اقتصاد و فرهنگ یاریگریهای سنتی؛
بهسوی مدل بومی امورخیر یاریگرانه در ایران معاصر
محسن امین
دانشجوی مقطع دکتری رشته جامعه شناسی فرهنگی. دانشگاه علامه طباطبایی Mohsen_amin@ymail.com
چکیده
یکی از ویژگیهای اساسی نظام سرمایهداری، افزایش میزان فردگرایی و بهتبع آن کاهش سطح همیاری انسانها در تعاملات جمعی و اجتماعی است. این فردگرایی بر جوانب مختلف زندگی انسان امروز سایهافکنده و اورا به سوی توجه و تمرکز هرچه بیشتر بر منافع شخصی سوق دادهاست. دور شدن از مفهوم همیاری سنتی در میان اجتماعات انسانی علاوه بر تحمیل هزینههای مصرفی، زیر چتر مفاهیم فریبندهای مانند جامعه ارگانیک یا تخصصی و شخصی شدن امور، آسیب های فرهنگی و اجتماعی فراوانی همچون تخریب محیط زیست را درپی داشتهاست.
روش مورد استفاده این پژوهش با هدف تبیین و توضیح این تعاونیهای سنتی و نسبت آنها با امورخیر در ایران معاصر، توصیفی-تحلیلی میباشد که در قالب یک تحلیل نظری میانرشتهای و در حوزههای کلان فرهنگ و اقتصاد صورت میپذیرد. همچنین لازم بهذکر است که در بخش چارچوب مفهومی از انواع یاریگریهای سنتی شناسایی شده توسط دکتر مرتضی فرهادی استفاده شدهاست.
در این مقاله تلاش میشود تا ضمن نقد مبانی، مفروضات و واقعیات موجود سرمایهداری مانند تنازع و ستیزه جامعه رقابتی، جامعه مصرفی، خیرمحدود و بازده نزولی و…؛ جایگزینها و مابهازاهای مستخرج از پتانسیل فرهنگی بومی ایرانیان در قالب پیشنهادهایی فرهنگی و اقتصادی تبیین گردد. نهایتا مدل فرهنگی و اقتصادی پیشنهادی این پژوهش برای امورخیر، با لحاظ نمودن جایگزینهای نظری و مفهومی از سه عنصر اصلی اقتصادسبقتی، فرهنگ یاریگرانه و فرهنگ تولیدی تشکیل میشود که ضمن برقراری رابطه وثیق با مفاهیمی چون تامین محیطزیست، ارزشمندی کار و تولید بومزاد در جامعه، بهرهگیری از دانشهای سنتی در قالب سه نوع یاریگری؛ اعم ازخودیاری، دیگریاری و همیاری انجاممیپذیرد.
واژگان کلیدی:
فرهنگ یاریگری، امورخیر، اقتصاد سرمایهداری، پتانسیل فرهنگی
مقدمه
جریان یافتن پول در مبادلات جهانی شده در سطح بین الملل، مهمترین و فوری ترین تاثیر جهانی شدن[*] بر اقتصاد میباشد. این شیوه جدید در مقابل وضعیتی که دولتها قادر بودند جریان پول را در مرزهایشان کنترل کنند، قد علم کرد و بسیاری از مناسبات اقتصادی و تجاری جهان را دگرگون ساخت(بیلز و همکاران، 1395). این اقتصاد جدید که برخی قدمت آن را به 400 سال گذشته بازمیگردانند، به تعبیری همان اقتصاد سرمایهداری و لیبرالیزم است که بر مبنای اصولی چون فردگرایی[†]، خیرمحدود[‡] و بازده نزولی[§] در مغرب زمین متولد شده است.
فقر و بردگی فراگیر گرچه از آغاز تاریخ تا امروز خود را بهطور انعطاف پذیری با شرایط متغیر جهان تطبیق داده و کمابیش در جوامع و اجتماعات بشری حضور داشته است اما این حد از فقر و بیچارگی کشورهای جنوب، توسعه نیافته یا پیرامونی در دنیای مدرن؛ امری است که نشان از یک راهبرد نظاممند برای استثمار و یک فلسفه استعماری و ضدانسانی دارد . سازمان بین المللی کار، بردگی و قاچاق انسان را «لایههای زیرین جهانیشدن» خوانده است(بیلز و همکاران، 1395 : 74).
یکی از عواملی که میلیونها نفر را بهسوی بردگی سوق میدهد، همین اقتصاد جهانی سرمایهداری است که قرار بوده زندگی آنها را بهتر کند. انتقال اقتصادها ابتدا به مدرنیته و سپس به جهانی شدن، تعداد زیادی از مردم جهان درحال توسعه را به زاغه های اطراف شهرهای بزرگ کشاند و آنها را در شرایط اجتماعی و اقتصادی آسیبپذیری قرار داد. این مردم فقیر و بیخانمان طعمههایی آماده برای بردهداری بودند. اقتصاد جهانی هم مانند جمعیت جهان شاهد رشدی ناگهانی بود. پس از استقلال مستعمرات واقع در جهان درحال توسعه، بسیاری از آنها درهای خود را به روی تجار و سرمایه داران غربی باز کردند. اقتصاد؛ جهانی شد، بهطور قابل توجهی رشد کرد و منافع زیادی ایجاد کرد اما برخی از قسمتهای جهان سهمی از این رشد نبردند. در تمام جهان عامه مردم بی بهره از روند توسعه و پیشرفت، در فقر و بدبختی گیرافتادند(بیلز و همکاران، 1395: 81-82). فیالواقع این تحولات و رشدهای اقتصادی، برای ملتها و کشورهای درحال توسعه تاثیر عکس داشت و رشد دیگران سبب هرچه فقیرتر شدن و آسیب پذیر شدن این بخش بزرگ از جمعیت جهان میشد.
ریشه این مباحث را بیش از هرجای دیگر، میتوان در فهم تبعیضگرای فلاسفهای چون ارسطو و یا تعابیر استعماری از مفاهیمی چون «تنازع بقاء» و «تضاد انواع» داروین جستجو کرد که البته هرکدام با تغییرات و باژگونیهای منفعتی اخلاف اروپایی خود، در جهت نیل به مقاصد ضدانسانی استعماری و استثماری، ضمن قلب مفهومی و انحراف معنایی، بهکار گرفته شده اند. فرهادی در مقدمه کتاب انسانشناسی یاریگری، شرایط موجود و ریشههای تاریخی و معرفتی آن را اینگونه توضیح میدهد: «طرح نظام رقابتی در عرصه اقتصاد به عنوان کاراترین نظام ممکن و حذف ضعیفان و ناتوانان به نفع قدرت یکپارچه شده اقتصادی مسلط جهانی و همچنین تبلیغ تنازع بقاء و بزرگنمایی آن-و نادیدهانگاری رفتارهای یاریگرانه جانوارن چه در میان یک نوع و چه انواع مختلف- و تعمیم ناروای آن به جوامع انسانی به نام «داروینیزیم اجتماعی» همگی در جهت توجیه فجایع پانصدساله استعماری میباشد»(فرهادی، 1388: 21) اینگونه است که با تمرکز بر پیشفرضهای مسلم تمدن اروپایی همچون: فردگرایی، «تضاد انواع»، جنگ و ستیزه جویی و روحیه رقابتی اقتصاد سرمایهداری؛ هرچه تضاد است، بزرگنمایی و اغراق میشود و هرچه صلح و «تعاون انواع» و رفاقت و یاریگری است تعمدا به بوته فراموشی سپرده میشود.
گستردگی فقرکه یکی از پیامدهای ناگوار پیشفرضهایی چون تضاد نوع[**] و تنازع بقاء، جهان رقابتی و اقتصاد سوداگری میباشد، امروزه به یک بحران جهانی تبدیل شده و هر دقیقه و ثانیه در گوشه گوشه جهان تعداد زیادی از انسانها را به کام مرگ میبرد. این فقر حاصل از جهانیشدن و اقتصاد آزاد علاوه بر گرفتن نان و جان مردمان کشورهای توسعه نیافته و درحال توسعه، هویت و داشتههای علمی و فرهنگی عظیم این ملل و اقوام را از میان برده و به طرز عجیبی میکوشد تا با رد و نفی آنها در مسیر توسعه، این پتانسیل فرهنگی[††] را هم مانند نان و جان از این مردمان شوربخت بستاند. دانشها و فناوریهای سنتی بومیان، اندوختههای فرهنگی مردمان در طول تاریخ و همه ذخیره دانشی و ارزشی و بینشی و منشی آنها که دستاورد زندگی نسلها و قرنها حیات اجتماعی یاریگرانه و تولیدکننده بوده؛ به یک باره و با طرح مسائلی چون مکتب نوسازی متقدم و نفی و طرد یکپارچه سنت و پتانسیل عظیم فرهنگی در مسیر توسعه پایدار[‡‡] کنار گذاشته میشود.
دوراهی اخلاقی؛ خیریه و اقتصاد سرمایهداری
سینگر؛ از فلاسفه معاصر در کتاب «زندگیی که میتوانید نجات دهید»[§§](2009) مضرورت همکاری با خیریهها را اینگونه تبیین مینماید:
تصور کنید در موقعیتی قرار گرفتهاید که شما و یک کودک درحال غرق تنها شدهاید. کسی در آن اطراف حضور ندارد و کودک تنها با کمک شما امکان نجات خواهد داشت. در این حالت هر انسان سالمی، حتی اگر کفش و لباسش خیس یا گلی شود، بدون تردید کمک به کودک و نجات او را انتخاب میکند. خیریه های نظام سرمایهداری نیز با بازتولید این دوراهی اخلاقی، این تلقی را بهوجود آورده اند که تنها راه نجات کودکان از شر معضلاتی چون بیماری و گرسنگی همین کمکهای بشردوستانه به خیریهها است. اصل اخلاقی موجود در نجات کودک از غرقشدن و کمک به خیریهها، واحد است: «تا زمانیکه یاری رساندن و کمک به دیگران، منجر به ازدست دادن چیزی کموبیش به همان اهمیت، نمیشود؛ باید از آلام نیازمندان بکاهیم». غالب جنبش های اجتماعی فعال در امور خیر مانند جنبش «نوعدوستی ثمربخش» جهان-مخصوصا جهان سرمایه داری- این اصل را سرلوحه اقدامات خود نموده اند و بیشتر از هر چیز بر خیریه بمثابه بهترین فرصت صرف درآمد مازاد ثروتمندان تاکید میورزند.
اما این پایان ماجرا نیست؛ این استدلال بهظاهر اخلاقی، بسیاری از اندیشمندان را متقاعد نمیکند. نقدهایی چون ذات غیردموکراتیک کمکهای بشردوستانه ،خطر تحلیل رفتن بخشهای ضروری خدمات عمومی و نیاز بلند مدت به توسعه اقتصادی پس از دستیابی به کمکها و…. افرادی مانند پل گومبرگ[***] نیز اینگونه به استدلال سینگر خدشه وارد میکند که:اگر در فضای مبارزه با سرمایهداری «تمرکز از مسائل سیاسی و اقتصادی به سمت استدلالهای انتزاعی فلسفی سوق دادهشود، این انحراف نوعی درویش مسلکی سیاسی[†††] را رواج خواهد داد». وی در همین راستا بیان میدارد که نیازهای جهان به تغییرات ریشهای و نظاممند برای رهایی از فقر آنقدر عظیم است که این تلاشهای خیریهای مانع از وارد آوردن انتقادات ساختاری به نظام سرمایهداری میشود. مضافا بر اینکه خنددار به نظر میرسد اگر بدون توجه به نظام توزیع ثروت جهان به دلارهای پرداختی توسط مردم تمرکز کرد و مسئلهای به این درجه از اهمیت را به دغدغه های رمانتیک و فردی تقلیل داد. بودریار در این باره عبارت لطیفی دارد. او در تبیین فقر فراگیر در جامعه مصرفی غربی بیان می دارد: «اگر فقر و آسیب مهارشدنی نیستند، این بدان دلیل است که سراغ آنها را در محلات فقیرنشین یا حلبی آبادها نباید گرفت، بلکه آنها در ساختار اجتماعی-اقتصادی لانه کرده اند و این درست همان چیزی است که باید ان را پنهان کرد!»(بودریار، 1395 : 69).
عدم تشابه اساسی مابین نجات دادن آن کودک فرضی از غرق شدن با کمک کردن به خیریه در این نکته است. هزینه نجات کودک باری ما شخصی و محدود است اما هزینه کمک به خیریهها همان چیزی است که نهادهای سرمای داری در عوض ارائه آنچه برای فرد لازم است از ما طلب میکنند. از سوی دیگر نیک روشن است که فقر موجود از تولیدات همان سرمایه و نظام توزیع ثروتی است که در صورت فقر و مرگ، پاسخی فرافکنانهای جز بازار آزاد ندارد![‡‡‡]
بیان مسئله
بیتوجهی به داشتههای خود که پیشتر از آن به پتانسیل فرهنگی تعبیر شد، در کنار غفلت از فرهنگ همکاری و یاریگرانه ایرانیان در طول تاریخ که از آن طریق توانستند پایه یکی از پیشروترین تمدنهای جهانی را گذارده و از اولین اقوامی باشند که یکجانشینی و کشاورزی و اهلی سازی بسیاری از حیوانات را تجربه میکنند[§§§]؛ سبب شده است تا آن روح همکاری ایرانی در انواع سازمان های یاریگرانه مانند واره و بُنِه و بُرّابُری [****]و …. بهکلی به فراموشی سپرده شود و نظریات ناموفق سوداگرانه و مکاتب نوسازی و دستورالعملهای توسعهای غربی جای آن را بگیرد.
اما امروزه و پس از شکست هیبت این نظریات و مکاتب و بازگشت آنها به پذیرش سنتها و اذعان به لزوم توجه به سنتها و پتانسیل فرهنگی هر منطقه در مسیر توسعه پایدار؛ این فرصت فراهم آمده تا ضمن بیان انتقادات به مبانی نظری اقتصاد سرمایه داری، از دستاوردهای فرهنگ سنتی و مشارکتی خود و با لحاظ اقتضائات زمانه، برای دستیابی به توسعه و پیشرفت بهره جست.
فقرجهانی و جهانیشدن فقر که طبق مقدمات فوق از اثرات مخرب تفکرات استعماری و استثماری پانصدسال گذشته نظام سرمایه داری و تمدن اروپا محور بوده، تنها با تجدیدنظر در مبانی نادرست این گونه ضدانسانی اقتصاد و رهاشدن از پیشفرضهایی چون ناهمتراز پنداری انسانها، اقتصاد رقابت، بازده نزولی، خیرمحدود و… ممکن خواهد بود. در ادامه این مفاهیم و پیشفرضها مورد نقد و بررسی اجمالی قرار گرفته و راهکارهای پیشنهادی از میان انبان فرهنگی ایرانیان که در طول تاریخ و بوسیله اندیشه ها و تجارب آنها در طول حیات اجتماعی متمدنانهشان فراهم آمده، تبیین میگردد.
روش پژوهش
این پژوهش با نظر به اینکه به بعد نظری اقتصاد موجود میپردازد؛ ذیل متدولوژی انتقادی در استخراج مفاهیم شیوه اسنادی و کتابخانهای داشته و به دلیل آنکه در حوزه امور خیر به دنبال ارائه راهحلها و پیشنهادهایی بومی و بومزاد است؛ از روش مقایسهای و تحلیلی بهره برده است. لازم به ذکر است به جهت تطبیق و انطباق دستاوردهای پتانسیل فرهنگی ایرانیان با اقتضائات روزگار، از نتایج برخی پژوهشهای اکتشافی مردمشناسانه و مردمنگارانه نیز در مسیر توضیح و تبیین مبانی مدل پیشنهادی برای خیریه های مبتنی بر یاریگری استفاده شده و البته شأن نظری تحقیق همواره حفظ و حراست شده است.
یکی از بصیرتهایی که حاصل توجهات اساسی در فرهنگ بومی قابل پیگیری است، کندوکاو در پیشفرضها، مفاهیم و طبقه بندی هایی است که عمدتا توسط مستشاران و مستشرقین بیان شده است. افرادی که در بسیاری موارد نسبت به جامعه مورد مطالعه خود-مانند ایران-، نگاه استعماری و تحقیرآمیزداشته اند و اساسا بدنبال دستیابی به شناخت یا نزدیک ششدن به واقعیت نبوده اند. لذا ضروری است در استفاده از این پژوهشها، رعایت جانب دقت و احتیاط انجام شود. یکی از این مستشرقین که رفتار کشاورزان و روستائیان ایرانی را از نزدیک مطالعه کرده، ا.ک.اس لمپتون[††††] میباشد. وی در کتابی با عنوان «مالک و زارع در ایران» اینگونه همه پتانسیل ملتی متمدن و پیشرو در تاریخ جهان را نفی می کند و میگوید: «روشهای زراعتی ایران به منتهی درجه ابتدایی و ساده است»(لمبتون ،1345 : 623). این درحالیست که بسیاری از همین دانشها و فناوریهای بومی تا امروز نمونه جایگزینی نداشته که بتواند با همان کیفیت و بدون تخریب محیط زیست کاربرد داشته باشد. مرتضی فرهادی(1388) در پاسخ به اینگونه اظهار نظرها توضیح میدهد که اولا کشاورزان ایرانی هرگز خودخواه و فردگرا نبوده اند و وجود این تنوع از انواع نظامها و سازمانهای یاریگیر یسنتی میان آنها مانند واره و بنه و برابری گواه بر این مطلب است. ثانیابه رغم تصور برخی دانشگاهیان داخلی و خارجی که گمان میکنند این نظامهای یاریگری در ایران از میان رفته، این نظامها حسب پوایی که دارند همواره خود را بازتولید کرده و در قالبهای دیگر به حیات ادامه میدهند. اگر واره شیر رفته واره پول و قرض الحسنه های خانوادگی(بیشتر زنانه) جایگزین آن شده است.[‡‡‡‡]
چارچوب مفهومی؛ یاریگری و انواع آن
هربرت اسپنسر، مشارکت را جوهره زندگی اجتماعی نامیده است. وی در تقسیمبندی خود به دونوع همکاری اجباری و داوطلبانه(اختیاری) قائل بوده است. جوامعی که اسپنسر آنها را به جنگجو و صنعتی طبقهبندی نموده و به ترتیب برای هریک همکاری اجباری و اختیاری را میدهد.. (کوزر، 1368 : 141)(همچنین نک به فرهادی، 1381 : 13). همچنین سازمانملل آخرین نسخه برای کشورهای توسعه نیافته را «توسعه مشارکتی» عنوان کرده اند(جاوید و بخاری، 1388 : 103-104). اهمیت یافتن یاریگری همزمان با سرعتگیرهای مکتب نوسازی در کشورهای غیرغربی رخ داده است.
«تعاون[§§§§]» بهمفهوم یاریگری، معاضدت و کمک به یکدیگر میباشد. بیشک این مفهوم از ابتدای زندگی جمعی و اجتماع بشر همراه او بوده است چراکه اساسا زندگی جمعی –حتی در ساره ترین و بدوی ترین شکل آن- بدون یاریگری دیگران ممکن نخواهد شد. البته میزان وابستگی به همکاری و مشارکت دیگران در زندگی فرد حسب جامعهای[*****] که در آن میزید متفاوت است(عباسی و رستمنژاد، 1380 : 10). همچین در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیزطبق اصل44[†††††]، تعاون و بخش تعاون دومین بخش رسمی اقتصاد کشور میباشد.
علاوه بر تاریخ فرهنگ ایرانی که سرشار از مشارکت و دعوت به کار جمعی و مملوء از انواع یاریگریها بوده است[‡‡‡‡‡]، دین زرتشت و دین مبین اسلام نیز مداما بر کارهای جمعی و مشارکتی تاکید داشته اند[§§§§§].
انواع سه گانه یاریگری و دلالتهای آن در امور خیر
آنچه عمدتا به نام همکاری یا تعاون شناخته میشود غالبا شکلی روتین از فعالیت جمعی با مشارکت افراد مختلف و در مسیر دستیابی به هدفب واحد است اما پژوهشهای مردمنگاری بومی اساتیدی چون دکتر فرهادی(1380) دستاوردهای جدید و قابل ارائهای را مقابل این نگاههای غالب و فرضیات مسلم قرارمیدهد که حکایت از تنوع یاریگریها و اشکال و دستهبندیهای آن دارد. نتایج پژوهش مردمشناسانه «واره» این دستاوردهای مفهومی را در زمینه انواع واره نشان میدهد:
اولاً و برخلاف تصور رایج، در فضای یاریگریهای سنتی، با بیش از یک نوع همکاری مواجه هستیم.
ثانیاً غالب طبقه بندیهای موجود و آنچه بهعنوان انواع همکاریها و مشارکتها عنوان شده است عمدتا انواع عرضی همکاری را مورد توجه قرار داده است و انواع جوهری یاریگری و ساخت واقعی انواع همکاری را نادیده گرفته است.
ثالثاً گرچه این پژوهش در بوم ایران انجام شده است، اما حسب برخی امارات و شواهد قطعی، ثابت میشود که تعاونیهای سنتی مبتنی بر یاریگری جهانی(همه جایی، جهانگستر) و همیشگی(زمانگستر) میباشند و به دوره خاص تاریخی یا منطقهای معین محدود نمیشوند. البته این یاریگری های همهجایی و همهگاهی بنا به اقتضائات و شرایط هر فرهنگ، تغییراتی در ظواهر و عرضیات خود دارند اما ماهیت یاریگرانه و مشارکتی خود را از دست نمیدهند(فرهادی، 1393 : 60- 61 همچنین نک به فرهادی، فرهنگ یاریگری، 1388).
اما شرح گونههای یاریگری و ذکر دلالت های هرکدام از این انواع در امورات خیر و خیریهای ذیلا مورد اشاره قرار میگیرد:
- دگریاری
نوع خاصی از یاریگری که طی برگزاری آن، همه افراد مشارکت کننده برای هدفی واحد و در جریان فعالیتی یاریگرانه، همکاری میکنند و عواید حاصل از کار خود را در اختیار شخص یا اشخاصی خارج از گروه قرار میدهند.
این سازمان یاریگرانه که عمدتا نیز در شکل غیرانتفاعی و خیریهای کاربرد داشته، از نمایانترین شواهد و نمونههایی از فرهنگ ایرانی است که در زمینه «نوعدوستی» فعالیت داشته است. سنت «وقف» یکی از نمودهای بارز این نوع از یاریگری در جامعه و اقتصاد ایرانی در گذر قرنهاست(فرهادی، 1388). این فرهنگ نیکو از همان ابتدا و پس از ترکیب با فرهنگ ایرانی در امورات تولیدی مانند زمین کشاورزی بوده است. این حد از موقوفات کشاورزی هم در طی فرآیند تولید و هم پس از استحصال نتیجه ارزش آفرین و مشارکت خیز بوده است، در همه جای ایران از 20 تا 90 درصد زمینهای کشاورزی را شامل میشده است(غفوری روزبهانی، 1377).
حال اگر بتوان این سنت حسنه را در مجاری سابق و پرهیر و برکت خود بازتولید کرد و بر آن متمرکز شد، آیا هنوز جایی برای خیریههای پولجمع کن و فردی نظام سرمایهداری باقی میماند؟ اگر موقوفات تولیدی که هم تولید فرصت شغلی میکردند و هم درآمدزا بودند و بدون استثناء منفعتی برای ضعیفان و تنگدستان جامعه داشتند، به معنای کلمه احیاء شوند دیگر چه نیازی به این ملهای غربی خیریه است[******]؟
- همیاری
همیاری، نوعی کمک و یاری معوض به امید تلافی متقابل است. در این شیوه از یاریگری، نوعی مبادله دوسویه و بده بستان صورت میپذیرد که با کمک یکسویه و بلاعوض(دگریاری) و همچنین کمک به خود در فضا و امکانات گروهی(خودیاری) تفاوت زیادی دارد. در همیاری کمک فرد یا افرادی به فرد یا افراد دیگر، همزمان با بازگشت و جبران کمک یا کمکها نیست؛ پس مبادله، از نوع تاخیری است و نتیجه همکاری با تاخیر به فرد یا افراد باز میگردد. واره از نوع یاریگری های همیارانه است. این شکل از همیاری می تواند در دو قالب متفاوت اجرا شود که عبارتند از: الف) همیاری همگرا(تجمیعی) که طبق آن همه امکانات گروه همیار جمع شده و اینگونه نیرو و ابزار کار-غالبا بهشکل همزمان- متمرکز و متراکم میشود. واره سنتی شیر و قرضالحسنههای خانگی که در یکی دودهه اخیر فراگیر شده و عمدتا توسط زنان و مادران ادراه میشود از این دست همیاریها میباشند .ب) همیاری واگرا(توزیعی) عمده فعالیتهای همیارانه و مشارکتی که بهصورت نوبتی و یا شیفتی –عمدتا غیرهمزمان- انجام میشود. مانند واره نان قرضی یا شبپایی(کشیک) که در هر نوبت یکی از خانوادههای روستا متولی آن میشود(فرهادی، 1393 : 28-32).
- خودیاری
شالودهای برای مدلهای خودپا(خود بس و خود اتکا) در توسعه که مورد توجه صاحبنظران توسعه و نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد قرارگرفته است(مولت و دیگران، 1370 : 37). این نوع از یاریگری گرچه در ظاهر استعداد چندانی برای رفع محرومیت و بکارگیری در راستای اغراض خیریه و غیرانتفاعی ندارد اما در اصل و با استفاده از ظرفیت کار جمعی دیگران، امکان شکلی نو از کار خیر را پدید میآورد.
برای مثال میزان منفعت حاصل از افزایش بازدهی فعالیتهای خودیارانه میتواند صرف امورات خیر گردد یا همین امر که در خودیاری از فرصت یک اقدام جمعی و گروهی استفاده میشود الگویی شود برای خیریههای مولدی که تنها با حضور اعضاء و کار اندک آنها، میتواند عایدی زیادی برای مشارکت کنندگان و سایر محرومان و فقیران در بر داشته باشد. نمونه خرید محصولات تولیدشده توسط نیازمندان در یک بستر گروهی، میتواند نوعی از یاریگری خودیاری باشد.
***
اگر بخواهیم به همه انتقادات موجود به جریان نظاممند توزیع فقر و ثروت در جهان بپردازیم، قطعا نه به بیان کاملی از نقدها خواهیم رسید و نه مجال طرح نقدها، راهحلهای بومی و پیشنهادهای بومزاد در زمینه امورخیر و یاریگریهای غیرانتفاعی فراهم خواهد آمد. لذا در این مقطع و با دنبال کردن دوهدف برون رفت از وضعیت فعلی و شکست سلطه سرمایهداری، و همچنین ارائه مدلی برگرفته از پتانسیل فرهنگ ایرانی در راستای تاسیس و ترویج فعالیتهای خیریه مبتنی بر اشکال یاریگری؛ پیشنهادهایی را مطرح میسازیم . لازم به ذکر است در راستای مسیری که از ابتدای این نوشتار دنبال شده و ضمن تمرکز بیشتر بر امور خیر و خیریه، پیشنهادها و راهکارهای جایگزینی مطرح و به اندازهای که مجال باشد به شرح و بسط مفاهیم نظری با عنایت به شرایط و مقتضیات جامعه ایران معاصر پرداخته میشود.
- اقتصاد سبقتی بجای اقتصاد رقابتی؛
راسل، فیلسوف معاصر در کتاب اخلاق و سیاست در جامعه، اینگونه به تبعات جامعه و اقتصاد رقابتی اشاره کرده و سؤالاتی را مطرح میسازد:
«چنانچه انگیزه رقابت ادامه یافته و استعداد فنی فزونی یابد ،در این صورت جریان امر به نابودی طرفین منجر خواهد شد. ایا امکان دارد که بشر قادر به درک این مسئله شود که پیروزی در میدانهای ورزشی لذت بخشتر از کشتن رقیب است؟ ایا میتواند به رقابت در هنر، علم و تفریحات روزمره قانع باشد؟….من نمیدانم. اما اگر بشر در این زمینه با شکست روبرو شود، نژاد بشر محکوم به فنا است»(راسل، 1355 : 281). این سؤالات بیشتر جنبه هشدار دارد و از آینده خطیر جهان بیم میدهد. آینده ای که رقابت اصل محوری آن قراگرفته و علاوه بر مال و آبرو، جان و خون مردم نیز درآن معامله میشود و رقابت بیحد همه ارزشهای انسانی را به ورطه نابودی میکشاند.
در حوزه علوم اجتماعی نیز بعضی دانشمندان متاثر از داروینیزم اجتماعی و جامعه شناسی تضادگرا، زندگی را به میدان جنگ تشبیه میکنند و میگویند زندگی، تنازع بقا است. شهید مطهری ضمن اتخاذ موضع ناقدانه به این تنازع اندیشی، از تعبیر «مسابقه بقا» استفاده میکنند. ایشان اینگونه توضیح میدهد که: «کلمه تنازع بقا مفهوم جدال و مخاصمه میدهد و به زعم برخی، زندگی جز جنگ و جدال نیست. [آنها معتقدند] اصل اول در زندگی انسان، تخاصم و دشمنی است، تعاونها و تسالمها بوسیله تنازعها جبرا بر انسان تحمیل میشود….اما باید گفت که مطلب اینگونه نیست که طبع زندگی و لازمه طبیعت زندگی جدال و مخاصمه باشد، اما لازمه طبیعت زندگی، مسابقه بقا هست. زندگی اگر بخواهد بر محور صحیح قرار بگیرد باید بر اساس مسابقه بقا باشد، لازمه مسابقه [نیز] دوچیز است: آزادی افراد و دیگر نظم اجتماعی که جلو هرج و مرج را بگیرد»(مطهری، 1361 : 86).
فرهادی در توضیح این شیوه پیشنهادی به این نکته اشاره میکند که: در سبقت جویی؛ پیشرفتها و دستیابی یکی از بازیگران به اهداف و مقاصد مشروع خود، مانع از پیشرفت و یا دستیابی سایرین به اهدافشان نمیشود. در اقتصاد رفاقتگون سبقت جوئی هرکدام از اعضای جامعه، به پیشرفت خود بدون پسزدن دیگران علاقمند هستند درحالیکه در شکل رقابتی موجود اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر اصول خیرمحدود و بازده نزولی؛ اساس پیشرفت و دستیابی به اهداف، پس زدن دیگران می باشد و پیشرفت بخشی از جامعه به محرومیت سایر اعضا می انجامد. چراکه به تعبیر پوپر، انسان مدرن همیشه در تلاش است تا با تصرف و اشغال موقعیتهای دیگران به رشد و پیشرفت برسد و غیر از این مسیر، راه دیگری متصور نخواهد بود. این شیوه نوین اقتصادی(رفاقتی) به سبب تفاوت ماهوی با نوع غالب اقتصادی(رقابتی) تجربیات جدیدی را حتی برای کشورهای موج اول توسعه یافته فراهم میآورد که به نوعی به تعدیل مبانی نظری و انسان شناسی ستیزه جویانه و انواع یاریگریها و مبادلات متقارن توجه دادهشود و شیوههایی از توسعه پایدار فتوتی و فرادادی و یاریگرانه را برای توسعه یافته و نیافته جهان به ارمغان آورد(فرهادی، 1394). این اقتصاد و جامعه مبتنی بر سبقت و رقابت، نوعی بینش مستور و پراهمیت نیز در بطن خود دارد که همان خرد خیراندیش و آخربین است. خردی که بواسطه آن هیچ پیشرفتی به بهای پسرفت، تضعیف و نابودی دیگری حاصل نمیآید و بیماری پرخوری عدهای مرگ از گرسنگان را در پی نخواهد داشت.
- جامعه تولیدی بجای جامعه مصرفی؛
اقتصاد سرمایه داری بیش از هرچیز مبتنی بر مصرف است. ژان بودریار نظریه پرداز و فیلسوف معاصر در کتاب خود، جامعه مصرفی را اینگونه توصیف مینماید: «امروزه در اطراف ما شواهد بسیار زیادی از مصرف و فراوانی به چشم می خورد: از انواع و اقسام اشیاء، خدمات و کالاهای مادی که پدیدآورده نوعی جهشش بنیادی در اکولوژی نوع بشر هستند. سخن دقیقتر آنکه امروزه افراد مرفه مانند گذشته، بیش از آنکه در محیط اطراف خود با دیگر انسانها سروکار داشته باشند، با اشیاء در ارتباطند…همچنین “خوشبختی” با یک نیروی ایدئولوژیک پرتوان به در نقش یک اسطوره، به عنوان واژهای سیال، محرک تمدن مدرن و مرجع مطلق این جامعه مصرفی رفاهطلب شده است…اگر به ما بگویند که مازاد رشد و افزایش تولید، به حذف مسئله فقر خواهد انجامید، اینگونه میدهیم که گویا اساس نظام[سرمایهداری] با عدم تعادل و کمبود ساختاری امکان ادامه حیات دارد و تنها با تولید همزمان فقر و ثروت پایدار میماند»(بودریار، 1394). پس از این توضیحات، بدیهی بهنظر میرسد اگر ادعا کنیم، خیریههای نظام سرمایهداری نیز اساسا کاری از پیش نخاهند برد و تنها زینت المجالسی خواهند بود برای پیگیری ادامه جریان خون سرمایهداری در قلب جوامع مصرفی. جامعهای که فراغت بیش از کار و مصرف بیش از تولید ارزش دارد. در این جامعه حتی هویت(ناهویت!) نیز از مصرف برمیآید و عالم و جاهل برابر دانسته میشوند مگر به تفاوت در کالایی که مصرف میکنند.
اما جامعهای که به فرهنگ و تاریخ متمدنانه ایرانی نزدیک است، یقینا همان جامعهای است که کار در آن محترم و حتی مقدس انگاشته میشود. تولید و زایایی –در همه حوزهها- در صدر اولویتها قرار دارد و مصرف به قدر کفایت و در حد قناعت انجام میشود. در این جامعه مسابقه مصرف به مسابقه تولید تبدیل شده و در این مسابقه همراه با رفاقت هیچکس جز افرادی که از کار مولد فراری اند شکست نمیخورد و ناکام نمیشود.
در این شکل از اقتصاد، به این دلیل که بنا نیست از همه توان طبیت جهت ارضای نیازهای صادق و کاذب بشر بهره برد، محیط زیست امکان نفس کشیدن دارد و رابطه جهان انسانی و جهان طبیعی از حالت زروگویانه و منفعتطلبانه فعلی جوامع غربی، به یک زندگی و تعامل مسالمت آمیز مبدل میگردد. در این جامعه دیگر کارخانهها مازاد بر نیاز جهان تولید نمیکنند تا رسانهها را مامور به شکل دهی به امیال جدید و نیازهای جدید مصرف کنند! این الودگی زیستمحیطی که حاصل بار اضافی انسان مدرن بر دوش طبیعت است، تقلیل مییابد و فرصت نفس کشیدن و امید حیات برای آیندگان همچنان باقی میماند.
کار خیر در جامعه تولیدی نیز با فعالیتهای خیریهای که امروز در سراسر جهان معمول است، تفاوت خواهد کرد. در این شکل از خیریهها تولید مشارکتی و انواع یاریگریهای مولد، فزاینده و برکت خیز جایگاه ویژهای دارند و با تغییری که در نظام اقتصادی پدید آمده، دیگر کمتر نیازی به بخشیدن مقداری پول و اسکناس به فقیران برای رفع فقر و محرومیت احساس میشود.
- فزایندگی و برکت خیزی بجای بازده نزولی و خیرمحدود؛
یکی از اصول اولیه اقتصاد -به زبان ساده- حکایت از منابع محدودی دارد که مورد طمع خواهشها و نیازهای نامحدود آدمی قرار گرفته است(). طبق این اصل، دستیابی عدهای از مردم به خواستههایشان لاجرم منجر به محرومیت سایرین میگردد.
برکت بخشی(خیرخیزی) نظریهای بدیل در برابر نظریه خیرمحدود و بازدهافزایی(فزایندگی بازدهکار) تحت شرایط غیررقابتی، در برابر نظریه بازده نزولی است. نظریه بازده نزولی را پیش از ریکاردو و مالتوس و جان استوارت میل، یک فیزیوکرات به نام میل مطرح کرده است. او معتقد است که بعد از مدتی، افزودن منابع و عوامل تولید دیگر کارساز نیست. این امر گزاره بیشتر سیاسی و کمتر علمی اما مقدمات چپاولها و استثمارها و استعمارهای فراوانی در جهان شده است چرا که کشاورزی مداورم در یک زمین بعد از مدتی استعداد خود در رشد را از دست داده و میبایست به فکر زمینهای جدید و بکر بود!(ژید و ریست، 1370 : 230-231).
طبق نظریه برکت خیزی، اگر بتوان عامل یا عواملی را پیدا کرد که بازده نزولی در آنها بیمعنا یا کم معنا باشد، راه گریز از این قانون سیاسی و استعماری را پیدا شده است. در همین رابطه جی.ام. کلارک[††††††] گفته است: «علم، تنها ابزار تولید است که تابع قانون نزولی بازده نمیباشد»(ساموئلسن، 1344 : 37). حال اگر بتوانیم این ویژگی علم که آن را از ساحت تاثیر قانون بازده نزولی خارج کرده، بیابیم؛ یقینا میتوانیم با بازتولید این ویژگی علم، در سایر حوزهها نیز به نفی یا طرد قانون مذکور نائل آییم. اما این ویژگی چیست؟ -به نظر میرسد یکی از مهمترین ویژگی های علم که موجب عدم کاربرد قانون بازده نزولی در آن میشود، خصلت «فزایندگی» یا «بازده افزایی» آن است. خصلتی که در مورد دانش میتوان ادعا کرد ضمن مصرف، بازتولید میگردد و بر غنای آن افزوده میشود. البته در یک نگاه شبکه ای، این خصلت تنها از زاویه نگاه اقتصاد رفاقتی(سبقتی و نه رقابتی) مبتنی بر تولید(و نه مصرف) قابل فهم است.
- فرهنگ یاریگری تولیدی بجای بخشش فردی مصرفی؛
کار، جوهره طبیعت در سطوح گوناگون هستی است. همچنان که حرکت نیز چنین است و کار و حرکت در هستی مترادف اند. همچنین هیچ اجتماع انسانی یافت نمیشود که کار در آن وجود نداشته باشد. البته نیک میدانیم که این فرهنگها هستند که شیوه های مختلف و متفاوت آن را مشخص میکنند.
(فرهادی، 1390). طبیعی است که منظور از کار باعنایت به تمرکز بر فرهنگ تولیدی در این نوشتار، کار مولد(زاینده) باشد که ریشه های بومی و سنتی آن در تاریخ ایران پیش و پس از اسلام قابل پیجوئی است. انواع یاریگری های سنتی ایرانی مانند واره و بنه و برابری نمونه هایی از این فرهنگ یاریگری در میان ایرانیان هستند که بعضا کارکرد غیرانتفاعی و خیریهای نیز داشته اند. فراهم آمدن امکان خوشه چینی در رسم برابریو هدیه دادن شیر و دوغ در واره مصادیقی از این دلالتهای خیریهگون می باشند(نک به فرهادی، 1393، فرهادی، 1394).
حال تصور کنید این فرهنگ یاریگرانه تولیدی با نیات انساندوستانه و خیرخواهانه ترکیب شود. کار خیر مرسوم که در بخشش مال و اساس خلاصه است در قالبی جمعی و تولیدی سازماندهی شود و اینگونه همه پتانسیل فرهنگی عظیم تاریخ ایرانیان به یاری مظلومان و محرومان بیاید. اگر قرار است کمکی به بینوایان شود، با جلب مشارکت آنها در فرآیند تولید، حق السهمی برایشان قائل شد تا ضمن کمک، امر اشتغال زایی و شکوفایی اقتصاد کشور، رشد و ذونق یابد. یا اگر قرار است به ناتوانان و ازکارافتادگان مساعدت شود، حاصل فعالیتی تولیدی و یاریگرانه وسیله خیر قرار گیرد و اینگونه از رهگذر یک نیت خداپسندانه و با برکت خیزی چندنفر جوان نیز مشغول به فعالیت شوند.
- دانشهای بومی و ایرانی بجای علوم اروپامحور؛
عده زیادی از دانشمندان غربی و علوم و مهارتهای تحمیلی اروپا محور، صرفنظر از دشمنیشان با سنتهای بومی و محلی، اساس آنها را مانع از توسعه کشورهای جهان سوم و سدی در مقابل نظریات مکتب نوسازی قلمداد میکنند(فاستر، 1378). درصورتیکه اساس بسیاری این علوم و فناوریهای وارداتی سنخیتی با فرهنگ و اقلیم ایران نداشته و بهرهبرداری از آنها، خسارتها و پیامدهای ناخوشایندی را به دنبال داشته است. دستور العمل کشاورزی مدیترانهای نمونه ای از این عدم سنخیت است که عملا به خشکاندن قناتها و حفرچاههای عمیق انجامیده و در نهایت بحران امروز آب را سبب شده است(نک به صفینژاد، 1367).
توجه به شرایط تاریخی، فرهنگی، مذهبی و اقلیمی کشور در ساماندهی به سازمانهای خیریه امری ضروری است. چرا که بی توجهی به هریک از این امور مقدمات ضعف و اضمحلال امور خیر و سازمانهای خیریه را پدید میآورد. به عنوان مثال تدبیر، فرهنگ سازی و مدیریت آگاهانه در خصوص نذورات و اوقاف که همبستگی کاملی با اعتقادات و گرایشهای عاطفی مردم ایران دارد، یکی از ظرفیتهای مغفول در عرصه امور خیر در کشور است که در صورت مطالعه دقیق میتواند به یکی از منابغ و مصادر اصلی امور خیر یاریگرانه در راستای فرهنگ تولیدی و اقتصاد سبقتجو باشد. دانشها و فناوریهایی بومی مانند واره که حاکی از یک فرهنگ برخاسته از نیاز و اندیشه انسانی یاریگرانه و مولدانه است، بسان الگوهایی هستند که در صورت بازتولید آنها در فضای کنونی موجبات خیرات و برکات فراوانی را فراهم خواهند آورد.
بسیاری از این دانشها و سنتهای بومی به تبعیت از روحیه فطری نوعدوستی و مهربانی و همچنین عنایت به غایت تعادل ثروت توزیعی، باری از دوش ناتوانان و ضعیفان اجتماعات کوچک و بزرگ خود برمیداشته اند. فراهم شدن امکان خوشه چینی در رسم دروی گندم آبی (برابری) یک نمونه از این توجهات است که با شناخت ماهیت آن قادرخواهیم بود عرضیات جدیدی متناسب با اقتضائات زمانه پیشنهاد کنیم. علاوه بر کشاورزی که سنت خوشه چینی امکان تکرار و بازتولید خواهد داشت، در سایر حوزه های تولیدی نیز امکان بخشش غیرمستقیم از طریق صنایع تبدیلی، بازیافتی و از همه مغفولتر تاسیس و ترویج تولید مصنوعات خانگی و دستسازهای هنری و کاربردی زنانه، وجود دارد.
مدل مفهومی؛ کار خیر یاریگرانه
پس از آنکه مقدمهای نسبتا مطول در خصوص ریشههای تولید فقر در جهان سرمایهداری و اشکال ناکارآمد خیریههای معمول(بخششی)، بیان شد و ذکر برخی پیامدهای خطرناک آن در حال و آینده جهان، رفت. حسب چارچوب مفهومی مختار(یاریگری) به انواع خودیاری، دگریاری و همیاری پرداختیم و دلالتهای امور خیر در هرکدام از آنها را با ذکر مثال توضیح دادیم.
در ادامه و به جهت ایضاح مفهومی و رفع دفع دخل مقدر؛ پرسشی را که در مقابل انبوه این نقدها و اشکالات، احتمال طرح داشت -شما چه پیشنهادها و راهحلهایی برای برون رفت از وضعیت غیرانسانی فقر و محرومیت در جهان در نظر دارید؟- بیپاسخ نگذاشتیم و هم به قدر وسع و مجال به ذکر برخی پیشنهادهای اساسی پرداخته شد. محورهای پنجگانهای چون: اقتصاد سبقتی در مقابل اقتصاد رقابتی، جامعه تولیدی در مقابل جامعه مصرفی، فزایندگی و برکت خیزی در مقابل خیرمحدود و بازده نزولی، احیای فرهنگ یاریگری مولد بهجای بخشش فردی و نهایتا دانشها و سنتهای بومی ایرانی بهجای علوم اروپامحور مطرح و هرکدام متناسب با وضعیت جهان امروز و ایران معاصر تبیین شدند. مدلی که در زیر آمده، خلاصه شده و نمای شماتیکی از این پیشنهادهای نظری در رابطه با ساماندهی امور خیریه است:
نتیجه گیری
پس از بررسی اجمالی مبانی و مفاهیم اقتصاد سرمایهداری چون خیرمحدود ،بازده نزولی و شیوه ظالمانه توزیع فقر و ثروت در جهان امروز، نوبت به نقد این مبانی و مفاهیم میرسد. در این مقاله پس از نقد برخی از مهمترین مفاهیم و مبانی این گونه تبعیضساز و تبعیضگرای سرمایهداری و خیریههای همراه و مکمل جامعه مصرفی، در یک چارچوب بومیگرا و با تمرکز بر پتانسیل فرهنگی متمدنانه ایرانیان؛ تلاش شد تا ضمن اتخاذ انواع یاریگریهای سنتی بهعنوان چارچوب مدنظر، پیشنهادهای مفهومی و مبنایی خود را در مسیر دستیابی به یک مدل فرهنگی و اقتصادی از خیریههای بومی بیان نماییم.
پیشنهادهایی که در بخش دوم مقاله مطرح شد، هرکدام ازسویی متناظر با مفهوم موجود در مبانی اساسی نظام فرهنگ و اقتصاد سرمایهداری و از سوی دیگر در سنت اصیل فرهنگ ایرانی مابهازایی داشته اند. گمان میرود این محورهای پنجگانه که در قالب پیشنهاد بیان شده، با داشتن دلالتهای فراوان نظری و کاربردی در رابطه با امورخیر، راهی نو و شیوهای پیشرو در زمینه تاسیس و استمرار این امور باشد. محور این پیشنهادها عبارتند از: 1-اقتصاد سبقتی بهجای اقتصاد رقابتی 2-جامع تولیدی بهجای جامعه مصرفی 3-فزایندگی و برکت خیزی بهجای بازده نزولی و خیرمحدود 4- فرهنگ یاریگری تولیدی بهجای بخشش فردی مصرفی 5- دانشهای بومی و ایرانی بهجای علوم اروپا محور.
نهایتا این مفاهیم در کنار شبکهای متشکل از سایر مفاهیم، به شکل گیری مدلی انجامید که مبتنی بر مفروضات فرهنگی و اقتصادی جدیدی از جمله اقتصاد غیررقابتی(سبقتجو و رفاقتی)، فرهنگ یاریگرانه و همچنین فرهنگ تولیدی عمل میکند و ضمن تامین اهدافی چون توجه به دانشها و فناوریهای سنتی ایرانی، برکتخیزی و ، حفظ محیط زیست، زدودن فقر و محرومیت از چهره جامعه، دستیابی به توسعه پایدار، اصالت یافتن تعاون و کارجمعی، ارزشمندی کار و تولید بومی در جامعه؛ میتواند در قالبهای یاریگرانهای چون همیاری، خودیاری و دیگریاری به ساماندهی شکل نوینی از امور خیر و خیریههای بومزاد و تولیدی منجرشود.
منابع
- آرون، ریمون. مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعهشناسی. ترجمه باقر پرهام. تهران. انتشارات علمی و فرهنگی1382
- بودریار، ژان. جامعه مصرفی؛ اسطورهها و ساختارها. ترجمه پیروز ایزدی. تهران: نشرثالث. 1394
- بیلز، کوین و همکاران. بردگی مدرن. ترجمه محمدکاطم شجاعی. تهران: سبزان. 1395
- جمشيديها، غلامرضا،پيدايش نظريه هاي جامعه شناسي، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.1387
- جمعی از مترجمان. گزیده اندیشههای سندل، مکاینتایر و… . جامعهگرایان و نقد لیبرالیزم. قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. 1385
- ریتزر، جرج. نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر. ترجمه محسن ثلاثی. تهران. انتشارات علمی: چاپ دهم.
- ژید، شارل و ریست، شارل. تاریخ عقاید اقتصادی. ترجمه کریم سنجابی. تهران: دانشگاه تهران. 1370
- ساموئلسن، پل. اقتصاد. ترجمه حسین پیرنیا. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 1344
- صفینژاد، جواد. آبیاری سنتی در ایران. ماهنامه رشد جغرافیا. شماره 13 سال سوم.ص29. بهار 1367
- غفوری روزبهانی، ناصر. نقش وقف در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور. فصلنامه میراث جاویدان. سال ششم . شماره1. 1377
- فاستر، م. جرج. جوامع سنتی و تغییرات فنی. ترجمه مهدی ثریا. تهران: نشر کتاب فرا. 1378
- فرهادی، مرتضی. به راه بادیه رفتن…بررسی انتقادی فصلنامه علوم اجتماعی از آغاز تا اکنون. فصلنامه علوم اجتماعی. سال25 شماره70 پاییز 1394
- فرهادی، مرتضی. واره؛ درآمدی به مردمشناسی و جامعهشناسی تعاون. تهران: شرکت سهامی انتشار. 1393
- فرهادی، مرتضی. انسانشناسی یاریگری. تهران: نشر ثالث .1388
- فرهادی، مرتضی. حرکت و کار در اندیشه و آیین های ایرانی و یونانی. فصلنامه علوم اجتماعی. شماره 55. 1390
- فرهادی، مرتضی. فرهنگ یاریگری در کشتکاری. ماهنامه جهاد شماره 83 و 84 و 85. 65-1364.
- فرهادی، مرتضی. نقد آراء در تعریف و نظریه گونهشناسی یاریگری. نامه انسانشناسی. شماره1. 1381
- فرهادی، مرتضی، بازتاب اموزههای دینی در فرهنگ ایرانی. فصلنامه علوم اجتماعی. شماره 46. 1388
- کردوانی، پرویز. منابع و مسائل آب در ایران. تهران: آگاه. 1363
- کوزر، لوئیس. زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی. ترجمه محسن ثلاثی. تهران: انتشارات علمی. 1368
- مطهری، مرتضی. بیست گفتار. قم: دفتر انتشارات اسلامی. 1361
- مولت، جی. ا. و همکاران. روستا و توسعه. ترجمه محمدسعید ذکاریی. تهران: مرکز تحقیقات و بررسی مسائل روستایی. 1370
- لمپتون، ا.ک.اس. ماک و زارع در ایران. ترجمه منوچهر امیری. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 1345
[*] .globalization
[†] .individualism
[‡] . limited good
[§] . diminishing return
[**] . گرچه داروین و لامارک در نظریات ژنتیکی خود هیچگاه به تضاد نوع اشاره نمیکنند و تضاد و تنازع مدنظر آنها تضاد در انواع میباشد اما نظام سرمایهداری طبق منافع خود که تنها در حالت ستیزه و عدم تعادل بدست میآید، دامنه این تضاد را گسترانیده و حتی انواع را به نوع بدل کرده تا دیگر سؤالی نماند که چرا انسانها برای رسیدن به مقاصد خود همنوعان خود را میکشند!
[††]. همه ذخیره دانشی و بینشی و تجربی و فنی و منشی و کنشی یک ملت است که در شرایط عادی، همچون ثروتی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و حرکت به جلو را همچون نوعی انرژی ذخیرهشده آساتر و میسر میسازد(فرهادی، 1388 : 70).
[‡‡] . sustainable development
[§§] . The Life You Can Save: acting now to end the world poverty
[***] . Paul Gomberg
[†††] . political quietism
[‡‡‡] . برگرفته از مقاله Charity Against در وبسایت ژاکوبن؛ اگوست 2015
[§§§] . نک به فرهادی، مرتضی. “مردمنگاری دانشها و فناوریهای سنتی؛ نان شب مردمنگاران ایران “. 1393
[****] . سه نمونه ار انواع سازمانهای سنتی یاریگری کشاورزان و دامداران ایرانی
[††††]. Ann Lambton
[‡‡‡‡] . به نقل از پایگاه انسانشناسی و فرهنگ؛ Anthropology.ir
[§§§§] . cooperation
[*****] . جوامع مکانیکی و ارگانیکی دورکیم. (نک به ریتزر، 1384 و آرون، 1382 و جمشیدیها 1387)
[†††††] . اصل 44 قانون اساسی: نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامهریزی منظم و صحیح استوار است.
- بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکههای بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راهآهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است.
- بخش تعاونی شامل شرکتها و مؤسسات تعاونی تولید و توزیع است که در شهر و روستا بر طبق ضوابط اسلامی تشکیل میشود.
- بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات میشود که مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی و تعاونی است.
مالکیت در این سه بخش تا جائی که با اصول دیگر این فصل مطابق باشد و از محدوده قوانین اسلام خارج نشود و موجب رشد و توسعه اقتصادی کشور گردد و مایه زیان جامعه نشود مورد حمایت قانونی جمهوری اسلامی است.
+البته شایان ذکر است که این اصل در سال 1385 توسط رهبری ممرد تفسیر قرارگرفت و تحت عنوان سیاستهای خصوصی سازی ابلاغ شد.
[‡‡‡‡‡] . نمود این فرهنگ یاریگری و مشارکت در آثار بزرگان ادب کشور مانند سعدی و حافظ قابل توجه است:
«تو نیکی میکن و در دجله انداز … که ایزد در بیابانت دهد باز»/سعدی
«مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی … که گفتهاند نکویی کن و در آب انداز»/حافظ
«احسان هنری نیست به امید تلافی … نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید»
[§§§§§] . آیاتی ماند «تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان/مائده آیه2» در کنار روایاتی چون «یدالله مع الجماعه» یا «الجماعه رحمه» نمونههایی از این ارزشمندی و توصیه فرهنگ مشارکت و تعاون در دین اسلام است.(نک به دهخدا، امثال حکم: ص30)
[******] . بحث وقف و موقوفات بابی عظیم در امور خیر و غیرانتفاعی را در مقابل میگشاید که حسب فرصت و مجال محدود این مقاله، به اشارهای هرچند کوچک اکتفا میکنیم.
[††††††]. J. M. Clark
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.