شرح و تفسير احسان و نيكوكاري از منظر قرآن و روايات
دکتر محمّدنبی احمدی
دانشیار گروه عربی، دانشکده ادبيّات و علوم انسانی، دانشگاه رازی. ايميل: mn.ahmadi217@yahoo.com همراه: 09183570131
عطاء پوررحيم
دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، کرمانشاه

چكيده
احسان و نيكوكاري، از آغاز خلقت بشر تاكنون مورد توجّه آحاد مردم با هر نظر و عقيده‌اي بوده و هست. انسان‌هاي نيك‌انديش در همۀ عصرها و نسل‌ها، به عناوين مختلف و بر اساس توان مادي و معنوي خود، اين امر انساني و خداپسندانه را در دستور كار خود قرار داده‌اند؛ چرا که احسان و نیکوکاری و گسترش آن در جامعه از نیرومندترین عواملی است که مردم را به استفادۀ بهینه از نعمت¬های الهی هدایت می¬کند. در اين مقاله، هدف آن است كه از ديدگاه قرآن و روايات به بررسي پيامدهاي دنيوي و اخروي احسان و نيكوكاري بپردازيم؛ از جملۀ اين آثار مي‌توان به عدالت اجتماعي، رفع فقر و گرفتاري، پيوند قلوب، امدادهاي غيبي، پيشگيري از مرگ بد، خشنودي خدا، گشايش در روزي، اصلاح امور دنيوي، آمرزش خطا و حيات طيبه اشاره كرد. در كنار احسان و عدالت، انفاق و صدقه نيز همواره مورد عنايت قرآن و معصومين (عليهم‌السلام) قرار گرفته است؛ چرا كه در آن نيز بركات فراوان نهفته است. در ادامه، عواقب ترك اين اعمال خداپسندانه هم به رشتۀ تحرير درآمده است. نمونه‌اي از اين پيامدها، گرفتار شدن در عذاب دردناك الهي، محروميت از رحمت و فيض باري‌تعالي و باطل شدن اعمال مي‌باشد. قطعاً توجّه به آموزه‌هاي ديني، سعادت اخروي اهل احسان و انفاق و عمل صالح و بخشش را در پي خواهد داشت.
كليدواژه: احسان؛ انفاق؛ عمل صالح؛ ابرار؛ قرآن؛ روایت.
مقدمه
احسان از نظر لغوي به معناي خوبي، نيكي، نيكوكاري، بخشش، انعام، نيكويي كردن و نيك گفتن آمده است (معين، 1382، ص 124). از واژه‌هاي بسيار ارزشمندي است كه در قرآن شريف و سخنان ائمه اطهار (ع) به زيبايي به آن پرداخته شده است تا راهگشاي جوامع بشري و زمينه‌ساز سعادت آنها در دنيا و آخرت باشد. احسان و نيكوكاري ممكن است به صورت فردي و يا گروهي و در قالب مؤسسات خيريه، سازمان‌هاي مردم‌نهاد، گروه‌هاي جهادي، بسيج سازندگي و مراكزي از اين قبيل انجام گيرد. آنچه مهم است اولويت‌بندي، رعايت اعتدال، حفظ كرامت انسان‌ها، اخلاص در عمل و چگونگي اجراي طرح‌ها و برنامه‌هايي است كه جامعه را به سمت و سوي سازندگي، رشد و بالندگي در همه‌ي زمينه‌ها اعم از اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و… سوق دهد و مهم‌تر اينكه بدانيم احسان و نيكوكاري مايۀ سرافرازي در دنيا و سعادت در آخرت است. پس بايد تلاش كنيم اين عمل خداپسندانه را از آسيب‌هايي همچون منّت و آزار، غرور و تكبر، ريا و تزوير حفظ كنيم. براي افراد خيّر همين بس كه خداوند مهربان دوستدار آنان مي‌باشد. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (بقره/195). از خداوند بزرگ توفيق احسان و عمل صالح براي همگان طلب مي‌كنيم.
پیشینه پژوهش
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دو همایش ملی با عنوان خیر ماندگار، به منظور استفاده از توان و ظرفیت مادی و معنوی محسنین و نیکوکاران برگزار گردیده ¬است. اولین همایش اسفندماه 1395، در تهران با محوریت مطالعه و ارزیابی امور خیر در ایران با 88 مقاله و حضور 165 پژوهشگر برگزار گردید. دومین همایش نیز دو سال بعد در دی¬ماه 1397، با موضوع مطالعه و ارزیابی امور خیر با تمرکز بر چالش¬های نیکوکاری در ایران امروز با 90 مقاله و با حضور 152 پژوهشگر در تهران برگزار گردید.
در اولین دورۀ این همایش، پژوهشی با عنوان «کاوشی در باب نگرۀ اسلامی به لوازم و پیامدهای احسان و نیکوکاری» ضمن اشاره¬ای گذرا به مفهوم احسان و نیکوکاری و مصادیق مادی و غیرمادی آن، به آثار، لوازم و پیامدهای دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعی این سنت دینی و انسانی از منظر قرآن و روایات اهل بیت (ع) پرداخته شده است. (ياريان، مجيد، 1395، كاوشي در باب نگرۀ اسلامي به لوازم و پيامدهاي احسان و نيكوكاري).
پژوهش دیگری با عنوان «روش¬ها و مدل¬های احسان و نیکوکاری در قرآن و روایات» در دومین دورۀ همایش خیر ماندگار منتشر شده است. نتیجه این پژوهش بیان می¬کند که به طور کلی احسان و نیکوکاری در آموزه¬های دینی به معنای انجام دادن کار نیک در ارتباط با دیگران است که رضایت خدا و خلق را در پی دارد. (حسين‌زاده، مريم، 1397، روش‌ها و مدل‌هاي احسان و نيكوكاري در قرآن و روايات).

مفهوم‌شناسي احسان
كلمۀ احسان از نظر لغوي به اتفاق تمام كتب لغت به معني بخشش، خوبي، نيكي و نيكوكاري است. از طرفي مي‌توانيم احسان را بر دو گونه عمل اطلاق كنيم: 1) بخشش و انعام به ديگران 2) احسان در عمل، به اين معني كه كسي كه علم نيكويي را بياموزد يا عمل نيكي را انجام دهد. امّا تحقق احسان به معناي واقعي كلمه در گرو كمك كردن به ديگران است، حال اين كمك مي‌تواند مادي باشد يا معنوي.
رسول خدا (ص) مي‌فرمايند: »البِرُّ ما طابَت بِهِ النَّفسُ وَاطمَأَنَّ إلَيهِ القَلبُ« «نيكي آن است كه موجب رضايت نفس انسان و اطمينان قلبش شود.». (محمدبن¬محمد¬ابن¬اشعث، ص 148)
مددكاري و امدادگري (به عنوان مصداق احسان به همنوع و در اينجا اعم از هر كمكي) بنا به فطرت انساني، در هر دين و مذهب و هر قوم و جامعه‌اي امري پسنديده است. اهميّت و فضيلت امدادگري و مددكاري كه در دين اسلام امري انكارناپذير است.
مددكاري و امدادگري (به عنوان مصداق احسان به همنوع و در اينجا اعم از هر كمكي) بنا به فطرت انساني، در هر دين و مذهب و هر قوم و جامعه‌اي امري پسنديده است. اهميّت و فضيلت امدادگري و مددكاري كه در دين اسلام امري انكارناپذير است، تا آنجا كه مددكاري و امدادگري و تعاون يكي از مهم‌ترين احكام و فرائض اسلام قلمداد شده و كوتاهي و اهمال در اين وظيفه، سبب خروج از شريعت و حدود مسلماني است. امام صادق (ع) مي‌فرمايند: »مَن اَصبَحَ وَ لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم« (هر كس نسبت به امور مسلمين بي‌تفاوت باشد، مسلمان نيست) (کلینی، 1379، ج 2، ص 164) با اين بيان، هر فرد مسلماني نسبت به هم‌نوعان خود وظايف و تكاليفي دارد كه ملزم به اداي آن‌هاست و مددرساني و اعانت و فريادرسي، يكي از اين وظايف است. نكته‌ي حائز اهميّت در بحث كمك و مددكاري اين است كه حتماً در چارچوب اخلاقيات مربوطه انجام شود.
يكي از مواضع خطا، فراموش شدن حسن فاعلي به سبب حسن فعل امدادگري است. به عنوان مثال، چنانچه در حين امدادگري به جاي احترام به مددجو، به او ترحم شود، به جاي احساس ارزشمندي، احساس ذلّت و خواري به مددجو منتقل مي‌شود و آنگاه فعل پرفريضه و مورد تأكيد، به دليل قبح فاعلي به عملي مورد سرزنش مبدل مي‌شود (فرامرز قراملكي، احد، 1389، ص 425-426).
احسان در آيات قرآن
قرآن كريم در آيات فراواني توصيه به احسان و نيكي به ديگران كرده است و احسان در آيات قرآن از فعل احسان كه مصدر آن «حسن» است به معناي نيكي است. ولي در كاربردهايي مانند تقوا، ايمان و عمل صالح (آل‌عمران/ آيات 133 و 134)، (سوره كهف/ آيه 30)، (يوسف/ 90)، (زمر/ آيات 33، 34 و 35) و كمك به خويشاوندان و يتيمان و در راه ماندگان (بقره/ 83 و نساء/ 36) است. البته در سوره‌هاي كهف و يوسف فرموده است: «و خدا اجر نيكوكاران را ضايع نگذارد.» و در سورۀ زمر، ضمن اشاره به پاداش نيكوكاران نزد خداوند، وعدۀ مستور و محو گردانيدن گناهانشان را به عنوان پاداش عمل نيك به آنان داده است¬.‌‌(زمر/35)
در واقع آيات 195 سورۀ بقره و 134 آل‌عمران و آيات 13 و 93 سورۀ مائده، يكي از راه‌هاي دستيابي به محبوبيّت و دوستي خداوند را احسان و نيكوكاري مي‌شمارد. (حسين‌زاده، مريم، 1397، ص 1).
البته در آيۀ 195 بقره، ضمن اشاره به انفاق در راه خدا، اعتدال را مدنظر داشته و فرموده «خود را به مهلكه (خطر بيچارگي) نيفكنيد».
مصاديق احسان
از جمله مسائلي كه در قرآن كريم به آن توجّه ويژه شده است، آداب معاشرت و يا همان اخلاق اجتماعي است. در سورۀ نساء آيه 36 مي‌فرمايد:
«وَاعْبُدُواْ اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَ لِدَینِ إِحْسَناً وَبِذِى الْقُرْبَى وَالْیَتَمَى وَالْمَسَکِینِ وَالْجَارِ ذِى الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَنُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لَایُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً»، «و خداوند را بپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكي كنيد و همچنين به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و همسايۀ نزديك و همسايۀ دور و دوست و همنشين و واماندگان در سفر و بردگاني كه مالك آنها هستيد، زيرا خداوند كسي را كه متكبر و فخرفروش است و از اداي حقوق ديگران سر باز مي‌زند دوست نمي‌دارد.»
آيۀ مذكور يك سلسله از حقوق اسلامي را اعم از خدا و حقوق بندگان و آداب معاشرت بيان داشته است و روي هم‌رفته ده دستور از آن استفاده مي‌شود كه از اين ده دستور، مواردي كه به احسان و صدقه مربوط مي‌شود آورده خواهد شد.
اولين دستور كه در مورد توحيد بوده و در دومين دستور «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» اشاره به حق پدر و مادر كرده و توصيه مي‌كند كه نسبت به آنها نيكي كنيد. حق پدر و مادر از مسائلي است كه در قرآن روي آن تكيه شده و در قرآن در چهار مورد بعد از توحيد قرار گرفته است (بقره/ 83، انعام/ 151، اسراء/ 23 و آیه مذکور). بنابراين، ترك حقوق پدر و مادر همدوش شرك به خدا است. سومين دستور «وَبِذِي الْقُرْبَى»، دستور به نيكي كردن نسبت به همۀ خويشاوندان مي‌دهد و اين موضوع به عنوان (صله رحم) آمده است و هدف پيوند وسيعي است كه در ميان تمام افراد به وجود آمده، پيوندهاي محكم‌تري در ميان فاميل و خانواده. در چهارمين دستور به حقوق ايتام اشاره كرده و افراد با¬ايمان را توصيه به نيكي در حق آن¬ها مي‌كند، زيرا در برابر حوادث گوناگون هميشه كودكان يتيمي وجود دارند كه فراموش كردن آن¬ها نه تنها وضعشان را به خطر مي‌اندازد، بلکه وضع اجتماعي را نيز به خطر مي‌اندازد، چرا كه اگر كودكان يتيم از نظر محبّت اشباع نشوند، ممكن است دست به جنايت بزنند. پنجمين دستور حقوق مستمندان را يادآوري مي‌كند، چون در جامعه‌اي كه عدالت برقرار است نيز افرادي معلول و ازكارافتاده وجود خواهند داشت كه فراموش كردن آن¬ها برخلاف تمام اصول انساني است. ششمين دستور «وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَی»، در نيكي به حق همسايگان نزديك است. در نظر مفسّران احتمالاً «وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَی» همسايگاني كه جنبۀ خويشاوندي دارند تلقي شده‌اند و از نظر ديگر، منظور همان نزديك مكاني است. زيرا همسايگان نزديك حقوق و احترام بيشتري دارند. هفتمين دستور «وَالْجَارِ الْجُنُبِ» منظور آن دوري مكاني است كه عبارتند از:  همسايگان  كل شهر  همسايگان غيرمسلمان. از امام صادق (ع) نقل شده: «نيكي كردن همسايگان به يكديگر، خانه‌ها را آباد و عمرها را طولاني مي‌كند». هشتمين دستور دربارۀ‌ ابن سبيل يعني فرزندان راه كه آشنايي به آن¬ها نداريم و تنها به حكم اينكه مسافراني هستند نيازمند، بايد به آن¬ها احسان نمود. (خداياري، ناصر و صادق مرادي، 1379، ص 352، چ اول).
ارزش و اهميّت احسان، صدقه و عمل نيك
احسان، صدقه و عمل نيك، اين‌قدر مهم است كه انسان بعد از مرگ، حين جان دادن و به هنگام ديدن عذاب، آرزو مي‌كند كه به دنيا برگردد، اصلاح شود، جبران كند و به انجام عمل نيك اقدام نمايد (زمر/ 58) و همين‌طور است در مورد صدقه دادن (منافقون/ 10) و عمل صالحي كه ترك شده (مؤمنون/ 99 و 100، انعام/ 27). امّا آيۀ 28 سورۀ انعام، اين‌گونه به اين اشخاص پاسخ مي‌دهد: «بَلْ بَدَالَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ». «[چنين نيست] بلكه آنچه در گذشته پنهان مي‌داشتند بر آنان آشكار شده و اگر هم بازگردانده شوند، بي‌شك به همان‌چه از آن نهي شده بودند، باز مي‌گردند و بي‌ترديد ايشان دروغگويند.»
«بَلْ بَدَالَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ…» مراد از كلمۀ «بل» آن است كه اگر آنها تمنّاي بازگشت به دنيا مي‌كنند كه ايمان بياورند و اعمال صالح كنند، از اين بابت نيست كه آنها به ايمان و صالحات راغب هستند، بلكه از اين جهت است كه خوف قيامت موجب شده كه با اين رجوع، نجات خود را فراهم آورند. آنها آنچه از حقايق، مانند جهنّم و جزاي اعمال و نيّات شوم خود را در دنيا پنهان مي‌داشتند، حالا همۀ آن¬ها براي آنان ظاهر شده و رسوايي به بار آورده است تا آن‌جا كه اعضاء و جوارح آن¬ها نيز به گواهي برخاسته‌اند.
«وَ لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا…» اگر قرار باشد كه به دنيا عودت داده شوند، دوباره محيط و شرايط دنيا از هوي و هوس و وسوسۀ شيطان و جاذبه‌هاي دنيا و انگيزه‌هاي گناه پديد مي‌آيد كه لازمۀ امتحان بشر است. طبيعت انسان‌هاي گناه‌پيشه اين است كه اگر بازگردانده شوند، صحنۀ آخرت را كه مشاهده كرده بودند، خواهند گفت: خوابي بوده، ما سحرزده شده‌ايم و گرفتار خيال‌بافي شده بوديم، لذا آنها در اين ادعاي خود بي‌گمان كاذب هستند (بهرام‌پور، ابوالفضل، 1391، ص 131).
به قول سعدي:
بـس بگرديـد و بگردد روزگـار دل بـه دنيـا در نـبـنـدد هوشيـار
اي كه دستت مي‌رسد كاري بكن پيش از آن كه از تو نيايد هيچ كار

احسان در رفتار و گفتار
انسان موجودي اجتماعي است و ناگزير مي‌باشد كه با اقشار مختلف جامعه، معاشرت و دادوستد داشته باشد. در نتيجه بايد به نوع رفتار و گفتار خود در برخورد با ديگران توجّه لازم بنمايد و بداند كه اين خود نوعي احسان و نيكوكاري محسوب مي‌شود و خداوند به آن امر فرموده است: «… وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ…». (بقره/ 237). «و فضل و بخشش را در ميان خود فراموش نكنيد.»
اينك به چند نمونه از آيات روح‌بخش الهي در رابطه با آداب و ادب اجتماعي اشاره مي‌شود، آياتي كه عمل به آنها قطعاً كارساز و راهگشا خواهد بود.
1. «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً». (بقره/ 83) «و با مردم، نيكو سخن بگوييد.»
سؤال: آيا منظور آيه اين است كه با مردم، نيكو سخن بگوييد يا اين است كه سخن نيكو به مردم بگوييد؟ آيا «حسناً» وصف قول است يا مفعول آن؟ پاسخ: هر دو صحيح است، امّا مفهوم دوم نكته‌اي قابل توجّه دربردارد. بنابر مفهوم اوّل، انسان مي‌بايد روابط اجتماعي مقبولي با مردم داشته باشد و تعابير زننده و دور از نزاكت به كار نبرد.
2. خداوند به پيامبر امر كرده كه به مؤمنان بگو: شما كه محتواي سخنانتان معارف بلند الهي است، آن را با سخنان نرم، لطيف و با¬ادب زينب بخشيد تا شيطان در ميان شما فساد و فتنه ايجاد نكند. (بهرام‌پور، ابوالفضل، ص 287)
«و َقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ…» (سوره اسراء/ 53)
3. بدي‌هاي آنها را با عفو و گذشت و نيكي دفع كن.
«ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ»؛ (مؤمنون/ 96، قصص/ 54)، «سخن بد [آنها] را به طريقي كه نيكوتر است دفع كن، ما به آنچه وصف مي‌كنند، داناتريم.»
4. تبديل دشمني به دوستي.
«وَ لَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ» (فصلت/ 34 و 35) «نيكي با بدي يكسان نيست [بدي را] با آنچه نيكوتر است دفع كن كه ناگاه [خواهي ديد] همان كسي كه ميان تو و او دشمني بود، چون دوستي صميمي گشته است.»
5. سلام و درود را بهتر از آن، يا همان را پاسخ مي‌دهند.
«وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا» (نساء/ 86). «وقتي به شما تحيّت گفته شد، پاسخ آن را به گونه‌اي بهتر يا لااقل برابر آن بگوييد. مفهوم تحيّت شامل محبّت‌هاي عملي از قبيل كمك و انفاق و مهماني و هديه نيز مي‌شود. حتي اگر دشمن به شما پيشنهاد صلح و آشتي داد، آن را با استقبال بپذيريد.»
امام باقر و صادق(عليهماالسلام) فرمودند: مراد از «تحيّت» در اين آيه، سلام و هر گونه نيكي است.
6. شفاعت نيكو، بهتر از شفاعت بد است. «مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا … » (نساء/ 85). «هر كه شفاعتي نيكو كند، او را از آن بهره‌اي باشد.»
مردم در سرنوشت اعمال يكديگر از طريق شفاعت و تشويق و راهنمايي و امر به معروف و نهي از منكر شريك هستند. حتّي اگر سكوت انسان در موردي مشوق ديگران بر كاري شود، به معني شفاعت در آن كار خواهد بود. پيامبر (ص) فرمود: «هر كس به كار نيكي امر كند و يا از كار بدي بازدارد و يا مردم را به عمل خيري راهنمايي كند و يا به نحوي موجبات تشويق آن¬ها را فراهم سازد، در آن عمل سهيم و شريك است.» (همان، ص 91)
خداوند به عدالت و نيكي كردن فرمان مي‌دهد.
خداوند به عدالت و نيكي كردن و بخشش به خويشان فرمان مي‌دهد و از كار بد و ناروا و ستمگري منع مي‌كند. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نحل/ 90) در اين آيۀ شريفه به شش اصل مهم كه سه اصل جنبه‌ي مثبت و سه اصل جنبه‌ي منفي دارد اشاره شده است:
الف) عدل و احسان و ايتاء ذي‌القربي ب) فحشا و منكر و بغي. در حديثي از حضرت علي(ع) مي‌خوانيم: «الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ، وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ»؛ «عدل آن است كه حق مردم را به آن¬ها برساني و احسان آن است كه بر آنها تفضّل كني». بنابراين، عدل آن است كه هر چيزي در جاي خودش باشد و هر¬گونه انحراف، تفريط، افراط و تجاوز از حد، تجاوز به حقوق ديگران، برخلاف اصل «عدل» است. اما از آن¬جا كه عدالت با همۀ قدرت و تأثير عميقش در مواقع بحراني به تنهايي كارساز نيست، بلافاصله در آيه، به «احسان» امر شده است. مثلاً دشمن غداري به جامعه‌اي حمله كرده است و يا توفان و سيل و زلزله، بخشي از كشور را ويران كرده، اگر مردم در چنين شرايطي بخواهند در انتظار آن بنشينند كه مثلاً ماليات‌هاي عادلانه و ساير قوانين عادي، مشكل را حل كند، امکان‌پذير نيست. اينجاست كه بايد همۀ كساني كه داراي امكانات بيشتر از نظر نيروي فكري و جسماني و مالي هستند، دست به فداكاري بزنند و تا آن¬جا كه در قدرت دارند، ايثار كنند وگرنه دشمن جبار ممكن است كلّ جامعۀ آنها را از بين ببرد و يا حوادث دردناك طبيعي جمع كثيري را به كلي فلج كند.
نيكي كردن به نزديكان در واقع بخشي از «احسان» است. تفاوت آن دو در اين است كه «احسان» در كل جامعه است و «وَإيتاءِ ذِي القُربى» در خصوص بستگان كه در مقايسه با «احسان» يك جامعۀ كوچك محسوب مي‌شود. حال اگر اين جوامع كوچك درست شكل بگيرند و منسجم شوند، اثر آن در كلّ جامعه ظاهر مي‌شود و به طور كلي مسئوليت‌ها به طرز صحيح در ميان مردم تقسيم مي‌شود. (سادات جعفري، شهناز، 1386، ص 378، چ اول).
هدف اسلام از انفاق
با دقت در آيات قرآن مجيد آشكار مي‌شود كه يكي از اهداف اسلام اين است كه اختلافات غيرعادلانه‌اي كه در اثر بي‌عدالتي‌هاي اجتماعي در ميان طبقۀ غني و ضعيف پيدا مي‌شود از بين برود و سطح زندگي كساني كه نمي‌توانند نيازمندي‌هاي زندگي خود را بدون كمك ديگران رفع كنند ارتقاء يابد و حداقل لوازم زندگي را داشته باشد.
نبايد تصور كرد كه پاداش «انفاق» تنها جنبۀ اخروي دارد، بلكه در همين دنيا نيز به سود انفاق كنندگان است: هم از جنبۀ «معنوي» و هم از جنبۀ «مادي». از نظر معنوي، روح گذشت و بخشش و فداكاري و نوع‌دوستي و برادري را در انفاق كننده پرورش مي‌دهد و در حقيقت، وسيلۀ مؤثري براي تكامل روحي و پرورش شخصيت اوست و اما از نظر مادي، وجود «افراد محروم و بينوا» در يك اجتماع، موجب انفجارهاي خطرناك خواهد شد، انفجارهايي كه گاهي تمامي اصل مالكيّت را در خود فرو مي‌برد و همۀ ثروت‌ها را مي‌بلعد و نابود مي‌سازد. «انفاق» فاصلۀ طبقاتي را كم مي‌كند و خطراتي را كه از اين رهگذر متوجه افراد اجتماع مي‌شود از ميان مي‌برد؛ «انفاق» آتش خشم و شعله‌هاي سوزان طبقات محروم را فرو مي‌نشاند و روح انتقام و كينه‌توزي را از آن¬ها مي¬گيرد. بنابراين، «انفاق» از نظر «اهميّت اجتماعي» و «سلامت اقتصادي» و «جهات مختلف مادي و معنوي» به سود انفاق كنندگان نيز هست. (مكارم شيرازي، 1375 ه‍.ش، ج 2، ص 263، چ پانزدهم).
آداب انفاق
1. پنهاني بهتر است؛ قرآن كريم مي‌فرمايد: «وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»؛ (بقره/ 271) ولي اگر در پنهاني به فقيران (آبرومند) رسانيد بهتر است.
2. با منّت محو نشود؛ قرآن كريم مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى» (بقره/ 264) «اي مردم مؤمن، صدقات خود را با منّت و اذيت باطل ننماييد.»
3. خوش‌برخوردي؛ قرآن مي‌فرمايد: «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى…» (بقره/ 236) به گرمي با فقير سخن گفتن و عذرخواهي از اينكه نمي‌تواند به وي خدمتي كند، بهتر از صدقه‌اي است كه آميخته به منت‌گذاري و آزار او باشد.
4. از بهترين چيزها بدهد؛ «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ (آل عمران/ 92) هرگز به نيكوكاري نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست مي‌داريد انفاق كنيد. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ…» (بقره/ 267) از چيزهاي پاكيزه‌اي كه به دست آورده‌ايد انفاق كنيد. (مختاري، علي، 1389، ص 106، چ اوّل)
5. انفاق كردن به ديگران را بر خود مقدم بداريد هرچند كه خود نيازمند شديد باشيد. (حشر/ 9)
6. انفاق مخصوص نيازمنداني باشد كه در راه خدا يا بيماري يا عوامل ديگر در محاصره قرار گرفته‌اند. (بقره/ 273)
7. انفاق براي خشنودي خدا باشد. كساني كه اموال خود را براي جلب خشنودي خدا انفاق مي‌كنند و اين انفاق مانند بوستاني است كه ميوه‌اش دو برابر مي‌شود.
8. آنچه را احسان و انفاق مي‌كنيد براي ديگران در حالي كه آن را بزرگ و فراوان ببينيد منّت نگذار. (مدثر/ 6)
9. انفاق كنيد از آنچه خداوند شما را بر آن جانشين خود قرار داده است و پاداشي بزرگ خواهد بود (حديد/ 7).
10. انفاقي پذيرفته است كه فقط براي خدا باشد و نه از روي خودخواهي، خداوند فقط انفاق پرهيزكاران را مي‌پذيرد (مائده/ 27).
11. خداوند مي‌فرمايد: هر چيزي كه در راه خداوند انفاق مي‌كنيد كم يا زياد، عوضي را جايگزين آن مي¬كند (سبأ/ 39)
كه نمونه‌اي از اين انفاق كنندگان در سورۀ انسان آيات 8 و 9 آمده است.
(حسين‌زاده، مريم، 1397، روش‌ها و مدل‌هاي احسان و نيكوكاري در قرآن و روايات، ص 5).
پيامدهاي احسان
«احسان» مصدر باب افعال به معني نيكي كردن است و «محسن»، نيكوكار است.
«حسنه»: هر نعمت خوشايند و شاد كننده‌اي است كه به انسان مي‌رسد و ضد آن «سيئه» است و شامل نعمت دنيا و آخرت می¬شود: «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (بقره/ 201) اين كلمه مجموعاً 28 بار در قرآن مجيد آمده است و شامل نعمت هر دو جهان است. امام صادق (ع) در تفسير قول خداي عزّوجلّ «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً»، فرمود: «در آخرت، خشنودي خدا و وعدۀ بهشت و در دنيا، گشايش در روزي و معاش و نيك‌خويي است.» در سورۀ زمر آيۀ 10 مي‌خوانيم: «… لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ… » در مورد «فِي هَذِهِ الدُّنْيَا» دو نظر وجود دارد:
1. «فِي هَذِهِ الدُّنْيَا» متعلق به «أَحْسَنُوا» باشد؛ در نتيجه، معنا چنين مي‌شود: «براي كساني كه در اين دنيا نيكويي كردند، نيكويي است».
2. «فِي هَذِهِ الدُّنْيَا» متعلق به «حَسَنَةٌ» باشد، در نتيجه معنا چنين مي‌شود: «براي كساني كه نيكويي كردند، در اين دنيا نيكويي است.»
علامه‌ طباطبايي (ره) بيان مي‌كند كه در اين آيه، «حَسَنَةٌ» مطلق آمده است و معيّن نشده كه مراد از آن پاداش‌هاي دنيوي يا اخروي است و ظاهر اين اطلاق آن است كه مراد از آن، اعم از حسنۀ آخرت و حسنۀ دنيا باشد كه نصيب مؤمنان نيكوكار شود از قبيل طيب نفس، سلامت روح، خضوع و محفوظ بودن جان‌ها از آنچه دل‌هاي كفار به آن مبتلا است همچون تشويش خاطر، پريشاني قلب، تنگي سينه، دلدادگي در برابر اسباب ظاهري، نداشتن كسي كه در همۀ مصائب دهر به او پناهنده شود و از او ياري بگيرد و در هنگام پيش آمدن حوادث ناگوار به او تكيه كند و همچنين در آخرت از سعادت جاودانه و نعيم مقيم. (سادات جعفري، شهناز، 1386، ص 373، چ اول)
پيامدهاي دنيوي ايمان و اعمال صالح
1. پيامد دنيوي اعمال مؤمناني كه اعمال صالح انجام دادند و به آنچه خدا بر پيامبرش نازل كرد ايمان آوردند و از حق تبعيّت كردند، آمرزش گناهان و اصلاح امور دنياي آن¬ها است. (محمد/ 2).
2. كساني كه ايمان آورده‌اند و اعمال صالح انجام مي‌دهند طريقۀ زندگي‌شان در دنيا مانند كساني نيست كه گنهكارند و بد عمل مي‌كنند. مؤمنان با بصيرت سلوك مي‌كنند و در مسير هدايت از رحمت پروردگار بهره‌مند هستند در حالي كه گنهكاران از اين بصيرت و هدايت و رحمت بي‌بهره‌اند، حتي ممات و مرگ آنها نيز يكسان نيست (جاثيه/ 21).
3. پاداش بي‌پايان الهي در انتظار كساني است كه به خدا ايمان آورده و نيكوكار شدند (فصلت/ 8).
4. ايمان و عمل صالح سبب گشايش درِ رحمت خداوندي است و ورود به رحمت خداوند اجر محسوب مي‌شود (فاطر/ 2).
5. پاداش مضاعف و نزديكي به خدا و به دنبال آن ايمني در بهشت (سبأ/ 37).
6. سبب آمرزش خطاست (طه/ 73)
7. آن كساني كه به خدا ايمان آوردند و نيكوكار شدند بايد بدانند كه خداوند مهربان اجرشان را ضايع نخواهد گذاشت. (يوسف/ 90، كهف/ 30)
8. داشتن حيات طيب است (نحل/ 97)
امام صادق (ع) دربارۀ آيۀ شريفۀ «…فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طیِّبَةً… » مي‌فرمايد: «عطا مي‌كنم به او زندگاني خويش را، حيات طيبه قناعت است.»
نتيجۀ عمل صالح مولود ايمان در جهان، «حيات طيبه» است، يعني تحقق جامعه‌اي قرين با آرامش، امنيّت، رفاه، صلح، محبّت، دوستي، تعاون و مفاهيم سازندۀ انساني خواهد بود و از نابساماني‌ها و درد و رنج‌هايي كه بر اثر استكبار و ظلم و طغيان و هوي‌پرستي و انحصارطلبي به وجود مي‌آيد و آسمان زندگي را تيره و تار مي‌سازد در امان است. (سادات جعفري، شهناز، پيامدهاي دنيوي اعمال در قرآن، ص 317-325)
پاداش اخروي احسان و عمل صالح در قرآن
1. نيكوكاران، نه تنها اجرشان در پيشگاه الهي ضايع نخواهد شد، بلكه بهشت‌هاي عدن در انتظار آنان است (يوسف/ 90، كهف/ 30 و 31).
2. آنچه نزد خداست از ذخاير عمل نيك و ثواب آخرت تا ابد باقي خواهد بود. (نحل/ 96)
3. منزلگاه مؤمنين اهل عمل صالح، عمارات بهشتي است كه در آن منزل مي‌گزينند و زندگي ابدي خواهند داشت و چقدر پاداش نيكو به نيكوكاران دهند (عنكبوت/ 58).
4. پيامد ايمان و عمل صالح، دريافت اجر الهي است كه به طور تمام و كامل داده مي‌شود و اضافه بر آن از فضل خداست (نساء/ 173).
5. كساني كه شب و روز در آشكار و در پنهان، اموالشان را انفاق مي‌كنند، در نزد خداوند اجر دارند و هيچ خوف و اندوهي برايشان نيست (بقره/ 274 و 277).
6. و بر ثواب نيكوكاران بيفزاييم (بقره/ 58، شوري/ 23).
7. گناهانشان بخشيده مي‌شود و بهتر از آن اعمال نيكشان به آن¬ها پاداش داده مي‌شود (هود/ 11، عنكبوت/ 7، زمر/ 35، فتح/ 29).
8. امنيت خاطر در روز قيامت (نمل/ 89) هر كس [عمل] نيكي آورد، پاداشي بهتر از آن خواهد داشت و آن¬ها آن روز از هراسي بزرگ در امانند.
9. خداوند سبحان در سورۀ مرسلات آيات 41 تا 43 به جايگاه پارسايان در بهشت و ميوه‌ها و خوردني‌ها و نوشيدني‌هايي كه به خاطر عملشان در اختيار آنان است اشاره و سپس در آيۀ 44 مي‌فرمايد: «البته ما نيكوكاران را چنين پاداش مي‌دهيم.»
10. پاداش كسي كه با تمام وجود خود را تسليم خدا كند و نيكوكار باشد، نزد پروردگارش محفوظ است و روز قيامت نه خوفي بر آن¬هاست و نه اندوهگين شوند. (بقره/ 112)
11. پاداش نيكوكاران، عاقبت نيكوتر و بيش از آن است (يونس/ 26). «براي آنان كه كار نيك كرده‌اند عاقبت نيكوتر و بيش از آن هست، و سيه‌رويي و خواري چهره‌هايشان را نمي‌گيرد. آنها اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند بود.»
12. هر كه نيكي بياورد، براي او بهتر از آن خواهد بود (قصص/ 84).
13. هر كس كار نيكي بياورد، ده چندان آن پاداش دارد (انعام/ 160).
14. نيكي‌هاي ماندگار از نظر پاداشي نزد پروردگار بهتر بوده و اميد به ثمردهي و نجات‌بخشي آن¬ها بيشتر است. (كهف/ 46، مريم/ 76)
15. لقاي پروردگار (كهف/ 110) «پس هر كس به لقاي پروردگارش اميد دارد، بايد عمل شايسته كند.»
16. و هر خيري را كه براي خود پيش فرستيد، همان را نزد خدا خواهيد يافت (بقره/ 110).
حضرت علي (ع) در خطبه‌ي 203 مي‌فرمايد: «كسي كه بميرد، مردم مي‌گويند: چه باقي گذاشت. اما فرشتگان مي‌گويند: چه پيش فرستاد. خدا پدرانتان را بيامرزد، مقداري از ثروت خود را جلوتر بفرستيد تا در نزد خدا باقي ماند و همه را براي وارثان مگذاريد كه پاسخگويي آن بر شما واجب است.» (دشتي، محمد (حجازي)، نهج‌البلاغه، 1379، چ اوّل).
و در خطبه‌ي 63 فرموده: «دنيا خانه‌اي است كه كسي در آن ايمني ندارد جز آنكه به جمع‌آوري توشۀ آخرت بپردازد و از كارهاي دنيايي كسي نجات نمي‌يابد. مردم به وسيلۀ دنيا آزمايش مي‌شوند، پس هر چيزي از دنيا را براي دنيا به دست مي‌آورند، از كفشان بيرون مي‌رود و بر آن محاسبه خواهند شد و آنچه را در دنيا براي آخرت تهيه كرده‌اند به آن خواهند رسيد و با آن خواهند ماند. (علامه جعفري، نهج‌البلاغه، 1386، ص 409، چ پنجم).
17. بهره‌مندي از ثواب كار نيك (آل‌عمران/115). «هر كار نيك كنيد البته از ثواب آن محروم نخواهيد شد و خدا، دانا به حال پرهيزگاران است.»
18. ديدن كار نيك (زلزله/ 7) پس هر كه به اندازۀ ذره‌اي نيكي كند، آن را مي‌بيند.
آيه به اين موضوع اشاره دارد كه به كوچك‌ترين عمل خوب و بد انسان جزا داده مي‌شود.
حديث: در روايتي از سول خدا (ص) آمده است: «اگر براي مردي عمل هفتاد پيامبر باشد، از شدت آنچه كه در روز قيامت مي‌بيند، آن را اندك خواهد پنداشت.» (بهرام‌پور، ابوالفضل، 1391، ص 599).
19. آن¬چه نزد خداست برای نیکان از هر چیز بهتر است.(آل عمران/198)
باقيات‌الصالحات
بسياري از اعمال انساني، نه تنها در حيات دنيايي انسان منشأ آثار است، بلكه گاه به سبب ماندگاري آثار آن، دامنه‌اي فراتر از دنيا مي‌يابد و انسان در عالم ديگر نيز، از آثار آن بهره‌مند مي‌گردد. از نظر قرآن، اعمال انساني داراي وجوه گوناگوني است. هر عملي كه از انسان صادر مي‌شود، داراي دو وجه الهي و غيرالهي است. وجه الهي عمل، باقي و برقرار است؛ چنان كه وجه غيرالهي آن فاني مي‌شود. خداوند در آيات بسياري بر اين نكته تأكيد مي‌كند كه تنها وجه الهي هر چيزي باقي مي‌ماند و وجوه غيرالهي آن دچار نيستي و بطلان مي‌گردد.
بسياري از مردم با تحليل نادرست از حقيقت زندگي دنيا، زينت‌ها و آرايه‌هاي مادي دنيوي را كه خاص اين زندگي دنيوي است، به عنوان عامل بقا و آرايه‌هاي واقعي زندگي دانسته و در جست‌وجوي حيات باقي و ماندگار به دنبال آن مي‌روند. اين‌گونه است كه مال و فرزند و مانند آن را كه از زيورهاي زندگي دنيوي است، به عنوان حقيقت حيات پذيرفته و آن را جست‌وجو مي‌كنند و از وجه الهي غافل مي‌شوند. حال آن كه خداوند مي‌فرمايد: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلً» (كهف/ 46، مريم/ 76).
مراد از «باقيات الصالحات» اعمال نيك است؛ زيرا اعمال انسان نزد خدا محفوظ است و اين را نص صريح قرآن تأييد مي‌كند. از آيات قرآن اين معنا به دست مي‌آيد كه باقيات الصالحات، همان اعمال نيك و صالحي است كه انسان به نيّت خلوص الهي انجام مي‌دهد و در آن، وجه الهي عمل را در نظر دارد و براي شخص در زندگي دنيوي و اخروي باقي مي‌ماند و زوال و نابودي در آن راه ندارد و موجب سنگيني توشۀ وي در روز قيامت مي‌شود. (ياريان، مجيد. كاوشي در باب نگرۀ اسلامي به لوازم و پيامدهاي احسان و نيكوكاري، 1395، ص 14)
امام رضا (ع) مي‌فرمايد: «اِستِعمالُ العَدلِ و الإحسانِ مُؤْذِنٌ بِدَوامِ النِّعمَةِ»، به كارگيري عدالت و نيكي، گوياي ماندگاري نعمت است. (محمد¬بن¬علی¬ابن¬بابویه¬ القمی، 1373، ج 2، ص 24، چ 3)
همچنين از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود: «مَا أَحْسَنَ عَبْدٌ اَلصَّدَقَةَ فِي اَلدُّنْيَا إِلاَّ أَحْسَنَ اَللَّهُ اَلْخِلاَفَةَ عَلَى وُلْدِهِ مِنْ بَعْدِهِ»؛ هيچ كس نيست كه در دنيا نيكو صدقه دهد، مگر آن كه خداوند پس از او، آن را به شايستگي در فرزندانش جايگزين سازد. (کلینی، ج 4، ص 10)
پيامد عدم انفاق
قرآن كريم در سورۀ آل عمران (آل‌عمران، آيۀ 180)، به كساني كه به احسان و فضل خداوند ثروتمند شده ولي بخل مي‌ورزند، هشدار مي‌دهد كه؛ گمان نكنيد اين عمل به سودتان است؛ بلكه بدانيد مأموران دوزخ در قيامت تمام ثروت اندوخته‌تان را به صورت حلقه‌هاي آتش بر گردنتان مي‌آويزند و مي‌گويند: «اين ثروت شماست كه آن را در دنيا اندوخته بوديد».
اين آيه در مورد مذمّت ترك انفاق واجب مانند خمس و زكات است، به دليل اين كه در آخر آيه تهديد به عذاب شده و واضح است كه براي ترك عمل مستحبي، وعدۀ عذاب مناسب نيست؛ لذا سخن از ترك انفاق واجب است. اين آيه مي‌فرمايد: «كساني كه از اين وظيفه سر باز زنند و از انفاق خودداري كنند، مپندارند كه به خير آن¬هاست، بلكه به زيان آن¬هاست. در روز قيامت اموالي كه آنها از انفاق آن خودداري كرده‌اند همانند طوقي در گردن آن¬ها آويخته مي‌شود. برخي از مفسّران دربارۀ عموميّت آيۀ مذكور بر آنند كه هر آنچه را خدا به انسان ارزاني داشته و مردم به آن نيازمندند و دارندۀ آن از احسان كردن آن خودداري كنند، مشمول اين آيه است؛ از قبيل علم و دانش و ثروت و غيره. (بهرام‌پور، ابوالفضل، 1391، ص 73، چ سوم)
و در جاي ديگر مي‌فرمايد: «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ» (توبه/ 34).
«و كساني كه طلا و نقره را گنجينه (و ذخيره و پنهان) مي‌سازند و در راه خدا انفاق نمي‌كنند، به مجازات دردناكي بشارت ده».
و در آيۀ 35 سورۀ توبه مي‌فرمايد: «يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَنفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ».
«روزي كه آن را در آتش دوزخ سرخ كنند و با آن بر پيشاني و پهلو و پشتشان داغ نهند [و گويند:] اين است آنچه براي خود مي‌اندوختيد، پس بچشيد، آنچه را مي‌اندوختيد.»
اسلام، كنز طلا و نقره و گنجينه‌سازي اموال را منع كرده و فرمان داده است كه مردم اموال خويش را در راه خدا و در طريق استفاده‌ي بندگان، به كار گيرند و ثروت را در گردونۀ اقتصادي مشروع به جريان اندازند كه طبعاً باعث رونق كسب و كار مي‌شود و كساني كه ثروت‌ها را به صورت گنجينه و راكد درمي‌آورند، بايد منتظر عذاب سختي باشند.
مفهوم بِرّ (نيكي) در قرآن
آيۀ 177 سورۀ بقره در بيان ريشه و اساس نيكي‌هاست.
«لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى… »
جمله «وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ» تعریف ابرار و بیان حقیقت حال ایشان است که هم در مرتبه اعتقاد تعریفشان می¬کند و هم در مرتبه اعمال و هم اخلاق، درباره اعتقادشان می¬فرماید: «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ» و درباره اعمالشان می¬فرماید: «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا»، و درباره اخلاقشان می¬فرماید. «وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ». (طباطبایی، 1363، ج 1، ص 647)
تغيير قبله را يهوديان از يك طرف و تازه مسلمانان از سوي ديگر، طوري نقل مجالس كرده بودند كه گويي دين فقط در مسئلۀ قبله خلاصه مي‌شود. اين موارد در شأن نزول اين آيه هم آمده است. لذا آيه فرمود: نيكي تنها اين نيست كه هنگام نماز، روي خود را جانب مشرق و مغرب كنيد، زيرا رو كردن به قبله، به ظاهر نماز مربوط است و باطن نماز رو كردن به “وجه الله” است. پايۀ اصلي همۀ خوبي‌ها و نيكي‌ها، ايمان به مبدأ و معاد و فرشتگان و عمل به احكام الهي و پيامبران است و نيز انفاق به خويشان نيازمند و يتيمان و مستمندان، و نيز در راه ماندگان و سائلين و براي آزادي كساني كه در بندند و پاي‌بندي به نماز و زكات، و عمل به تعهّدات و صبر در سرد و گرم زندگي است. كساني كه اين صفات را در خود جمع كنند، متقي واقعي هستند. قابل توجّه است كه آيۀ كريمه، نيكي را در اين دانسته است كه انسان مؤمن انفاق مالي را در هر دو عرصۀ انفاق مستحب (اتي المال) و انفاق واجب (زكات) ادا كند. (بهرام‌پور، ابوالفضل، 1391، ص27، چ سوم)
در سورۀ مائده، آيۀ 2، مي‌فرمايد: «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ». «اي مؤمنان! شما در راه نيكي‌ها و اجراي تقوا دست اتحاد به يكديگر دهيد و در گناه و تجاوز به حقوق ديگران همكاري نكنيد.». البته لازمه رسيدن به “برّ” (نيكي) اين است كه شخص انفاق كننده بايد از آن¬چه كه دوست دارد و مورد عشق و علاقۀ او است انفاق كند و بداند كه خداوند تبارك و تعالي از كم و كيف آن آگاه است. «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ» (آل‌عمران، آيۀ 92)
كارنامۀ نيكان
قرآن كريم در آيات متعددي از سورۀ مطففين (18-28) به اين موضوع اشاره و جايگاه والا و ارزشمند آنان را معرفي و مي‌فرمايد:
«كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ» چنين نيست، بي‌ترديد كارنامۀ نيكان در علّيّين است.
«وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ» و تو چه مي‌داني عليين چيست؟
«کِتَبٌ‌ مَرْقُومٌ»؛ نامه‌اي نوشته و خواناست. «کِتَبٌ‌ مَرْقُومٌ‌» يعني كتابي با خط روشن كه بدون زحمت براي هر¬كس قابل خواندن است. (بهرام‌پور، ابوالفضل، 1391، ص 588).
«يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ»؛ كه مقربان آن را مي‌بينند. «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ»؛ همانا نيكان در ناز و نعمتند. (آيۀ مذكور در سورۀ انفطار آيه‌ي 13 هم آمده است.). «عَلَى الْأَرَائِكِ يَنْظُرُونَ»؛ بر تخت‌ها تكيه زده تماشا مي‌كنند. «تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ»؛ در چهره‌هايشان طراوت و خرمي نعمت را مي‌يابي. «يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ»؛ از مي صاف سربسته‌اي سيراب مي‌شوند. «خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ». كه مُهر آن از مشك است و مشتاقان بايد در آن رقابت كنند. «وَمِزَاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ»؛ و تركيب آن از چشمۀ «تسنيم» است.
«عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ»؛ چشمه‌اي كه مقربان از آن مي‌نوشند.
«كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ»؛ علّيّين در مقابل سجّين بوده و به معناي بالاي بالا و برتري مضاعف است و مراد از آن، درجات عالي قرب حق است، يعني كتاب ابرار همان نامۀ اعمال و نيّات عالي الهي انسان متعالي است كه بهشتي شدن او را مشخص و حتمي مي‌كند. منظور از علّيّين، بالاترين موقعيت ملكوتي و قرب خداي متعال است كه قرارگاه نهايي اهل بهشت آن‌جاست. به دنبال آیات فوق آمده است: تو چه داني كه علّيّين چيست؟ آن عبارت است از كتاب رقم زده شده. يعني علّيّين، سرنوشت قطعي ابرار است كه هيچ ابهامي در آن نيست و يا به اين معناست كه كارنامه نيكان در دفتر كل علّيّين ثبت شده و آن، ديوان بلندپايه‌اي است كه تمام اعمال مؤمنان و صالحان در آن ثبت است و اين افراد در بلندترين درجات بهشت جاي مي‌گيرند، اين معنا، قوي‌تر است، زيرا آيۀ بعد آن را به عنوان پرونده و ديوان معرفي مي‌كند و اين معنا با اين كه ما آن ديوان را صفحۀ نفس انساني هم بدانيم منافاتي ندارد.
«إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ». موقعيّت مقربان در بهشت چنين است؛ آنها در بهشت غرق در نعمتند و بر تخت‌هاي زيبا آرميده و به تماشا مشغولند. در چهرۀ آنها طراوت و خرّمي نعمت موج مي‌زند و به آنها شراب طهور زلال مي‌نوشانند. رحيق مختوم يعني شرابي سربسته و مُهر شده.
«خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ». در اين آيه، مُهر رحيق مختوم را معرفي مي‌كند: مُهر آن مشك غير است. پس مردم براي به دست آوردن اين موقعيّت نفيس بر يكديگر پيشي بگيرند. تنافُس به معني سابقه براي به دست آوردن چيز نفيس و كسب افتخار است، يعني در وجود هر كسي ميل و رغبتي براي سعادت هست، پس بايد كه فرصت را غنيمت شمرد. (همان، ص 588)
حسن ختام مطلب اين كه، نيكان در پيشگاه الهي اين‌قدر ارزشمند هستند كه در آيۀ 192 آل‌عمران آمده است: «رَبَّنَا… وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ»؛ پروردگارا… ما را با نيكان بميران.

نتيجه
احسان و نيكوكاري يك وظيفۀ همگاني و شرعي است كه با فطرت انساني نيز سازگار و هماهنگ مي‌باشد و در آیات قرآن و سخنان ائمه (ع) جایگاه ویژه¬ای دارد. در واقع، نوعي تعديل كنندۀ اقتصادي به حساب مي‌آيد كه باعث فقرزدايي و كاهش آلام دردمندان مي‌شود و آن دسته از افرادي كه به مدد لطف الهي از امكانات مالي برخوردارند مي‌توانند قدم در اين راه پرخير و بركت بگذارند و با شناسايي كاستي‌ها و تلاش براي رفع آن‌ها، امنيّت خاطر افراد جامعه را ارتقاء بخشيده و خود نيز از آن بهره گيرند. چرا كه خداوند مهربان فرموده است: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ»؛ (اسراء/ 7). «اگر نيكي كنيد، به خود نيكي كرده‌ايد».
رسول خدا (ص) فرمود: «تا وقتی انسان در مسیر مدد و یاری برادر دینی خود باشد خداوند یار و مددکارش خواهد بود.»
لذا اميد آن مي‌رود كه همۀ صاحبان فكر و انديشه، در كنار صاحبان ثروت و سرمايه، با وحدت رويّه و انگيزۀ خيرخواهانه، دست در دست هم، زمينۀ رشد و بالندگي جامعه را فراهم نمايند.
و به قول فردوسي:
فريدون فرخ، فرشته نبود ز مُشك و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش يافت آن نيكويي تو داد و دهش كن فريدون تويي

منابع
– قرآن
– نهج‌البلاغه، علامه جعفری، 1386، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ پنجم.
– نهج‌البلاغه، دشتی، محمد(حجازی)، 1379، قم، انتشارات ظهور، چاپ اوّل.
1. بهرام‌پور، ابوالفضل، 1391، تفسير يك جلدي مبين، قم، انتشارات آواي قرآن، چاپ سوم.
2. حسين‌زاده، مريم، 1397، روش‌ها و مدل‌هاي احسان و نيكوكاري در قرآن و روايات.
3. خداياري، ناصر و صادق مرادي، 1379، نگرشي بر اخلاق از ديدگاه قرآن، تبریز، انتشارات سالار، چاپ اوّل.
4. سادات جعفري، شهناز، 1386، پيامدهاي دنيوي اعمال در قرآن، تهران، شركت چاپ و نشر بين‌الملل، چاپ اوّل.
5. طباطبایی، سید محمدحسین، سید محمد باقر موسوی همدانی، 1363، ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
6. فرامرز قراملكي، احد، 1389، اخلاق كاربردي در ايران و اسلام، تهران، پژوهشكدۀ مطالعات فرهنگي و اجتماعي.
7. کلینی، ترجمه محمدباقر کمره ای، 1379، اصول کافی، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، ج 2.
8. محمد¬بن¬علی¬ابن¬بابویه¬القمی، بی تا، عیون اخبار الرضا، تهران، نشر جهان، چاپ اوّل.
9. محمد¬بن¬محمد¬ابن¬اشعث، بی تا، الجعفریات(الاشعثیات)، تهران، نشر مکتبه النینوی الحدیثیه، چاپ اوّل.
10. معين، محمد، 1382، فرهنگ معين فارسي، تهران، انتشارات زرين، چاپ اوّل.
11. مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، 1375، تفسير نمونه، قم، دارالكتب الاسلاميه، چاپ پانزدهم.
12. ياريان، مجيد، 1395، كاوشي در باب نگرۀ اسلامي به لوازم و پيامدهاي احسان و نيكوكاري.

1 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *