کنشگری در امور خیریه به مثابۀ سرمایۀ اجتماعی
میرطاهر موسوی، حمیدرضا هندی
عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات مدیریت رفاه اجتماعی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی «trmousavi@gmail.com»
پژوهشگر اجتماعی و دانشجوی دکتری تخصصی رشتۀ سلامت و رفاه اجتماعی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی «hamidreza.hendi@gmail.com»
چکیده
سرمایۀ اجتماعی در یک تعریف کلی عبارت از «شبکهای از روابط و پیوندهای مبتنی بر اعتماد اجتماعی بین فردی و بین گروهی و تعاملات افراد با گروهها، سازمانها و نهادهای اجتماعی است که قرین همبستگی و انسجام اجتماعی و برخورداری افراد و گروهها از حمایت اجتماعی و انرژی لازم برای تسهیل کنشها در جهت تحقق اهداف فردی و جمعی میباشد. بر طبق این تعریف صفات و مؤلفههای اصلی مورد توجه در تعریف مفهومی سرمایۀ اجتماعی که میتوانند در ارتباط با امور داوطلبانه و خیریه مورد توجه و در صورت لزوم سنجش قرار گیرند، بدین شرح صورتبندی میشوند: مشارکت انجمنی-شبکهای؛ اعتماد بین جمعی؛ اعتماد بین فردی؛ حمایت اجتماعی؛ همبستگی و انسجام اجتماعی. میزان ارتباطات افراد در بستر شبکههای اجتماعی و تعاملات ایشان در سطوح بین فردی و بین جمعی سبب ارتقای سطح همکاریها و به تبع موجب افزایش اعتماد، مشارکت، حمایت و همبستگی اجتماعی میشود که روی هم رفته مفهوم سرمایه اجتماعی را شکل میدهد. مشارکت اجتماعی میتواند در سطوح مختلف خرد، میانی و کلان جامعه صورت پذیرد. یکی از این سطوح مشارکت اجتماعی در شبکههای انجمنی و فعالیتهای داوطلبانه است. یکی از انواع کنشهای داوطلبانه که از مشارکت اجتماعی افراد سرچشمه میگیرد و در نهایت به افزایش اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی و حمایت اجتماعی منجر میشود، کنش داوطلبانۀ خیریه است.
فعالیت خیریه بعنوان اقدام شخصی و داوطلبانه در جهت خیر عمومی و نفع اجتماع یک شاخص مهم از ظرفیت یک جامعه برای شناسایی مشکلات عمومی و توسعۀ استراتژیها و بالفعل کردنِ پتانسیلهای بالقوه برای پرداختن به آنها در جهت رفع و یا تقلیلشان است. در حقیقت سخاوتِ اجتماع در فراهم کردن و ارائۀ کمکهای خیریه و داوطلبانه و همچنین تشکیل نهادهای مردمنهاد و سازمانهای غیرانتفاعی و خیر خواهانه در جهت حل مشکلات عمومی از پیششرطهای توسعۀ جامعۀ مدنی به شمار میآید و بیشتر از آن، نوعدوستی و اقدام به کار خیر، یکی از ارکان اصلی ایجاد و تقویت ارتباطات و بسیط کردن شبکههای روابط جمعی در درون جوامع است که به واسطۀ تولید اعتماد و تعهد و بازنشر ارزشها و هنجارها در میانِ اقشارِ مختلف به بازتولیدِ سرمایه اجتماعی میانجامد. لذا میتوان گفت که سرمایه اجتماعی و رفتار خیرخواهانه بعنوان دو مولفه در یک رابطۀ دوسویه و متقابل قرار دارند که از یکسو سرمایۀ اجتماعی که از دل روابط درون گروهی-سازمانی پدید میآید، منجر بعمل داوطلبانۀ خیرخواهانه میشود و از دیگر سو، اقدام به کنشهای مبتنی بر امر خیر به نوبۀ خود افزایش سرمایۀ اجتماعی را سبب میشود.
کلمات کلیدی:
سرمایۀ اجتماعی؛ امور خیریه؛ مشارکت اجتماعی؛ مشارکت انجمنی؛ حمایت اجتماعی؛ همبستگی و انسجام اجتماعی
مقدمه
منابع در جوامع، چه به صورت مالی و پول، چه به صورت مادی و جنس یا خدمات توسط افراد و خانوارها و یا گروهها و… در چارچوب طیف متنوع و گستردهای از نهادها مطالبه شده و به ایشان ارائه میشود. در نتیجه این امکان وجود دارد که در کنار نهادِ بازار، نظاماتِ رفاهی دولتی، انجمنهای داوطلبانه، نهادهای مذهبی، وقف و یا خیریهها وجود داشته باشند که در وظیفۀ توزیع و باز توزیع منابع در میانِ اقشار سهیم باشند. در واقع این نهادها چه بصورت نظامهای رفاهی دولت باشند، چه بصورت انجمنهای داوطلبانه یا نهادهای رسمی و غیر رسمیِ با رویکرد عمل داوطلبانه و خیر، در کار توزیع منابع یا بازتوزیع آن مشارکت دارند. در حقیقت عصر حاضر که دنیای مشارکت، جامعۀ مدنی و توسعه است، بیش از عصرهای قبلی تاریخ، باید بر مشارکت گسترده و وسیع مردم در همۀ زمینههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی حساب باز کند. پر واضح است که داشتن یک سیاست مناسب و کارآمد و منابع کافی اگرچه از ملزومات رسیدن به جامعهای مدنی و توسعه یافته است، اما این تنها شرط لازم برای رسیدن به آن نیست و بدون وجود یک عزم راستین و مستحکم از درگیر شدن فراگیر آحاد جامعه در پیشبرد اهداف اجتماعی به جایی رهنمون نمیشود.
در حقیقت، زمانیکه نیازمندیهای انسانها از طریق روابط با یکدیگر تأمین و برآورده گردد، و اهداف فردی از راه ارتباط متقابل با دیگران محقق شود، جامعه شکل میگیرد. این ارتباط هرچه میان تعداد بیشتری از افراد بسط و توسعه یابد، به تشکیل شبکههای اجتماعی در بین ایشان منجر میشود که در حقیقت بستری برای تعریف و تحقق اهداف و منافع جمعی میگردد. هرچه این روابط و به تبع آن شبکههای اجتماعی فراگیرتر شده و از استحکام بیشتری برخوردار و کمیت و کیفیت بهتری داشته باشند، نظاممندتر و با همسازی بالاتری عمل میکنند که نتیجۀ این هماهنگی نظاممند درونِ آنها ]که ناشی از مشارکت افراد عضو در آن است[ دستیابیِ بیشتر به اهداف جمعی در مدت زمانیِ کوتاهتر و با صرفِ هزینۀ نازلتر خواهد بود. این زمان درست همان هنگامهای است که سرمایۀ اجتماعی از دل روابط و مشارکت اجتماعیای زاده میشود که هرچه کمیت بالاتر و کیفیت بهتری داشته باشند، سرمایۀ اجتماعی بهتر میتواند بازگو کنندۀ ترکیب خاص این روابط و کیفیت شبکههای ناشی از آن باشد (موسوی و علی پور 1391, 11).
سرمایۀ اجتماعی امروزه یکی از عناصر ثروت ملل و توسعۀ پایدار میباشد که از ملزومات رسیدن به جامعۀ مدنی و نیز یکی از ابزارهای اصلی ظرفیتسازی در درون اجتماع است که میتواند تدبیری برای پیشگیری و کاهش مشکلات اجتماعی باشد و یا در جهت به بار نشستن سیاستهای رفاه اجتماعی و ارتقای آن به کار گرفته شود (همان، صص 11 و 12).
سرمایۀ اجتماعی در یک تعریف کلی عبارت از «شبکهای از روابط و پیوندهای مبتنی بر اعتماد اجتماعی بین فردی و بین گروهی و تعاملات افراد با گروهها، سازمانها و نهادهای اجتماعی است که قرین همبستگی و انسجام اجتماعی و برخورداری افراد و گروهها از حمایت اجتماعی و انرژی لازم برای تسهیل کنشها در جهت تحقق اهداف فردی و جمعی میباشد» (عبداللهی و موسوی 86, 196).
همانطور که از این تعریف برمیآید سرمایۀ اجتماعی مفهومی پیچیده، چند بعدی و دارای دو وجه عینی-ساختاری (همچون شبکۀ روابط اجتماعی) و ذهنی-شناختی (همچون اعتماد اجتماعی بین افراد، گروهها و نهادهای اجتماعی) میباشد. پر واضح است که بین این وجوه عینی و ذهنی و همچنین بین تمامی مؤلفهها و ابعاد سرمایۀ اجتماعی نوعی همبستگی استوار است به نحویکه در تعامل پیوسته با یکدیگر بعنوان یک مجموعۀ منسجم، کلیت واحدی هستند که سرمایۀ اجتماعی نامیده میشود. بر مبنای این تعریف، این مفهوم تابعی از مجموعۀ بهم پیوستهای از شرایط و عوامل مختلف در سطوح خرد، میانی و کلان است که هر دسته از آنها به نوبۀ خویش در روندایجاد و تغییرات سرمایۀ اجتماعی سهم دارد.
این نوشتار بر آن سطح از سرمایه اجتماعی معطوف است که مشارکتهای انجمنی و گروهی و شبکههای اجتماعی میانی در آن شکل میگیرند و صفات و مؤلفههای اصلی مورد توجه در تعریف مفهومی سرمایۀ اجتماعی که میتوانند در ارتباط با امور داوطلبانه و خیریه مورد توجه ودر صورت لزوم سنجش قرار گیرند، بدین شرح صورتبندی میشوند:
- مشارکت انجمنی-شبکهای (عضویت در نهادها، همکاری با نهادها، کمک فکری و مالی به نهادها، قبول مسئولیت در نهادها و..)؛
- اعتماد بین جمعی (اعتماد به نهادها، اعتماد به گروههای اجتماعی، اعتماد به ارزشهای اخلاقی جامعه و…)؛
- اعتماد بین فردی (احساس تعلق، دوستی و یکی بودن با دیگران، اعتماد به افراد دیگر، مشارکت و همکاری در رفع مشکلات سایرین، شرکت در فعالیتهای جمعی و..)؛
- حمایت اجتماعی (احساس برخورداری از حمایت جمعی)؛
- همبستگی و انسجام اجتماعی (میزان پذیرش اجتماعی، میزان انسجام درون گروهی، میزان مدارای جمعی).
سرمایۀ اجتماعی به ویژگیهای سازمان اجتماعی همچون شبکهها، هنجارها، تعاملات و اعتماد متقابلی اشاره دارد که هماهنگی و همکاری دو جانبه را میان افراد سهولت میبخشد. در حقیقت در جامعهای که سرمایۀ اجتماعی ارتقا یافته باشد، همکاری آسانتر و رسیدن به اهداف ارزانتر است، چرا که سرمایۀ اجتماعی این پتانسیل را دارد که هنجارهای روابط متقابل را استحکام بخشد و شبکههای مشارکت اجتماعی- مدنی را تقویت کند (قهاری, کلانتری و قزلباش 91, 246).
بر اساس تعریفی که از سرمایۀ اجتماعی ارائه دادیم، میزان ارتباطات افراد در بستر شبکههای اجتماعی و تعاملات ایشان در سطوح بین فردی و بین جمعی سبب ارتقای سطح همکاریها و به تبع موجب افزایش اعتماد، مشارکت، حمایت و همبستگی اجتماعی میشود که روی هم رفته مفهوم سرمایه اجتماعی را شکل میدهد. این مفهوم، مفهومی بسیط و مرکب است که شامل کمیت و کیفیت روابط اجتماعی گوناگونی میشود که میان افراد، گروهها، سازمانها و نهادهای جامعه برقرار و موجب افزایش همکاری در راستای تأمین منافع جمعی میگردد. در بررسی و کنکاش این روابط، اگر بخواهیم به حجم کمّی آنها بپردازیم، باید به تعداد این روابط و همچنین تعداد افراد، گروهها، نهادها و شبکههای اجتماعیِ رسمی و غیررسمی که روابط با آنها صورت میپذیرد توجه نماییم که این بُعد ساختاری سرمایه اجتماعیِ خواهد بود؛ اما اگر منظور سنجشِ کیفیتِ این روابط باشد، در آنصورت باید بر هنجارها، عقاید، نیات و ارزشهای موثر بر این روابط اجتماعی مبادرت کنیم که بعد سرمایه اجتماعی شناختی نامیده میشود. در بعد ساختاری سرمایه اجتماعی، شبکههای غیررسمی در روابط افراد با خانواده، خویشاوندان، دوستان و… تشکیل میشود؛ و شبکههای رسمی از فعالیتهای داوطلبانه و غیرداوطلبانۀ افراد در گروهها، نهادها و سازمانهای مختلف نشأت میگیرد که بدان مشارکت اجتماعی گفته میشود.
در حقیقت مشارکت فعال و اثربخش و همهجانبۀ اقشار مختلف در ابعاد گوناگون یکی از ملزومات برنامهریزیِ توسعه در دنیای کنونی است. مشارکت فرایندی است که انواع کنشهای فردی و گروهی را در جهت دخالت در تعیین سرنوشت خود و جامعه شامل میشود تا بدین طریق بر تصمیمگیری دربارۀ امور عمومی تأثیرگذار باشد (محسنی تبریزی 1375, 54).
مشارکت یکی از مباحث حیاتی توسعه به شمار میآید که زمینۀ رشد و تعالی آن از فرهنگ حاکم بر هر اجتماع نشأت میگیرد (صحرانورد و اسدی 1391, 641). در واقع هر جامعهای متناسب با نظام فرهنگی خود، نوع خاصی از مشارکت اجتماعی را دارا میباشد که جامعۀ ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. ایران جامعهای است که غالب اشکال مشارکت اجتماعیاش توسط مردم در بافت و درون ساختار ارزشهای مذهبی صورت گرفته و میگیرد و در حقیقت این نکته غیر قابل انکار میباشد که اصیلترین احساسات و عواطف و ارزشها و خواستهای ملت ایران در باورهای ملی و ارزشهای مذهبی ریشه دوانده است (مسجدجامعی 1377, 222). به عبارت بهتر میتوان گفت که مشارکت و یاریگری در فرهنگ ایرانی و اسلامی نه تنها عجین شده است بلکه با تأکید بر جوانب روانی، معنوی و رشد شخصیت فردی به از بین بردن مشکلات و گشودن راههای بسته و خلق مسیرهای تازه کمک مینماید (آغاز 1381, 227). مشارکت اجتماعی میتواند در سطوح مختلف خرد، میانی و کلان جامعه صورت پذیرد. یکی از این سطوح مشارکت اجتماعی در شبکههای انجمنی و فعالیتهای داوطلبانه است.
توجه به امور داوطلبانه تا بدان حد مهم است که امروزه و طی یکی دو دهۀ اخیر در متون جامعهشناسی متأخر، کنشها و فعالیتهای داوطلبانۀ افراد در گروهها و سازمانها و بطور کلی مشارکت اجتماعی یکی از ملزومات و پیش شرطهای تحقق جامعۀ مدنی و حتی توسعه در نظر گرفته میشود و در ادبیات سرمایۀ اجتماعی، مشارکت اجتماعی و انواع روابط درون شبکهای اجتماعی از جمله مؤلفهای اساسی در سنجش سرمایه اجتماعی لحاظ میگردد.
یکی از انواع کنشهای داوطلبانه که از مشارکت اجتماعی افراد سرچشمه میگیرد و در نهایت به افزایش اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی و حمایت اجتماعی منجر میشود، اقدام داوطلبانۀ خیر به منظور کمک به روند حمایت اجتماعی از شهروندان آسیب پذیراست که با توجه به موضوع این نوشتار و رویکرد آن، در ادامه به رابطۀ متقابل آن با سرمایۀ اجتماعی خواهیم پرداخت.
امور خیریه بعنوان اقدام شخصی و داوطلبانه در جهت خیر عمومی و نفع اجتماع یک شاخص مهم از ظرفیت یک جامعه برای شناسایی مشکلات عمومی و توسعۀ استراتژیها و بالفعل کردنِ پتانسیلهای بالقوه برای پرداختن به آنها در جهت رفع و یا تقلیلشان است (Brown و Ferris 2004, 1).
اهتمام و مشارکت در امور خیریه در رویکرد ادیان و دین اسلام از جایگاه ممتازی برخوردار و در قالب عمل خیر عمومی بخش مهمی از شاکلۀ مشارکت شهروندان در امر جمعی را شکل میدهد. در چارچوب نگاه اجتماعی و فردی مسلمانان، توجهی خاص به مسألۀ اجتماع، مشارکت اجتماعی و تقویت روابط اجتماعی در قالب صلۀ رحم و اعانه از انسانهای نیازمند، اخوت، تعاون در خیر و نوعدوستی شده است.
پس میتوان گفت که سرمایه اجتماعی و رفتار خیرخواهانه با یکدیگر در یک رابطۀ دوسویه و متقابل قرار دارند که از یکسو سرمایۀ اجتماعی که از دل روابط گروهی-سازمانی پدید و منجر بعمل داوطلبانۀ خیرخواهانه میشود و از دیگر سو، اقدام به کنشهای مبتنی بر امر خیر به نوبۀ خود موجب تولید و افزایش سرمایۀ اجتماعی میشود.
امر خیرخواهانه، مضاف برآنکه با درجهای از شفقت نسبت به همنوع شناخته میشود اما جز لاینفک چنین کنشی تعهد به اجتماع پیرامون است که با عنصر مشارکت اجتماعی شناخته میشود. بدین ترتیب میتوان چنین گفت که رفتار خیریه در یک اجتماع نه تنها به تقویتِ پیوندهای بین کنشگران امر خیر (گیرندگان و دهندگان کمک) میانجامد بلکه در نگاه اجتماع هم سبب ارتقای جایگاه فرد و یا افراد و نهادهای کمک کننده میشود که همان افزایش سرمایۀ اجتماعی است.
بیان مسئله و ضرورت انجام تحقیق
تجارب انسانی گواهی آن است که دولتها به تنهایی نمیتوانند منافع و نیازهای عمومی جامعه را یکسره تأمین کنند و نیز اهداف رفاهی و عدالت را محقق نمایند و لاجرم نیاز به فعال شدن بدنۀ اجتماعی و همینطور مشارکت داوطلبانۀ مردم، نیازی انکار ناشدنی است. در حقیقت استفاده از ظرفیت عمومی به موازات اقدامات دولتی به انضمام عنصر مشارکت شهروندان در جوامع توسعه یافته منجر به رفاه و بهبود نسبی کیفیت زندگی مردم شده و زمینههای شکوفایی فردی و جمعی را در این جوامع پایه گذاری کرده است تا جایی که میتوان ادعا کرد که امروزه در ادبیات و متون توسعه و جامعۀ مدنی، مشارکت مردم که در قالب بخش خصوصی و اقدامات داوطلبانه در جهت خیر همگانی صورت میگیرد، بعنوان موتور محرک و شتابدهندهای عمل میکند که بخشهای مختلف یک جامعه نظیر اقتصاد را شکوفا میکند. اگر در بعضی جوامع این نسخه توانسته تاثیرات مشهودی از خود بجای گذارد اما یکی از دلایل ناکامی و ضعف کشورهای در حال توسعه توجه ناکافی به لزوم مشارت عمومی و نهادمند مردم در عرصههای اقتصادی و اجتماعی تشریفاتی و تزئینی تلقی نمودن آن است. در حقیقت در این کشورها و از جمله در کشور ایران، اگرچه نسبت به سالیان پیشین بخشهای خصوصی به موازات دولت حضوری فعالتر نسبت به گذشته داشته و تا حدی در روند توسعه اقتصادی نقش آفرینی داشته اما به رغم این حضور، شواهد امر نشان از آن دارند که مشارکت بخش خصوصی به تنهایی ضامن پیشبرد اهداف توسعهای، بسط رفاه و کاهش نابرابری نمیباشد و تجربۀ چنین مشارکتی در رفع نیازهای جامعه و محرومیت زدایی و تأمین منافع حداکثری جامعه با شکست مواجه است؛ چرا که فعالیتها و اقدامات بخش خصوصی انتفاع محور و مبتنی بر ملاکها و معیارهای عقلانیت حسابگرانه و نفع طلبی شخصی و گروهی میباشد و توجه حداقلی یا جانبی به مسائل اجتماعی دارند. این نکته زمانی شایان توجه بیشتری است که بدانیم از نظر اسلام اعمالی که نیک و پسندیده شمرده میشوند و از نظر اخروی جزا و پاداش به همراه دارند، اعمالی هستند که خیر خواهی و دیگر خواهی و در یک کلمه نوعدوستی در آنها برجسته است و مراقبت از منفعت دیگران در آنها لحاظ میگردد. یکی از برترین آموزشهای اسلام در ارتباط با نوعدوستی و دیگرمداری، تعاون، همیاری و پرداختن به امور خیریه و داوطلبانه است که انواع گوناگون همچون وقف، صلۀ رحم، قرضالحسنه و.. را شامل میشود. امر خیریۀ داوطلبانه امری است که برای برخوردار کردن دیگران از اموال شخصیِ توانمندان صورت میگیرد که در واقعیتِ امر نوعی تعدیلِ ثروت و توزیع مجدد درآمد است (ناصحی و شادپی 1387, 158) تا شکاف طبقاتیِ میانِ اقشار فقیر و غنی تا حدی جبران گردد.
در حقیقت امور خیریه که بر بستر مشارکت جمعی مردم جریان دارد، قادر است تا اقشار و گروههای فاقد برخورداری از ثروت جامعه را با یک توزیع مجدد داوطلبانۀ درآمد، ضمن اینکه از چنین ثروتی بهرهمند میسازد، به ایشان فرصت و توانِ اندیشیدن، درکِ منافع و اهداف بلند مدت جامعه و به تبع آن همسویی با برنامهها و اقدامات توسعهای و رسیدن به جامعهای متوازن و سعادتمند که آرمان بشریت است را در آنها ایجاد و در پیش پای ایشان فرصتها و امکان اجتماعی قرار میدهد تا با مشارکت بیشتر در جامعه، موجباتِ رشد و کاهش نابرابری را فراهم کنند.
ایران کشوری است با قدمت و پیشینۀ تاریخی و اجتماعی زیاد که مهد کهنترین تمدنهای بشری است که بخش قابل توجهی از تاریخِ تمدن آن با تمدن اسلامی پیوند یافته است به صورتی که در سرتاسر آن اماکن مذهبی و فرهنگی نظیر کتابخانهها، مساجد، حسینیهها، تکایا، زیارتگاهها و.. این وضعیت را روایت میکند. بنابراین از یکسو و باتوجه به ویژگیهای تمدنی جامعۀ ما که به لحاظ تاریخی و مذهبی از پشتوانۀ کهن برخوردار است و با توجه به آموزههای دین اسلام که در آن بر دستگیری از همنوعِ خود و گرهگشایی و در یک کلام توجه به امور خیریه تاکید شده است، توجه به مشارکت مردم در این امور حائز اهمیت میباشد، و چه بسا که چنین مطالعاتی زمینه و بستر افزایش کمی و کیفی چنین اقداماتی را در جامعه شود.
افزایش و آمادهسازی بسترها برای فعالیتهای داوطلبانه با رویکرد امر خیر یکی از پیشنیازهای چنین کنشهایی در جامعه است. در این راستا دولت و خصوصا سازمانها و نهادهای متصدی امر خیر و رسانهها و شبکههای اجتماعی میتوانند علاوه بر فرهنگسازی برای افزایش چنین اقداماتی موجب تشویق و همافزایی در سطح جامعه شوند چرا که در جامعه افراد بسیاری وجود خواهند داشت که تمایل و زمینه فعالیت نیکوکارانه را دارند اما بستر مناسب برای چنین مشارکتهای اجتماعی را نمییابند. این کنشها علاوه بر اینکه به طور مستقیم سبب رفع یا تقلیل بسیاری از مشکلات و کمبودهای جامعه میشود، بلکه سبب مشارکت بیشتر در سایر حوزهها شده و فرهنگ مشارکت و اعتماد اجتماعی را نهادینه و منجر به ارتقای میزان سرمایۀ اجتماعی جامعه میشود.
در حقیقت زمانی که بسترهای لازم فراهم شوند، خواه ناخواه اقدامات خیرخواهانه در جامعه بصورت اندامواره و شبکههای به هم تنیده بسط پیدا میکند و تبدیل به تمرینی برای مردم و دولت میشود تا فرهنگ همیاری، تعاون و مشارکت اجتماعی و بطور اخص فعالیتهای داوطلبانه در اجتماع همهگیر شود و با تشکیل سامانه و شبکه مردمی حمایت اجتماعی موجبات ارتقای سرمایه اجتماعی را فراهم نماید. همین امر در واقع دلیل دیگری میباشد که ضرورت انجام چنین مطالعاتی را بیشتر میکند تا در صدد آن برآییم که چه ساز و کارهایی بر افزایش امور خیریه در اجتماع حاکم است و عناصر مؤثر بر آن کداماند؟ و چگونه مجموعه این اقدامات به مثابه سرمایه اجتماعی تمام عیار راهگشایی میکند؟
در مطالعۀ پیش رو ما برآنیم تا با تحلیل ابعاد و شاخصهای مفهوم سرمایۀ اجتماعی از یکسو و چگونگی تأثیر آن بر افزایش امر خیریه در جامعه از سوی دیگر به واکاوی نظری نحوۀ ارتباط متقابل این دو مفهوم همت گماریم.
پیشینۀ تحقیق
در ارتباط با فعالیتِ خیریه تحقیقات بسیاری صورت گرفته است، لیکن در زمینۀ ارتباط سرمایۀ اجتماعی با کنشگریِ امر خیر مطالعۀ چندانی صورت نگرفته است. از مرتبطترین مطالعاتی که تا به حال در این زمینه انجام گرفته است، پژوهشی غیر ایرانی است تحت عنوان «بررسی روابط میانِ کنش داوطلبانه، سرمایۀ اجتماعی و کمکهای خیریه» که توسط وانگ و گرادی در سال 2008 صورت گرفته است. ایشان در این پژوهش از دادههای ایالات متحدۀ آمریکا و همچنین انجمن بنچ مارک در مورد سرمایۀ اجتماعی ملی در سال 2000 بصورت تحلیل ثانویه بهره بردهاند. نویسندگان در پایان چنین نتیجه گرفتهاند که اعتماد اجتماعی در نتیجۀ پیوند خوردن شبکههای اجتماعی و مشارکت مدنی در دو گروه مذهبی و غیر مذهبی بدست میآید؛ ضمن آنکه فعالیتهای داوطلبانه و سرمایۀ اقتصادی، تأثیر مهمی بر کمکهای این هر دو گروه مذهبی و غیر مذهبی دارد که در نهایت افرادی که مذهبیتر هستند، خیلی بیشتر امکان دارد که به سمت و سوی این کمکها سوق پیدا کنند (Wang و Graddy 2008).
اما مطالعات خارجی دیگری نیز در این ارتباط صورت گرفته است. از جمله سارا بریتو و همکارانش در سال 2011 مطالعهای را تحت عنوان «ترس زنان از جنایت و رفتار داوطلبانه» سازمان دادند و در طی آن رفتار 2361 فرد را از 20 استان کشور کانادا بررسی و واکاوی کردند. نتایج بدست آمده از مطالعۀ ایشان نشان داد که زنان خیلی بیشتر از مردان از ارتکاب جرم و جنایت ترس و واهمه دارند و عواقب ارتکاب جرم در روح و روان آنان اثرات مهلکتری نسبت به مردان میگذارد. درست همین ترس است که در اکثر زنان اغلب رفتارهای خوب و نوعدوستانه را تحریک میکند و در نتیجه منجر به رفتار داوطلبانه و اقدام به کار خیر در ایشان میگردد. محققین این مطالعه در پایان چنین خاطرنشان کردهاند که این مسأله با جنسیت بسیا مرتبط و تنیده در هم است و در مجموع به همین خاطر است که رفتارهای داوطلبانۀ نوعدوستانۀ مبتنی بر امر خیر در میان زنان بسیار شایعتر از مردان میباشد (Britto, Van Slyke و Teresa 2011).
«کمکهای داوطلبانه و خیریه: آیا مذهب و روابط اجتماعی سبب افزایش رفتارهای داوطلبانه میشود؟» نام پژوهشی است که در سال 1995 توسط جکسون و دیگران صورت پذیرفته است و در آن به بررسی تأثیر نقش مذهب بر میزان رفتارهای داوطلبانه در میان مردم هندوستان مبادرت شده است. ایشان در این مطالعه که 800 فرد هندی را مورد مطالعه قرار دادهاند به این نتیجه رسیدند که گروههای مذهبی و علیالخصوص آن دسته از اقشاری که با کلیسا ارتباط داشتهاند و در امورات آن مشارکت میکردند، در امور داوطلبانه، خیریه و بشردوستانۀ بیشتری نسبت به دیگران غیرمذهبی یا کمتر مذهبی شرکت میکردند (Jackson, و غيره 1995).
همچنین در ارتباط با اثرگذاری مذهب بر فعالیتهای خیریه و ارتباط آندو با یک دیگر، مطالعهای توسط برگر در سال 2006 با نام «تأثیر مذهب بر روی فعالیتهای خیریه در کانادا» صورت گرفت. ایشان در این پژوهش به مطالعۀ رفتارهای داوطلبانۀ بشردوستان از سوی جمعیتهای مختلف مذهبی پرداخت و ضمن مقایسۀ آنها با یکدیگر و بررسی بازخورد این رفتارها در مذاهب مختلف، در پایان یافتههای تحقیق وی تأثیر تعلقات و باورها و اعتقادات مذهبی را در بسط و گسترش و ارتقای فعالیتهای خیریه با رویکرد داوطلبانه را تأئید میکند (Berger 2006).
در زمینۀ پژوهشهای انجام گرفته در داخل کشور، مطالعاتی صورت گرفته است که اگر نه کاملا مرتبط اما میتوان از آنها بعنوان پیشینۀ تقریباً مرتبط برای مطالعۀ پیش رو نام برد. «مشارکت در امور خیریه و وقف، پیشدرآمدی بر توسعۀ پایدار» نام مقالهای است که گنجی، نیازی و احسانیراد در سال 1393 انجام دادهاند و در طی آن به بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت اجتماعی مردم در امور خیریه بویژه وقف همت گماشتهاند. ایشان در این پژوهش که به شیوۀ پیمایش صورت گرفته است و 263 نفر از شهروندان کاشانی بالاتر از 30 سال را مورد مطالعه قرار داده است به این نتیجه رسیدهاند که بین متغیرهای دینداری، عدالتخواهی، انسجام اجتماعی، اعتماد اجتماعی، تعلق و تعهد اجتماعی با متغیر مشارکت در امور خیریه رابطۀ معنادار از نظر آماری برقرار است. بدین ترتیب که هر چه متغیرهای مستقل فوقالذکر در بین مردم قویتر باشد، مشارکت مردم در نیکوکاری و امر خیر و علیالخصوص وقف فزونی مییابد (گنجی, نیازی و احسانی راد 1394).
نیازی، گنجی و عسگری (1391) همچنین در مطالعهای دیگر تحت عنوان «تأثیر میزان پایبندی مردم به ارزشها بر مشارکت آنها در امور خیریه» به این نتیجه رسیدهاند که بین اعتقاد عملی به ارزشها و هنجارها، بویژه ارزشها و هنجارهای اجتماعی و فرهنگی از طرف مردم با میزان مشارکت و سهیم شدنِ ایشان در امورات خیریه و عامالمنفعه رابطۀ مستقیم وجود دارد؛ بدین نحو که آن دسته از کسانی که بر این اعتقادند که مردم به ارزشهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه بیشتر پایبندی دارند، مشارکتشان در فعالیتهای خیریه بیش از سایرینی است که چنین اعتقاداتی ندارند. به دیگر سخن باید گفت که احساس مثبت و خوشایند نسبت به جامعه، سبب عمل توأمان با نیکوکاری و امر خیر توسط جامعه میشود (نیازی, گنجی و عسگری 1391).
«تبیین وضعیت نیکوکاری در بین شهروندان کاشانی» عنوان مقالهای دیگر است که بوسیلۀ گنجی و الماسیبیدگلی در سال 1391 صورت گرفته است. ایشان در طی این مطالعه به این نتیجه رسیدند که میانگین نیکوکاری در میان شهوندان کاشان بیشتر از حد متوسط است و با متغیرهایی همچون مشارکت اجتماعی، عدالتگرایی و شبکۀ روابط اجتماعی رابطۀ مستقیم دارد. مضاف بر آن، ایشان خاطرنشان کردند که افزایش صفت نیکوکاری در جامعه سبب میشود که در جامعه شاهد بروز و شیوع هیجانات و احساسات مثبت و خوشایند، خصوصاً احساس شادی و نشاط در بین مردم و شهروندان میشود (گنجی و الماسی بیدگلی 1391).
با توجه به پژوهشهای صورت گرفته مشخص شد که به صورت مستقیم به بررسی رابطۀ متقابل سرمایۀ اجتماعی و فعالیتهای خیریه پرداخته نشده و یا بصورت کلی امر خیر را بررسی کردهاند و یا از زاویۀ دید متغیرهای دیگر آن را واکاوی کردهاند. لذا در این پژوهش به کنشگریِ امر خیر به مثابۀ سرمایۀ اجتماعی خواهیم پرداخت.
روش تحقیق
روش تحقیق در این پژوهش، روش اسنادی وکتابخانهای و تحلیلی است که طی آن نظریات و تحقیقات پیشینی که در زمینۀ ارتباط میان سرمایۀ اجتماعی و امور خیریه وجود دارد بررسی شود و در نهایت بر اساس نتایج بدست آمده، ارتباط یا عدم ارتباط متغیرهای تحقیق مشخص گردید.
مبانی نظری
جهت بررسی رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و امور خیریه و نیکوکاری، به برخی موضوعات نظری بایستی توجه کنیم که از آن جمله امور خیریه و سرمایۀ اجتماعی (ابعاد، مؤلفهها سطوح و گونههای آن) میباشند.
- امور خیریه
«(پرهیزکاران) کسانی هستند که به عالم غیب (عالمی که پوشیده و پنهان از حس است) ایمان دارند و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم انفاق (و بخشش) میکنند» (سورۀ مبارکۀ بقره آیۀ 3). زندگی انسانی از منظر مکتب اسلام بر پایۀ ارکان مختلفی بنا نهاده شده است که یکی از این ارکان اصلی، توجه به دستگیری از نیازمندان و حل و فصل مشکلات همنوعان خویش است. بعبارت بهتر نوع بشر در قبال جامعهای که در آن زندگی میکند و نسبت به افرادیکه با ایشان تشکیل جامعه داده است مسئول است و وظایفی در قبال آنها دارد. این وظایف گسترده و متنوع میباشند که قسمی از آنها در توجه به حال دیگران و گرهگشایی و دستگیری و سعی در رفع مشکلات ایشان دستهبندی میشود که با نام امر یا امور خیریه شناخته و طبقهبندی میشوند و جز با مشارکت و اقدام از طریق فعالیتهای داوطلبانه و (در جهان امروز) فعالیتهای انجمنی حاصل نمیشوند.
سالامون و همکارش در یک مطالعۀ تطبیقی به این نتیجه نائل گردیدند که دین اسلام نسبت به سایر ادیان، بیشترین اهمیت را به امور خیریه، نوعدوستی و نیکوکاری میدهد (Salamon و Anheier 1997, 6). پس با این حساب، به نظر میرسد که بتوان گفت که مردمی که به باورهای مذهبی اعتقاد بیشتری دارند، بیشتر متمایل به این امر هستند که در امور خیرخواهانۀ داوطلبانه مشارکت داشته باشند. این دقیقا همان چیزی است که در قرآن کریم و در آیات مکرر بدان برخوردهایم که نیکوکاری، احسان، خیراندیشی و خیرخواهی و امور خیریه و دستگیری از مستمندان و فقرا و افراد جامانده از منابع رفاه اجتماعی از اهم وظایف یک فرد مسلمان و مؤمن میباشد.
لذا ایجاد و بسط قسط در جامعه که از طریق تعدیل ثروت و بازتوزیع درآمد صورت میگیرد و همچنین دستگیری از در راهماندگان و محرومین و بطور کلی افراد نیازمند، یکی از شیوههای گسترش و توسعۀ عدالت اجتماعی در جامعه میباشد (شکاری 1391, 583). عدالت اجتماعی هم یکی ازاصول کلیدی دین اسلام برای جوامع مسلمان است. در این زمینه باید گفت که امروزه برقراری عدالت اجتماعی که بواسطۀ کاهش فاصله طبقاتی، رشد ثروت عمومی و تعدیل اقتصادی، سیاستهای رفاه همگانی، تعاون اجتماعی و جلوگیری از تکاثر ثروت در دست قشر خاص و معدودی صورت میگیرد، جز از طریق مشارکت جمعی مردم در کنار دولت که در قالب فعالیتهای مدنی و داوطلبانه و امور خیریه انجام میشود، ممکن نیست. در واقع خیرین و واقفین تمایل دارند تا با مشارکت در امور خیریه و نیکوکاری، درآمد را از نو در میان آحاد جامعه، خصوصا گروه هدف کم درآمدان و مستمندان باز توزیع کنند. این امر از رهگذر تأثیر بر دو زمینه، اجتماع بشری را به سمت و سوی توازن و عدالت اجتماعی سوق میدهد: اول اثر درونی آن است که بر انسان نیکوکار گذاشته میشود و به او در تزکیۀ نفس و پرهیزکاری و زدودن تعلقات مادی و روحیۀ مالاندوزی کمک میکند؛ و دوم اثر بیرونی و این قضیه است که از این طریق به کاهش فقر و محرومیتها و جلوگیری از اختلافات طبقاتی شدید، یاری میرساند که در نهایت منجر به آرامش قلوب انسانها میشود و دلهای افراد جامعه را به یکدیگر نزدیکتر میگرداند (سلیمی فر 1370, 8)
فعالیتها و اقداماتِ خیریهای و نوعدوستانه پدیده ای جهانی و رایج بین انسانهاست. و موسسات و نهادهای مربوط به آن در بیشتر کشورها یافت میشوند اما این فعالیتها باید در زمینۀ اجتماعی و فرهنگی خاص جامعۀ میزبان بررسی شوند، چرا که متأثر از بستر اجتماعی و فرهنگی جامعهای هستند که در آن رخ مینمایند، یعنی به دیگر سخن از عقاید، ارزشها، فرهنگ، آداب و سنن، هنجارها و سایر مؤلفههای فرهنگی اجتماعیِ جوامع خویش اثر میپذیرند و در نهایت در مصادیقی جلوه و نمود مییابند که مظهر و نمادی از ارزشهای همان جامعه است.
شاید بتوان گفت که مشارکت اجتماعی شهروندان یک جامعه در فعالیتهای خیریه (و بخصوص وقف) نوعی از کارآفرینیِ اجتماعی میباشد که خمیرمایۀ این کارآفرینی، اقداماتِ داوطلبانۀ مبتنی بر مشارکت (انجمنی) و خلاقانه با تلفیقی از خیرخواهی و نوعدوستی است. این کارآفرینان با انگیزههای نوعدوستانه و نیکوکارانه در جهت خدمت به همنوعان، سببِ نوعی از رضایت درونی میشوند. در حقیقت فرد خیر از حل مشکلات مردم و فعالیت اجتماعی برای خدمت به دیگران، احساس شور و شعف میکند (Alvord, Brown و Letts 2004). آدام اسمیت در همین ارتباط میگوید که همۀ فعالیتهای بشری در جهت کسب سود و خویشتن دوستی و توجه به منافع خویش نیست. او در جایی مینویسد که انسان هر چقدر هم خودخواه تصور شود، پر واضح است که برخی اصول خاص در طبیعتِ وی وجود دارد که او را نسبت به خوشبختی و سعادتمندی دیگران علاقمند و مسئول میکند، یعنی خوشبختی سایرین را برای وی ضروری میکند، ولو آنکه هیچ سود و منفعتی جز لذتِ دیدنِ این خوشبختی نصیبِ وی نگردد (Collard 1978, 52).
آدام اسمیت همچنین بر این نکته صحه گذاشت که امور خیریه و نوعدوستی دارای اهمیت ویژهای در درون یک خانواده است، چرا که افرادی که امر خیر در حق ایشان انجام میشود، طبیعتاً و معمولاً کسانی هستند که رفتار وی و همینطور سرنوشت او بر خوشبختی یا نگونبختی ایشان بیشتر اثر را دارد (همان) و در حقیقت سرنوشت سایرین را به سرنوشت او گره میزند.
شاید بتوان چنین سرنوشتی را با اندکی نرمش در ارتباط با افرادِ درون یک اجتماع نیز متصور شد. به بیان دیگر اگر ما یک جامعۀ انسانی را یک خانوادۀ بزرگ در نظر بگیریم، خوشبختی دیگران و یا نگونبختیشان اگر نه بطور مستقیم و خطی، ولی به صورت غیر مستقیم و غیر خطی بر سرنوشت ما نیز اثر گذار خواهد بود و بر این مبنا شاید بتوان اینگونه گفت که نتیجه و ماحصل انگیزۀ خیرخواهی ما که در قالب نیکوکاری نمود پیدا میکند، در نهایت (دیر یا زود، مستقیم یا غیر مستقیم) به خویشتنِ ما برخواهد گشت و ما با کمک به دیگران و مشارکت در رفع مشکلات یا تقلیل گرفتاریهای اعضای دیگر جامعه، در حقیقت سرنوشت خود را متأثر کردهایم، چرا که رفع یا تقلیلِ مشکلات دیگران در نهایت منجر به سلامتِ اجتماعیِ جامعهای میشود که در آن زیست میکنیم؛ ضمن اینکه علاوه بر آن از پیامدها و تبعاتِ اخروی که در دین مبین اسلام بدان تأکید شده است نیز بهرهمند میگردیم. بنابراین میتوان گفت که انسانِ امروزی در هر فرهنگی که رشد پیدا کرده باشد و با هر بینشی که بواسطۀ آن به جهان هستی نگاه کند، امر خیر و نیکوکاری را پدیدهای سودمند میداند که علاوه بر آنکه بر تعالی انسان تأثیر میگذارد، در نهایت به توسعۀ همه جانبه و احقاق جامعۀ مدنی منجر میگردد که از دیرباز آمال نوع بشر بوده است (گنجی, نیازی و احسانی راد 1394, 30)
- سرمایۀ اجتماعی
مفهوم سرمایۀ اجتماعی را میتوان بصورت کلی بعنوان منابعی تعریف کرد که میراثی از روابط اجتماعی گذشتهاند که در زمان فعلی، کنش جمعی را سهولت میبخشند. این منابع که حاصل ساز و کار اجتماعی شدن میباشند، در برگیرندۀ اعتماد، هنجارهای مشارکتی و شبکههایی از پیوندهای اجتماعی میباشند که موجب گردآمدن افراد بطور انسجام یافته و با ثبات در داخل گروه به منظور تأمین هدفی مشترک میشود (زاهدی مازندرانی 1382, 274).
پیر بوردیو سرمایۀ اجتماعی را مجموعهای از منابع بالقوه یا بالفعلی میداند که مالکیت یک شبکۀ بادوام از روابط بیش و کم نهادینه شده از آشنایی و شناخت متقابل و دو جانبه، پیوند یافته است. این به دیگر سخن یعنی عضویت یک فرد در گروه، وی را از پشتیبانی و حمایت سرمایۀ جمعی سایر اعضا برخوردار میسازد؛ یعنی درست صلاحیتی که ایشان را سزاوار اعتبار به معانی گوناگون و گستردۀ کلمه میسازد (Bourdieu 1986, 248). به اعتقاد وی، گونههای مختلف سرمایه را تا حد زیادی میتوان به یکدیگر تبدیل کرد، به نحوی که انواع متفاوت سرمایه را میتوان از سرمایۀ اقتصادی استخراج کرد. اما با اینحال او همچنین به این نیز معتقد است که اشکال دگرگون شدۀ سرمایۀ اقتصادی، هرگز کاملاً قابلیت تبدیل به این تعریف را ندارند (توسلی و موسوی 1384, 9). بوردیو سرمایۀ اصلی را همان نوعِ اقتصادی آن میدانست و سرمایۀ اجتماعی و حتی سرمایۀ فرهنگی را ابزاری در جهت تحقق آن میپنداشت. از نظر وی اگر سرمایۀ اجتماعی نتواند سبب رشد سرمایۀ اقتصادی گردد، هرگز ارزشی نخواهد داشت. به اعتقاد وی، سرمایۀ اجتماعی است که به یک فرد اجازه میدهد تا قادر باشد سرنوشت خویش و دیگران را تحت نظارت قرار بدهد (ریتزر 1374, 724).
اما از دیدگاه کلمن، مفهوم سرمایۀ اجتماعی، بطور کلی پایه و اساس نظم اجتماعی را بنیان مینهد و به تشریح چگونگی امکان همکاری بین افراد میپردازد. کلمن در کتاب بنیادهای نظریۀ اجتماعی (1994) و همچنین پیش از آن در مقالۀ نقش سرمایۀ اجتماعی در ایجاد سرمایۀ انسانی (1988)، به بررسی تعریف خویش از سرمایۀ اجتماعی پرداخته و سعی کرده است تا این مفهوم را موازی با سایر مفاهیم سرمایهای (مالی، فیزیکی، انسانی و…) در نظریۀ اجتماعی وارد گرداند. او معتقد است سرمایه از نوع اجتماعیاش این توانایی را دارد تا در روابط میان شخصی بروز کند و به توسعۀ سرمایۀ انسانی کمک کند (Coleman 1988) و (Coleman 1994). جیمز کلمن به جای اینکه سرمایۀ اجتماعی را بر حسب ماهیت و محتوایش تعریف کند، بیشتر به کارکرد آن توجه دارد. وی معتقد است که سرمایۀ اجتماعی باید بر اساس نوع کارکردی که دارد و کاربرد آن تعریف شود. سرمایۀ اجتماعی موجودیت واحدی نیست، بلکه مجموعهای از موجودیتهای گوناگون است که 2 مشخصۀ مشترک دارند: اول اینکه در تمامیشان جنبهای از ساختار اجتماعی وجود دارد و دوم آنکه همۀ آنها اعمال خاص کنشگران داخل ساختار را تسهیل میکنند. او معتقد است که این نوع سرمایه به طور ذاتی در ساختار روابط بین کنشگران وجود دارد (Coleman 1988, 98). در حقیقت آراء و نظرات کلمن، بسط و گسترش مفهوم انسجام اجتماعی و دیگاه روابط اجتماعی دورکیم میباشد. به عقیدۀ وی هرچقد افراد به یکدیگر بیشتر کمک و یاری برسانند، مقدار سرمایۀ اجتماعی که ایجاد میشود بیشتر خواهد بود و طبیعتاً زمانی که افراد به یکدیگر کمتر نیاز داشته باشند، سرمایۀ اجتماعی کمتری ایجاد خواهد گردید (کلمن 1377, 491).
اما پاتنام معتقد است که منظور از سرمایۀ اجتماعی، وجوه گوناگون سازمان اجتماعی، نظیر اعتماد، هنجارها و شبکههاست که قادرند با تسهیل اقدامات هماهنگ، کارایی و اثر بخشی جامعه را بهبود بخشند (Putnam 1995, 67). او همچنین بر این اعتقاد است که سرمایۀ اجتماعی بر خلاف سایر انواع سرمایه یک نوع کالای عمومی است که بر همین اساس در مالکیت خصوصی بهرهبرداران نیست. پاتنام سرمایۀ اجتماعی را با 3 مؤلفۀ اعتماد، هنجارها و شبکهها مفهوم سازی میکند و معتقد است که اعتماد اجتماعی، هنجارهای متقابل و شبکههای مشارکت مدنی و همکاریهای موفقیت آمیز به صورت متقابل یکدیگر را تقویت میکنند. در حقیقت وجود نهادهای همکاری کارآمد، منوط به وجود مهارتها و اعتماد بین شخصی است، اما آن مهارتها و این اعتماد نیز به نوبۀ خود به وسیلۀ همکاری سازمانیافته تلقین و تقویت میگردند. او در ادامه بیان میدارد که هنجارها و شبکههای مشارکت مدنی به استقرار رفاه کمک میکنند و هم بوسیلۀ رفاه تقویت میگردند (پاتنام 1380, 309). به باور او منابع سرمایۀ اجتماعی یعنی اعتماد، هنجارها و شبکهها معمولاً خود تقویت کننده و خود افزایندهاند. در حقیقت بازتولید فضایل در یک جامعه، منجر به تعادل اجتماعی همراه با سطح بالایی از همکاری، اعتماد، مشارکت مدنی و رفاه جمعی میشود، یعنی زمانی که این ویژگیها در یک اجتماع اتفاق بیافتد، جامعۀ مدنی متولد گشته است و فقدان این خصایل در جوامع غیر مدنی نیز خصلت خود تقویت کنندگی از نوع معکوس دارد؛ یعنی عهدشکنی، نیرنگ و فریب، بیاعتمادی، بینظمی، انزوا، بهرهکشی و… در یک جامعۀ غیر مدنی دورهای باطل را تشدید و بازتولید مداوم میکند (همان، 303).
آخرین تئوریسین سرمایۀ اجتماعی که در این بخش آراء مرتبط وی را مورد بررسی قرار میدهیم، فرانسیس فوکویاما میباشد که این مفهوم را در ارتباط با توسعۀ اقتصادی در نظر میگیرد و بیان میدارد که سطوح بالای سرمایۀ اجتماعی، صداقت و اعتماد، اشخاص را به سمت و سوی اقدامات مشارکتی، همیاری و تعاونی سوق میدهد (قانعی راد و حسینی 1384, 105). از نقطه نظر وی، سرمایۀ اجتماعی را به سادگی میتوان بعنوان وجود مجموعهای معین از هنجارها و ارزشهای غیر رسمی تلقی و تعریف کرد که اعضای گروهی که تعاون و همکاری در میانشان مجاز است، در آن سهیم میباشند (فوکویاما 1385, 10). فوکویاما همچنین دین را از مهمترین منابع اصلی سرمایۀ اجتماعی میداند و بر این باور است که هنجارهای اجتماعی اگر نه منحصراً اما عمدتا از دین و مذهب سرچشمه و نشأت میگیرند (همان، 103).
- دیدگاههای نظری سرمایۀ اجتماعی
در زمینۀ نظریات مطرح شده در ارتباط با حوزۀ مفهومی سرمایۀ اجتماعی، میتوان مباحث را بر حسب رهیافتها و نیز دیدگاههای نظری بررسی کرد. این تقسیمبندی نظری بر پایۀ نوع تأکید بر مفاهیم و مقولههای اجتماعی شکل میگیرد.
- دیدگاه نظری اجتماع محلیگرا
در این رویکرد نظری، صاحبنظران، تعداد و تراکم سازمان غیررسمی فعال اجتماع محلی را با اهمیتترین شاخص سرمایۀ اجتماعی میدانند. در این رویکرد نظری، تعداد انجمنها، باشگاهها و گروههای مدنی فعال در اجتماع از یکسو و تعداد اعضای آنها، نوع و وسعت فعالیت افراد عضو از دیگر سو اهمیتی اساسی دارند. پر واضح است که طرفداران این رویکرد نظری در مجموع سرمایۀ اجتماعی را مثبت ارزیابی میکنند و از دید ایشان هر چقدر سازمانها متعددتر و اعضای آنها بیشتر باشد، آن را بهتر میدانند. برای نمونه فوکویاما که فرمولی برای محاسبۀ میزان سرمایۀ اجتماعی ارائه کرده است، اغلب بر محاسبه و سنجش سازمانهای مدنی تأکید دارد. رویکرد اجتماع محلیگرا به ویژه در زمینۀ مطالعات فقر، فقرزدایی، زمینههای آسیبپذیری در جامعه و اقشار آسیبپذیر کاربرد گستردهای دارد. در چنین حالتی پیوندهای اجتماعی اهمیتی اساسی دارد و غلظت و وسعت چنین پیوندهایی در رهایی از فقر نقشی بنیادین دارد و در سوی مقابل، فقدان آن هم در ایجاد و هم در تداوم و بازتولید فقر نقشی کلیدی ایفا میکند (موسوی و علی پور 1391, 30).
بطور معمول پیوندهای اجتماعی فقرا در محدودۀ سرمایۀ اجتماعی از نوع ارتباطی است و در شبکههای بسته رخ میدهد. چنین سرمایۀ اجتماعی با همبستگی نسبتاً زیاد درون گروهی همراه است، اما حاوی زیانهایی است که از فقدان سرمایۀ اجتماعی بین گروهی ناشی میشود. این امر بطور ضمنی بیان کننده این نکته است که فقرا در خارج از گروههای غیر رسمی محدود به خودشان، با دیگر گروهها پیوندهای اجتماعی چندانی ندارند (همان). بطور خلاصه آنچه در این دیدگاه اهمیت دارد، تقویت روابط درون گروهی در اجتماعات محلی میباشد.
- دیدگاه نظری شبکهها
این دیدگاه بر اهمیت انجمنهای موجود در بین اقشار مختلف که حالتی عمودی یا افقی دارند، تأکید دارد و روابط اجتماعی درون و بیرون سازمانها، گروههای اجتماع محلی و شرکتها و بنگاهها را بررسی میکند. در واقع روابط درونی اجتماع محلی و پیوندهای بین اعضا در این گونه اجتماعات به خانوادههای عضو و همچنین کل اجتماع محلی حس هویت و احساس تعلق بالا و در نتیجه یک هدف مشترک میبخشد. همچنین در مطالعات جدیدتر در ارتباط با رویکرد شبکهها، خط فکری جدیدی با عنوان «اخلاقیات مدنی» به بحثهای سرمایۀ اجتماعی وارد شده است. اخلاقیات مدنی بیشتر به دو حالت تقریبا متضاد اشاره میکند. در نخستین حالت، زمانیکه جامعۀ مدنی قدرتمند است، شهروند وجودی پذیرفته شده و نسبتاً کامل و توانمند دارد و افراد و اعضای اجتماعات محلی با پیوندهای محکم در شبکههای افقی، در عین حال هویتی جامعتر (به معنای شهروند کل جامعه بودن) را نیز دارند و درست به همین سبب که این هویت جدید زادۀ جامعۀ مدنی میباشد با اخلاقیات مدنی و فضیلتهایی همچون رعایت انصاف، قانونمداری، درونی شدن احترام به قانون و… تا حدود زیادی مانع اثر عوامل اجتماعی تجزیهساز میشود و از شدت و حدت آنها میکاهد؛ ضمن آنکه اجازه میدهد تا در کنار تعلقات قومی، طبقاتی و غیره، تعلقاتی نشأت گرفته از وحدت در عضویت جامعۀ مدنی، کل افراد یک جامعه را در اهدافی مشترک درگیر کند. اما در دومین حالت، وجود تعلقات خونی-تباری و پیوندهای مستحکم شبکههای اجتماعات محلی، ممکن است با ضعف یا فقدان جامعۀ مدنی، متولد نشدن فرد بعنوان فردی اجتماعی (و فراتر از فردی بیولوژیکی) با ضعف یا فقدان هویتهای امروزین نظیر شهروندی همراه باشد که با ناچار گویای فقدان یا ضعف اخلاقیات مدنی است. در این حالت پیوندهای درونی شبکههای افقی به شدت تقویت میشوند، اما افراد از توجه به شبکههای اجتماعی کل جامعه باز میمانند. برای ممانعت از وقوع چنین حالتی بسیاری از صاحبنظران تأکید دارند که باید به شبکههای اجتماعی عامتر در مقابل شبکههای مولودِ تبار، منزلت و طبقۀ اجتماعی توجه شود تا جامعۀ مدنی محقق شود (موسوی و علی پور 1391, 33-35).
- دیدگاه نظری نهادی
بر طبق این دیدگاه نظری، اثربخشیِ شبکههای اجتماع محلی و جامعۀ مدنی، محصول محیط سیاسی، حقوقی و نهادی است. در حالیکه دو دیدگاه نظری پیشین، سرمایۀ اجتماعی را یک متغیر مستقل میدانند، دیدگاه نظری نهادی این مفهوم را متغیری وابسته و کیفیت نهادهای رسمی را متغیر مستقل در نظر میگیرند. واضح و مبرهن است که در این رویکرد نظری، اساساً تحلیل جامعه و تحولات آن در بستر نهادها ممکن میشود. ظرفیت گروههای اجتماعی فی نفسه برای کنش اجتماعی، آن هم در جهت منافع جمعی آنها به کیفیت نهادهای رسمی که این گروهها در بستر آنها به حیات خویش ادامه میدهند، بستگی دارد. این بدان معناست که عملکرد بنگاههای کسب و کار و همچنین دولتها بر همسازیِ درونی، اعتبار، توانمندسازی و پاسخگویی آنها به جامعۀ مدنی بستگی دارد. همانگونه که وولکاک بیان کرده است، بر مبنای این دیدگاه، جوامعی که از فساد گسترده، ضعف و ناتوانی، و تأخیرهای مداوم و نظاممند دیوانسالاری، سرکوب آزادی و جنبشهای مدنی، نابرابری چشمگیر طبقاتی، تنوعات قومی همراه با تنش و فقدان اصول حفاظتی مالکیت خصوصی رنج میبرند، در رسیدن به ثروت، رفاه و ترقی اجتماعی با مشکلات و موانع جدی روبرو هستند. این کشورها در جذب سرمایۀ خارجی ناتوان هستند و در احداث تأسیسات توسعهای با موانع متعدد دست به گریباناند. در چنین شرایطی کوشش در زمینۀ ایجاد و افزایش انواع سرمایۀ اجتماعی، از جمله اقدامات مؤثر و کارآمد در رفع یا تقلیل مشکلات یاد شده میباشد (همان، 42-38).
- دیدگاه نظری همافزایی
دیدگاه نظری همافزایی در حقیقت رویکرد نظری تلفیقی میباشد که از ترکیب دو نظریۀ شبکهها و نهادی تشکیل شده که در نهایت با ارائۀ سنتزی از آن، مسیر نظریِ خود را از آن دو رویکرد قبل جدا میکند. این دیدگاه چنین سنتزی را پادزهر فرقه پرستی، جناحبندی، انزوا طلبی و فساد تلقی میکند و معتقد است که هر زمان این سنتز فعال گردد، روابط متقابل اجتماعی که شکلدهندۀ شبکههای اجتماعی میباشد، از قید و بندهای خود ساختۀ انسانی رهایی مییابند و در یک فضای همافزایی، همبستگی، تعاونی و مشارکتی برای بهزیستی و رفاه انسان، توسعۀ پایدار و پایان بخشیدن به فقر، محرومیت، طرد، تبعیض و از همه مهمتر خود محوری و خود مداری میکوشد. در چنین شرایطی سرمایۀ اجتماعی ارتباطی، درون گروهی و برون گروهی نه تنها دیگر در تضاد با همدیگر نیستند، بلکه بر یکدیگر میافزایند و عرصههای مختلفی از واقعیتی واحد میشوند (همان، 42). ویژگیهای 4 نظریۀ فوق در جدول ذیل خلاصه شده است.
جدول 1: چهار دیدگاه نظری اصلی سرمایۀ اجتماعی
دیدگاه نظری | سطح کنش | پیشنهادات
در زمینۀ خط مشی |
دیدگاه نظری اجتماع محلیگرا (انجمنهای محلی) | گروههای اجتماع محلی
سازمانهای داوطلبانه گروههای تجاری-بازرگانی |
کوچک زیباست
بازشناسی داراییهای اجتماعی فقرا |
دیدگاه نظری شبکهای (روابط درونگروهی و برونگروهی اجتماع محلی) | گروههای شغلی-کارآفرینی
کارگزاران اطلاعاتی |
تمرکز زدایی
ایجاد مناطق کارآفرین تقویت پیوندهای برونگروهی |
دیدگاه نظری نهادگرا (نهادهای سیاسی، حقوقی و پیوندهای عمودی) | بخشهای عمومی و خصوصی | تضمین و اعطای آزادیهای مدنی و سیاسی
نهادینه کردن شفافیت و پاسخگویی |
دیدگاه نظری همافزایی شبکههای اجتماع محلی (روابط دولت-جامعه) | گروههای اجتماعی جامعۀ مدنی
بخش خصوصی دولت |
تولید مشترک
مشارکت تکمیلی تقویت پیوندها بین بخشهای سهگانه ارتقای ظرفیت و مقیاس سازمانهای محلی |
به نقل از (موسوی و علی پور 1391)
- ابعاد سرمایۀ اجتماعی
سرمایۀ اجتماعی را معمولاً شامل 2 بعد میدانند: اول پیوندهای عینی میان اشخاص که به ساختار شبکهای عینی که افراد را بهم پیوند میدهد اطلاق میشود و نشان از آن دارد که افراد در محیط و فضای اجتماعی با یکدیگر در ارتباط هستند؛ دوم پیوندهای ذهنی میان اشخاص که باید مبتنی بر اعتماد متقابل باشد و احساس مثبت را در افراد درگیر برانگیزاند (Paxton 1999, 93). تقسیمبندی پاکستون سرمایۀ اجتماعی را با دو بعد اعتماد و پیوند بیان میکند که این ابعاد قادر هستند تا تقسیمبندی سنتی نظریۀ اجتماعی بین ساختار و محتوا نیز باشد (موسوی و علی پور 1391, 102). اما در تقسیمبندی دیگری، ابعاد به دو بعد ساختاری و شناختی تقسیم میشوند که بعد ساختاری تشکلها و عملکرد نهادهای محلی رسمی و غیر رسمی را شامل میشود؛ و بعد شناختی هم به آن بعدی میگویند که کمتر ملموس است و به حیطۀ ارزشها، عقاید، نگرشها، رفتارها و هنجارهای اجتماعی اطلاق میشود. این ارزشها دربرگیرندۀ اعتماد، انسجام و مشارکت میباشد که بین اعضای یک اجتماع مشترک است (Krishna و Shrader 1999, 10).
- سطوح تحلیل و سنجش سرمایۀ اجتماعی
سرمایۀ اجتماعی بعنوان تسهیلگر همکاری و هماهنگی، که دستیابی به اهداف را با هزینۀ کمتری ممکن میسازد، میتواند در سه سطح مورد بررسی قرار بگیرد:
- سطح خرد
سطح خرد، آن سطحی است که سرمایۀ اجتماعی در قالب روابط فردی و شبکههای ارتباطی بین افراد، هنجارها و ارزشهای غیر رسمی حاکم بر آنها بررسی میشود. بوردیو معتقد است در این سطح منافعی مد نظر است که فرد به خاطر عضویت در گروه و برخورداری از سرمایۀ اجتماعی بدان منافع دست مییابد. سرمایۀ اجتماعی در این سطح بعنوان حاصل جمع منابع بالفعل یا بالقوهای که به مالکیت شبکۀ پایدار مناسبات نهادینه شدۀ ارتباط یا شناخت متقابل مربوط هستند، تعریف میگردد (Bourdieu 1986, 284).
- سطح میانی
سرمایۀ اجتماعی علاوه بر اینکه منافعی برای فرد دارد، میتواند در صورت تکرار و پایبندی تمام اعضای گروه به تعهدات خویش، سبب منافعی جمعی شود که تمامی اعضای گروه را از موهبات خویش برخوردار سازد. در همین ارتباط کلارکسون، سرمایۀ اجتماعی را بعنوان فرایند حل مشکل توصیف میکند بدین معنا که یک فرد به تنهایی نمیتواند سرمایه اجتماعی را ایجاد نماید و سرمایۀ اجتماعی زادۀ فرایندی جمعی است، اما زمانیکه ایجاد شد بدل به منبعی میشود برای افرادی که در شبکه روابط اجتماعی بیش و کم بلندمدت قرار میگیرند (نوابخش و فدوی 1387, 31).
- سطح کلان
که همان سطح اجتماعی است و ساختار اجتماعی در آن شکل میگیرد و بیشتر به زمینۀ نهادی که سازمانهای اجتماعی در آن عمل میکنند اشاره دارد و روابط و ساختارهای رسمی به مانند قوانین و مقررات، چهارچوبهای قانونی-حقوقی، نظامهای سیاسی و… را شامل میگردد (Krishna و Shrader 1999, 9). پاتنام و فوکویوما بیشتر به این سطح پرداختهاند. از نظر پاتنام سرمایۀ اجتماعی سبب میشود تا نهادهای دموکراتیک حکومتی بهتر به وظایف خویش عمل کنند و فوکویوما نیز بر این اعتقاد است که سرمایۀ اجتماعی، نظم اجتماعی را به طریق مؤثر و کارآمدی حفظ و تداوم میبخشد (شاه حسینی 1382, 22).
چارچوب نظری
بر طبق مبانی نظریِ صاحب نظران حیطۀ سرمایۀ اجتماعی، این مفهوم در یک تعریف جامع عبارت از «شبکهای از روابط و پیوندهای مبتنی بر اعتماد اجتماعی بین فردی و بین گروهی و تعاملات افراد با گروهها، سازمانها و نهادهای اجتماعی است که قرین همبستگی و انسجام اجتماعی و برخورداری افراد و گروهها از حمایت اجتماعی و انرژی لازم برای تسهیل کنشها در جهت تحقق اهداف فردی و جمعی میباشد» (عبداللهی و موسوی 86, 196).
بر طبق این تعریف میتوان چارچوب نظری را بر طبق مؤلفههای پنجگانۀ زیر برای سرمایۀ اجتماعی به کار گرفت:
- مشارکت انجمنی-شبکهای: که شامل عضویت در نهادها، همکاری با نهادها، کمک فکری و مالی به نهادها، قبول مسئولیت در نهادها و.. میشود؛
- اعتماد بین جمعی: که اعتماد به نهادها، اعتماد به گروههای اجتماعی، اعتماد به ارزشهای اخلاقی جامعه و… را در بر میگیرد؛
- اعتماد بین فردی: به احساس تعلق، دوستی و یکی بودن با دیگران، اعتماد به افراد دیگر، مشارکت و همکاری در رفع مشکلات سایرین، شرکت در فعالیتهای جمعی و.. مربوط میشود؛
- حمایت اجتماعی: به احساس برخورداری از حمایت جمعی گفته میشود؛
- همبستگی و انسجام اجتماعی: که میزان پذیرش اجتماعی، میزان انسجام درون گروهی، میزان مدارای جمعی و… را شامل میشود.
در این قسمت موضوع ارتباط میان سرمایۀ اجتماعی و امور خیریه بررسی میشود. گفتیم که سرمایه اجتماعی از تعداد پنج مؤلفۀ اصلی تشکیل شده است که به ترتیب عبارتند از مشارکت انجمنی، اعتماد بین جمعی، اعتماد بین فردی، همبستگی اجتماعی و حمایت اجتماعی که ما در این پژوهش مدل را بر اساس همین پنج مؤلفه طراحی میکنیم.
فرض ما این است که مشارکت انجمنی، به اعتماد بین جمعی و اعتماد بین فردی منجر میشود که نتیجۀ این دو اعتماد، همبستگی اجتماعی میشود که خود منجر به حمایت اجتماعی شده است که همین حمایت اجتماعی در افراد سبب این میشود که به امور خیریه روی بیاورند و فعالیتهای نوعدوستانه انجام بدهند. در نهایت همۀ این فعل و انفعالات که مبتنی بر روابط اجتماعی میباشد، زمینه ساز ارتقای سرمایۀ اجتماعی بیشتری برای افراد میشود.
سرمایۀ اجتماعی در جامعه، در برگیرندۀ نهادها، روابط، ارزشها و نظرگاههایی است که بر عمل و عکسالعملهای میان مردم حاکماند و در نهایت در توسعۀ اقتصادی و اجتماعی سهمی بهسزا دارند. اما سرمایۀ اجتماعی جمع سادۀ این روابط و مؤلفههای پنجگانه نیست، بلکه همچنین ملاطی به شمار میآید که همۀ روابط و مؤلفهها را با هم پیوند میدهد. سرمایۀ اجتماعی در بردارندۀ ارزشها و هنجارهای مشترک لازم برای رفتار اجتماعی میباشد که در روابط بین شخصی و بین جمعی افراد، در اعتماد ایشان نسبت به همدیگر و در حس مشترک مسئولیتهای مدنی منعکس گردیده است، یعنی امری که جامعه را چیزی بیشتر و فراتر از جمع افراد میسازد (پیران, موسوی و شیانی 1385).
بحث و نتیجهگیری
انسان موجودی اجتماعی است، بدین معنا که رشد و تکامل وی در اجتماع محقق شده و مبتنی بر تعاون و همکاری با دیگر همنوعان و مشارکت در اجتماع است. مشارکت بر بستر ارتباطات بین فردی و بین جمعی صورت میگیرد، یعنی به دیگر سخن انسان ناچار است تا برای رشد و تکامل اجتماعی خویش به کنش با دیگران دست بزند. نگاهی به بحثهای مختلف پیرامون سرمایۀ اجتماعی نشان از آن دارد که این مفهوم میتواند به نحو بسیار ملموسی با مفهوم کنش اجتماعی توضیح داده شود، چرا که ویژگیهای سرمایۀ اجتماعی معطوف به کنش اجتماعی میباشد. سرمایۀ اجتماعی در حقیقت پتانسیلی بالقوه است که بر بستر کنش اجتماعی بالفعل میشود و از مجموع کنشهای جمعی غنی میگردد و خود منبعی برای کنشهای اجتماعی دیگر میشود. سرمایۀ اجتماعی سبب خواهد شد که کنشگر اجتماعی ضمن نوعی احساس رضایت درونی از کنش خویش، انگیزه و اطمینان خاطر برای اقدام به کنشهای دیگر را نیز در درون خود بپروراند که ماحصل آن چیزی جز مشارکت اجتماعی نمیباشد. از نقطه نظر آنیکس، بوجود آمدن میزانی از سرمایۀ اجتماعی در یک جا قادر است کنش جمعی تولید کند. کنش جمعی هرگز اتفاقی نخواهد بود، مگر آنکه ذخیرۀ مناسبی از سرمایۀ اجتماعی وجود داشته باشد (موسوی و شیانی 1394, 98). در حقیقت کنش جمعی عملی گروهی برای اهداف جمعی است.
کنش اجتماعی بر بستر شبکههای اجتماعی صورت میگیرد. آنچنان که پاتنام بیان میدارد، در درون یک شبکۀ اجتماعی، کارایی و اثربخشی جامعه ارتقاء پیدا میکند و مشارکت موفقیت آمیز مبتنی بر اعتماد متقابل و هنجارهای اجتماعی در نهایت سبب ایجاد و تقویت رفاه اجتماعی میگردد و چون اعتماد، هنجارها و شبکههای اجتماعی، فضایل اجتماعی و اخلاقی را در جامعه بازتولید میکنند، لذا شاهد نوعی از تعادل اجتماعی به انضمام سطوح بالایی از مشارکت مدنیِ مبتنی بر اعتماد اجتماعی خواهیم بود که در نهایت به خیر جمعی و رفاه اجتماعی منجر خواهد گشت. از این نقطه نظر هر چقدر میزان کمک و همیاری افراد در جامعه بیشتر باشد، سرمایۀ اجتماعی و به تبع آن رفاه اجتماعی در جامعه بیشتر و ملموستر خواهد گردید.
پیشتر بیان داشتیم که سرمایۀ اجتماعی دارای دو جزء اعتماد (ذهنی) و پیوند (عینی) است که این دو جزء در حقیقت معرف طبقهبندی کلاسیک نظریۀ اجتماعی بین صورت و محتوا میباشد. به دیگر سخن این دو جزء بیانگر جوانب کیفی و کمی سرمایۀ اجتماعی میباشند.
افراد در درونِ گروهها، انجمنها و شبکههای اجتماعی دست به کنشهای زیادی میزنند که این کنشها بر محور اعتماد اجتماعی یعنی اولین جزء سرمایۀ اجتماعی صورت میگیرد. تأکید بر اعتماد به این دلیل است که این مفهوم ارتباط لاینفکی با ارتباط تعمیم یافته دارد و شاخص بسیار مناسبی برای پیوندهای مثبت و متقابل است (موسوی 1385, 75). در حقیقت مادامی که اعتماد اجتماعی در کار نباشد، هیچگونه کنش و به تبع آن مشارکت اجتماعی در جامعه صورت نمیگیرد. باید قبول کرد که اعتماد سنگ بنای تمام کنشها در یک جامعه است و نه تنها در ارزیابی سرمایۀ اجتماعی، سنجش اعتماد ضرورت بنیادینی دارد، بلکه باید گفت مادامیکه فرد به جامعۀ خویش اعتمادی نداشته باشد، پس مشارکت اجتماعیای هم نخواهد داشت.
در فرآیند توسعۀ اجتماعی و جامعۀ مدنی، میزان عضویت اعضای جامعه در گروهها، سازمانها و انجمنهای گوناگون افزایش پیدا میکند و آمادگی فرد برای ارتباط برقرار کردن با اجتماع فزونی مییابد و لذا اعتماد اجتماعی متقابل تعمیم میپذیرد. بر همین اساس آیزنشتات به خوبی بیان میدارد که مهمترین مسألۀ نظم اجتماعی در میان بنیانگذاران علم جامعهشناسی، اعتماد مبتنی بر یکپارچگی اجتماعی است، چرا که بدون همبستگی و اعتماد اجتماعی، نظم اجتماعی پایدار نخواهد ماند (چلبی 1375, 12). اعتماد اجتماعی انواع مختلفی دارد اما در بیشتر تئوریهای سرمایۀ اجتماعی که بدان مفهوم پرداختهاند بیشتر دو نوع اعتماد بین فردی و اعتماد بین جمعی تجلی و نمود مییابد. نخستین نوع یعنی اعتماد بین فردی، در سرمایۀ اجتماعی سطح خرد ظهور مییابد و نوع دوم آن یعنی اعتماد بین جمعی در سطح میانه و کلان رخ مینماید.
کنش بر پایۀ اعتماد اجتماعی و بر بستر شبکههای اجتماعی رخ میدهد و درست در همینجا است که جزء دوم سرمایۀ اجتماعی، یعنی پیوند نمود مییابد. پیوند اجتماعی بیانگر ارتباطات عینی میان افراد است و معمولا بر دو نوع رسمی و غیر رسمی میباشد. در نوع غیر رسمی، افراد به طرق مختلف، همچون دوستی، همسایگی و سایر پیوندهای عاطفی با یکدیگر در ارتباط هستند که این پیوندها علاوه بر آنکه دلالت بر ذخایر سرمایۀ اجتماعی فرد دارد، به واسطۀ ارتباطات و حمایت اجتماعی، تقویت کنندۀ سرمایۀ اجتماعی افراد میباشد. اما جدای از پیوندهای غیر رسمی، فرد میتواند از طریق عضویت رسمی در انجمنها و گروههای داوطلبانه، با اجتماع در ارتباط باشد که این نوع دوم پیوند به حساب میآید.
بر همین اساس مشارکت انجمنی بر محور اعتماد بین جمعی و از طریق پیوند اجتماعی تحقق مییابد. در حقیقت افراد باید باور و اطمینان داشته باشند که حضور داوطلبانۀ شان در گروهها برای جامعه مفید است و همچنین باید به ساز و کارهای اجتماع اعتماد داشته باشند تا به پیوند با اجتماع تشویق و اقدام به مشارکت انجمنی داوطلبانه کنند. مشارکت اجتماعی در واقع نوعی از بده بستان اجتماعی است که تا زمانیکه اعتماد وجود نداشته باشد، رخ نخواهد داد.
مشارکت انجمنی بعنوان یکی از مؤلفههای اساسی سرمایۀ اجتماعی در جامعه صورت میگیرد و سبب همبستگی اجتماعی میشود یا یکپارچگی اجتماعی موجود را تقویت میکند. انجمنها بعنوان شبکههای اجتماعی بستری برای مشارکت میباشند که ماحصل آنها انسجام و یکپارچگی اجتماعی میباشد. هر چقدر پیوند افراد با دیگران در جامعه بیشتر باشد، مشارکت انجمنی و اجتماعی بیشتر در درونِ شبکههای اجتماعی صورت میگیرد و در نتیجه میزان همبستگی و یکپارچگی اجتماعی بیشتر خواهد شد، ضمن آنکه کیفیت آن هم بالاتر خواهد رفت. این درست همان زمانی است که فرد خود را با جامعه یکی میداند و خویشتن را در اهداف و ارزشهای جامعه سهیم میداند، سرنوشت جامعه برای او مهم خواهد بود و نسبت به وضعیت فعلی و آیندۀ جامعه خود را مسئول میداند. لذا مسئولیت اجتماعی باعث میشود که فرد نه تنها بیتفاوت از کنار جامعه و مشکلات اجتماعی عبور نکند، بلکه سعی کند تا با مشارکت فعال و اثربخش خویش در قالب شبکههای اجتماعی، برای جامعۀ خویش مفید و مؤثر باشد.
در مورد ساز و کار مسئولیتِ اجتماعی و ارتباط آن با مشارکت اجتماعی در جهت اثر بخشی در اجتماع میتوان گفت که از آنجایی که افراد در داخل تعدادی از گروهها، شبکهها، انجمنها و نظامهای اجتماعی، مواضعی را اشغال کردند و نقشهای مختلفی بر عهده دارند، لذا «نقش» مفهومی اساسی است که فرد و ساختار را به یکدیگر مرتبط میسازد؛ بدین نحو که فرد با بر عهده گرفتن نقش و ایفای آن در شبکههای اجتماعی با دیگران در ارتباط قرار میگیرد و این ارتباط باید به گونهای باشد که هم رضایت فرد و هم رضایت دیگران حاصل شود که این حصول رضایت جز در پرتو رفتار مسئولانه حاصل نمیگردد (ایمان و جلائیان بخشنده 1389, 25).
در حقیقت مسئولیت اجتماعی تعیینکنندۀ درجۀ ارتباط فرد با دیگران است و نشان از آن دارد که فرد تا چه میزان نسبت به سایر اعضا، دارای تعهد میباشد. واضح است که هر چقدر گسترۀ روابط افراد وسیعتر باشد، سرمایۀ اجتماعی او بالاتر، تعهد وی به دیگران بیشتر و میزان مسئولیت اجتماعی او فزونتر خواهد بود. در حقیقت زمانیکه فرد به سرنوشت اجتماع خویش دلبسته باشد و خود را در قبال آن مسئول بداند، سرنوشت مردم و همنوعانش در جامعه نیز برای وی مهم است؛ چرا که او خود را با اجتماع و هماجتماعیانِ خود یکپارچه میبیند و در صورتی که مشکلی برای اجتماع پیرامونش و مردمی که در آن اجتماع زندگی میکنند پیش بیاید، در صدد حل آن مشکل برمیآید. برای این منظور او به اقدامات مشارکت جویانۀ مبتنی بر اقدامات خیریه روی میآورد و سعی میکند از این طریق نه تنها گرهای از مشکلات اجتماع پیرامون خویش باز کند، بلکه جامعه را به سمت و سوی توسعه و تکوین و تحقق آرمان جامعۀ مدنی رهنمون شود.
از آنچه تاکنون مورد بحث قرار گرفت میتوان به طور ضمنی دریافت که طرح بحث سرمایۀ اجتماعی در ایران میتواند نسبت به مباحث خیریه، چشمانداز جدیدی را در این حوزه پیش روی ما قرار بدهد. بطور خلاصه پذیرش مفهوم سرمایۀ اجتماعی به معنای توجه به جوانب و بسترهای غیراقتصادی کنش اجتماعی، بیشتر یک تفکیک و تمییز انتزاعی است که شاید تنها امکان فرضیه سازی را در این حوزه فراهم سازد. گرچه دربارۀ ارتباط سرمایۀ اجتماعی و مشکلات اجتماعی، تحقیقی جدی صورت نگرفته است، اما از دیرباز به نقش سرمایۀ اجتماعی در باب تأثیر آن بر مشکلات اجتماعی بحث بسیاری بوده است. فوکویوما یکی از راههای اندازهگیری و سنجش سرمایۀ اجتماعی را تحلیل آمارهای انحرافات اجتماعی و مشکلات اجتماعی میداند که بر طبق دیدگاه وی مشکلات اجتماعی، نشانهای از فقدان یا ضعف سرمایۀ اجتماعی است که این خود به معنی آن است که روابط و مناسبات اجتماعی که بستری برای مشارکت اجتماعی و به تبع آن سرمایۀ اجتماعی میباشد در جامعه وجود ندارد که اگر وجود داشت یا میزان آن به حد مطلوبی در جامعه جریان داشت، قادر بود کنشهای جمعی را در زندگی اجتماعی به بار بنشاند و از مشکلات اجتماعی بکاهد (تشکر و معینی 1381).
همانطور که بوردیو بیان داشته است، سرمایۀ اجتماعی مجموعهای از منابع بالقوه یا بالفعلی است که افزایش آن میتواند به علت غنیسازی کنش اجتماعی و معنا بخشیدن به آن، انگیزههای حضور در زندگی اجتماعی را پررنگتر کرده و به آن پویایی ببخشد و تداوم آن را تضمین کند؛ لذا بر این اساس سرمایۀ اجتماعی افراد را قادر میسازد تا سرنوشت خود و سایرین را تحت نظارت درآورند و آن را مدیریت کنند. سرمایۀ اجتماعی علاوه بر آنکه کنش کنشگران را در داخل شبکههای اجتماعی سهولت میبخشد، جامعه را از عرصۀ تکساحتی بیرون میآورد و به عرصۀ چندساحتی رقابت، مشارکت، همکاری و اعتماد متقابل سوق میدهد و به یکپارچگی بیشتر اجتماع منجر شود و آنچنان که کلمن بیان داشته است، نظم اجتماعی را سامان میبخشد تا در پرتوی چنین نظمی و با تکیه بر کارکردهای خویش به توسعۀ جوامع انسانی کمک کند.
در پایان امر و باتوجه به بحثهای مطرح شده در مقام نتیجهگیری دربارۀ کنشگری امور خیر به مثابۀ سرمایۀ اجتماعی باید گفت که جوامع انسانی اگرچه از نقطه نظرات فرهنگی و اجتماعی بسیار متفاوت و گوناگون هستند اما نمیتوانند بدون تعاون، همیاری و مشارکت افراد به حیات خویش ادامه بدهند. به همین دلیل در طول تاریخ انسانها کوشیدهاند تا برای حفظ و بقای جامعه، ساز و کارهای مناسبی را برای همیاری و تعاون و مشارکت اجتماعی بوجود آورند. میدانیم که هنجارها و شبکههای مشارکت مدنی به رفاه جمعی و بهزیستی افراد کمک میکنند و نیز به وسیلۀ رفاه تقویت میشوند. در حقیقت مشارکت اجتماعی به بازتولیدِ فضایل در یک جامعه منجر میشود و این فضایل زمینهساز تعادل اجتماعی، همراه با سطوح بالایی از همکاری، اعتماد و فعالیت مدنی میشود که بهزیستی جامعه را به ارمغان میآورد.
در همین راستا کنشگری امر خیر و مصادیق آن را میتوان یکی از اجتماعیترین صور مشارکت دانست که از دیرباز در جوامع وجود داشتهاند. افراد با مشارکت اجتماعی، به انسجام و یکپارچگی بیشتری با جامعه و مردم میرسند که نتیجۀ آن حمایت اجتماعی بیشتر از مردم در اجتماع خویش میشود که یکی از صور آن حمایت اجتماعی به منزلۀ امور خیریه است. این نتیجه با نظر امیل دورکیم هم جهت است که هرچه اعضای یک جامعه با یکدیگر انسجام بیشتری داشته باشند، وجدان جمعی بیشتر میشود و نتیجۀ آن درک بالاتر از وضعیت یکدیگر در جامعه میباشد.
از این رو لازم است تا با آمادهسازی بسترهای لازم در جامعه زمینهساز ایجاد مشارکت اجتماعی و انجمنی بیشتر شویم تا بدین طریق اعتماد و همدلی اجتماعی در جامعه بیشتر شود که خود زمینهساز مشارکت اجتماعی بیشتر و در نتیجۀ حمایت اجتماعی بالاتر خواهد بود. مشارکت در امور خیریه و وقف به معنای مشارکت بیشتر در جهت رفع کاستیها و مشکلات اجتماعی یا تقلیل آنهاست.
در انتها میتوان گفت که مشارکت در امور خیر برآیندی از سرمایۀ اجتماعی است که وقتی در بستر شبکههای اجتماعی و ارتباطات جمعی رخ دهد خود موجبات افزایش سرمایۀ اجتماعی و غنیتر کردن آن را فراهم میکند. در حقیقت امور خیریه وقتیکه بر بستر مشارکت جمعی مردم جریان داشته باشد، قادر است تا مشکلات اقشار و گروههای فرودست جامعه را مرتفع یا تقلیل کند و به آنها شانس و فرصت زندگی اجتماعی سالم را عطا کند تا ایشان نیز با حل نیازهای اساسی و رفع احتیاجات اولیهشان به روندهای اجتماعی و همگرایی روی بیاورند و در نتیجه رابطه دوسویه بین سرمایۀ اجتماعی و کنش خیریه فردی، جمعی و نهادی خود را ارتقا بخشند و به تحقق جامعۀ مدنی و توسعه یافته کمک کنند. در این میان نباید از ساز و کار و نقش دین و مذهب غافل شد، چرا که از دیدگاه بسیاری از صاحبنظران سرمایۀ اجتماعی از جمله فوکویاما، دین و مذهب اگر نه لزوماً اما یکی از سرچشمههای اصلی سرمایۀ اجتماعی میباشد. دین در حقیقت یک رابطۀ دو سویه با سرمایۀ اجتماعی و امور خیریه دارد؛ بدین ترتیب که از یکسو ادیان نه تنها از منابع اصلی سرمایۀ اجتماعی در جوامع میباشند، بلکه از سوی دیگر بر کنشگری امر خیر، نوعدوستی و تعاون تأکید دارند. در این میان دین اسلام همانطور که سالامون بیان کرده است در میان ادیان دیگر، بیشترین توجه را به نوعدوستی و فعالیت خیریه و نیکوکاری اختصاص داده است. ما بارها در قرآن کریم، احادیث و روایات و همچنین شیوۀ زندگی پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) به تأکید اسلام بر نیکوکاری، احسان، خیرخواهی، دستگیری از مستمندان و در راه ماندگان، صلۀ رحم و در یک کلام امور خیریه برخوردهایم؛ لذا باید گفت که بسط عدالت و قسط در اجتماع بشری و رفع و تقلیل مشکلات نیازمندان یکی از شیوههای توسعۀ اجتماعی و احقاق جامعۀ مدنی میباشد.
منابع و مأخذ
آغاز, محمدحسن. “فرهنگ یاریگری و مشارکت در ایران.” تدوين توسط محسن فردرو و اصغر رضوانی. مجموعه مقالات دولت، مردم و همگرایی (انتشارات آن), 1381: 225-254.
ایمان, محمدتقی, و وجیهه جلائیان بخشنده. “بررسی و تبیین رابطۀ بین مسئولیت اجتماعی و سرمایۀ اجتماعی در بین جوانان شهر شیراز.” نشریۀ جامعه شناسی کاربردی 37 (1389): 19-42.
پاتنام, رابرت. دموکراسی و سنتهای مدرن. با ترجمه محمدتقی دلفروز. تهران: انتشارات سلام, 1380.
پیران, پرویز, میرطاهر موسوی, و ملیحه شیانی. “کار پایۀ مفهومی و مفهوم سازی سرمایۀ اجتماعی (با تأکید بر شرایط ایران).” فصلنامۀ علمی پژوهشی رفاه اجتماعی 23 (1385): 9-44.
تشکر, زهرا, و محمدرضا معینی. “نگاهی به سرمایۀ اجتماعی و توسعه.” فصلنامۀ رفاه اجتماعی 4 (1381).
توسلی, غلامعباس, و مرضیه موسوی. “مفهوم سرمایۀ اجتماعی در نظریات کلاسیک و جدید با تأکید بر نظریه های سرمایۀ اجتماعی.” نشریۀ علمی و پژوهشی نامه علوم اجتماعی 26 (1384).
چلبی, مسعود. جامعه شناسی نظم: تشریح و تحلیل نظری اجتماعی. تهران: نشر نی, 1375.
ریتزر, جورج. نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر. با ترجمه محسن ثلاثی. تهران: انتشارات علمی, 1374.
زاهدی مازندرانی, محمد جواد. توسعه و نابرابری. تهران: انتشارات مازیار, 1382.
سلیمی فر, مصطفی. نگاهی به وقف و آثار اقتصادی – اجتماعی آن. مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آسان قدس رضوی, 1370.
سورۀ مبارکۀ بقره. قرآن کریم. آیۀ 3.
شاه حسینی, ماهرو. مطالعه و بررسی تأثیر سرمایۀ اجتماعی در عملکرد انجمن های اعتبار گردش زنان. تهران: پایان نامۀ کارشناسی ارشد، واحد علوم تحقیقات, 1382.
شکاری, عباس. “آثار فرهنگی و تربیتی وقف در اسلام و بسط دستاوردهای آن.” مجموعۀ مقالات همایش ملی وقف (با تأکید بر آموزش عالی) (دانشگاه کاشان), 1391: 570-557.
صحرانورد, بهنام, و بهراد اسدی. “نقش وقف در توسعه و عدالت اجتماعی.” مجموعه مقالات همایش ملی وقف (با تأکید بر آموزش عالی) (دانشگاه کاشان), 1391: 625-644.
عبداللهی, محمد, و میرطاهر موسوی. “سرمایۀ اجتماعی در ایران؛ وضعیت موجود، دورنمای آینده و امکان شناسی گذار.” فصلنامۀ علمی پژوهشی رفاه اجتماعی (دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی), 86: 195-233.
فوکویاما, فرانسیس. پایان نظم: بررسی سرمایۀ اجتماعی و حفظ آن. با ترجمه غلامعباس توسلی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی, 1385.
قانعی راد, محمدامین, و فریده حسینی. “ارزش ها، شبکۀ روابط و مشارکت در سازمان های غیر دولتی.” مجلۀ جامعه شناسی ایران, شماره دورۀ ششم (1384).
قهاری, حسین, محسن کلانتری, و سمیه قزلباش. “مطالعۀ وضعیت سرمایۀ اجتماعی در استان زنجان.” فصلنامۀ علمی – پژوهشی رفاه اجتماعی (دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی) سال سیزدهم، شمارۀ 51 (91): 245-281.
کلمن, جیمز. بنیادهای نظریه اجتماعی. با ترجمه منوچهر صبوری. تهران: نشر نی, 1377.
گنجی, محمد, محسن نیازی, و فاطمه احسانی راد. “مشارکت در امور خیریه و وقف، پیش درآمدی بر توسعۀ پایدار.” فصلنامۀ مطالعات توسعۀ اجتماعی – فرهنگی 4, شماره 3 (1394): 25-45.
گنجی, محمد, و احسان الماسی بیدگلی. “تبیین وضعیت نیکوکاری در بین شهروندان کاشان.” مجموعه مقالات همایش ملی وقف (با تاکید بر آموزش عالی) (دانشگاه کاشان), 1391: 907-934.
محسنی تبریزی, علیرضا. “بیگانگی مانعی برای مشارکت و توسعۀ ملی، بررسی رابطۀ میان بیگانگی و مشارکت اجتماعی سیاسی.” نامۀ پژوهش فصلنامۀ تحقیقات فرهنگی (مرکز پژوهش های بنیادی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) 1 (1375).
مسجدجامعی, احمد. “مشارکت فرهنگی و فرهنگ مشارکت.” مجلۀ پیوند (پنجمین کنگرۀ سراسری انجمن های اولیا و مربیان), 1377.
موسوی, میرطاهر. “مشارکت اجتماعی یکی از مؤلفه های سرمایۀ اجتماعی.” فصلنامۀ رفاه اجتماعی 23 (1385): 67-92.
موسوی, میرطاهر, و پروین علی پور. تأملی بر نظریۀ سرمایۀ اجتماعی در جامعه شناسی. چاپ اول. تهران: انتشارات جامعه شناسان, 1391.
موسوی, میرطاهر, و ملیحه شیانی. سرمایۀ اجتماعی و سلامت اجتماعی: مفاهیم و رویکردها. تهران: آگاه, 1394.
ناصحی, مهدی, و محبوبه شادپی. بانک وقف پول، فرصت ها و چالش ها، وقف و تمدن اسلامی. جلد 2 جلدی. جلد دوم جلد. تهران: انتشارات اسوه, 1387.
نوابخش, مهرداد, و جمیله فدوی. “بررسی ابعاد سرمایۀ اجتماعی و نقش آن در توسعۀ شهری (مطالعۀ موردی منطقۀ 5 شهر تهران).” پژوهش نامۀ علوم اجتماعی, شماره سال دوم (1387): 25-47.
نیازی, محسن, محمد گنجی, و اسما عسگری. “تأثیر میزان پایبندی به ارزشها بر مشارکت پاسخگویان در امور خیریه.” مجموعه مقالات همایش ملی وقف (با تأکید بر آموزش عالی) (دانشگاه کاشان), 1391: 935-952.
Alvord, Sarah H, David L. Brown, و Christine W Letts. “Social Entrepreneurship and Social Transformation.” The Journal of Applied Behavioral Science 40 (2004).
Berger, Ida E. “The Influence of Religion on Philanthropy in Canada.” Voluntas: international Journal of Valentery and Nonprofit Organization 17, شماره 2 (2006): 110-127.
Bourdieu, Pierre. The Forms of Capital, in J richardson (ed.) Handbook of Theory and Research for the Socioligy of Education. NewYork: Green Wood, 1986.
Britto, Sarah, David Van Slyke, و Francis Teresa. “The Role of Fear of Crime in Donating and Volunteering (A Gendered Analysis).” Criminal Justice Review 36 (2011): 414-434.
Brown, Eleanor, و James M. Ferris. “SOCIAL CAPITAL AND PHILANTHROPY.” International Society for Third Sector Research, 2004.
Coleman, J. Foundation of Social Theory. Cambridge: MA, Harvard University Press, 1994.
Coleman, J. “Social Capital in the Creation of Human Capital.” The American Journal of Sociology 94 (1988): 95-120.
Collard, D. Altruism and the Economy. Oxford University Press, 1978.
Jackson, Elton F., Mark D Bachmeier, James R Wood, و Elizabeth A. Craft. “Volunteering and Charitable Giving: Do Religious and Associational Ties Promote Helping Behavior?” Nonprofit and Voluntary Sector Quarterly 24 (1995): 59-78.
Krishna, A., و E. Shrader. “Social Capital assessment Tool.” Conference on Social Capital and Poverty Reduction (The World Bank), 1999.
Paxton, Pamela. “In social Capital Declining in the United States? A Multiple Indicator Assessment.” American Journal of Sociology 105 (1999).
Putnam, Robert. “Bowling Alone: America’s Declining Social Capital.” Journal of Democracy 6 (1995): 65-78.
Salamon, Lester M., و Helmut K. Anheier. The Third World’s Third Sector in Comparative Perspective. The Johns Hopkins University Institute For Policy Studies, 1997.
Wang, Lili, و Elizabeth Graddy. “Social Capital, Volunteering, and Charitable Giving.” Voluntas: International Journal of Valentery and nonprofit organization 19 (2008).
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.