین به سبب فراوانی عمران و ترقی حضارت (تمدن و شهرنشینی) و کمک کردن به طالبان دانش، از راه وظایف و مقرری های است که از اوقاف برای آنان معین می شود و در نتیجه توسعه یافتن اوقاف، موجبات رفاه طالبان علم فراهم می آید.» (ابن خلدون،1353: 894).

از قرن چهارم به بعد، کمتر شهری یافت می شد که خالی از کتابخانه های وقفی باشد. تعداد این کتابخانه ها در اندلس به حدی رسیده بود که ابوحیان نحوی بر خریدار کتاب عیب می گرفت و می گفت «خداوند به تو عقل معاش بدهد [چرا کتاب می خری؟]  من هر کتابی را می خواهم از کتابخانه های وقفی به امانت می گیرم».

لذا می توان گفت پایداری و استمرار تعلیم در اسلام طی قرن های طولانی و نظم و تربیت فعالیت علمی در دانشگاه ها و دانشکده های اسلامی به این منبع مالی بستگی داشته است.

از طرفی یکی از مهمترین مصادیق برخورداری از فرصت های اولیه جهت تحقق عدالت و رفاه اجتماعی، دسترسی به فرصت های آموزشی برابر، برای آحاد افراد می باشد. در حال حاضر نهاد وقف با توجه به پیشینه خود، از طریق پوشش مالی می تواند در تحقق این امر، در قالب مأموریت های ذیل کمک شایانی نماید:

توجه به طبقه های خاصی از دانش پژوهان مانند نیازمندان، مستعدان و معلولان.

شرکت در برنامه های ریشه کنی بی سوادی، آموزش قرآن و فرهنگی دینی.

شرکت در توسعه ی بنیه ی زیربنایی مدارس و دیگر موسسات آموزشی.

3-2- وقف و تولید کالاها و خدمات عمومی

موارد وقف عموماً از کالاها و خدمات عمومی می باشند. در خاورمیانه به صورت کلی، وقف غالباً به عنوان ابزار اساسی برای تأمین کالاهای عمومی در یک روش نامتمرکز مورد استفاده قرار گرفته است (Kuran, 2001).

برای نمونه بهداشت، از کالاهای عمومی است که همواره مورد نیاز همه جوامع می باشد و به عنوان یکی از نیازهای اساسی انسان و وجود حق حیات، باید آنرا برای تمامی افراد بشر تأمین کرد. از این جهت تأمین مخارج بهداشت و درمان، از جمله مواردی است که همواره مورد عنایت واقفان بوده است و لذا بخش بهداشت و سلامتی، یک ذینفع مهم از اوقاف به شمار می رود. اوقاف در تمدن اسلامی، از گذشته های دور در ایجاد و اداره بیمارستان ها و دانشکده های پزشکی نقشی اساسی داشته است. لذا انواع دیگر صندوق های وقفی جهت خدمات دیگر به نیازمندان، شامل پوشش و حمایت خدمات بهداشتی مانند: ساخت بیمارستان، هزینه های پزشکان، کارآموزان و بیماران تشکیل شده است.

داروخانه های رایگان و عمومی در سرتاسر جنوب آسیا، به ارائه خدمات بهداشتی و سلامتی به مردم فقیر می پرداختند. برای مثال در پاکستان، بنیادی به تولید و توزیع داروهای گیاهی و مقوی مشغول می باشد. در بسیاری کشورهای اسلامی مانند بنگلادش، مصر، اردن، مالزی، پاکستان و یمن، بیمارستان ها و مراکز بهداشتی عمومی، توسط اوقاف ایجاد و به فعالیت مشغول هستند (Rassool, 2007). از بیمارستان های وقفی گذشته، بعنوان دانشکده پزشکی نیز، استفاده می شد. دانشجویان مسایل مربوط به پزشکی را در جلسات درسی که در آنجا تشکیل می شد، فرا گرفته و بر بالین بیماران بطور عملی مشاهده و آزمایش می نمودند.

آسایشگاه ها، پرورشگاه ها، نوانخانه ها، آب انبارها، غرس اشجار و درختان میوه، برای زیبایی شهر و استفاده عابرین، تأمین مالی ازدواج دختران و امور خیرانه­ی دیگر، مانند حمایت از زنان مطلقه بصورت تهیه سرپناه، حمام های عمومی، پل ها، حصار شهرها، قبرستان ها، از جمله موارد کالاهای عمومی می باشد که توسط اوقاف در گذشته تأمین مالی گردیده اند (Karim, 2007). وجه مشترک تمامی موارد مورد اشاره، تأمین نیازهای اساسی انسان بالسویه برای تمامی افراد بشر می باشد که تحقق بخش، بخشی از رفاه اجتماعی در جامعه می باشد. در اینجا می توان به مفهوم تکافل اجتماعی به عنوان یکی از ابزارهای تحقق رفاخ اجتماعی اشاره کرد که به عنوان «همیاری عمومی» نیز یاد می شود و به عنوان مسئولیت اجتماعی هر فرد مسلمان، در مواجهه با مشکلات اقتصادی موجود در جامعه مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است.

3-3- نقش وقف در توسعه­ی فرهنگی

در میان ابعاد و اهداف وقف، یک از مهم ترین آنها هم به لحاظ کیفی و هم به لحاظ کمی، کارکردهای فرهنگی وقف است و بخش عظیمی از موقوفات به مراکز علمی  و فرهنگی که نشانه ی رویکرد فرهنگی این نهاد فرهنگ ساز است، اختصاص دارد.

مهمترین جنبه و اساسی ترین بُعد در بحث وقف در توسعه­ی فرهنگ و تمدن اسلامی، نقش وقف در تکامل و توسعه­ی ارزشهای الهی و معنوی است. فرهنگ و تمدن بر مبنای ارزشهای مادی و معنوی استوار است. فرهنگ به مجموعه ای از دستاوردهای مادی و معنوی یک جامعه اطلاق می شود. ملاحظه می شود که رشد ارزشهای مادی ومعنوی در یک جامعه به مثابه رشد، توسعه فرهنگ آن جامعه تلقی می شود و زوال ارزش­های مادی و معنوی در یک جامعه به مثابه زوال فرهنگ و تمدن آن جامعه، ارزیابی می گردد. مهمترین نقشی که وقف در توسعه ی  فرهنگ وتمدن ایفا می کند، توسعه ای معنوی جامعه است. توسعه معنوی جامعه بدین مفهوم است که جامعه در بُعد الهی، دینی و ارزش­های معنوی خویش بیشتر از ابعاد مادی رشد می کند؛ زیرا اگر وقف را از دیدگاه انسانی و معنوی آن نگاه کنیم، وقف عبارت است از به خدمت گرفتن ارزش­ها و امکانات مادی به نفع ارزشهای معنوی، به عبارت دیگر جامعه زمانی از لحاظ معنوی بیشتر رشد می کند که ارزش­های مادی و امکانات مادی اش در خدمت امکانات  و ارزش­های معنوی­اش باشد (جوادی،1380).

مهمترین مواردی که در این بخش از موقافات بیشتر مد نظر واقفین قرار می گیرد به شرح ذیل است که ویژگی های هر موقوفه در زیر بیان شده است:

1- مساجد: که حکم خانه های خدا بر زمین و مراکز امور اسلامی مردم ونقش عبادی، آموزش و سیاسی را بر عهده دارد.

2- مدارس علمیه: که در گذشته به شیوه سنتی و امروزه در قالب حوزه های علمیه به شکل نوین خدمات رسانی می نمایند.

3- ایجاد مکتب خانه ها: در شهرها، روستاها و آبادی ها برای حفظ قرآن کریم (یعنی دارالحفاظ).

4- ایجاد حمام های عمومی جهت استفاده همگان و تأمین هزینه تعمیرات و دوران آن.

5- ایجاد بوستان ها و باغ ها ویژه ی رهگذارن تا از سایه و میوه های آن در طول سال بهره مند گردند.

6- تهیه ظروف غذا ویژه ی مناسبت های شادی و غم برای کسانی که توانایی خرید آن ها را ندارند.

7- ایجاد کاروانسرها، حوض و آب انبارها برای استراحت تاجران و مسافران.

3-4- وقف، اسلام و امنیت

با تعمق در آیات (لیل،6-5؛ تکاثر،2-1؛ مزمل،20) می­توان متوجه شد که یک قسمت عمده از ابعاد وقف،تأکید بر روی ایجاد امنیتی است که وقف ایجاد می کند؛ به خصوص در آنجا که تأکید می­شود احسان،کمک و صدقه ای است بدون منت و بدون اضطراب، هم در ارایه کننده­ی وقف و در کسی که موضوع وقف قرار می­گیرد ایجاد امنیت می کند. البته با دیدگاه الهی و معنوی آیات شریفه قرآن دیدگاه آن دنیایی و آرامش و امنیت آخرتی نیز مدنظر است و قطعاً برای مؤمنین به نوعی در این دنیا احساس امن و آسایش خاطر ایجاد خواهد کرد. این در حالی است که مبارزه با تکاثر شود. در واقع اختلافات فاحش طبقاتی نیز در افراد و در جامعه امنیت ایجاد می کند، چراکه نابرابری های عمده اقتصادی عوارض منفی گوناگون، خشونت و نهایتاً ناامنی را به کل جامعه تحمیل خواهند کرد. در این دیدگاه نهاد وقف از دیدگاه قرآن کریم هموارکننده راه برای گسترش خیر در جامعه و نهایتاً مبارزه با زیاده خواهی­هاست (سیمبر، 1387: 134).

3-5- وقف و خلق فضاهای شهری

انسان موجودی اجتماعی است؛ و از بدو پیدایش تاکنون با هزاران مشکل و مسأله در راه رسیدن به اهداف و آرمانهایش مواجه شده که جز از طریق زندگی جمعی، تعاون و همکاری با هم نوعان خود نمی تواند به آن ها دست یابد. از اینرو نیازمند مکتب است تا بتواند با یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم به هدف اصلی خود،کمال انسان و تأمین سعادت هماهنگی برسد (مطهری،1386: 12).

نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره­ی جهان هستی عرضه می­دارد، زیرساز و تکیه گاه فکری آن مکتب به شمار می رود و این زیرساز و تکیه گاه در اصطلاح جهان­بینی نامیده می شود. جهان‌بینی جز تفسیر جهان و تبیین موقعیت انسان در آن و توجیه انطباق وی با هستی چیزی نیست و به عبارت دیگر جهان‌بینی عبارت است از برداشت کلی و فلسفی از سه چیز:

1-شناخت جهان (یا به عبارت صحیح تر شناخت هستی)،

2- شناخت انسان با ابعاد مختلفی که دارد،

3- شناخت موقعیت او در هستی و نحوه ی تطبیق زندگی وی با اصول حاکم بر جهان (سبحانی،1361: 7).

انسان بر اساس جهان‌بینی خود با محیط همواره در یک هم کنشی بوده و تأثیرات و تأثراتی که از همدیگر می پذیرد اساس بسیاری از مطالعات را شکل داده است. به عبارتی در این بوم یا محیط اجتماعی است که گروه­های انسان صاحب دین بر محیط طبیعی تأثیر می گذارند و محیط جغرافیایی یا شکل انسانی محیط طبیعی را می سازد (مؤمنی و مشکینی،1379: 136). تأثیر جهان­بینی منتج از دین یعنی جهان­بینی دینی بر خلق چشم اندازهای جغرافیایی به ویژه در شهرهای اسلامی-ایرانی از  اهمیت خاصی برخوردار است.

شهر بر پایه­ی جهان‌بینی ساخته می شود و عالی­ترین نمود اشغال و تصرف فضا بر مبنای عقیده و ایده می باشد. شهر اسلامی برای خود چشم انداز ویژه ای خلق می کند. اگر این چشم انداز را به عنوان یک نظام قابل اهمیت که ارزشهای جامعه را نشان می دهد در نظر بگیریم؛ متونی هستند که می توانند بازگو کننده هویت و اعتقادات مردم یک ناحیه و ساکنان یک منطقه باشند .قالب چشم اندازها بیانگر ایدئولوژی اجتماعی است. ایدئولوژی از طریق چشم اندازها تداوم یافته و حمایت می شود (کرنگ و قرخلو،1383). در واقع مناظر شهری تفسیر باورهای دینی و زندگی اجتماعی مردم است که از طریق زندگی جمعی، تعاون و همکاری با یکدیگر به سوی حفظ بقای جامعه به وجود آمده است.

وقف را می­توان عمومی­ترین پدیده ی تعاون، همکاری و مشارکت بشری دانست که از قدیمی ترین دوره های تاریخی در جوامع مختلف وجود داشته است. مشارکت و دخالت مردم در سازماندهی محیط پیرامون خود از طریق ایجاد و احداث بناهای وقفی یکی از جنبه های مهم تأثیر وقف در تشکل و قوام بشری به شمار می رود.

شهر در دوره ی اسلامی مقام خاصی دارد (حبیبی،1383: 64). اندیشه­ی وقف در طول قرن ها به عنوان ابزاری فراگیر در عمران نواحی هم تأمین کننده اعتبار مورد نیاز عمران، هم تأمین کننده­ی هدف عمران و حتی گاه به منزله­ی برنامه­ریز و طراح ناحیه ی عمرانی نقش مؤثری در تشکیل پدیده های جغرافیایی سرزمین های اسلام وچه درون شهری و چه برون شهری ایفا کرده است (باقری،1385: 57-66)

با نگاهی گذرا به سیما وبافت کالبدی شهر های ایران بسیاری از عناصر و اجزای شهری را که نقش عمده ای در عملکرد و حیات زندگی شهری دارند می توان مشاهده کرد که نظام وقف در شکل گیری آن ها نقش بسزا داشته است.

از نظر کالبدی نقش وقف را می توان در ایجاد و احداث خردترین عناصر کالبدی شهر نظیر مساجد، مدارس، حمام ها،آب انبارها، سقا خانه ها، روشنایی معابر و بازارچه ها تا شکل گیری و تولید کلان ترین فضاهای شهری نظیر بازارها و مجموعه های وقفی مشاهده و پیگیری کرد.

نظام وقف نه تنها موجب ساخت و ایجاد بسیاری از فضاها و عناصر با ارزش شهرها بوده است، بلکه ارتباط و پیوند معنوی و نزدیک موقوفات با امور دینی و مذهبی، سبب ماندگاری و پایداری فضاهای شهری موقوفه در طی زمان شده است. همچنین ماهیت ابدی، دائمی و غیر قابل فروش و انتقال بودن موقوفات و صرف منابع رقابت آن ها در راه خیرو برای کارکردها و مصالح جامعه­ی مسلمین موجب شده است که تعداد زیادی از آن ها در برابر حوادث و ناملایمات تاریخ مقاومت کرده و خود را به زمان حال برسانند.

نهاد وقف یا موقوفات از سه جنبه دارای  اهمیت است:

– از لحاظ اهمیت تکوینی و مکانی

– از لحاظ اهمیت اجتماعی و اقتصادی

– از لحاظ اهمیت سیاسی (اهلرزو همکاران،1373: 27و32-65). رشد و بالندگی شهر ایرانی به ویژه از عصر صفوی به بعد با توجه به نهاد وقف تقریباً تصویر ناپذیر بوده و در شکل گیری از نهادهای شهری عامل مؤثر بشمار  می رود.

3-6- نقش وقف در توسعه فرهنگی

بر خلاف تصور رایج هویت های خاص «مدرن»، «سنتی»، «مذهبی» و «ملی» خانه های در بسته نیستند که قابل تغییر نباشند. سنت هویت می بخشد, اما خود دست خوش تعبیر و تغییر است. سنت ها هر زمان از نو ساخته و پرداخته می شوند. فرهنگ ها، سنت ها، ملیت ها و… همگی تعبیراتی هستند و از نو تعبیر می شوند. بنابراین، هیچ گاه هویت قطعی و نهایی حاصل نمی شود. هویت ها همواره در حال شدن هستند، هویت ذات نیست بلکه فرایند است. هویت های گوناگون و به ظاهر متعارض در هم آمیخته می شوند و موزاییک ها و آمیزه های بی نظیر و پیچیده  ایجاد می کنند (مهدی زاده، 1381: 50). در فرهنگ هر جامعه ای عوامل مثبت و عوامل منفی به چشم می خورد. فرهنگ قوی ولی مقاوم در برابر تغییر، ممکن است از جهت سودآوری و رقابت از فرهنگی سست ولی نوآفرین بدتر باشد (برومند،1374: 56). هر جامعه معمولاً در همه جا و همه وقت بر اصالت هویت فرهنگی خود را تأکید می کند و می کوشد با قدرت و غرور، مشخصه این هویت را زنده نگهدارد (اکبریان،1382: 50). بعضی از ملت ها پس از هزاران سال علی رغم هر گونه تماس با دیگر ملت ها، در برخی از زمینه های که به آنها باوردارند پایدار وثابت مانده اند. در مدیریت ساز مان ها توصیه می شود که هر سازمان باید نقاط قوت و ضعف فرهنگ خود را روشن کند و بکوشد تا راهی پیدا کند که بر پایه نقاط قوت فرهنگ استوار باشد. تصور نادرستی که افراد گمان می کنند فرهنگ «نیرومند» باعث اثر بخشی سازمانی می شود. یک فرهنگ نیرومند باعث می شود که سازمان را از تطابق با محیط پیرامون در حال تغییرش باز دارد (برومند1374: 58). تحول  فرهنگی یکی از شرایط ضروری تحول اقتصادی است، بعضی از محققین اعتقاد دارند که غرب ابتدا 500 سال تحول فرهنگی داشت، سپس100 الی 150 سال کار اقتصادی کرد، پس از آن توانست از مصرف برخورد شود (سلگی،1372: 84). ژاپن هم برای توسعه به فرهنگ سنتی خود، همچون احترام، سلسله مراتب، ترجیح اهداف ملی بر منافع شخصی، تعهد نسبت به کار و تلاش، قانون پذیری، نظم و سازماندهی متکی بود. یک ملت با فرهنگ باعث گسترش آموزش و پرورش خود و در نتیجه باعث تغییرات عمومی کشور کرده، درست است که اهداف آموزش و پرورش باید با شرایط و مقتضیات دنیای جدید سازگار شود، ولی رشد فرهنگی همچنان نقش اساسی را در آن خواهد داشت، زیرا اساس کار تعلیم و تربیت ایجاد آمادگی و مهارت و انتقال  ارزش ها است. پس باید گفت مدرسه اساس رشد فرهنگی است، زیرا مدرسه هم عامل رشد اقتصادی است که به نوبه خود تعیین کننده رشد فرهنگی است وهم در پرورش و تشکیل شخصیت و برداشت ها و تجسم نظام ارزش ها مؤثراست (سلگی،1372: 84). زیرا تکنولوژی ها به هر جای پا می گذارند، دانش ها و مهارت­های ویژه خود را بدان سو روانه می کنند و ارزش هایی می آفرینند که اغلب در تقابل با فرهنگ های کهن، ارزش ها، آداب و رسوم و شیوه های زندگی و حتی زبان و ادبیات کشورها است، و در بسیاری موارد، پژمردن و از بین رفتن فرهنگ های ملی و ارزش های اخلاقی و اجتماعی کشورها را در پی دارد، پیشرفت شتابان تکنولوژی ،فرهنگی را به بارآورده است که رفته رفته ارزش های خود را جهانی می کند (لادیر،1380: 1). فرهنگ جوامع اسلامی و به خصوص  فرهنگ وقف و ارز ش های معنوی که نتیجه اجرای نیات واقفین از فرهنگ وقف منبعث می شود آن قدر قوی است و پر بار است که امکان اضمحلال آن توسط روند جهانی شدن و حل شدن در دیگر فرهنگها وجود ندارد، ما نباید نگران آن باشیم که در اثر روابط فرهنگی در عرصه های بین المللی، به طرق مختلف تصویری یا صدایی، ریشه های فرهنگ ما دچار سستی شود، ما می توانیم در عرصه جهانی شدن، روابط بین المللی فرهنگی خود را توسعه دهیم و تأثیرات مثبت آن را در اجزای فرهنگی خود بپذیریم وبیشتر موجب مبادله فرهنگی شویم تا هر نوع ارتباط دیگری است (وطن دوست،1383: 13).

بنابراین می­توان امیدوار بود در اثر رونقی که به دنبال جهانی شدن و مبادلات فرهنگی به وجود می آید،به فرهنگ ها امکان می دهد نسبت به هویت خاص خود حساسیت نشان دهد و مدافع آن باشند. دگرگونی در افکار و اندیشه ها و تغییر فضای فرهنگی حاکم بر جامعه، پیش شرط اساسی هر گونه تغییر در زمینه های اقتصادی و اجتماعی است، عکس آن سقوط و اضمحلال جوامع و تمدن­ها نیز ابتدا با فنا و نابودی انسان ها و ارزش ها و فرهنگ انسانی که فطرت ثانویه او می باشد، آغاز می گردد (ابطحی،1375: 1).

امرسون می گوید: «هر فکری که به وسیله  انسان های با عقاید مختلف در دنیا منتشر شد،تغییری در جهان ایجاد کرده است» (سوت ماردن،1371: 91). در سوره مبارک انعام می خوانیم: «زینا لکل امه عملهم» یعنی هر «امت» و جامعه، فرهنگ و ادراک ویژه دارد. در حقیقت «جامعه شناس» در ورای گوناگونی شکل های پدیده های اجتماعی که ظاهراً از یکدیگر جدا و از هم بیگانه می نماید، در پی کشف همین «وحدت» است، جامعه شناس وحدت ویژه می یابد که همه چهره ها و جلوه های گوناگون مظهر آن است (اصغری،1377: 41). ما هم  می توانیم با فرهنگ خاص خود سریع تر در مسیر توسعه قدم برداریم، به شرط اینکه در ابتدا مؤلفه های فرهنگی ای را که منجر به توسعه اقتصادی می شود شناسایی کنیم و آنها را تقویت کنیم و در همه نیروی کار به شکل عادت در آوریم (احمدیان راد،1386: 9).

انسان­ها هر کدام با سرمایه فطری و سرمایه اکتسابی از طبیعت وارد زندگی اجتماعی می شوند، روحاً در یکدیگر ادغام شده و هویت روحی جدیدی می یابند، در بین افراد نیازمندی، کمبود و حتی فقر اگر عادلانه باشد هرگز تنش و حقارت و ناهنجاری ایجاد نمی کند. اما تبعیض در توزیع امکانات، مزایا و ثروت ملی و حتی مناصب اجتماعی و…. ویران کننده و خطر آفرین است. ظهور و بروز شکاف­های اجتماعی همواره دلیل برنامه ریزی های نه چندان مطلوب بوده است (اصغری،1377،ص154). ازطرف دیگر ما می بینیم که کوشش و رقابت بین مردم لازم است؛ از ائمه علیه السلام نقل شده است (الناس بخیر، اذا ما تفاوتوا، و اذا استووا، هلکو)مردم در تفاوت (رقابت صحیح) همواره در خیر و سعادت اند، و هرگاه (صالح و ناصالح) به یک چشم دیده شوند، هلاک و نابودی جامعه قطعی است (اصغری،1377: 109).

یکی از ویژگی های سنت حسنه وقف برگرداندن ثروت های کلان که در نتیجه کار و تلاش و رشد اقتصادی و رقابت منطقی و صحیح رشد یافته را به منابع فعال در مسیر توسعه است. افراد با استعداد و کار آفرین فراوانی وجود دارند در طول تاریخ دیده شده اند که ثروت های عظیمی نتیجه کار و تلاش جمع کردند و در کارهای خیر و برای اعتلای فرهنگ جامعه وقف کردند، این افراد سهم بزرگی در اعتلای فرهنگ جامعه داشته و دارند. مطالعه در باب «وقف» و سرمایه های عظیم که صاحبان املاک در طول تاریخ، در این زمینه کردند، نشان می دهد که تعقیب هدف های اخلاقی بزرگترین نتایج معاش و زندگی را به دست داده است.

دانشگاه های بزرگ اسلامی و استادان عالی مقام که نام آنان، هنوز بر زبانها است، از برکت همین موقوفات به مقامات عالی علم و عمل رسیده اند (اصغری،1377: 30). حتی اگر فرضاً تصور می شود که مقداری از افراد مشمول، ثروت خود را نتیجه برنامه ریزی های نادرست و شرایط اقتصادی خاص به دست آورده اند، نیز وجود چنین فرهنگی -فرهنگ وقف- در جامعه موجب تبعیت چنین افراد از ارزش­ها و سنن جاری وقف کردن اموال خود می­شود که این هم جبران اعمال اشتباهی که در گذشته توسط خود شخص و یا برنامه ریزان و مدیران رخ داده است و هم جلوی انتقال این ثروت عظیم از طریق ارث –که ممکن است بصورت ناصحیح مصرف شود- را قرار می گیرد. خدماتی که وقف در این گونه شرایط به جامعه اعطا می کند، شاید در هیچکدام از سیستم های اقتصادی یا اجتماعی دیگر انتظار وجود آن را نداریم، آن هم با رغبت و رضایت کامل و تأثیر چند جانبه و مستمر، مردم معمولاً با فرهنگ های خود مأنوس اند و با خیالی راحت آنها می پذیرند این گونه که فرهنگ وقف به توسعه فرهنگی و اقتصادی کمک می­کند، به طور طبیعی مردم می آموزند تا بر فرهنگ خویش تکیه کنند، فرهنگ به آنان پایداری  و امنیت می بخشد، زیرا آنان می توانند در یابند که در جامعه خود چه می گذرد و چگونه در برابر این رویدادها پاسخ گویند، امروزه حتی برای رشد و ایجاد تغییر و دگرگونی بر فرهنگ و توسعه  فرهنگی تکیه می کنند، زیرا هر گونه تغییر بدون آمادگی ذهنی و انطباق با سنن و اعتقادات مردم مقاومت ایجاد می کند، وقف نقش مهمی برای ایجاد بستر فرهنگی مناسب در جوامع اسلامی دارد و از ویژگی های مهم وقف اتکا بر منابع خود که پایدار هستند؛ بنابراین وقف یکی از عوامل مهم در توسعه پایدار است. جوامع مختلف همیشه در تلاش اند تا عوامل مؤثر بر توسعه پایدار را بیابند.

ما برای درک تغییرات در سطح پایین تر و در سطح سازمانها می بینیم که در سازمانها دو نوع از دگرگونی ها امکان دارد برای افراد یک سازمان رخ دهد. یکی وقتی از یک جا به جای دیگر منتقل می شوند و دومی تغییر آرام در محل، ممکن است به وجود آید و برای  پرهیز از پی آمدهای منفی احتمالی، افراد باید بیاموزند تا خود را با هر دو موقعیتی که گفته شد سازگار کند (دیوس و نیواستورم،1370: 75). در جوامع بزرگ نیز به همان شکل تغییرات و دگرگونی ها مرتب رخ می دهد و گاهی به طور طبیعی و گاهی بر اثر جابجایی و دگر گونی ها مرتب رخ  می دهد و گاهی به طور طبیعی و گاهی  بر اثر ورود یک تکنولوژی جدید و احیاناً دولتها برای درک ارتباط بین فرهنگ و تحول فرهنگی با برنامه های توسعه ابتدا مروری بر توسعه اقتصادی خواهیم داشت.

توسعه اقتصادی چیست؟ در اصطلاح علمی، رشد اقتصادی به معنای ازدیاد میزان تولید است، در حالی که توسعه چنین معنایی ندارد، بلکه اصطلاح توسعه علاوه بر افزایش تولید ملی، تغییرات فنی و سازمانی چگونگی عمل تولید را مد نظر قرار می دهد. توسعه، معرف دگرگونی های پیگیر و همه جانبه در ترکیب تولید و تخصیص منابع در بخش های مختلف اقتصاد کشور می باشد. رشد اقتصادی در تمثیل به منزله افزایش قد یا افزایش وزن است، ولی توسعه به منزله افزایش ظرفیت یادگیری، قدرت تفکر یا هم­آهنگی بدن است. رشد اقتصادی لازمه توسعه است، اما به معنای توسعه نیست، کشورهای زیادی وجود دارند که درآمد سرانه با رشد اقتصادی بالای دارند، در زمره کشورهای توسعه نیافته قلم داده می شوند، زیرا بازده نیروی انسانی در آن ناچیز است. از اینرو توسعه اقتصادی بدین معنی است که علاوه بر ازدیاد تولید، شرایط مساعی در ساختمان اجتماعی و اقتصادی جامعه به آمده باشد تا مداومت رشد اقتصادی را تأمین کند.

چنانچه در آمد ملی را معرف رفاه و بهبود مادی یک جامعه فرض کنیم، توسعه اقتصادی عبارت از سلسله عملیاتی است که به وسیله آن درآمد ملی کشورها طی دوره نسبتاً طولانی افزایش یابد. تصور قبلی بر این بود که توسعه یک فرایند کاملاً اقتصادی است، اما رشد اقتصادی برخی کشورها و معضلات بعد از آن چون مهاجرت، توزیع نامناسب درآمدها، بدی وضع مسکن، بهداشت و غیره باعث شد که عوامل متعدد دیگری به عنوان عوامل و ارکان مهم تحقق توسعه مطرح شوند. موریس گریند می گوید ما همیشه گمان می کردیم توسعه یک امر اقتصادی  است، در حالی که یک امر جامعه شناختی  و انسانی است (سلگی،1372: 76).

بنابراین باید بپذیریم برای تحقق توسعه اقتصادی یک سری تغییرات عمده باید رخ دهد، تغییرات محیطی نتیجه ارتباط با جهان خارج و یا تغییراتی که در داخل می شود، این تغییرات گاهی به صورت اتفاقی به سیستم جامعه ما وارد می شود و گاهی به وسیله برنامه های اجرایی توسعه ایجاد گردد. هیچ کدام از این برنامه ها به تنهایی نباید بررسی شود، زیرا امروزه تکیه بر مفهوم تئوری سیستم ها و فعل و انفعالاتی که سیستم ها روی هم می گذارند امری است ضروری و الزامی، تبیین پدیده های جهان با تکیه بر مفهوم سیستم یکی از بزرگترین اسرار پیشرفت دنیای امروز است و این نکته در همه پدیده های اجتماعی بشر صادق است (داشگرزاده،1377: 4). فرهنگ نقش واحد هم آهنگ کننده و نظام بخش را به عهده دارد و برای اینکه این واحد مؤثر واقع شود باید عناصر گوناگون در روند تکمیلی و هم آهنگ با هم عمل نمایند، و یکدیگر را در رابطه ای متقابل تقویت کنند، از این رو باید به صورتی سازمان یابند که یک کل برای خود ثابت بیافرینند، دلایل کافی در تأیید این نکته وجود دارد که در درون نظام فرهنگی، ارزش ها نقش نظام فرعی تنظیمی را ایفا می نماید. زیرا هنجارها (که فراهم آورنده قواعد خاص برای تعیین نقش های نهادی گوناگونند) بر پایه ارزش­ها به وجود می آیند و مشروعیت پیدا می کنند. ارزش­ها سلسله مراتب اشکال و حتی محتوای دانش  را مشخص می سازند (با تعیین مراتب اهمیت آنها) همچنین ارزش سرچشمه نظام های بیان و زیر ساخت اشکال محسوس نمادی اند و خود به واسطه این اشکال میانجی گری می کنند. ارزش  تنها در صورتی چنین کارکردهایی را خواهند داشت که در نظامی سازگار، یعنی نظامی بی تناقض و متشکل از عناصره بسته تشکل یابند. نهایتاً هر گونه اختلالی در نظام ارزش ها، تأثیرات وسیعی را هم بر روی فرهنگ به منزله یک کل و هم بر روی سایر ابعاد زندگی اجتماعی بر جای خواهد گذاشت (لادریر،1380: 91). رابطه تنگاتنگ اقتصاد و فرهنگ ما را ناچار به پذیرفتن این واقعیت می کند که هیچ طرح توسعه اقتصادی نمی تواند و نباید فرهنگ را نادیده گیرد (مسعودی، 1387: 208).

3-7- وقف و عدالت

ماهیت عدالت با حق رابطه ی مستقیم دارد. هر کجا حقی وجود نداشته باشد، عدالت هم موضوع ندارد؛ چنان که در هر موردی که حق مطرح است، عدالت هم شکل می گیرد؛ بنابراین در چیستی عدالت عنصر حق مطرح است بدون شناخت و ارزیابی دقیق «حق» نمی توان درباره ی عدالت داوری واقع بینانه داشت.

براساس چنین نگرش حق مدارانه ای که برقراری عدالت اجتماعی را بر پایه­ی میزان استحقاق  افراد مورد سنجش قرار می دهد، نظام اقتصادی اسلام بر آن است که:

  1. هر کس مالکیت خصوصی مالی را دارد که از طریق حلال به دست آمده باشد، کسب ثروت از طریق هر شغل و کسبی جایز نیست. غصب مال دیگران، رشوه، کلاه برداری، ربا، قمار، اختلاس بیت المال و دیگر مکاسب محرمه، ممنوع شده است.
  2. در ثروت کسب شده از طریق حلال، حق معلومی برای دیگران وجود دارد؛ مانند خمس و زکات و دیگر مالیت های ثابت اسلامی، بر اساس این اصل، محیط اجتماعی به حوزه­ی آزادی فردی وارد می شود و در نتیجه، قلمرو و آزادی فردی و اجتماعی، و منفعت خصوصی و عمومی نه تنها از تناقض فاصله می گیرد، بلکه به انسجام منطقی نیز می رسد.
  3. حاکمیت اسلامی، حق مصلحت اندیشی های عام و جمعی را دارد و در نتیجه کسب و تلاش افراد، خارج از این مصلحت اندیشی ها انجام نمی گیرد. براساس این اصل، عنصر کارآیی، وارد حوزه­ی تصمیم گیری نظام اسلامی می شود و در نتیجه، کارآمدی آن را ضمانت می کند. از مجموع اصول پیش گفته می­توان عقلانیت اسلامی را استنباط کرد. این عقلانیت مبنا و اساس جهت تلاش و سعی هر فردی در جهت تأمین نیازمندی ها و منافع فردی خود است.

بی شک فاصله ی چشمگیر قشرهای جامعه سبب دوری آنان از یکدیگر و احساس نکردن دردها و مشکلات مردم محروم به وسیله ی طبقه ی برخوردار است. این فاصله عقده ها و کینه ها را می افزاید و وحدت جامعه را از بین می برد. از این گذشته، تمرکز ثروت منشأ بروز مفاسد اخلاقی و مشکلات اجتماعی است. اگر ثروت در دست عده ای انباشته شود، در مقابل، عده ای دیگر به محرومیت دچار خواهند شد و فاصله میان اقشار جامعه از طرفی زمینه­ی دزدی، رشوه خواری، خود فروشی، طمع، فخرفروشی و خود بزرگ بینی و غفلت از خود را برای طبقه ی ثروتمند فراهم می آورد. برهمین اساس، قرآن می فرماید: «کی لا یکون دوله بین الاغنیاء منکم» (حشر،آیه7).

البته باید توجه داشت که توازن درآمد از نظر اسلام، مشابه اقتصاد سوسیالیزم نیست که همه ی افراد جامعه را به کارگران و کارمندان دولت تبدیل و آزادی اقتصادی را از آنان سلب کند و در نتیجه، عموم افراد جامعه را به طبقه­ی فقیر و کارگر مبدل سازد. زیرا انگیزه­ی فعالیت را از آنان سلب می کند و به جای توسعه­ی رفاه و غنا، فقر را تعمیم می دهد. بنابراین، انجام وظیفه­ی دولت به صورت عدالت اجتماعی و جهت گیری سیاست های اقتصادی به سوی این هدف سیاسی به این معنا نیست که دولت فقر را در جامعه عادلانه تقسیم کند. به طور کلی نه می­توان توسعه و رشد را به صورت تأمین عدالت و توزیع منصفانه فقر عمومی، نادیده انگاشت؛ بلکه اعتدال و توازن ایجاب می کد سیاست های اقتصادی عدالت اجتماعی-اقتصادی را هماهنگ با توسعه­ی پایدار بجوید. نکته ای در این جا می باید بر آن توجه داشت، این است که چنانکه ملت حقوقی بر حاکمیت اسلامی دارد، حاکمیت اسلامی هم بر ملت حقوقی دارد که بدون اجرای آنها عدالت شکل نمی­گیرد. پرداخت مالیات، پذیرش سیاست های مالی- اقتصادی حاکمیت، مشارکت و همکاری با حاکمیت در حوزه­ی سیاست، اقتصاد، فرهنگ و… بخشی از حقوق حاکمیت بر ملت است که در قالب وظیفه انجام آن از سوی شهروندان انتظار می رود؛ اما بخش قابل ملاحظه توانمندی دولت در انجام رسالت سنگین ایجاد عدالت اجتماعی به مشارکت و همکاری داوطلبانه مردم باز می گردد. از این رو بر خلاف محیط های مادی که تکاثر و اشرافیت، ملاک برتری است و همه سعی می کنند همه چیز را در انحصار خود در آورند، در محیط اسلام سادگی و ایثار و تعمیم ثروت های اضافی شخصی از راه وقف، حبس، هبه و.. .نه تنها ملاک برتری است، بلکه عبادت بزرگ محسوب می شود. سیاست اسلام  بر کنترل و تعدیل و حفظ ثروت جامعه به منظور توانمند سازی دولت در انجام نقش مورد انتظار در ایجاد عدالت اجتماعی است، به این ترتیب تمام راه هایی که منجر به سرمایه دارای بدون کار می شود، همه را کنترل کرده است و با گرفتن خمس و زکات وتشویق  افراد به وقف و… موجب تقویت افراد ضعیف و فقیر شده و فاصله بین این دو طبقه را بسیار کم کرده که نتیجه­ی آن ایجاد جامعه متعادل است. وقف با توزیع مجدد درآمد بین افراد محتاج و فقیر و مستحق ذی نفع هستند و لذا اگر چه وقف به عنوان یک امر اخلاقی شناخته شده ولی در عمل تأثیر به سزایی در تأمین عدالت اجتماعی دارد و همچنین از عوارض سوء بی عدالتی های اجتماعی و شکاف های طبقاتی تا حد زیادی می کاهد و از حاد شدن مشکلات اجتماعی جلوگیری می کند.

با توجه به مطالبی که بیان شد و موارد مختلفی که می توان در آنها وقف کرد، متوجه این نکته­ی ظریف می شویم که گسترش فرهنگ وقف باعث کوچک شدن اندازه­ی دولت در بسیاری از موارد می شود. توضیح آنکه طبق ادبیات اقتصاد دولت در جاهایی که بخش خصوصی سرمایه گذاری نمی کند دخالت خواهد کرد. اما از آنجایی که در فرهنگ غنی اسلامی راه های مختلفی برای دخالت بخش خصوصی در اموری که در جوامع غربی بخش خصوصی متکفل آن نمی شود، ارائه کرده است- مثل وقف و انفاق- به نظر می رسد که در نظام اسلامی حجم دولت باید بسیار کوچک باشد؛ چرا که دولت دیگر مجبور نخواهد بود که اموری مانند تأمین اجتماعی، آموزش و حتی بهداشت را در دغدغه های اصلی خود قرار دهد و بودجه های کلانی را به آن اختصاص دهد (عطارزاده، 1387).

3-8- وقف و مسئولیت اجتماعی

مسئولیت یک ویژگی شخصیتی است که معمولاً به صورت یک نگرش در ساختار روانی و رفتاری فرد شکل می‌گیرد و یک متغیر عمده و اساسی در رفتارهای اجتماعی محسوب می‌شود و لذا در آموزش رفتارهای اجتماعی جایگاه جالب توجهی دارد. مسئولیت‌پذیری در ابعاد فردی و اجتماعی، مفهومی است که می‌تواند ابزار و وسیله خوبی برای حفظ انسجام اجتماعی در عین احترام به تفاوت‌های موجود و فهم آن‌ها باشد.

مسئولیت‌پذیری در یک تقسیم بندی کلی به دو بخش مسئولیت‌پذیری فردی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی تقسیم می‌شود. مسئولیت‌پذیری فردی به این معناست که فرد «خود را نسبت به خود و موقعیتی که در آن قرار گرفته و همچنین نیازها و بهروزی دیگران مسئول بداند» (Mergler et al., 2007). در این باره کلی و همکارانش[4] (2008) مسئولیت‌پذیری اجتماعی را در ارتباط نزدیکی با مفاهیمی چون حقوق بشر، عدالت اجتماعی و تعامل اجتماعی می‌دانند.

بطور کلی، مسئولیت‌پذیری در بُعد فردی زمینه‌ساز مسئولیت‌پذیری اجتماعی است و مسئولیت‌پذیری اجتماعی، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی زیادی دارد که یکی از مهمترین آن‌ها دیگرخواهی در روابط اجتماعی است. مسئولیت‌پذیری و دیگرخواهی نه تنها دارای آثار خاص پیش گفته هستند، بلکه از آثار اجتماعی آن‌ها در شرایط جامعه مدرن نیز نمی‌توان غافل بود. در جامعه‌ای که اکثر روابط، غیرشخصی و تعمیم یافته؛ بر اساس نقش و نه هویت فردی و خانوادگی افراد برقرار می‌شود، جریان تعامل اجتماعی در شبکه بزرگ نظام اجتماعی به صورت نوعی مبادله تعمیم یافته، صورت می‌گیرد، بنابراین وجود اعتماد متقابل به هنجارهای عام نظام اجتماعی مقوم کارکرد صحیح جامعه است. افراد در جریان تعامل با سایرین و درک موضوعات گوناگون، به آگاهی اجتماعی خود افزوده و از این طریق مهارت­های اجتماعی لازم را جهت اقدام در عرصه­های اجتماعی به دست می­آورند. با توجه به اینکه مسئولیت­پذیری اجتماعی، توانایی­های اجتماعی، توجه به مباحث اخلاقی و اجتماعی، انضباط شخصی، احساس وظیفه نسبت به دیگران، احترام به دیگران، تعهد به اجتماع و … را افزایش می­دهد، توجه به این مسئله بسیار مهم است (خواجه نوری و همکاران، 1393).

در همین راستا وقف يکي از برترين و پردوامترين مظاهر احسان و نيکوکاري به مردم و خدمت به همنوعان و کمک به مصالح جامعه و تنظيم امور فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است. مي‏توان گفت که اگر در راستای مسئولیت اجتماعی افراد، اوقاف در مسير صحيح به راه انداخته شود و واقفان به راه معقول و درستي هدايت شوند بسياري از مشکلات جامعه حل مي‏شود. به عبارت ديگر، کارنامه‏ي درخشان وقف اين نويد را به ما مي‏دهد که از طريق گسترش موقوفات و هدايت آنها مي‏توان اکثر نيازها و ضروريات جامعه را تأمين کرد که نمونه ان رفتار سرمایه داران در قبال وقف بوده است:

صاحبان سرمایه و صنعت در ایران بعد از دهه چهل در عین حال که موضوع وقف را فراموش نکردند در سایر زمینه های مسئولت اجتماعی ورود پیدا کردند. به طور مثال حاج محمد تقی برخوردار پدر صنعت خانگی مدرن در ایران علاوه بر ساخت مسجد در یزد و وقف بناهای مذهبی، تعدادی از کارکنان و فرزندان کارکنان شرکت پارس الکتریک را به عنوان بورسیه تحصیلی به خارج می فرستاد و هزینه تحصیل آنان را می داد. یا زنده یاد محمد رحیم ایروانی مالک کفش ملی نیز هزینه تحصیل افراد زیادی را برعهده داشت و برادران خیامی و خانواده صنعتی زاده پرورشگاه هایی برای کودکان بی سرپرست ایجاد کرده بودند (زندی، 1395).

3-9- نقش وقف در توسعه ارزش هاي الهي و معنوي

یکی از مهمترين جنبه و اساسي ترين بعد در بحث وقف و نقش وقف در توسعه فرهنگ و تمدن اسلامي، نقش وقف در تکامل و توسعه ارزش هاي الهي و معنوي است.رشد ارزش هاي مادي و معنوي در يک جامعه به مثابه رشد، توسعه فرهنگ آن جامعه تلقي مي شود و زوال ارزش هاي مادي و معنوي در يک جامعه به مثابه زوال فرهنگ و تمدن آن جامعه، ارزيابي مي گردد. مهمترين نقشي که وقف در توسعه فرهنگ و تمدن ايفاء مي کند توسعه اي معنوي جامعه است. توسعه ي معنوي جامعه بدين مفهوم است که جامعه در بعد الهي، ديني و ارزش هاي معنوي خويش بيشتر از ابعاد مادي رشد مي کند؛ زيرا اگر وقف را از ديدگاه انساني و معنوي آن نگاه کنيم، وقف، عبارت است از به خدمت گرفتن ارزش ها و امکانات مادي به نفع ارزش هاي معنوي، به عبارت ديگر جامعه زماني از لحاظ معنوي بيشتر رشد مي کند که ارزش هاي مادي و امکانات مادي اش در خدمت امکانات و ارزش هاي معنوي اش باشد. و در عوض ارزش هاي معنوي زماني در يک جامعه مي ميرد که ارزش هاي معنوي در خدمت امکانات و ارزش هاي مادي بوده و توانمندي هاي انساني، الهي و معنوي جامعه قرباني اهداف مادي، غير انساني و غير الهي گردد. روي همين جهت است که ابتذال، پوچيگري، و انکاري، فرهنگ مصرف، ماديت و بي ديني در جامعه اي رشد پيدا مي کند و همگاني مي گردد که همواره ارزش هاي الهي و معنو ي در آن به نفع ارزش هاي مادي قرباني مي شوند. و از سوي ديگر جامعه اي که در آن ارزش هاي معنوي حاکم است، ارزش هاي مادي هميشه در خدمت ارزش هاي معنوي است. با توسعه وقف ثروت و سرمايه هاي مادي جامعه به صورت عادلانه در ميان همه اقشار جامعه توزيع مي گردد.با گسترش فرهنگ وقف و انفاق، مدام از تراکم و انباشتگي ثروت به دست عده، قشر يا طبقه اي خاص جلوگيري به عمل مي آيد. وقف از ديدگاه انساني به مفهوم پيروزي ارزش هاي معنوي در وجود انسان است و گسترش فرهنگ وقف در يک جامعه به معناي سيطره اي ارزش هاي معنوي بر ارزش هاي مادي در جامعه است. يا به تعبير ديگر، وقف عبارت است از استخدام امکانات مادي براي گسترش ارزش هاي معنوي، انسان واقف مي داند که همه ي انسان ها حق دارند تا از مزاياي امکانات مادي برخوردار باشند و هيچ کس تحت هيچ عنواني حق ندارد اين حق مسلم را، از آنها، غصب نمايد. انسان واقف، انسان خود آگاه است لذا انسان واقف، وقف مي کند اما نه بدان خاطر؛ تا فخر بفروشد بلکه او وقف مي کند تا درد جامعه را به مثابه اي ريشه کن کند و بدين گونه درد را از وجود خويش نيز بيرون سازد او فقر افراد جامعه را به مثابه اي فقير بودن خويشتن اش تلقي مي کند. دقيقا به همين لحاظ است که نقش گسترده اي وقف در توسعه فرهنگ و تمدن اسلامي نيز درک مي گردد. فرهنگ و تمدن اسلامي که بر مبناي ارزش هاي الهي، توحيدي، عدالت اجتماعي، رفع محروميت و رشد معنويت در جامعه اي بشري استوار است. بنابراين با يقين مي توان ادعا کرد که مي توان با گسترش هر چه بيشتر فرهنگ وقف و انفاق، فرهنگ و تمدن اسلامي را توسعه داده و نظام توحيدي را به قاعده اي نظام زيست بشر تبديل کرد ( سليمي فر، ، 1370).

4- جمع بندی

برای شناخت و تشخیص نیازها و ارائه راهکارهای توسعه­ای متناسب در ایران نیز نمی توان از ارزش ها و فرهنگ و تاریخ آن به سادگی عبور نمود. ایران از سویی کشوری در حال توسعه با بحران های پیوسته اقتصادی و اجتماعی قلمداد می شود که همواره قشر گسترده ای از آن دچار ناتوانی های اجتماعی و اقتصادی است و از مسایلی همچون فقر محرومیت، کمبود امکانات زیربنایی، نابرابری فرصت ها، آسیب پذیری و درماندگی فزاینده رنج می برند که در این جامعه نه تنها باید هدف توسعه را تأمین و رفاه اجتماعی و حمایت از اقشار ضعیف و ساختاری نقش بسیار مهمی در زندگی روزمره و فردی و اجتماعی افراد آن ایفا می کند؛ زیرا دین به شکل گسترده ای با زندگی آن ها عجین شده به نحوی که بخش زیادی از رفتار افراد معتقد و ساکن در این جامعه، نمی تواند خارج از دستورات، توصیه ها و ملاحظات دینی مجال بروز و کارایی داشته باشد. در نتیجه دین و ملازم آن مناسک و شعائر مذهبی، نهادهای اعتقادی، افراد دیندار و بازتاب عملکردهای آنان، بخش وسیعی از رفتارها و اندیشه های جامعه ایرانی را قوام می بخشد و به عنوان یکی از عناصر تعیین کننده و تأثیرگذار در عرصه های گوناگون تلقی می شود. پس به دلیل گستره وسیع دین در جامعه ایرانی نه تنها نمی توان به سادگی در گفتمان های توسعه ای از آن گذشت، بلکه با تأمل و پژوهش های عمیق تر بر روی این نهاد مهم، می توان بسیاری از چالش های مهم را سامان داد و با شناخت بهتر نیازهای جامعه در سایه امور دینی الگوهای بومی و مکانیسم های متناسب با بافت این جامعه که برخواسته از توانایی ها و پتانسیل های موجود در آن است را جهت برنامه ریزی های متناسبی برای امر توسعه در ساختارهای خرد و کلان پی ریزی کرد.

منابع

ابن خلدون، عبدالرحمن (1353). مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادي، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

ابطحی، سید مصطفی (1375). نقش فرهنگ ملی و بومی در وجدان کاری و انضباط اجتماعی، مجموعه مقالات اجلاس بررسی راه های علمی حاکمیت وجدان، انتشرات دبیرخانه اجلاس.

احمدیان­راد، حمیده (1386). تحول فردی برای توسعه جمعی، روزنامه ایران، شماره 384.

اصغری، سید محمد (1377). بررسی حقوقی و فقهی دو مسئله رشوه و احتکار، تهران: اطلاعات.

اکبریان، مصطفی (1382). درآمدی بر فرهنگ و مردم­شناسی، تهران: نشر مهرگل.

انجوی­نژاد، سیّدمهدی و امامی، محمد (1383). «تحوّلات قانونگذاری در بیع وقف و مبانی آن»، فصلنامه مدرس علوم انسانی، دوره 8، شماره 3.

اهلرز، اکارت؛ توانا، محمدحسن و مصطفی مؤمنی (1373). «شهر شرق اسلامی، مدل و واقعیت»، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، شماره 32، صص 27-65.

برومند، زهرا (1374). بهبود سازمانی، تهران: نشر هور.

بزرگی، سید مهدی (1379). « راههای ترویج فرهنگ وقف و ایجاد موقوفات جدید در جامعه»، وقف میراث جاویدان، شماره 30، صص 106 تا 117.

باقری، اشرف السادات (1385). «نقش وقف در آبادی شهرها»، وقف میراث جاویدان، شماره 55، صص 57.66.

جوادی، محمد اسلم (1380). نقش وقف در توسعه فرهنگ، مجموعه مقالات همایش نقش فرهنگ در توسعه تمدن ها، تهران.

حبیبی، محسن (1383). از شار تا شهر (تحلیلی تاریخی از مفهوم شهر و سیمای کالبدی آن تفکر و تأثر)، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.

خواجه نوری، بیژن؛ مساوات، سید ابراهیم و زهرا ریاحی (1393). « رابطه سبک زندگی و مسئولیت‌پذیری فردی و اجتماعی (مطالعه موردی: نوجوانان دبیرستانی شیراز)»، جامعه پژوهي فرهنگي، سال 5، شماره 4، صص 19-36.

دیوس، کیت؛ نیواستورم، جان (1370). رفتار سازمانی، ترجمه محمدعلی طوسی، تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی.

زندی، حسین (1395). « مسئولیت اجتماعی صاحبان سرمایه در همدان»، برگرفته از سایت http://www.hamedanpress.ir/ [3-4-95].

سالارزهی، حبیب­الله (1390). «وقف به مثابه الگوی کارآفرینی اجتماعی پایدار در اسلام»، ندای اسلام، سال 11 و 12، شماره 44 و 45، صص 47-52.

سالارزهی، حبیب­الله (1387). وقف به مثابه الگوی کارآفرینی اجتماعی پایدار اسلام، چاپ شده در سازمان اوقاف و امور خیریه، وقف و تمدن اسلامی، تهران: نشر اسوه.

سلگی، محمد (1372). آموزش و پرورش فرهنگ توسعه، وقف میراث جاویدان، شماره3، صص 56-95.

سليمي فر، مصطفي (1370). نگاهي به وقف و آثار اقتصادي و اجتماعي آن، مشهد: بنيادين پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي.

سلیمی­فر، مصطفی (1368). نگاهی به وقف و آثار اقتصادی و اجتماعی آن، مشهد: بنیاد پژوهش­های آستان قدس رضوی.

سوت ماردن، اورایزن (1371). پیروزی فکر، ترجمه سید رضا حسینی، تهران: انتشارات غزالی.

سید، رضوان (1386). «وقف و فلسفه تشریع آن در اسلام» در ساختار وقف در جهان اسلام، ترجمه صادق عبادی، تهران: انتشرات اسوه.

سبحانی، جعفر (1361). جهان­بینی اسلامی، قم: توحید.

سیمبر، رضا (1387). وقف و تأمین اجتماعی: دولت و وقف به عنوان نهاد جامعه مدنی، مجموعه مقالات همایش بین المللی وقف و تمدن اسلامی، اصفهان: انتشارات اسوه.

صفایی پور، مسعود ؛ سیاحی، زهرا؛ زرگر شوشتری، محمد امین و نادیا داری پور (1393). « بررسی تأثیر وقف بر توسعه اقتصادی شهر اهواز؛ مطالعه موردی: منطقه یک»، پژوهش و برنامه ریزی شهری، دوره 5، شماره 16، صص 89-104.

عطارزاده، مجتبی (1377). وقف، تعمیم استحقاق در جهت گسترش عدالت اجتماعی، مجموعه مقالات همایش بین المللی وقف و تمدن اسلامی، اصفهان: انتشارات اسوه.

قابل، احمد (1383). اسلام و تأمین اجتماعی: مبانی راهکارهای حمایتی و بیمه ای در قرآن، روایات، اخلاق و فقه اسلامی، تهران: موسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی.

کرنگ، مایک؛ قرخلو، مهدی (1383). جغرافیای فرهنگی، تهران: سمت.

لادریر، ژان (1380). رویارویی علم و تکنولوژی با فرهنگ­ها، تهران: انتشارات مؤسسه پژوهشی فرهنگ، هنر و ارتباطات.

مسعودی، عبدالطیف (1387). نقش وقف در توسعه فرهنگی جوامع اسلامی، همایش بین المللی وقف و تمدن اسلامی، اصفهان: انتشارات اسوه.

مطهری، مرتضی (1386). مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، تهران: صدرا.

وطن دوست، عبدالرسول (1383). فرهنگ و پژوهش، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

 

– Haribson, Monzer (1973). Financing The Development Of Waqaf Property,IRTI, Kualalumpur, Malaysia, March.

– Karim, Reazul (2007). ZAKAT AND WAQF BANK, FOR SOCIAL DEVELOPMENT AND IMPROVED MANAGEMENT OF ENDOWMENT, paper prepared for the International waqf conference, southern Africa, 2007.

– Kuran, Timur (2001). The provision of public goods under Islamic Law: origins, impact and limitations of the waqf system, law & society Review.

– Mergler A., Spencer F. M. and Patton W. A. (2007). “Relationships Between Personal Responsibility, Emotional Inteligence and Self Steem in Adolescents and Young Adults”, The Australian Educational and Developmental Psychologist, Vol.24, No.1, p: 5-18.

– Kelley, M. A., Connor, A., Kun, K. E., & Salmon, M. E. (2008). Social responsibility: Conceptualization and embodiment in a school of nursing. International Journal of Nursing Education Scholarship, 5(1), Article 28.

 

 

[1] – Pigou

[2] – Suler

[3] – Rawls

[4] – Keli et al.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *