سیاستهای توسعه کارآفرینی اجتماعی
مهدی تاج پور1*، الهه حسینی2
*1 دانشجوی دکتری کارآفرینی، دانشگاه تهران، تهران، ایران. نویسنده مسئول مکاتبات: tajpour@ut.ac.ir
2 دانشجوی دکتری رفتار و منابع انسانی، دانشگاه یزد، یزد، ایران.
Elahe.hosseini@stu.yazd.ac.ir
چکیده
کارآفرینی اجتماعی بهعنوان نوعی بازنگری در فعالیتهای اقتصادی جامعه است که میتواند خروجیها و پیامدهای مثبتی را در عرصه اجتماعی به دنبال داشته باشد. کارآفرینی اجتماعی با ساماندهی مجدد سرمایه ها و دارایی های انسانی و اقتصادی به نیازهای اجتماعی جوامع پاسخ می دهد. امروزه در ایران بنگاههای اجتماعی در قالب تعاونیها، شرکتها و … فعالیت دارند که سوای نوع ساختار بنگاه یا نسبت آنها با دولت (دولتی یا خصوصی)، منافع اقتصادی ناشی از کسبوکار خود را در زمینه تقلیل مسائل و تنگناهای اجتماعی هزینه میکنند. به همین جهت بررسی سیاستهایی که کشور در جهت توسعه کارآفرینی اجتماعی برمیگزیند از اهمیت ویژهای برخوردار است. هدف از این بررسی تحلیل سیاستهای توسعه کارآفرینی اجتماعی میباشد که درنهایت نتیجه گرفته شد که کارآفرینی اجتماعی بهمنظور کاهش مشکلات حوزه اشتغال و درآمدزایی، به بیان راهکارها و سیاستهای جدیدی در بازار کار پرداخته و توانسته زمینه مناسبی را برای کاهش فقر، توسعه اجتماعی و به میدان آوردن گروههای طرد شده فراهم آورد.
کلمات کلیدی
توسعه کارآفرینی؛ کارآفرینی اجتماعی؛ سیاستهای توسعه کارآفرینی اجتماعی.
مقدمه
از مهمترین ویژگیهای جهان امروز، تغییرات گسترده، افزایش پیچیدگیها و رقابتها میباشد. سازمانهای امروزی در محیطی پیچیده و درعینحال پویا فعالیت میکنند (Worthington & Britton,2009:p.3). امروزه چندین شاخهی کارآفرینی شناسایی شده که یکی از این شاخهها، کارآفرینی اجتماعی است. کارآفرینی اجتماعی برای ایجاد تغییرات اجتماعی و برای پاسخ به تغییرات مداوم اجتماعی حیاتی است و منفعت بالقوه و ماندگار آن به جامعه منتقل میشود. امروزه کارآفرینی اجتماعی بهعنوان یک چتر بزرگ میتواند تمام فعالیتهای اجتماعی انسان را تحت تاثیر قرار دهد. همین اهمیت روز افزون کارآفرینی اجتماعی و تاثیر عمده آن بر زندگی اجتماعی و اقتصادی جوامع سبب توجه اساسی به این مقوله شده است (Martin & Osberg,2007:p.2). این مقوله در صورتی که در جهان نهادینه شود، میتواند نقش مهمی در رفع مشکلات اجتماعی ایفا کند. کارآفرینی اجتماعی از زیرمجموعههای حوزهی کارآفرینی میباشد که به معنی انجام ماموریت های اجتماعی و انسان دوستانه با فعالیتهای کسبوکاری است (Certo & Miller,2008:p.267-270). کارآفرینی اجتماعی فرصتی منحصربهفرد را برای به چالش کشیدن زمینههای مختلف مدیریت و کسبوکار فراهم میکند (Mair & Marti,2006:p.37) و پارادایمی نوآورانه است که با روش ابتکاری بهمنظور حل مشکلات اجتماعی، تغییرات اجتماعی و رفع نیازهای اجتماعی در یک سیستم فعالیت میکند (Pache & Chowdhury,2012:p.496) و در بافتی پیچیده از عوامل سیاسی، اقتصادی و تغییرات اجتماعی در سطح محلی و جهانی توسعه مییابد (Razavi et al,2014:p.6). مفهوم کارآفرینی اجتماعی به فرآیندی اشاره دارد که طی آن شهروندان به ساخت یا تغییر نهادها میپردازند و با بیان راهکارهایی مفید، برای کاهش مسائل اجتماعی چون فقر، بیسوادی، تخریب زیستمحیطی و غیره اقدام میکنند (Bornstein, D., & Davis,2010: p.1). مطالعات پژوهشگران نشان میدهد عوامل مختلفی بر کارآفرینی اجتماعی اثرگذار است؛ مانند رهبری تحولی، سرمایه اجتماعی، مسئولیتپذیری اجتماعی، فناوری اطلاعات، ویژگیهای شخصیتی مانند وظیفه گرایی، چشمانداز اجتماعی، نگرش باز، سازگاری و هوشیاری، ویژگیهای فردی مانند داشتن سرمایه اجتماعی و مسئولیتپذیری، جوسازمانی (Irengun & Arikboga,2015; Yoon et al,2015; Raimi et al,2015; Aruch et al,2014);. کارآفرینی اجتماعی بهعنوان نوعی بازنگری در فعالیتهای اقتصادی جامعه است که میتواند خروجیها و پیامدهای مثبتی را در عرصه اجتماعی به دنبال داشته باشد. امروزه در ایران بنگاههای اجتماعی در قالب تعاونیها، شرکتها و … فعالیت دارند که سوای نوع ساختار بنگاه یا نسبت آنها با دولت (دولتی یا خصوصی)، منافع اقتصادی ناشی از کسبوکار خود را در زمینه تقلیل مسائل و تنگناهای اجتماعی هزینه میکنند. به همین جهت بررسی سیاستهایی که کشور در جهت توسعه کارآفرینی اجتماعی برمیگزیند از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این مقاله سعی شده است تحلیلی بر سیاست توسعه کارآفرینی اجتماعی انجام شود.
ادبیات تحقیق
کارآفرینی اجتماعی
اصطلاح کارآفرینی اجتماعی اولین بار در اوایل دهه 1980 میلادی در ادبیات کارآفرینی مطرح شد و بااینکه مانند کارآفرینی اقتصادی شناخته شده نیست، محبوبیت و دستاوردهای آن بهطور چشمگیری در حال توسعه است (Hwee Nga& Shamuganathan,2010:p.262). بهطورکلی، این نوع کارآفرینی بهعنوان نهادی دو جانبه مشتمل بر اجتماع و ابعاد کارآفرینی مفهوم مبهم دارد (Salamzadeh et al,2011:p.520). این مفهوم مبهم میتواند به دلیل ذات پیچیده کارآفرینی اجتماعی، ماهیت چند رشتهای و تلاش پژوهشگران برای تعریف آن از زاویههای مختلف باشد (Peredo & Mclean,2006:p.57). بهطورکلی پژوهشگران، کارآفرینان اجتماعی را عامل مهمی در ایجاد تغییر در جامعه میدانند. کارآفرینی اجتماع، استفاده از رفتار کارآفرینانه برای اهداف اجتماعی و نه برای مقاصد انتفاعی میباشد. در کارآفرینی اجتماعی، سودهایی که از فعالیتهای بازار به دست میآید برای کمک به گروههایی که مشکل داشته و ناتوان خاص هستند، استفاده میشود (Leadbeater,1997:p.3). کارآفرینی اجتماعی ابزاری برای کاهش مشکلات و مسائل اجتماعی و تسریع در دگرگونیهای اجتماعی تعریف میشود (Turner et al,2014:p.4) که با تاکید بر دو بعد نوآوری و رهبری در فضای اجتماعی سازمانها با پیگیری اهداف اجتماعی به خلق سرمایههای اجتماعی میپردازد (Dey & Steyaert,2012:p.95). کارآفرین اجتماعی در زمینه کارآفرینی اجتماعی فعالیت میکند. کارآفرینی اجتماعی، یافتن جدیدترین و بهترین راه ممکن برای ایجاد و تقویت ارزش اجتماعی میباشد (Dees1998:p.1; Brooks,2009:p.66). بروسین (2004) از کارآفرین اجتماعی با عنوان نیروی دگرگون کننده یاد میکند. لایت (2009) بیان میکند کارآفرین اجتماعی راهحلهای پایدار برای مشکلات اجتماعی را با هدف ایجاد تغییر در مقیاس کوچک ارائه میدهد که در مقیاس بزرگتر، بر کل شبکه و سازمان تاثیر میگذارد. میتوان گفت تفاوت بارز کارآفرینی اجتماعی با دیگر کارآفرینان، پیگیری اهداف اجتماعی و کمک به مردم و حمایت از آنهاست (Karanda & Toledano,2012:p.203).
سیاستهای توسعه کارآفرینی اجتماعی
سیاستگذاری کارآفرینی اجتماعی عبارت است از ایجاد و گسترش ساختارها، روابط، نهادهای سازمانها و فعالیتهای اقتصادی- اجتماعی که باعث بازدهی و پایدارسازی منافع اجتماعی میشوند و دربرگیرندهی فعالیتها و فرآیندهایی هستند که متعهد میشوند تا فرصتها را یافته، تعریف کرده و بهکارگیرند تا بدینوسیله ثروت اجتماعی را با آفرینش معاملات مخاطرهآمیز جدید یا مدیریت سازمانهای موجود به روشی نوآورانه توسعه دهند (Zahra et al,2009:p.519-532).
یکی از مهمترین این نوع سیاستها، سیاستهای تنظیمی میباشد چرا که حمایتهای مالی و قانونی اهمیت بسیار زیادی در پایداری و تداوم موسسات دارد، در واقع سیاستهای تنظیمی میتواند ورود و خروج این موسسات به بازار را آسان کند (داناییفرد و همکاران،231:1386).
شاکلی و فرانک (2010) دو نوع سیاست برای کارآفرینی اجتماعی در نظر گرفتهاند (Shockley & Frank,2011:p.182):
- سیاستهایی که هدف آنها تنها کاهش بیکاری است؛
- سیاستهایی که به کارآفرینان اجتماعی بالقوه (دارای ایدههای نوآورانه) کمک کرده و از راه شالوده علمی جامعه را تقویت میکنند.
یکی از مهمترین عوامل اثرگذار در توسعه کارآفرینی اجتماعی، اتخاذ سیاستهای حمایتی سازگار از بافت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فناورانه و قانونی کشور از سوی سیاستگذاران است (Shockley & Frank,2011:p.182; Urbano et al,2010:p.3)،
تعداد سازمانهایی که به دنبال تأمین نیازهای اولیه انسانها و افزایش رضایت بخشی در جامعه هستند، بهسرعت در حال افزایش بوده و کارآفرینی اجتماعی نقش اساسی در این زمینه دارد (Seelos & Mair,2005:p.4; Urbano et al,2010:2). از این دیدگاه کارآفرینی اجتماعی نوعی مدیریت بحرانهای اجتماعی است (Alvord,2004:p.264). از این دست بحرانها در کشورهای مختلف از جمله ایران دیده میشود. بهطور مثال وضعیت کودکان کار و خیابانی و آمارهای موجود نشان میدهد که در ایران بهطور رسمی بین از 700 هزار کودک کار میکنند (اسدی و همکاران،1390:2). این نوع کارآفرینی دارای تعهد اجتماعی بالاست و به پاداش مالی توجه کمتری میشود. در کشور ما، مانع اصلی توسعه کارآفرینی اجتماعی را کم بودن مشارکت فعال افراد در مسئولیتهای اجتماعی نوعدوستانه معرفی کردهاند (Razavi et al,2014:p.6).
کارآفرینی اجتماعی در ژاپن با هدف حل مسائل اجتماعی بوده است. دولت ژاپن هیچگاه موسسات کارآفرینی اجتماعی را محدود نکرده و کارآفرینان اجتماعی بهخوبی از طرف دولت حمایت میشوند. اصلیترین سیاستهای حمایتی توسعه کارآفرینی اجتماعی در ژاپن عبارتاند از:
- مدیریت دولتی و قانونگذاری؛
- عدم دخالت مستقیم دولت در حوزهی کارآفرینی اجتماعی درحالیکه حمایتهای غیرمستقیم آن بسیار بالاست؛
- بسترسازی امکانات در حوزههایی مانند آموزشوپرورش تا دانشگاه؛
- آژانسهای مالی که وظیفه حمایتهای مالی از فرایند کارآفرینی اجتماعی را بر عهده دارند؛
- اعطای تسهیلات و تاسیس سازمانهای حمایتکننده که توسط دولت پشتیبانی میشوند و وظیفه گسترش کارآفرینی اجتماعی را بر عهده دارند (Sakurai & Hashimoto,2009:p.3-11; Tanimoto,2008,p.1-18).
کارآفرینی اجتماعی در امریکا در دو دهه اخیر با سرعت زیادی در حال افزایش است. البته در امریکا کارآفرینی اجتماعی بیشتر مبتنی بر بازار تعریف شده و با رویکرد بازار گونه به دنبال حل مسائل اجتماعی میباشد. از نظر پژوهشگران امریکایی کارآفرینی اجتماعی به آن دسته از سازمانهایی گفته میشود که با رویکرد حل مسائل اجتماعی درآمد نیز داشته باشند تا بتوانند همچنان پایدار بمانند. اصلیترین سیاستهای حمایتی توسعه کارآفرینی اجتماعی در امریکا عبارتاند از:
- سیاستهای حمایت مالی؛
- توجه زیاد به بحث تدوین راهبردها در موسسات کارآفرینی اجتماعی؛
- توجه زیاد در به کارگیری فناوری اطلاعات و استفاده از وبسایتها برای شناسایی نیازهای جامعه؛
- ایجاد شبکههای اجتماعی و رقابت بین آنها؛
- انجام اصلاحات موردنیاز قوانین در حوزهی کارآفرینی اجتماعی (Defourny & Nyssens,2009:p.1-22; Kerlin,2006:p.1-15).
بحث کارآفرینی اجتماعی در سوئد بهطورجدی از سال 1990 میلادی آغاز شده و از آن سال محققان سوئد تلاش زیادی برای گسترش این مفهوم و انتقال آن به درون بدنهی دولت داشتهاند که موجب افزایش تعداد کارآفرینان اجتماعی در سوئد شده است. اصلیترین برنامههای دولت سوئد که باعث عنوان دولت رفاه شناخته میشود عبارتاند از:
- شفافیت در قوانین این کشور در حوزه کارآفرینی اجتماعی؛
- توجه به سه بعد اهداف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت در کلیههای برنامههای دولتی در حوزه کارآفرینی اجتماعی؛
- انعطافپذیری ساختاری در دولت برای کارآمدتر شدن بدنه دولت بهمنظور پاسخگویی به نیازهای اجتماعی؛
- نظارت کارآمد بر موسسات کارآفرینی اجتماعی؛
- توجه بیشتر به حوزههای سلامت کودکان، آلودگی هوا، حقوق بشر، خدمات بازنشستگان از طریق توجه و اتخاذ قوانین مناسب برای این حوزهها (Mecherkany,2010:p.9-48).
کارآفرینی اجتماعی پدیدهای مهم در سراسر بریتانیا است. باگذشت زمان کارآفرینان اجتماعی در بریتانیا باتجربهتر شدهاند و این مساله باعث کاهش میزان شکست آنها شده است. مهمترین سیاستهای دولت بریتانیا در این حوزه عبارتاند از:
- توجه به بسترسازی امکانات کارآفرینی اجتماعی در آموزش و پرورش؛
- سیاست تثبیت کارآفرینی اجتماعی نوپا با اتخاذ تدابیر تسریعکنندهی فرایند اصلی کارآفرینی اجتماعی و حذف مراجع متعدد تصمیمگیری در این حوزه؛
- توجه بیشتر دولت به حوزههای بهداشت و آموزش؛
- الزام دولت به تهیه و تدوین طرح کسبوکار در موسسات کارآفرینی اجتماعی (Harding & Hading,2009:p.4-36; Li & Wong,2007:p.3-17).
حدود 37 درصد مردم استرالیا به صورت مستقیم و غیرمستقیم با کارآفرینی اجتماعی در ارتباطند. مهمترین دلیل علاقه دولت به این حوزه افزایش مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی و باور دولت به اثربخش بودن کارآفرینی اجتماعی در حل این چالشها است. مهمترین سیاستهای حمایتی تنظیمی توسعه کارآفرینی اجتماعی در این کشور عبارتاند از:
- اهمیت به نیازهای برآورده نشدهی اجتماعی، پرداختن به چالشهای زیستمحیطی، تشویق نگرشها و بالا بردن مسئولیت و پاسخگویی در میان سازمانهای انتفاعی و غیرانتفاعی؛
- سرمایهگذاریهای اجتماعی همراه با چشمانداز بلندمدت توسعه کارآفرینی اجتماعی و استفاده از شبکههای اجتماعی در این راه؛
- ارزیابی و ارائه گزارشهای سالانهی موسسات اجتماعی و اعطای جوایز سالیانه؛
- تخصیص بودجه سالیانه با ردیف مشخص برای حمایت و توسعهی موسسات کارآفرینی اجتماعی؛
- گسترش برنامههای مهارتآموزی به داوطلبان فعال در این حوزه؛
- ایجاد زمینه مناسب و حمایت از موسسات کارآفرینی اجتماعی برای به دست آوردن منابع اولیه مالی، انسانی و …؛
- حفظ استقلال موسسات کارآفرینی اجتماعی- تنظیم مقررات و قوانین موجود در کشور بهمنظور سهولت فعالیتهای کارآفرینی اجتماعی؛
- استفاده از سیاستهای مطلوب مالیاتی (Barraket & Collyer,2010:p.2-19; Browne et al,2006:p.1-8).
در راستای توسعه کارآفرینی اجتماعی در ایران عوامل زیر شناسایی و اولویتبندی شدهاند: افراد، ماموریت های اجتماعی در کسبوکارهای انتفاعی و غیرانتفاعی، عوامل زمینهای (مانند سطح رفاه، میزان بیکاری، نظام آموزشی)، فرصت (استفاده بهینه از داراییهای موجود و سرمایه) و شاخصهای سیاست نظارتی (مانند رفاه و ارزشهای اجتماعی در قالب رشد و تعالی در جامعه)، کاهش نابرابریهای اجتماعی، ارتقای فرهنگی، رفاه اقتصادی در جامعه، ایجاد بستری اجتماعی برای رشد، رضایت مردم و همبستگی ملی (Arasti et al,2015:453).
نتیجهگیری
تمرکز رویکرد کارآفرینی اجتماعی بر کاهش مشکلات اجتماعی، طیف گستردهای را برای کارآفرینان اجتماعی فراهم کرد که اگرچه از حیث ویژگیهای کارآفرینان، اشتراکاتی با انواع دیگر دارد اما پیامدهای متفاوتی را برای جوامع رقم میزند. کارآفرینان اجتماعی با توجه به منفعت و ارزش جمعی سعی دارند تا بهگونهای به ساماندهی مجدد سرمایه دهی جوامع بپردازند تا نتیجه اقداماتشان فقط به نفع یک گروه از افراد جامعه نباشد. کارآفرینی اجتماعی بهمنظور کاهش مشکلات حوزه اشتغال و درآمدزایی، به بیان راهکارها و سیاستهای جدیدی در بازار کار پرداخته و توانسته زمینه مناسبی را برای کاهش فقر، توسعه اجتماعی و به میدان آوردن گروههای طرد شده فراهم آورد. با توجه به ادبیات مطرحشده میتوان نتیجه گرفت که سیاستهای توسعه کارآفرینی اجتماعی در کشورهای مختلف در چهار دسته بهصورت کلی قرار میگیرند: اولین دسته آن مجموعه سیاستهای مالی که در کشورهای مختلف از آن بهعنوان یکی از مهمترین سیاستها بهمنظور توسعه کارآفرینی اجتماعی استفادهشده است (Ferri & Prior,2010:p.12; UI Islam,2007:p.2). نتایج تحقیق نیز بر اهمیت این نوع سیاستها در توسعه کارآفرینی اجتماعی تاکید کردهاند. همچنین رویکرد برنامهریزی ملی- منطقهای و پارامترهای آن از جمله توجه به تدوین راهبردها و اهداف بلندمدت و کوتاهمدت نقش اثرگذاری در توسعه کارآفرینی اجتماعی جوامع دارد (). کشورها سعی کردهاند با توجه به شرایط محیطی خود راهبردها و اهداف متناسبی تدوین کرده و در راستای آن سایر برنامههای خود را تدوین کنند. اصلاح قوانین، حذف موازی کاری و کاهش بوروکراسیهای اداری از عوامل حیاتی توسعه کارآفرینی اجتماعی در کشورهای مختلف میباشد (Snaith,2007:p.2-7). کشورها میتوانند با اصلاحات ساختاری راه توسعه کارآفرینی اجتماعی را در کشور خود هموار کنند. ایجاد معافیتهای مالیاتی و همچنین اهمیت سرمایهگذاری در رشد و توسعه کارآفرینی اجتماعی نقش غیرقابل انکاری دارد (Rotheroe & Richards,2007:p.3-5; UI Islam,2007:p.2-4). گسترش شبکههای اجتماعی و ایجاد رقابت بین موسسات مربوطه در خروج جوامع از حالت رکود و حرکت بهسوی رشد و توسعه بسیار اثرگذار میباشد (Cato et al,2007:p.7). ایجاد مراکز مشاوره برای حل مشکلات راهاندازی و توسعهی موسسات کارآفرین اجتماعی نقش اثرگذاری دارند (UI Islam,2007:p.5-7). درنهایت میتوان عنوان کرد که توسعه کارآفرینی اجتماعی در یک جامعه بستگی به تصمیمهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی سیاستمداران و خطمشی گذاران آن کشور دارد. بهمنظور توسعه کارآفرینی اجتماعی و تشویق و تسهیل فعالیتهای کارآفرینی اجتماعی میتوان تاسیس مراکز حمایتی مالی، برنامهریزی ملی- منطقهای کارآفرینی اجتماعی، اصلاحات قوانین و ساختار اداری و تاسیس مراکز حمایتی مشاورهای را پیشنهاد داد. پیشنهاد میشود با حفظ و رعایت چارچوبها و قواعد قانونی و اداری، زمینه انجام امور در محیطی کمتر دست و پاگیر و رسمی و در یک بستر اداری و مدیریتی مساعد برای ظهور نوآوریهای اجتماعی فراهم شود.
منابع
- داناییفرد، حسن؛ فروهی، مهشید و صالحی، علی (1386). ارتقا کارآفرینی در ایران: تحلیل بر نقش دولت، فصلنامه پژوهشنامه بازرگانی، شماره42، بهار1386، ص262-221.
· اسدی، مهری؛ رضوی، سید مصطفی و فراستخواه، مقصود (1390)، الگوی کارآفرینی اجتماعی در ساماندهی کودکان خیابانی، فصلنامه توسعه کارآفرینی، سال سوم، شماره دوازدهم، تابستان1390، ص 65-83.
- Alvord, S. H., Brown, L. D., & Letts, C. W. (2004). Social entrepreneurship and societal transformation: An exploratory study. The journal of applied behavioral science, 40(3), 260-282.
- Arasti, Z., Zarei, H., & Didehvar, F. (2015). Identifying the evaluative indicators of regulatory policies for the development of social entrepreneurship. Public Organization Review, 15(3), 453-474.
- Aruch, M., Loja, A., & Sanders, J. B. (2014). Social Entrepreneurship and Information and Communication Technologies in Ecuador: Examples and Opportunities. In International Educational Innovation and Public Sector Entrepreneurship(pp. 157-188). Emerald Group Publishing Limited.
- Barraket, J., & Collyer, N. (2010). Mapping social enterprise in Australia: conceptual debates and their operation implications. [Paper in special issue: Social Enterprise and Social Innovation. Barraket, Jo and Grant, Suzanne (eds).]. Third Sector Review, 16(2), 11.
- Bornstein, D. (2007). How to change the world: Social entrepreneurs and the power of new ideas. Oxford University Press.
- Bornstein, D., & Davis, S. (2010). Social Entrepreneurship: What Everyone Needs to Know®. Oxford University Press.
- Browne, S., Theobald, C., & Weston, R. (2006). Building a social entrepreneurial partnership: an Australian case. In International Council for Small Business 51st World Conference.
- Cato, M. S., Arthur, L., Smith, R., & Keenoy, T. (2007). So you like to play the guitar? Music-based social enterprise as a response to economic inactivity. Social Enterprise Journal, 3(1), 101-112.
- Certo, S. T., & Miller, T. (2008). Social entrepreneurship: Key issues and concepts. Business horizons, 51(4), 267-271.
- Defourny, J., & Nyssens, M. (2008). Social enterprise in Europe: recent trends and developments. Social enterprise journal, 4(3), 202-228.
- Dey, P., & Steyaert, C. (2012). Social entrepreneurship: Critique and the radical enactment of the social. Social Enterprise Journal, 8(2), 90-107.
- Ferri, E. & Prior, D. (2010), Social Entrepreneurship and Institutional Approach: Literature Review, Seminario de Doctorado, universitat Auotonoma de Barcelona, http://www.up.98ia.com/images/bhh4nyya4p8p3bjxzl2
- Harding, Rebecca; Hading, Dennis (2009). Social entrepreneurship in the UK. Delta Economics Report, http://www.voice10.org/data/files/Research/delta_economics_social_entr epreneurship_in_the_uk_full_report.pdf
- İrengün, O., & Arıkboğa, Ş. (2015). The effect of personality traits on social entrepreneurship intentions: a field research. Procedia-Social and Behavioral Sciences, 195, 1186-1195.
- Karanda, C., & Toledano, N. (2012). Social entrepreneurship in South Africa: a different narrative for a different context. Social Enterprise Journal, 8(3), 201-215.
- Kerlin, J. A. (2006). Social enterprise in the United States and Europe: Understanding and learning from the differences. Voluntas: International Journal of Voluntary and Nonprofit Organizations, 17(3), 246.
- Leadbeater, C. (1997). The rise of the social entrepreneur (No. 25). Demos.
- Li, S., & Wong, T. (2007). Social Enterprise Policies of the United Kingdom, Spain and Hong Kong. Hong Kong: Research and Library Services Division of Legislative Council Secretariat.
- Light, P. C. (2009). The search for social entrepreneurship. Brookings Institution Press.
- Mair, J., & Marti, I. (2006). Social entrepreneurship research: A source of explanation, prediction, and delight. Journal of world business, 41(1), 36-44.
- Martin, R. L., & Osberg, S. (2007). Social entrepreneurship: The case for definition (Vol. 5, No. 2, pp. 28-39). Stanford, CA: Stanford social innovation review.
- Mecherkany, R. (2010). Social entrepreneurship in Sweden. Royal Institute of Technology.
- Nga, J. K. H., & Shamuganathan, G. (2010). The influence of personality traits and demographic factors on social entrepreneurship start up intentions. Journal of business ethics, 95(2), 259-282.
- Pache, A. C., & Chowdhury, I. (2012). Social entrepreneurs as institutionally embedded entrepreneurs: Toward a new model of social entrepreneurship education. Academy of Management Learning & Education, 11(3), 494-510.
- Peredo, A. M., & McLean, M. (2006). Social entrepreneurship: A critical review of the concept. Journal of world business, 41(1), 56-65.
- Raimi, L., Akhuemonkhan, I., & Ogunjirin, O. D. (2015). Corporate Social Responsibility and Entrepreneurship (CSRE): antidotes to poverty, insecurity and underdevelopment in Nigeria. Social Responsibility Journal, 11(1), 56-81.
- Razavi, S.M., Asadi, M., Esfandabadi, H.M., & Ekbatani, H. (2014). “Design Patterns Barriers to Social Entrepreneurship: An Application of Grounded Theory, Research on Humanities and Social Sciences, 4(16), 6-15.
- Rotheroe, N., & Richards, A. (2007). Social return on investment and social enterprise: transparent accountability for sustainable development. Social Enterprise Journal, 3(1), 31-48.
- Sakurai, M., & Hashimoto, S. (2009). Exploring the distinctive feature of social enterprise in Japan. In 2nd EMES International Conference on Social Enterprise. Trento, Italy.
- Salamzadeh, A., Salamzadeh, Y., & Nejati, M. (2011). Social entrepreneurship: analyzing literature and proposing a comprehensive model.
- Seelos, C., & Mair, J. (2005). Social entrepreneurship: Creating new business models to serve the poor. Business horizons, 48(3), 241-246.
- Shockley, G. E., & Frank, P. M. (2011). The functions of government in social entrepreneurship: Theory and preliminary evidence. Regional Science Policy & Practice, 3(3), 181-198.
- Snaith, I. (2007). Recent reforms to corporate legal structures for social enterprise in the UK: opportunity or confusion. Social Enterprise Journal, 3(1), 20-30.
- Tanimoto, K. (2008, September). The Emergence of Social entrepreneurship and its strategy in Japan. In Conference paper), Corporate Responsibility Research Conference.
- Turner, K., Crook, T. R., & Miller, A. (2014). Construct measurement in social entrepreneurship: A review and assessment. In Social Entrepreneurship and Research Methods(pp. 1-18). Emerald Group Publishing Limited.
- ul Islam, Z. (2007). A new model for supporting social enterprise through sustainable investment. Social Enterprise Journal, 3(1), 1-9.
- Urbano, D., Toledano, N., & Soriano, D. R. (2010). Analyzing social entrepreneurship from an institutional perspective: evidence from Spain. Journal of social entrepreneurship, 1(1), 54-69.
- Worthington, I., & Britton, C. (2009). The business environment. Pearson Education.
- Yoon, H., Yun, S., Lee, J., & Phillips, F. (2015). Entrepreneurship in East Asian regional innovation systems: Role of social capital. Technological Forecasting and Social Change, 100, 83-95.
- Zahra, S. A., Gedajlovic, E., Neubaum, D. O., & Shulman, J. M. (2009). A typology of social entrepreneurs: Motives, search processes and ethical challenges. Journal of business venturing, 24(5), 519-532.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.