تفاوت معنا شناختی حسنات و اعمال صالح
از منظر قرآن کریم
- طاهره محسنی (نویسنده مسئول)*
- دکترای تفسیر تطبیقی-استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)- پردیس خواهران
چکیده
اعمال انسان، موجب سعادت و شقاوت او در دنیا و آخرت شده، و چون انسان زندگی ابدی در پیش دارد، چگونگی عمل او در دنیا، و فراهم آوردن توشه برای آخرتش، حائز اهمیت است. قرآن برای نظاممندکردن ذهن مخاطب و ایجاد تحول در اندیشه مخاطب از شبکۀ معنایی بهره گرفته است. در پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی و توصیفی و با رویکرد معنا شناختی تفاوت حسنات و اعمال صالح در قرآن پرداخته شده است. بررسی حوزۀ معنایی حسنات در قرآن نشان میدهد مفاهیم حسنات و اعمال صالح از پر بسامدترین واژگان قرآنی است که بین آنها رابطه عموم خصوص مطلق بر قرار است، زیرا دامنه حسنات عام بوده و اعمال صالح و ثواب را شامل می شود. در حالی که برخي از حسنات عمل صالح محسوب می شوند.
واژگان کلیدی: اعمال صالح، حسنات، تفاوت، معنا شناختی.
مقدمه
از ضرورتهای مهم در پژوهشهای دینی، بهکارگیری دانشها و ابزار جدیدی است که در سایۀ آن دریچهای جدید به فهمِ متونِ دینی باز شود، و نوعی تدبر روشمند در آیات الهی و زمینهای برای دستیابی به معانی و نکات نهفته در آیات را فراهم می آورد. قرآن کریم نیز پیوسته بر تدبر در آیات تأکید دارد: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْباب»(ص، 29) معناشناسی شناختی از دانشهایی است که با بهرهگیری از آن در فهم بهتر کلام الهی بهره برده میشود. با مطالعۀ معناشناسیِ شناختی آیات، به شبکهای منسجم از معانی دست یافته میشود که در آن آیات به کمک یکدیگر تبیین، و مجموع آیات در کنار یکدیگر ما را به فهم دقیقتر خواهد رساند. از میان حوزههای معنایی متعدد در قرآن، حوزۀ معنایی حسنات و اعمال صالح، محور پژوهش حاضر است. ضرورت پرداختن به موضوع حاضر به آن دلیل است که اعمال انسان آن چیزی است که پس از مرگ دستمایۀ معیشت او خواهد بود (طباطبائی، 1417، ج15، ص201) و اصل داوری در قیامت برای ارائه اعمال انسان(جوادیآملی، 1388، ج8 ، ص397) و رسیدگی به آن است. از آنجا که انسان زندگی ابدی در پیش دارد، بسیار مهم است که در این دنیا چگونه عمل میکند و چه برای آخرت خویش فراهم میآورد؛ ازاینرو بخش گستردهای از آیات قرآن به «اعمال» انسان پرداخته است.
واژه های حسنه و صالح هرچند از نظر ریشه لغوی معانی متفاوتی دارند ولی از نظر مصادیق و موارد استعمال با هم تفاوتی ندارند. «حسنه» نعمت خوش آيند و شاد كنندهاي را گويند كه به انسان ميرسد و در قرآن كريم، گاهي به معناي عام آمده، كه شامل هر كار نيكي ميشود و عمل صالح يكي از مصاديق و نتيجه آن است. گاهي نيز بالعکس حسنه، به معناي ثواب و نتيجه عمل صالح آمده است. در آيات و روايات گاهي به هر كار خوبي حسنات گويند، كه در اين صورت عمل صالح يكي از مصاديق حسنات است. گاهي نيز حسنات به معناي ثواب آمده است. پس بين حسنات و اعمال صالح عموم و خصوص مطلق است. يعني هر عمل صالحي حسنه است، ولي هر حسنهاي عمل صالح نيست. بلكه برخي از حسنات عمل صالحند، چون ممكن است برخي حسنات در بعضي جاها به معناي ثواب باشد. در این پژوهش به منظور بیان تفاوت معنا شناختی میان حسنات و اعمال صالح از منظر قرآن کریم، ابتدا به مفهوم عمل و فعل اشاره و حوزه های معنایی حسنات و عمل صالح مشخص، و سپس مصادیق حسنات و اعمال صالح از دیدگاه قرآن کریم مورد بررسی و مداقه قرار گرفته است.
پیشینه تحقیق
یکی از آموزه های مهم در قرآن کریم، توجه به اعمال صالح و حسنات است و ائمه معصومین(ع) در روایات خود بسیار بدان ها پرداخته و سعادت دنیا و آخرت را در کسب این اعمال بیان داشته اند. در این عرصه تحقیقات مختلفی انجام گرفته است که برخی از آنها عبارتند از: مقاله: عمل صالح از منظر قرآن کریم، نویسنده کامران ایزدی مبارکه، نشریه ایحا، 1391، رابطه عمل صالح با ايمان، آثار عمل صالح، مقتضيات و موانع عمل صالح را بررسي قرار داده است. مقاله: نگاهی به عمل صالح از دیدگاه قرآن، نویسنده: سید مهدی حسینی عربی، نشریه رسالت، 1385، اعمال صالح را از دیدگاه قرآن بیان داشته است. موانع ایمان و عمل صالح در قرآن، نویسنده محمدهادی سجادی، مجله طوبی، 1385، موانع ایمان و عمل صالح را بر شمرده است. مقاله: رابطه ایمان و عمل صالح، نویسنده صدیقه افتاده، نشریه کیهان، 1386، به رابطه ایمان در انجام عمل صالح پرداخته است. مقاله : مفهوم عمل صالح در نظام اخلاقی قرآن، نویسنده سید حسین محمد جعفری، مجله سفینه، 1389، عمل صالح در نظام اخلاقی مفهوم شناسی شده است. همچنین پایان نامه: عمل صالح در قرآن و حدیث، نویسنده: حسین صادقی، 1377، مصادیق عمل صالح از دیدگاه قرآن و حدیث معرفی شده اند. پایان نامه: عمل صالح و پیامدهای آن در قرآن، نویسنده: علی اکبر امیر احمدی، 1377، اثرات عمل صالح در قرآن بیا شده است. پایان نامه: حیات طیبه در پرتو ایمان و عمل صالح اثر طاهره ماهرو زاده (23/6/84)، اثرات ایمان و عمل صالح را در سعادتمندی انسان مورد بررسی قرار گرفته است. پایان نامه: حقیقت ایمان و عمل صالح و رابطه آن دو با ولایت، نویسنده حسین جعفری، 1385، اثرارت ایمان و عمل صالح در ولایت پذیری انسان را مورد بررسی قرار داده است. پایان نامه: بنیادهای عمل صالح از دیدگاه آیات و روایات اثر اعظم ابراهیمی، 1386، علل انگیزشی انجام اعمال صالح از دیدگاه قرآن و حدیث را بررسی کرده است.
در تحقیقاتی که تاکنون در این زمینه انجام گرفته و به برخی از آنها نیز اشاره شد، عمل صالح در قرآن را مورد توجه قرار گرفته است، اما تحقیقی که بیان گر تفاوت معنا شناختی حسنات و اعممال صالح از دیدگاه قرآن و حدیث را مورد توجه قرار داده باشد، یافت نشد. لذا محقق درصدد است که به نحو گسترده تر به این موضوع پرداخته شده است.
واژۀ «عمل» و «فعل»
دو واژۀ «عمل» و «فعل» از کلیدواژههای مهم در حیطۀ اعمال به شمار میآیند. عَمَلَ، هر فعل و کارى که با قصد از انسان سر زند را گویند (راغب اصفهانی، 1412، ص587). مصطفوی بر این عقیده است که به تحقق فعل در خارج «عمل» گفته میشود. به عبارت دیگر، به تحقق حالات باطنی با قصد و اختیار در خارج «عمل» اطلاق میشود (مصطفوی، 1430، ج8، ص273). برخی اصل «عَمَلَ» در لغت را «دوؤب» به معنای کوشش و نیز خستهشدن در کار ذکر کردهاند (عسکری، 1418، ص127). اما فِعْل، در لغت به معنای انجامدادن (کار) است.وقوع خارجی فعل را عمل گویند. فعل فینفسه متصف به مدح و ذم نیست؛ بلکه تابع خصوصیات متعلق خویش است تا فعل معروف یا فعل منکر شناخته شود(مصطفوی، 1430، ج9، ص127). «عمل» اخصّ از «فعل» است؛زیرا «فعل» گاهی دربارۀ حیوانات و جمادات نیز به کار میرود؛ درحالیکه واژۀ «عمل» دربارۀ انسان و ناشی از قصد و اراده اوست. همچنین آنچه سبب تمایز فعل از عمل میشود، مؤلفه قصد و ارادهای است که در عمل وجود دارد. در قرآن هر عمل و فعلی تابع خصوصیاتی است، واژههایی چون حسن، خیر، صالح و برّ از توصیفاتی است که دربارۀ اعمال به کار رفته است. (ابنمنظور، 1414، ج2، ص516 ؛ مصطفوی،1430، ج6، ص322)
مفهوم «حسنات» در قرآنکریم
حسنات، از پربسامدترین حوزههایی است که برای مفهومسازی اعمال در قرآن از آن بهره گرفته شده است. خداوند متعال می فرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»(انعام،160) و آیه: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا»(القصص84) و آیه: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا»(النمل89) از وصف «حسنه» برای عمل نیک بهره گرفته شده است. این واژه از ریشۀ “حسن” و در مقابل سیّئ و قبیح قرار دارد و به معنای زیبایی و نکویی آمده است (مصطفوی،1430، 2: 259؛ راغباصفهانی، 1412: 235). تعابیر حسنه و حسنات در قرآن تنها و بدون همراهی با عمل و فعل به کار رفتهاند و شاهد ترکیب ایمان و عمل حسن نیستیم. این مطلب نشاندهندۀ آن است که تعابیر حسنة و حسنات کاربردهای عامتری نسبت به عمل صالح دارند. همراهی جاء و حسنة در آیات مزبور، شیئ مفهومسازی شده که انسان با خود حمل کرده، و آورده است. برخی از مهمترین مفاهیم حسنات در قرآن کریم عبارتند از:
- انفاق مال در راه خدا: « مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ …»(البقره، 261) يعني مالي که انفاق مي شود جميع انفاقات واجبه و مستحبّه حتّي هر عبادتي که توقّف بر بذل مال باشد را شامل می شود، و خداوند هم در دنيا و هم در آخرت اضعاف مضاعف عنايت ميفرمايد.(طیب، ج3،ص36) زیرمجموعههای انفاق شامل قرضدادن به نیازمند: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً…»(البقره 245)، و «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ…»(التغابن،17)، پرداخت زکات و صدقهدادن: « إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ»(الحدید، 18) در زمره حسناتی است که با تعبیر «یضاعف» به معنای افزودن شیء به مثل خود (ابنفارس، 1404، ج3، ص362) دو برابر یا بیشترکردن چیزی (مصطفوی، 1430، ج7، ص32) ذکر شده است. در این آیات اعمال انسان به عنوان شیء اندازهگیریشونده، مفهومسازی شده، که بر آن افزوده میشود.
- «خیر»: این مفهوم در مقابل شر و به معنای چیزی است که انتخابشده و مرغوب است (مصطفوی،1430، ج3، ص176). در برخی از آیات قرآن، خیر به معنای نیکی: نیکی:« قَالُوا خَيْرًا لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ »(نحل/30)، و اعمال انسانی که به عنوان کالا و اندوختهای در نظر گرفته شده و به سوی مقصدی پیش فرستاده میشود، بیان شده است: «ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ»(البقره، 110) (المزمل، 20). منظور از تعبیر «ماقدّم» در این آیات حسناتی است که پیشفرستاده و مقدم میشود (طباطبائی، 1417 ج1، ص228 و ج19، ص217).
- حُب اهل بیت(ع): در قرآن کریم مودت آل محمد(ص) «حسنه» نام گرفته است و خداوند به خاطر همین دوستی اهلبیت (ع) گناهان افراد را می بخشد و تشکر هم می کند.«عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا »(شوری/23) «حُسْناً» به معنای زیبائی است و خداوند می فرماید بر زیبائی حسنه او میافزائیم. یعنی آن را جزای مضاعف میدهیم و ده برابر و بیشتر بشمار میآوریم. خداوند بشارت مي دهد به كساني که ايمان آورده و عمل صالح انجام می دهند که کسی که مودت و محبت ذي القربي کوشا باشد، حسنات او را زياد مي كنيم.(طیب، 1387، ج15، ص481)
- جبران و دفع بدی ها: همراهی ریشههای فعلی «ذهب»، «درء» با حسنات و احسن جبران و دفع بدی را به ذهن متبادر میکند. یذهبن باب افعال، و از ریشۀ ذهب، به معنای رفتن است(راغباصفهانی، 1412، ص331)، پشتکردن و حرکتکردن است (مصطفوی، 1430، ج3، ص365).دربارۀ آیه: «وَأَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرینَ» (هود، 14) گفته میشود نماز چون حسنات در دلهاى مؤمنان وارد شده و آثار معصیت و تیرگیهای کسبشده در دلهایشان از ناحیۀ سیئات از بین مىبرد (طباطبائی، 1417، ج11، ص58). همچنین در آیات: «وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ»(رعد/22)، «وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ»(قصص/28) شاهد این معنا هستیم. یدرؤن از مادۀ درء، در لغت به معنای دفعکردن ذکر شده؛ دفعکردنی که باشدت و بهسبب مخالفت و خصومت با دفعشونده صورت میگیرد (مصطفوی ، 1430، ج2، ص335).
- نور: خداوند متعال در آیات متعددی سخن از زنان و مردان مؤمنی را بیان می دارد که روز قیامت نورشان پیشاپیش و سمت راست آنها شتابان در حرکت به مقصدی حقیقی که از ابتدا در آن گام نهادهاند، می باشند: «یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَبِأَیْمانِهِمْ»(حدید،12) مراد از نوری که سمت راست انسان مؤمن در حرکت است، حسنات است(زمخشری، 1407، ج4، ص475؛ طباطبائی، 1417، ج19، ص336)، و مراد از نوری که پیشاپیش آنها در حرکت است، نور ایمانشان است(ابوحیان، 1420، ج10، ص105). گویی حسنات مانند نوری است که مسیر را برای انسان روشن، و انسان با آن در مسیر صحیح و به مقصد حقیقی گام بر میدارد.
- رفاه: « ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ»(اعراف/95) برخی از مفسران، «حسنه» را در این آیه به آسایش و رفاه مادی تفسیر کردهاند.(طوسی، بی تا، ج4، 475)
- حُسن بودن افعال الهی: از دیدگاه قرآن کریم آنچه به خداوند مربوط است، از حُسن جدا نيست «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»(نساء/79) چون خداست که شاهد بر ظاهرو باطن اعمال است و در برابر حسنه اجرمی دهد و از سیئه در می گذرد، یا به مانند آن عقوبت می نماید.(طباطبایی، 1417، ج80، ص90 ؛ قرائتی، 1383،ج2،ص114)
مفهوم عمل صالح در قرآن کریم
عمل صالح دارای معنایی اخص از حسنه است. یکی از اوصافی که برای حسنات در قرآن ذکر شده است، وصف «صالح» است. صالح از ریشۀ صلح در مقابل فساد است (ابنمنظور، 1414، ج2، ص516) و دربارۀ ذات، اندیشه و عمل به کار میرود (مصطفوی،1430، ج6، ص322) و بیشترین کاربرد آن دربارۀ «عمل» است(مصطفوی،1430، ج6، ص636). از منظر قرآن «عملصالح»، عملی است در چارچوب اوامر الهی، همگام با سنتهای حاکم بر جهان آفرینش، مقبول طبع مؤمن، عقل و شریعت و در راستای تزکیه انسان است. همراهی ایمان و عمل صالح در قرآن نشاندهندۀ آن است که از منظر الهی عملی مقبول است که نشأتگرفته از ایمان و اعتقاد حقیقی به توحید، معاد و نبوت، و خالص باشد (اکبریراد، 1387: 39 -60 ). همچنین ترکیب «عملوا الصالحات» و کاربرد عمل بهصورت فعل ماضی که بر ثبات و دوام دلالت دارد، به این امر اشاره میکند. برخی از مفاهیم عمل صالح در قرآن کریم عبارتند از:
- اجر: در قرآن کریم واژههای «اجر» و عمل صالح در نوزده آیه هم با، و به مفهوم کار و فعالیت جسمانی، بیان شده است. برای نمونه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَالَّذینَ هادُوا وَالنَّصارى وَالصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ…»(البقره،62) (رک: المائده9، الکهف2، الاحزاب31). “اجر” در لغت به معنای اجرت، دستمزد وحقوقی است که در مقابل کار پرداخت میشود (مصطفوی، 1430، 1: 42؛ ابنفارس، 1404، 1: 62). انسان در برابر کاری که انجام میدهد، دستمزد دریافت میکند. از دیدگاه قرآن زندگی دنیا به عنوان مزرعه و مکانی است که در آن به تجارت (البقره 16، آلعمران 177) و زراعت (الشوری20) پرداخته میشود، که با کار جسمانی در ارتباط است. خداوند می فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ ِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ»(آل عمران، 185) واژۀ «وفی» در لغت به معنای پرداختکردن اجر و حق کسی بهطور کامل و تمام است(قرشی، 1377، ج7، ص230). حقتعالی در روز قیامت مزد و اجر همۀ اعمال ِنیک و بد را بهصورت کامل و تمام پرداخت خواهد کرد. همچنین آیه:« أَنِّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى»(آل عمران، 195)، «عامل» در لغت به معنای کسی است که با دست کاری را انجام میدهد (بستانی ،1370، ص61). انسان کارگزاری است که در دنیا برای رسیدن به اجر و مزد شایسته عملش تلاش میکند. به هر عمل نیکی اجر تعلق خواهد گرفت؛ اما اجر عملی که با ایمان و با آگاهی و علم انجام شده، از دوام و ثبات برخوردار خواهد بود.
- بذر و حبّه: «وَإِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَکَفى بِنا حاسِبینَ»(انبیاء،47) و «یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ»(لقمان،16) اشاره دارد که اگر عمل انسان به اندازۀ دانه خردل باشد، باز محاسبه میشود، «حَبَّةٍ» در لغت اسم جنس برای گندم به کار می رود؛ اما در کل به بذر و دانهای گفته میشود که در خوشه یا غلاف باشد (مصطفوی، 1430، ج2، ص177). همچنین مطلق دانههای ریز را خردل گویند. در آیه مزبور شاید مراد از«حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ» دانه خردل و یا مراد وزن دانه به سبکی وزن خردل باشد(مصطفوی، 1430، ج3، ص44). بنابراین مراد از «حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ» مبالغه در دقت میزان را مىرساند، یعنی کوچکترین ذرهای که به چشم نمیآید، در روز قیامت سنجش میشود(طباطبائی، 1417، ج14، ص292). عنوان دانه و حبه، بهنوعی مرتبط با عمل جسمانی است. مثلا دنیا مزرعه است، یعنی در مزرعه دنیا، انسان بهنوعی افشاننده بذر عمل خویش است و محصول این مزرعه هرچند ناچیز ارزشگذاری میشود.
- برّ: در میان اعمال صالح، «برّ» را در جایگاهی مرتفع قرار میدهد و از اوصافی است که دربارۀ اعمال صالح در قرآن به کار رفته است. «بِرّ» در لغت به معنای نیکی گسترده است(راغب اصفهانی، 1412، ص114). در آیۀ«… وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ…»(بقره، 177) به مجموع ایمان و اعمال صالح که به برخی از آنها در آیه اشاره شده، «بِرّ» اطلاق شده است. «برّ» به ایمان به خدا، ایمان به روز جزا و انبیاء پیشین، انفاق مال، بر پا داشتن نماز، وفای به عهد و بردباری از مصادیق آن بشمار می رود. کاربرد «بِرّ» بهصورت مصدر نشاندهندۀ تأکید بر عمل صالح است، گویی فرد در این اعمال غرق شده است (مکارم شیرازی، 1374، ج1، ص598). «بِرّ» عمل نیکی است که باتوجه و با قصد و اختیار انجام شود، توجه و قصد، وجه تفاوت «برّ» با «خیر» است؛ زیرا خیر به هر نوع نیکی حتی بدون توجه اطلاق میشود(عسکری، 1418، ص164). همچنین در آیۀ: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(آل عمران،92) همراهی «بِرّ» و «تنالوا» عمل نیک مکان، به ذهن متبادر می شود، تنالوا از نیل، به معنای رسیدن یا دستیافتن به چیزی است (مصطفوی، 1430، ج12، ص343؛ راغباصفهانی، 1412، ص829).
- درجات: همراهی «عمل» و «درجه» موجب تبادر پلکان و نردبان از این مفهوم به ذهن می شود: «وَلِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ»(الانعام، 132)؛ «وَلِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَلِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ»(الاحقاف، 19). درجه از مادۀ درج، به معنای حرکت دقیق، با احتیاط، تدریجی و گامبهگام، در مفهوم بالارفتن چه از حیث مادی و چه از حیث معنوی ملحوظ است (مصطفوی، 1430، ج3، ص211). انسان با عملش گام به گام بهسمت مقصد برگزیده حرکت میکند، حال چنانچه عمل انجامدهنده صالح باشد، عملش مانند پلهای برای صعود خواهد شد. هر فرد به میزان حرکت صعودی که در راستای رسیدن به مقصد برداشته است، به همان میزان به موقعیت مکانی بالاتر یا بهعبارتی برتر دست مییابد.
- عمل حاضر: از دیگر واژگانی که قرآن کریم برای اعمال صالح بیان می دارد، می توان به عمل انسانی که احضار میشود، اشاره کرد که مؤید آیات: « يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا»(آل عمران،30)، و « وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا»(کهف،49)، و « عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ»(تکویر،14) می باشد. حَضَرَ، در اصل به معنای مواجهشدن با آنچه غایب بوده، که مشاهده، اشراف و قرب از لوازم و آثار آن است (مصطفوی،1430، ج2، ص280). بهصورت اسم براى شهادتدادن و حاضرشدن در مکانى، یا گواهىدادن انسانى به کار رفته است(راغباصفهانی، 1412، ص241)؛ اما مراد از «محضرا» در عبارت: «ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً» (آلعمران، 30) به معناى حاضرکردن موجود غایب از انظار ، که دلالت محفوظ بودن اعمال نزد خدا دارد، و علم و حفظ خداوند بدان ها در دنیا است، و روز قیامت براى صاحبانش اظهار مىدارد(طباطبائی، 1417، ج3، ص156). البته اینگونه نیست که عمل خود به خود حاضر باشد، بلکه آن را حاضر میکنند: «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً»(آل عمران،30)، چنانکه عامل را حاضر میکنند: «إن کانَت إلاّ صَیحَةً وَاحِدَةً فَإذا هُم جَمیعٌ لَدَینا مُحضَرون» (یس، 53)، احضار نسبت به حضور، تعبیری تند است، که در آیۀ: «وَوَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»(کهف،49) ملایمتر می باشد(جوادیآملی، 1388، ج2، ص)
- اسباب اولیه معیشت انسان در آخرت: عمل انسان در دنیا اسباب معیشت وی در سرای آخرت را فراهم میکند. از اسباب اولیه معیشت انسان در این دنیا به خوراک، پوشاک اشاره میشود. از آنجا که تقوا در زمرۀ اعمال صالح در قرآن محسوب میشود، پوشاک نیز، از آن جمله است. مؤید این آیات است:«یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَریشاً وَلِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ. یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَقَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ»(اعراف،26-27)، در این آیات پس از سخن دربارۀ لباس ظاهر به لباس باطن پرداخته که سیئات باطنی انسان را میپوشاند(مصطفوی، 1430، ج10، ص178)، و انسان را از اعمال سیّئ باز میدارد. قرآن تقوا را بهترین لباس برای پوشش انسان معرفی کرده است. (طباطبائی، 1417، ج 8، ص70-71). همچنین واژۀ «ثیاب» که به معنای پوشش، از مادۀ «ثوب» به معنای رجوع و بازگشت می باشد، لباس را به آن دلیل «ثوب» میگویند که مواد خام رشتهشده به حالتی که مقصود اصلی از بافتن است را بیان می دارد(جوادیآملی، 1388، ج6، ص538). انسان با تاروپود اعمال خویش پارچه خود را میبافد و اگر اعمال صالح باشد، تاروپود پارچه و لباسش از خیر است و اگر اعمال سیئه باشد، تاروپود آن از شرّ خواهد بود(جوادیآملی، 1388، ج23، ص188)، برایناساس در وصف نعمتهای بهشتی و در توصیف لباس بهشتیان، آنها را از «حریر» (الحج، 23) «سندس» (الکهف، 31) و «استبرق» (الدخان، 53) یاد میکند، که همه اینها از اعمالِ صالح ایشان نشأت می گیرد.
همچنین خوراکهای بهشت یا جهنم بهنوعی ظهور همین اعمال است؛ ازاینرو زمانی که خوراکهای بهشت و جهنم بررسی میشود، به این مطلب دست یافته میشود که خوراک مدّ نظر درواقع همان اعمال افراد است که در این دنیا انجام داده، و آن روز بهصورت خوراک اعم از غذا، میوه یا نوشیدنی و … دیده میشوند. برای نمونه در آیات: «کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (الطور، 19)(کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنیئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخالِیَةِ»(الحاقه،24)، «کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(المرسلات، 43) اعمال انسان به عنوان خوراک به ذهن متبادر میشود. در آیات سورههای طور و مرسلات اِطعام و پذیرایی صورتگرفته از نیکوکاران را، سبب اعمال نیکی است که در دنیا انجام دادهاند(ابنعاشور، بیتا، ج27، ص60). درواقع اعمالِ صالحِ انسان منجر به این توفیق شده است(فخررازی،1420، ج30، ص780). در این آیات آنچه خورده و یا نوشیده میشود را در واقع اعمال صالحی ذکر میکند که انسان در دنیا برای بهرهمندی از زندگی آخرت خود پیش فرستاده است(زمخشری، 1407، ج4، ص603؛ ابوحیان،1420، ج10، ص261).
- سِتر و تکفیر: ازجملۀ عناوینی که برای عمل صالح در قرآن برداشت میشود، پوشانندگی است، که همراهی با کلماتی چون تکفیر و سیئات در این آیات مؤید این عنوان است. واژۀ «تکفیر» از ریشۀ کفر که اصل آن معنای ستر و پوشاندن ذکر شده.(راغباصفهانی، 1412، ص83؛ ابنفارس، 1404، ج5، ص191). «تَکْفِیر» بی اعتنایی، پوشاندن و پنهانداشتن است که گویی تحقق نیافته است (راغباصفهانی، 1412، ص717). آثار این بیاعتنایی، محو و پوشاندن آن است (مصطفوی، 1430، ج10، ص88). «تکفیر» در اصطلاح طاعتی است که سبب محوشدن و پوشاندن گناهان میشود (سبحانی، ۱۴۱۸، ص۴۶۳). همچنین در علم کلام «تکفیر»، به معنای از میان رفتن مجازات اعمال سیئه با اعمال نیک است (طیاریدهاقانی، 1380، ص20-35). در بیشتر کاربردهای «تکفیر» در قرآن واژۀ «سیئه» متعلق آن قرار گرفته است، «سیئه» از ریشۀ سوء، و جمع آن «سیئات» است و به هر کار ثابت و متصفشونده بدی در آن اطلاق میشود (مصطفوی ،1430، ج5، ص307). در آیات قرآن اعمال صالح« وَالَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ» (العنکبوت، 7)، توبۀ نصوح«یاأَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ» (التحریم، 8)، تقوا «ذلِکَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَیُعْظِمْ لَهُ أَجْراً» (الطلاق، 5)، هجرت و جهاد در راه خدا« فَالَّذینَ هاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَأُوذُوا فی سَبیلی وَقاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ» (آلعمران، 195) و درنهایت اعمالی چون بر پا داشتن نماز، پرداخت زکات، پرداخت صدقه در نهان و آشکار، ایمان به پیامبران و یاری آنها در امر دین ازجملۀ اعمال نیکی است که تکفیر سیئات را با خود به همراه دارد.(ر.ک: سوره بقره، 271 سورۀ بقره؛ سوره مائده،12)
- فضیلت، هدایت، نور و تقوا: خداوند متعال ملاك برتري و فضيلت انسانها اینگونه بیان می دارد: «…كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ …»(توبه/19)ایمان به خدا و روز قیامت، ملاک این برتری نزد خداست. همچنین قرآن کریم برخورداری از نعمت هدایت: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ…»(يونس/9)، و ورود به بهشت: « قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَ» (طه/57) را از مصادیق عمل صالح بر می شمارد. ازمنظر قرآن بهترین توشه برای طی سفر الی الله، عمل صالح تقوا است: «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى»(البقره، 197) از آیۀ مزبور زاد و توشه، به ذهن متبادر میشود. نائل شدن به این دست از نعم الهی، موجب نجات از خسران و زيان می گردد:« إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ.إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»(عصر/2 -3)
- “یَمْهَدُونَ” و گستراندن بستر : خداوند میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ)(الروم، 44). “یَمْهَدُونَ” از ماده مهد، به معنای آمادهکردن مکانی برای سکونت و استراحت است(مصطفوی،1430، ج11، ص206). «مهاد» مانند «فِراش»، چیزی است که انسان آن را برای خود پهن میکند تا بستر استراحت خویش را مهیّا کند. برخی از انسانها این فرش را با عقیده، اخلاق و اعمال صالح میگسترند(طباطبائی، 1417، ج16، ص197؛ جوادیآملی، 1388، ج16، ص749)، مانند اینکه مسافری پیش از ورود به منزل، کسی را مأمور میکند تا منزل او را نظافت کند، فرش خانه را بگسترد تا وقتی وارد میشود، منتظر چیزی نباشد(جوادیآملی، 1388، ج12،ص486).
- سَعی، مَشی و حرکت: حرکت کلمه دیگری است که قرآن برای مفهومسازی اعمال ِنیک از آن بهره گرفته است. در برخی از آیات قرآن برای بیان این مهم که انسان در آخرت با اعمالش روبرو خواهد شد و اعمالش را به یاد خواهد آورد، از تعبیر «سعی» بهره گرفته شده است. “سعی” را تند راه رفتن آرامتر از دویدن گویند که در جدیت و کوشش در کار کاربرد دارد (راغباصفهانی، 1412، ص411). ابنعاشور علاوه بر در نظر گرفتن مشی سریع برای سعی، معنای تلاش در کسب و کار را نیز بیان کرده است (ابنعاشور، بیتا، ج2، ص252). انسان مالک اعمال خویش «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى» (النازعات، 35) است، لام در «للانسان» لام مالکیت حقیقی است نه مالکیت اعتباری؛ به این معنا که انسان مالک حقیقی اعمال خویش است، مادامیکه انسان هست عملش نیز هست و هرگز از انسان جدا نخواهد شد و در سرای آخرت نیز تمام اعمال انسان چه نیک و چه بد همراه اوست (طباطبائی، 1417، ج19، ص46-47). مفاهیمی چون، مقصد، مسافر و… برای مفهومسازی زندگی، آخرت، خدا و انسان … بهره گرفته می شود: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون»(البقره، 156)، «إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ وَهُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»(هود، 4).
- حيات طيبه: طبق آیات قرآن کریم عمل صالح به عنوان ملاک برخوردای از معنويت و نور بیان شده اند: «لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ »(طلاق/11). دستیابی به نور الهی موجب برخوردای از حیات طیبه مد نظر خداوند می گردد: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً»(نحل/ 97)
نتایج و یافته های پژوهشی
قرآن شبکهای در هم تنیده از واژگان مفهومی است که اساس نگرش و جهانبینی قرآنی را تشکیل داده، و ابزاری برای سازماندهی به تفکر و فهمِ دینداران است. در بررسی انجامشده معنا شناختی، پیرامون تفاوت حسنات و اعمالِ صالح در قرآن یافته های زیر حاصل گشت:
- تعبیر حسنات در قرآن کریم تنها و بدون همراهی با عمل و فعل به کار رفتهاند. این مطلب نشاندهندۀ آن است که تعابیر حسنة و حسنات کاربردهای عامتری نسبت به عمل صالح داشته و عمالی است که انسان با خود حمل کرده، و آورده است.
- عمل صالح یک عمل کاملاً شرعی و دینی است. در قرآن کریم ایمان همراه عمل صالح مطرح شده، زیرا کسانی عامل به صالحات خواهند بود، که در ابتدا به ادیان ایمان آورده باشند. مفاهیمی چون: کارِ جسمانی، ستر، نور، پوشاک، خوراک، زاد و توشه، و… از مصادیق عمل ِصالح به شمار می روند. این مفاهیم اکثرا ازحوزههای ملموسی است که برای بشر قابل درک است. این مطلب نشاندهندۀ آن است که قرآن کریم برای مفهومسازی اعمالِ صالح از واژگانی بهره گرفته که اختصاص به مخاطبان عصر نزول ندارد، و برای همه افراد و در همه اعصار، قابل درک و فهم می باشد.
- تحلیل و بررسی زبان شناختی مفهوم حسنات و اعمال صالح در قرآن کریم جاکی از آن است که این مفاهیم مستقل و منفک از هم نیستند، بلکه بهصورتی نظاممند با یکدیگر در ارتباطند. مطالعه مفهومی واژگان حسنات و اعمال صالح نشان داد متن قرآن زنده و پویاست. لذا حسنات و عملِ صالح انسان، حرکتی هدفمند، گام به گام، روشناییبخش، به دور از مانع برای رسیدن به مقصدِ عالی است؛ مقصدی که فرد با تلاش و کوشش ارزشمند و نادیدنی، دنیا را آباد کرده و زمینۀ آسایش خود را فراهم آورده است.
منابع
- قرآن کریم
- ابنعاشور، محمد ابن طاهر(بیتا)، التحریر و التنویر، بیجا، بینا.
- ابنفارس، احمد (1404)، مقاییس معجم مقاییس اللغه، چاپ اول، تهران: انتشارات علوماسلامی.
- ابنمنظور، محمد بن مکرم (1414)، لسان العرب، چاپ اول، بیروت: دارصادر.
- ابوحیان، محمد بن یوسف (1420)، البحر المحیط فى التفسیر، بیرون، دارالفکر.
- اکبریراد، طیبه (1387)، «تفاوت دیدگاه مفسران با دیدگاه معناشناسانه دررابطه با مفهوم عمل صالح»، فصلنامه علمیپژوهشی: پژوهش دینی، شماره17.
- بستانی، فؤاد افرام (1370)، فرهنگ ابجدی، مترجم: رضا مهیار، تهران: انتشارات اسلامی.
- جوادی آملی، عبدالله (1388)، تسنیم، قم: مرکز نشر اسراء.
- ……………………………، (1387)، معاد در قرآن، چاپچهارم، قم: مرکز نشر اسراء.
- راغباصفهانى، حسین بن محمد (1412)، المفردات فی غریب القرآن، چاپ اول، بیروت: دارالعلم الدار الشامیة.
- زمخشرى، محمود (1407)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چاپ اول، بیروت: دارالکتاب العربی.
- سبحانی، جعفر (1418)، منشور جاوید، قم: مؤسسه امام صادق (ع).
- سجادی، سیدمهدی (1393)، رویکرد فرازبان طبیعی: فرضها، مفاهیم و اهداف، فصلنامه علمیپژوهشی مطالعات زبان و گویشهای غرب ایران، شماره7.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین (1417)، المیزان فى تفسیر القرآن، چاپ پنجم، قم: دفتر انتشاراتاسلامى جامعه مدرسین حوزۀ علمیه قم.
- طوسی، محمد بن حسن(بی تا)، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالتراث العربی.
- طیاری دهاقانی، مصطفی جعفر (1380)، عمل در ترازوی حق(احباط، تکفیر، موازنه)، قم: انتشارات اسلامی.
- طیب، عبدالحسین، (1378)، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام.
- عسکری، ابوهلال (1418)، الفروق اللغویه، قاهر: دارالعلم و الثقافه.
- فخرالدین رازى، محمد بن عمر (1420)، مفاتیح الغیب، چاپ سوم، بیروت: داراحیاء التراث العربى.
- قرشی، سیدعلیاکبر (1377)، قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران: دارالکتب الإسلامیة.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1407)، الکافی، محقق: علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- مصطفوى، حسن (1430)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان (1374)، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الإسلامیة.
- هاشمی، احمد (1412)، جواهر البلاغه، قم: مصطفوی.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.