محبت و خدمت به هم¬نوع به عنوان خیری ماندگار در عرفان اسلامی

قربان علمی1
معصومه فتحی2
*1 دانشیار ادیان و عرفان تطبیقی، دانشکده الهیات، دانشگاه تهران همراه09124572061
2 عضو هیات علمی گروه علوم تربیتی، پردیس نسیبه، دانشگاه فرهنگیان
چکیده:
این پژوهش، با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، به بررسی موضوع محبت و خدمت به خلق در اندیشه¬ی عارفان مسلمان می¬پردازد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که عرفا، در قالب موضوعات گوناگونی به موضوع محبت و خدمت به هم¬نوع، که بزرگترین خیری ماندگار پرداخته اند. محبت و خدمت به هم نوع در عرفان اسلامی و با پیروی از آیات قرآن و نیز احادیث بزرگان دین اسلام، دارای دو جنبه مادی و معنوی است. چنانکه توصیه به حسن خلق، نرم¬خویی و نرم سخنی، گذشت، حلم و مدارا نسبت به مردم، برادری مؤمنان، نیکوکاری (احسان) و یاری یکدیگر در اعمال نیک را مورد تأکید قرار می¬دهند. از نظر عرفا محبت و خدمت به هم نوع تأثیر فراوانی درکمال و نجات فردی و سعادتمندی اجتماعی دارد. آنها حسن سلوک با خلق خدا را از مهم‌ترین نشانه‌های کمال دانسته اند. صوفیه و عرفا عبادت را در زبان فارسی به پرستش ترجمه کرده و پرستیدن را به معنی خدمت کردن نیز بکار برده اند.
کلیدواژه: محبت، خدمت، هم¬نوع، خیرماندگار، عرفان اسلامی، خدمت به خلق

مقدمه
انسان ها در تمام جوامع بشری، نیازمند به شکوفایی ارزش هایی هستند که می تواند موتور محرکه پیشرفت معنوی، اخلاقی و دنیوی آنها باشد. در راس این ارزش ها می توان به محبت و خدمت به هم¬نوع، به عنوان خیری ماندگار اشاره نمود، که والاترین و بهترین ارزش هایی است که یک فرد متعهد و پای بند به ملاک های انسانی و اخلاقی می تواند به آن دست یابد.
یکی از ارزش های اساسی مورد تاکید تعالیم اسلامی، به ویژه عرفان، نیز فرهنگ محبت و خدمت به هم¬نوع و از خودگذشتگی است. لذا در چنین روزگاری، ادبیّات عرفانی ما، که همواره زبان مشترک گفتگوی انسان‌ها بوده است، با نشان دادن ماهیت حقیقی زندگی انسانی و برجسته کردن مفاهیم ارزش های والای انسانی می تواند نقشی مهم ایفا نموده و برای بهبودی و اصلاح جامعه بشری سودمند باشد. عرفا گویا زنده‌اند و در تمام عرصه‌های مختلف زندگی، همراه و هم‌قدم ما هستند و ضمن یاداوری آثار ویرانگر خودخواهی و بر حذر ‌داشتن انسان ها از آن، با ارائه آموزه هایی سازنده سعی در نزدیک کردن قلوب انسان ها دارند. آنها با پشتوانة ارزش های اخلاقی اسلامی، یکی از جنبه های اجتماعی مهم عرفان اسلامی، یعنی خدمت به خلق، حسن خلق و مدارا، احسان، ایثار، عفو و بخشش و غیره را به عنوان خیری ماندگار، به درستی و به موقع مطرح کرده و نقش و سهم خدمت به هم¬نوع را در رسیدن به قرب الهی بیان نمودند.
در عرفان و تصوف اسلامی حسن سلوک با خلق خدا، از مهم‌ترین نشانه‌های کمال دانسته می‌شود. مرد طریق و مرشد حقیقی آن است که با خلق درآمیزد بی¬‌آنکه از حق غافل شود؛ چراکه کمال انسان آن است که ‌خلیفة‌الله بر روی خاک باشد. اختلاط و امتزاج با خلق خدا، بی¬‌آنکه موجب لحظه¬ای غفلت از حضرت حق گردد، از نشانه¬های یک عارف حقیقی و انسان کامل است. کسی که مخلوق خدا را عزیز بدارد، خدا را عزیز داشته است. حتی نرنجیدن از مخلوقات خداوند و پذیرش ناملایماتی که از جانب آنان به شخص می-رسد، نشان از معرفت او نسبت به خداوند به‌عنوان مسبب¬الاسباب دارد. این مقاله، با استفاده از منابع کتابخانه¬ای، به بررسی وتحلیل خدمت به هم¬نوع به عنوان خیری ماندگار در آثار عرفا می پردازد.
تاریخچه بحث
محبت و خدمت به همنوع در آیات قرآن و نیز احادیث بزرگان دین اسلام از اهمیت زیادی برخوردار بوده و دارای دو جنبه مادی و معنوی است. به‌عنوان‌مثال در مباحث مربوط به انفاق و زیرمجموعه‌های آن ازجمله زکات، خمس و صدقه بعد مادی و اقتصادی برجسته می‌گردد اما در آیاتی که بیان¬گر شیوه تعامل مؤمنان با یکدیگر است، یا آیاتی که موضوع هدایت مردم توسط پیشوایان را مطرح می‌کند و هم¬چنین آیاتی که بر نکات اخلاقی خصوصاً در حوزه روابط اجتماعی دلالت دارند و توصیه به حسن خلق، نرم¬خویی و نرم سخنی، گذشت، حلم و مدارا نسبت به مردم، برادری مؤمنان، نیکوکاری (احسان) و یاری یکدیگر در اعمال نیک دارند، بیانگر ابعادی معنوی است. البته چنین جنبه ها خیری ماندگار برای انسان به شمار می آید.
در آیات قرآنی علاوه بر مادی یا معنوی بودن محبت و خدمت، بحث واجب یا مستحب بودن نیز مطرح است؛ زیرا قرآن مجید روشن‌کننده¬ی احکام دینی اسلام است و این احکام خصوصاً در بستر اجتماعی دربرگیرنده¬ی احکام اقتصادی و مادی نظیر زکات و خمس است که ازجمله واجبات دینی هستند. انفاق و صدقه نیز هرچند از مستحبات دینی هستند بسیار در قرآن مورد تأکید قرار می‌گیرند.
البته باید تأکید کرد که تقسیم‌بندی به مادی و معنوی به این معنا نیست که محبت و خدمت صرفاً مادی و یا صرفاً معنوی باشد؛ بلکه این ابعاد در اکثر آیات مربوط همراه با یکدیگر مورد توصیه و تأکید هستند. از باب مثال، زکات، پرداخت‌کنندگانش را از رذایل اخلاقی نظیر بخل، امساک و دنیاپرستی پاک می‌کند و صفات پسندیده چون نوع‌دوستی، سخاوت و توجه به حقوق دیگران را در آنان پرورش می‌دهد. هم‌چنین در پیشگیری از بسیاری مفاسد اجتماعی و آلودگی‌هایی که به¬دلیل فقر و محرومیت طبقاتی از اجتماع نسبت به طبقات دیگر پدید می‌آید، مؤثر است و درنهایت به هم‌بستگی اجتماعی و پیشرفت و بهبود زندگی‌های فردی و اجتماعی می‌انجامد. (مکارم،1354: ج8، 154)
پس انواع مادی محبت و خدمت نیز درنهایت اهدافی معنوی و خیر دنیوی و اخروی را دنبال می‌کنند. طبیعی است که در دین اسلام که دنیا را مزرعه آخرت می‌بیند، توجه تام و دقیق به تمام مسائل زندگی دنیوی بشر می‌شود اما این توجه همواره سعادت اخروی را مدنظر دارد. در آیه¬ی زیر به این موضوع اشاره شده است:
رِجَالٌ لاَ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلاَةِ وَ إِيتَاءِ الزَّکَاةِ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَارُ
مردانى كه نه تجارت و نه دادوستدی، آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمى‏دارد، و از روزى كه دل‌ها و ديده‏ها در آن زیرورو مى‏شود مى‏هراسند.(النور، 37)
در دین اسلام انزوا و دوری گزیدن از اجتماع به‌هیچ‌وجه پسندیده نیست؛ زیرا سبب رکود زندگی است. این در حالی است که اسلام همواره سفارش به حرکت، تلاش، رشد و پویایی می‌کند اما در کنار این امر عدم تعلق و وابستگی به دنیاست که مورد تأکید قرار می‌گیرد و این خود نشان‌دهنده¬ی آن است که تمام احکام و دستورات دینی در رابطه با زندگی دنیایی، سعادتی را برای انسان هدف قرار می‌دهد که از مسیر دنیا می‌گذرد و به آخرت جاویدان ختم می‌شود. آیه¬ی زیر اهمیت مسئله¬ی خدمت به همنوع را نشان می¬دهد:
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاکِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَى الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ‌ (بقره: 177)
در این رابطه احادیثی با مضامینی مشابه آیه¬ی فوق از پیامبر نیز نقل شده است که فرموده¬اند:
«ازجمله بندگان آن‌کس پیش خدا محبوب‌تر است که برای بندگان خدا سودمندتر است.»( پاینده، 1360: 15). یا «بهترین کارها پس از ایمان به خدا، دوستی با مردم است.» (همان: 74) «بهترین کارها در پیش خدا آن است که بینوایی را سیر کنند یا قرض او را بپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند.» ( همان: 14) «بهترین کارها در پیش خداوند بعد از ادای واجبات خوشحال کردن مرد مسلمان است.» ( همان)
بعد مادی محبت و خدمت اعم از زکات، خمس، صدقات و انواع گوناگون انفاق چنان¬چه فارغ از ملزومات معنوی آن باشد، بی‌ثمر و حتی زیان رسان است.
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّيهِمْ بِهَا وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‌
از اموال آنان صدقه‏اى بگير تا به‌وسیله¬ی آن پاك و پاكيزه‏شان سازى، و برايشان دعا كن، زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است، و خدا شنواى داناست.(التوبة، 103)
خداوند در آیه¬ی 103 توبه، به پیامبر سفارش می‌کند که وقتی صدقات را از مردم می‌گیرد برایشان دعا کند. این نشان می‌دهد که تقدیر و تشکر از مردم حتی در برابر امر واجب بر آنان، لازم است و به‌نوعی تشویق آنان است.
در آیه¬ی 104 نکته مهمی بیان‌شده است و آن این است که خداوند صدقات را می‌گیرد. شکی نیست که گیرنده¬ی صدقات، یا پیامبر و امام، یعنی پیشوای مسلمین است و یا مردم مستحق هستند. اما دست آنان دست خدا تلقی می‌شود. این تعبیر لطیف نشان‌دهنده¬ی عظمت حکم الهی زکات است تا علاوه بر تشویق همه مسلمانان به انجام این فریضه به آنان هشدار دهد که مبادا زکات خود را با تحقیر زکات گیرنده بیالایند بلکه این فریضه را باید با نهایت ادب و احترام نسبت به او ادا کنند. زکات دهندگان نبایست به‌گونه‌ای زکات دهند که شخصیت زکات گیرنده درهم‌شکسته شود بلکه باید همچون بنده‌ای در برابر ولی¬نعمت خود باشند چراکه گیرنده¬ی آن، خداوند است. (مکارم،1354: ج8، 154-157)
زکات خود زیرمجموعه¬ی مفهوم گسترده‌تر انفاق است. در قرآن آیات فراوانی به موضوع انفاق در معنای کلی می¬پردازد که همانند زکات غالباً در کنار مسائل اصولی دین مطرح می¬شود.
وَ مَاذَا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَ کَانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِيماً
و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان مى‏آوردند، و از آنچه خدا به آنان روزى داده، انفاق مى‏كردند، چه زيانى برايشان داشت؟ و خدا به [كارِ] آنان داناست .(النساء، 39)
در احادیثی، مضمون وحدت میان مؤمنان، دوستی و مهرورزی با ذکر تمثیل¬هایی گوشزد شده است. این وحدت و یگانگی دلیل محکمی است برای آنکه مؤمنان یکدیگر را دریابند زیرا آسیب و نقصان یک فرد متوجه کل جامعه است. امام باقر (ع) به اسناد از جد خود امام حسین (ع) فرموده‌اند: «المؤمنون فی تبارّهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد إذا اشتکی تداعی له سائره بالسهر و الحمّی.»
یعنی: «مؤمنان را در نیکی و مهرورزی به یکدیگر و دوستی و ملاطفت به همدیگر ، همانند یک پیکر می‌بینی که وقتی عضوی به درد آید و شکایت کند ، اعضای دیگر با بی‌خوابی و تب با او هم‌صدا شوند و یکدیگر را فراخوانند». (مجلسی،1397 :ج 74، 274)
بر همین¬اساس است که در دین اسلام همواره مؤمنان به یاری و دوستی یکدیگر و اتحاد و برادری باهم و اجتناب از کینه و عداوت و دشمنی سفارش شده¬اند. پرهیز از دروغ، ریا، حسد، بخل، غیبت، تهمت و گناهانی از این ‌دست _که همگی گناهان کبیره هستند¬¬¬_ بخشی از اخلاقیات و دارای آثاری اجتماعی است که به وحدت و تقویت انسجام جامعه مسلمانان می-انجامد.
همین¬طور در آیاتی از جمله 148 آل عمران، آیات 13 و 93 مائده عبارت «الله یحبّ المحسنین» آمده است و آیات فراوان دیگری نیز به ضایع نشدن اجر محسنین نزد خدا و پاداش آنان دارد مانند آیه¬ی 120 سوره توبه و آیات 56 و 90 از سوره یوسف. برخی نیز ریشه¬ی واژه های احسان و محسنین، واژه¬ی «حُسن» دانسته¬اند که هم به معنای «زیبایی» و هم به معنای «نیکی» است و درکل هر امری است که خوشایند باشد. بنابراین واژه¬ی احسان نیز می¬تواند دارای معانی متعددی باشد اما بیشترین کاربردی که این واژه در قرآن دارد، در معنای خوبی و نیکی به دیگران است. در کتاب «مفاهیم اخلاقی ـ دینی قرآن مجید» در این باره چنین آمده است: «فعل أحسن که مصدر آن «احسان» است، یکی از اصطلاحات اخلاقی اساسی در قرآن می باشد… در کاربرد عملی قرآن، این واژه عمدتاً به دو نوع ویژه از «نیکی» اطلاق می شود: تقوا و پرهیزکاری نسبت به خداوند و همة اعمال انسانی که از آن سرچشمه می گیرد و اعمالی که محرک آن روح حِلم است.» (ایزوتسو، 1378: 459)
با نظری اجمالی به مجموع آیات و احادیث دینی مذکور، در می یابیم که آموزه های قرآنی و روایی نقشی مهم در ترغیب مومنان و مخصوصا عارفان به محبت و خدمت به هم¬نوعان خود، عنوان خیری ماندگار داشته است.

خدمت به هم¬نوع در عرفان اسلامی
«از لحاظ معنی، عرفان و تصوف بر یک عقیده¬ی قلبی و دو وظیفه¬ی عملی تکیه دارد. عقیده¬ی قلبی عبارت¬است از خداپرستی عاشقانه و دو وظیفه¬ی عملی، محبت و خدمت به همه¬ی انسان¬هاست.» (رجایی، 1345: 258) عرفا، در قالب موضوعات گوناگونی به موضوع محبت و خدمت به هم¬نوع پرداخته اند. این موضوعات می¬توانند نمونه¬هایی از محبت و خدمت به هم¬نوع باشند و یا مقدماتی باشند که بستر محبت و خدمت به هم¬نوع را فراهم کنند. محبت و خدمت به¬هم¬نوع هم در ابتدای کار سالک به او در پیشرفت معنوی کمک می¬کند و هم پس از رسیدن سالک به کمال مقصود، به صورتی پخته¬ و کمال¬یافته در زندگی معنوی او نمود می¬یابد.
خدا بی نیاز مطلق است و به خدمت و محبت ما نیازی ندارد. انسان ها تجلیات ذات و وجود خدا هستند و به محبت و خدمت نیازمند؛ بنابراین، محبت و خدمت به آنها می تواند مهمترین جلوه ی عبادت عاشقانه او باشد:
عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست. (سعدی، 1369، ص 55)
صوفیه و عرفا عبادت را در زبان فارسی به پرستش ترجمه کرده اند و پرستیدن را به معنی خدمت کردن نیز بکار برده اند. از سوی دیگر، صوفیه در کنار خدمت، عنصر مهم دیگری را نیزتقویت کردند و آن محبت بود. آنها محبت را مکمل خدمت و به ثمر رساننده آن شمرده اند. محبت بلاشرط و بلاعوض برای همه افراد بشر بدون توجه به رنگ پوست، نژاد، دین، مسلک و کشور، چیزی که هنوز بشر سده های اخیر به آن نرسیده است. در مسلک تصوف محبت همه جا فوق قدرت و خشونت توصیه شده است. صوفیان، در قالب موضوعات گوناگونی به موضوع محبت و خدمت به همنوع پرداخته اند. این موضوعات میتوانند نمونههایی از محبت و خدمت به همنوع باشند و یا مقدماتی باشند که بستر محبت و خدمت به همنوع را فراهم کنند. محبت و خدمت بههمنوع هم در ابتدای کار سالک به او در پیشرفت معنوی کمک میکند و هم پس از رسیدن سالک به کمال مقصود، به صورتی پخته و کمالیافته در زندگی معنوی او نمود مییابد.
آن¬گونه که هجویری در کشف¬المحجوب توضیح می¬دهد، مشایخ و بزرگان صوفیه، زمانی که مریدی برای تقاضای دستگیری و تربیت، نزدشان می¬آمد، او را در ابتدای امر سه دستور می¬دادند که در مدت سه سال انجام دهد؛ یک سال به خدمت خلق، یک سال به خدمت حق و یک سال به مراعات دل خود مشغول باشد. خدمت خلق که نخستین گام است، زمانی درست است که مرید خود را در درجه¬ی خادم قرار هد و همه¬ی خلق را در درجه¬ی مخدوم خود؛ یعنی بدون اینکه تفاوتی درمیان آن¬ها قائل باشد، به همه¬ی آن¬ها خدمت کند. در این راستا او همه¬ی خلق را بر خود برتری می¬دهد و خدمت آنان را بر خود واجب می¬شمارد و درضمن نمی¬بایست از این بابت درون خود دچار عجبی شود و این خدمتگزاری را فضلی برای خود نسبت به دیگران تلقی کند وگرنه دچار خسران خواهد شد. (هجوری [بی تا]:34)
یک صوفی به دنبال پرستش و عبادت خداوند، نه از سر ترس، بلکه از سر عشق و محبت است. او خود را فانی و خدای را که محبوب اوست، جاویدان و باقی می¬بیند. او جسم حیوانی خود را محکوم به فنا می¬بیند اما از سوی دیگر روح خود را از روح اعظم است، متعلق به عالم بالا و جاویدان می¬داند؛ در نتیجه تلاش می¬کند تا هرآنچه به جسم حیوانی او تعلق دارد، نظیر شهوت و خشم در خود از میان ببرد تا با صاف و پاک و نیکو شدن، بتواند به خدای خود قرب بیشتری یابد. «هر انسان پاک خدمتگزار و نیک، نه تنها به خدا بسیار نزدیک است، بلکه پرتوی از ذات خداست.»(رجایی، 1345: 259) زیرا یک صوفی حقیقی به این نتیجه خواهد رسید که اگر می¬خواهد خدا را دوست بدارد و به او خدمت کند، راهش محبت و خدمت به انسان¬هایی است که در اطراف او هستند و هریک پرتوی از ذات پروردگار و تجلی¬گاه یکی از اسماء او به شمار می¬آیند.
عراقی (متوفی 688 ه.ق) در لمعات می¬گوید:
«اشیاء اگر صد است و گر صدهزار بیش// جمله یکی است چون به حقیقت نظر کنی
…حق تعالی خواست که صنع خود اظهار کند، عالم آفرید، خواست که خود را ظاهر کند، آدم آفرید.» (عراقی [بی تا] :64)
و در ادامه¬ی بحث خود می¬گوید: «محب چون خواهد که مراقب محبوب باشد، چاره¬ی او آن بود که محبوب را به هرچشمی مراقب باشد و به هر نظری ناظر. چه او را در هر عالمی صورتی است و در هرصورتی وجهی. در همه¬ی اشیاء، ظهور او را مراقب باشد. چه ظاهر همه¬ی اشیاء چنان¬که باطن اوست، هوالظاهر والباطن. هیچ¬چیز نبیند که او را پیش از آن، یا پس از آن، یا در آن، یا با آن نبیند. محب، اینجا، بیش به خلوت نتواند نشست و عزلت نتواند گزید، چه اورا عین اشیاء بیند. مقامی بر مقامی نگزیند. از هیچ چیز عزلت نتواند کرد، چه غایت عزلت آن بود که در خلوت¬خانه¬ی نابود خود نشیند و از جمله¬ی اسماء و صفات خود و خلق عزلت گزیند.» (همان: 67) طبق رساله¬ی اصطلاحات عراقی در عبارات فوق، منظور از محب، صاحب محبت و دوستی حق¬تعالی است و مراد از محبوب، حق تعالی است. (همان: 74)
پس عزلت محض و انزوای مطلق، شیو¬ه¬ی یک صوفی نیست زیرا در آن حالت، خود را از تماشا و ادراک نشان محبوب خود محروم می¬سازد. هر مخلوقی در عالم هستی به عنوان نشانی از محبوب، نزد او محبوب است. عزلت صوفی و دوری او از خلق با این هدف است که خود را از وسوسه¬ها و غفلت¬ها مصون بدارد؛ اما وقتی او در باطن کاملاً با حق باشد، می¬تواند در عالم ظاهر با خلق باشد و خلق نه تنها او را دچار وسوسه و غفلت نمی¬کنند بلکه در نظر او در مسیر حق هستند. هجویری در کشف المحجوب می¬گوید: «عزلت راحت بود از همنشینان بد و عزلت بر دو گونه بود: یکی اعراض از خلق، و دیگر انقطاع از ایشان و اعراض از خلق گزیدن جای خالى بود و تبرا کردن از محبت اجناس به ظاهر و آرامیدن با خود به رؤیت عیوب اعمال خود و خلاص جستن خود را از مخالطت مردمان و ایمن گردانیدن خلق را از بد خود؛ اما انقطاع از خلق به دل بود و صفت دل را به ظاهر هیچ تعلق نباشد چون کسی به دل منقطع بود از خلق و محبت ایشان وی را هیچ خبر نباشد از مخلوقات که اندیشۀ آن بر دلش مستولى گردد. آنگاه این کس اگرچه در میان خلق بود، از خلق وحید بود و همتش از ایشان فرید بود و این مقامی بس عالى و بعید بود.» (هجویری [بی تا]:43)
ابوالحسن نوری (متوفی 295 ه.ق)، به مریدان خود سفارش می¬کرد از عزلت بپرهیزند زیرا مقارنت شیطان است و به صحبت بپردازند چراکه رضایت خداوند در آن است و هم¬چنین ایثار، اصلی است که نوری و مریدانش معتقد و عامل به آن بودند. زمانی که به نوری و تنی چند از یارانش از سر عداوت و خصومت، تهمت زدند و آنان را به عنوان زنادقه به دارالخلافه بردند تا اعدامشان کنند، نوری زودتر از همه در جایگاه اعدام قرار گرفت و وقتی از او علت این¬کار را پرسیدند، گفت: «آری، طریقت من مبنی بر ایثار است، و عزیزترین چیزها زندگانی است. میخواهم تا این نفسی چند اندر کار این برادران کنم؛ که یک نفس دنیا بر من دوست¬تر از هزار سال آخرت است؛ از آنچه این سرای خدمت است و آن سرای قربت است، و قربت به خدمت یابند.» (هجوری [بی تا]:117)
روایت فوق در رساله¬ی قشیریه نیز آمده است. قشیری ایثار را والاترین مرتبه¬¬ی بذل، بعد از «سخا» و «جود» معرفی می¬کند. سخا به این معنی است که فرد چیزی به همان اندازه می¬بخشد که برای خود نیز نگه می¬دارد؛ یعنی سهم او برابر با سهم کسی است که مورد سخاوت اوست. جود، مرحله¬ای بالاتر است و به آن معناست که فرد سهم بیشتری از آنچه خود دارد، می¬بخشد. اما ایثار، بالاترین رتبه¬ی بذل است و آن است که فرد با تحمل سختی، همان اندک سهمی را که نصیب اوست به دیگری ببخشد. (قشیری [بی تا]:402)
او در ابتدای باب جود و سخا، حدیثی از پیامبر با این مضمون نقل می¬کند که هرکس سخاوتمندتر باشد، به خلق و به خدا نزدیک¬تر و از دوزخ دورتر است و هرکس بخیل¬تر باشد، از خدا و خلق خدا دور و به دوزخ نزدیک¬تر است. (قشیری [بی تا]: 401) او تا انتهای باب، روایات فراوان درباره¬ی چندین تن از صوفیان می¬آورد که بیان¬گر ایثارگری¬های آنان در راه خدا و تحمل دشواری در قبال رساندن راحتی به دیگران و برآورده نمودن حاجتی از آنان است. هم¬چنین روایاتی در موضوع حفظ عزت و آبروی درخواست کننده و حاجت¬مند آمده است که صوفیان درآن¬¬باره نیز می¬کوشیدند و مراقبت می¬نمودند و حسن ختام این باب از رساله¬ی قشیریه کلامی از ابوعلی دقاق است که: «سخا نه آن است که صاحب مال عطا دهد؛ سخا آن است که تهی¬دست از نیستی عطا دهد توانگر را.» (قشیری [بی تا]: 416)
پیش از باب مذکور، قشیری بابی در «فتوت» مطرح کرده است که با موضوع محبت و خدمت ارتباط دارد. نخست بر اساس حدیثی از پیامبر، فتوت را در این دانسته که بنده دائم درکار غیرخود مشغول باشد و می¬گوید حاجت او تا جایی از سوی خداوند اجابت می¬شود که او در رفع حاجت برادر مسلمان خود بکوشد. برخی از معانی که از قول صوفیان و عارفان برای فتوت ذکر می¬کند، از این قرار است: بخشیدن و درگذشتن از لغزش¬های برادران، تواضع و برتری ندادن خود بر دیگری، نداشتن خصومت و دشمنی با کسی، عدم تمییز بین کافر و ولی در اطعام، بذل و بخشش و ایثار. به گفته¬ی ابوعلی دقاق، فتوت، خُلق پیامبر است که در آن روز که هرکس نگران اوضاع خود باشد و «نفسی، نفسی» گوید، پیامبر نگران امت خود باشد و «امّتی، امّتی» گوید.
هم¬چنین بابی در «خُلق» گشوده و در آن پس از الگو دانستن پیامبر در خلق نیک، تعاریف تنی چند از صوفیان را در این باب آورده است. خلق نیک یعنی: با هیچ¬کس خصومت نداشتن، اثر نکردن جفای خَلق در فرد، حقیر دانستن کار نیکی خود و بزرگ¬داشتن نیکی دیگران، گذشت پیشه کردن، امر نمودن و دعوت به نیکی، شکیبایی و آرامش در برابر جفای خلق، پیش¬بینی ناخوشایندها و مدارا با آن¬ها و دیگران را با دیده¬ی نیک نگریستن و معانی دیگری از این دست که بیشتر بر داشتن تواضع، سعه¬ی صدر و مدارا با خلق تمرکز دارند.
ابن عربی، در سلوک عملی معتقد و توصیه کننده به رعایت اصولی است که در مجاهده سالک و چیرگی او بر نفس، تاثیر فراوان دارد. به عقیده¬ی او سالک باید خواهان کمال روحی از گذر اعمال نیک باشد که بخش مهمی از آن نیکی به دیگران است. سالک بدون توجه به کسب کرامات و مقامات، می¬بایست ابتدا در تزکیه¬ی نفس بکوشد و از طریق زهد، قلب خود را از جمیع علایق و دلبستگی¬ها پاک کند. زهدی که ابن عربی مطرح می¬کند و به آن تشویق می¬نماید، هدف نیست؛ بلکه وسیله¬ای برای رسیدن به عشق الهی و محبّت است. سالک، پس از تزکیه¬ی نفس، به فضیلت برتری نائل می¬شود که سرکوب هواها و آرای شخصی و فداکردن صبورانه و دلسوزانه¬ی آن¬هاست. نتیجه¬ی همه¬ی این¬ها، احسان سخاوتمندانه¬ای است که سبب می¬شود او از روی اراده و اختیار، حقوق همسایه را بر خود برتری دهد. محبّتی که ابن عربی مطرح می¬کند، علاوه بر جنبه¬ی الهی، شامل محبّت برادرانه نیز می¬شود که در عرصه¬ی زندگی اجتماعی بسیار پربار و حاصل¬خیز است. او معتقد است که درخت محبّت، ثمرات و برکات بی¬شمار و گوناگونی دارد و بنابراین میان زندگی تأمل¬آمیز و زندگی همراه با تلاش و دعوت در راه خیررسانی به همه¬ی مخلوقات به¬ویژه انسان¬ها، تناقض و ناسازگاری نیست.
آنچه ابن عربی درباره¬ی محبت و خدمت به هم¬نوع مطرح می¬کند، مشابه و هم¬رتبه¬ی همان ایثار ارزشمندی است که صوفیان گذشته به آن پای¬بند بودند. به عقیده¬ی ابن عربی این قانون اخلاقی که: «با مردم چنان رفتار مکن که دوست نداری با تو چنان رفتار کنند.» برای صوفی کافی نیست؛ صوفی باید علاوه بر تحقق بخشیدن به اصل مذکور، از حق خود داوطلبانه چشم پوشد و با رضایت آن را به دیگران واگذارد؛ آنچه را غیر می¬خواهد به وی بسپارد گویی اراده¬ی غیر، همان اراده¬ی خداوند است.
در طریق صوفی، صدقه و احسان کافی نیست؛ او باید شخصاً به فقیران خدمت کند، باربران را دربرداشتن بار یاری دهد، از بیماران پرستاری کند و گمشدگان را راهنمایی نماید. دیگر اینکه انسان¬ها باید از صوفی کمک¬های روحی و معنوی دریافت کنند. صوفی باید مردم را امربه‌معروف و نهی از منکر کند؛ از طریق نصیحت و ارشاد در جهت اصلاح مردم و ترغیب آنان به ترک رذایل بکوشد؛ او باید این¬ کار را با مهربانی و محبّت و فروتنی نسبت به همه¬ی مردم انجام دهد؛ به گناه¬کاران حسن ظن داشته باشد و عیب¬پوشی کند و با فروتنی خاکسارانه همواره آنان را بهتر از خود بداند؛ میان مردم صلح و آشتی برادرانه ایجاد کند؛ آزار مردم را صبورانه تحمل کند؛ برای همگان بدون استثناء دعا کند و خود را برای نجات آنان وقف نماید. (ن.ک: پالاسیوس،1385: 191-200)
مولانا که شیواترین بیان را در ارائه¬ی تعالیم صوفیه دارد و زبان گویای صوفیان است، مطالب بسیاری را در مثنوی معنوی، دیوان شمس و فیه ما فیه درباره¬ی محبت و خدمت به هم¬نوع مطرح کرده است. او در فیه ما فیه می¬گوید: «محبت صفت حق است. اگر در خلق محبتی باشد، عکس محبت حق باشد که در ایشان از حق یلفته است، همچو روشنی خانه¬ها و سراها و یقین است که تاب آفتاب است.» (بلخی، 1375: 542)
مولانا اشتغال کسانی را که در اجتماع صاحب مسئولیت بودند، خدمتی بزرگ تلقی می¬کرد زیرا آن اشتغال در جهت ایجاد رفاه مردم بود. از نظر او خدمت به مردم نیز عین عبادت و سبب رضایت خداوند است. (همان: 22)
درباره¬ی خصوصیات شخص او گفته شده است که خود را برای خدا وقف مردم کرده بود و برای خدمت هرچه بیشتر به آنان، بر خستگی و گرسنگی خود غلبه می¬کرد. با اینکه مورد توجه پادشاهان و امرا بود، بیشتر با فقرا و حاجت¬مندان می¬نشست و اکثر مریدانش از طبقات محروم بودند. درباره¬ی ادیان و مذاهب گوناگون، نگاهی وسیع و فکری باز داشت و میان آنان فرقی قائل نبود. مردمی را که از هر طبقه¬ای برخاسته بودند و نیازمند دیدار و صحبت و نصیحتش بودند، می¬پذیرفت. حتی به جمع اوباش شهر یا رومیان مسیحی می¬رفت زیرا معتقد بود آنان شیخ و مرشد می¬خواهند تا هدایت شوند و به همین ترتیب افراد بسیاری به دست او توبه کردند. هرچند در زندگی مورد طعنه¬ها و تهمت¬های گوناگونی بود، هرگونه آزار و اهانت را با شکیبایی تحمل می¬کرد و واکنشی نشان نمی¬داد. و هرگز با آزار رسانان مقابله¬به¬مثل نمی¬کرد.
هرآنچه از اوقاف به او می¬رسید، به مستحقان آن می¬رساند. از مریدان، چیزی برای خود و خانواده¬ی خود نمی¬پذیرفت و به میراث پدرش قناعت می¬کرد. با آ¬نکه خود و اهل خانه¬اش در مضیقه بودند، اگر نذر و هدیه¬ی مخلصانه¬ای برایش فرستاده می¬شد، آن را بی دخل و تصرف به مرید نزدیک خود واگذار می¬کرد تا به مستحقان برساند و غالباً کمک¬های خود را پنهانی به آنان می¬رساند. (همان: 142-144)
بر اساس آنچه گفته شد، محبت و خدمت به هم¬نوع نزد صوفیان دارای دو کارکرد مهم است. یکی آنکه سالک را در ابتدای راه به مسیر حق راهنمایی می¬کند. این امر از آن جهت تحقق می¬یابد که سالک خود را در برابر همگان متواضع می¬سازد و خواست دیگران را بر خود ترجیح می¬دهد. او حتی اهانت و آزار غیر را بی شکایتی می¬پذیرد و بر خود روا می¬دارد و به این ترتیب از کبر و منیت و خودخواهی که نخستین حجاب راه اوست خلاص می¬شود.
دیگر اینکه وقتی سالک، مسیر کمال را پیمود، اینک نفع خود را به جامعه می¬رساند. یک صوفی حقیقی تمام تلاش خود را می-کند تا جامعه¬ی خود را تبدیل به جامعه¬ای بهتر کند. صوفی در جامعه، فعالانه حرکت می¬کند. خدمات او در کنار رسیدگی مادی در حد بضاعت خود به طبقات ضعیف و محرومان، در خصوص خدمت معنوی و هدایت و ارشاد نیز هست و غالباً این هدایت و ارشاد را محدود به طبقه¬ی خاصی نمی¬کند به¬طوری¬که حتی ممکن است خدمت معنوی خود را نیز در کنار خدمت مادی به کسانی ارائه دهد که هم¬کیش او نیستند، از گروه زنادقه و کفار به شمار می¬روند یا به¬طورکلی مطرود جامعه هستند. محبت صوفی و رفتار نیک او نیز به همین¬ترتیب شامل همگان می¬شود. صوفی مراقب است که هیچ¬گونه آزاری از او به مردم نرسد. او در برابر آزارها، اهانت¬ها و تهمت-های دیگران صبور و حلیم است و بدی آنان را با سکوت یا حتی با نیکی در حق آنان پاسخ می¬دهد و این می¬تواند انجام بخشی از وظیفه¬ی هدایت و ارشاد او باشد که به واسطه¬ی آن، احتمال اینکه فرد خاطی از نظر درونی متنبه گردد و از عمل خود پشیمان شود و راه صلاح را در پیش¬ گیرد، بیشتر است.

نتیجه گیریبا توجه به آنچه که به اختصار گفته شد می توان گفت که با نظری کلی به مجموع آیات و احادیث دینی، نقش برجسته روابط اجتماعی و تعامل و اتحاد و اشتراک در جامعه مسلمان را درمی‌یابیم. این تعاملات مثبت است که به زندگی اجتماعی پویایی می¬بخشد و به بهبود زندگی مادی و معنوی انسان¬ها کمک می‌کند و سعادتمندی دنیوی و اخروی را برای آنان به همراه دارد. دین اسلام توجه بسیاری به زندگی اجتماعی انسان¬ها دارد و آن را همانند پیکری می¬داند که رنجوری و آسیب هر رگ نازک آن منجر به نقص کارکرد تمام پیکر و درنتیجه رنجوری و آسیب همه اعضای آن است. در نتیجه کوششی که انسان¬ها در محبت و خدمت به هم¬نوعان خود می¬کنند، لازمه¬ی بقای اجتماع و در نتیجه بقای خود آنان است. از سویی دیگر انسان¬ها واسطه¬ی رحمت پروردگار¬ند. مهر و عطوفت میان بندگان آینه لطف و رحمت خداوند است. در حقیقت این لطف و رحمت به‌واسطه انسان¬هایی که محبت و خدمت به مردم را سرلوحه زندگی خود قرار می¬دهند در جهان مکرراً جاری می‌شود همانند نوری که در آینه¬ها بازتاب می‌یابد و تا ابد در جهان منتشر می¬شود.
خدمت به همنوع در میان عرفای مسلمان نیز جایگاهی بس بزرگ داشته و عالی‌ترین درون‌مایه ی عرفان اسلامی به شمار می آمده است. آنها همواره می کوشیدند یک نوع بینش بشردوستانه و یک نوع سبک زندگی مبتنی بر محبت به بندگان خدا و خدمت به آنها را ترویج دهند. آنها به دور از تعصب و قشری نگری، همواره انسان را به صفات نیکویی از قبیل تحمل یکدیگر، بخشش، احسان، بلندنظری، آزاداندیشی و دوست داشتن یک دیگرو پرهیز از خودمحوری و … توصیه ‌کرده و بر داشتن راهنمای معنوی در سلوک و تربیت اخلاقی تاکید می ورزیدند. آنها یکی از کارکردهای محبت و خدمت به همنوع را تاثیر آن در کمال فردی و انسجام اجتماعی می دانستند. در نهایت باید گفت که بر اساس آموذه های عرفانی، انسان¬ها واسطه¬ی رحمت پروردگار¬ند. مهر و عطوفت میان بندگان آینه لطف و رحمت خداوند است. در حقیقت این لطف و رحمت به‌واسطه انسان¬هایی که محبت و خدمت به مردم را سرلوحه زندگی خود قرار می¬دهند در جهان مکرراً جاری می‌شود همانند نوری که در آینه¬ها بازتاب می‌یابد و تا ابد در جهان منتشر می¬شود، که ماندگارترین خیر به شمار می آید.

منابع
قرآن‌کریم
ابن عربی(1293) فتوحات مكيه، ج1، چاپ دارالطباعه بيروت
ایزوتسو، توشیهیکو (1378). مفاهیم اخلاقی-دینی در قرآن مجید؛ ترجمه¬ی فریدون بدره¬ای. تهران: نشر و پژوهش فرزان.

بلخی، جلالالدین محمد (1375). فیه ما فیه؛ به تصحیح و اهتمام حسین حیدرخانی (مشتاقعلی). انتشارات سنایی، تهران:.
پالاسیوس، میگوئل آسین(1385). زندگی و مکتب ابن عربی؛ ترجمه¬ی حمیدرضا شیخی، با مقدمه¬ی عبدالرحمن بدوی. تهران: اساطیر.
پاینده، ابولقاسم (1360). نهج الفصاحه؛ مجموعه کلمات قصار حضرت رسول (ع) با ترجمه فارسی، (مترجم و گردآورنده: ابولقاسم پاینده)، تهران: سازمان انتشارات جاویدان.
رجایی، وحید (1345). «نقش تصوف در تربیت بشر»، ادبیات و زبانها؛ شمارهی 39، صص 258-264.
سعدی(1369) بوستان، تصحیح: غلامحسین یوسفی، خوارزمی، تهران.
عراقی، فخرالدین ابراهیم[بیتا]، لمعات، انتشارات مولی، تهران.
قشيري، ابوالقاسم عبدالكريم بن هوازن [بیتا]، الرساله القشيريه، با تصحيحات و استدراكات فروزانفر، ترجمه ابوعلي حسن بن احمد عثماني، علمي و فرهنگي تهران.
مجلسی، محمدباقر (1397ق). بحارالأنوار، جلد 74، تهران: دارالکتب¬الإسلامیه.
مکارم شیرازی، ناصر، (1354). تفسیر نمونه، جلد 11، تهران: دارالکتب¬الإسلامیه.
هجویری، علی بن عثمان [بیتا]. کشف المحجوب؛ به کوشش فریدون آسیابی عشقی زنجانی، [بیجا]. نسخهی pdf موجود در سایت صوفی به آدرس: www.sufi.ir

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *