به گزارش روابط عمومی پژوهشکده مطالعات وقف و نیکوکاری (خیر ماندگار)، شصت و سومین نشست تخصصی خیر ماندگار با عنوان «اآشنایی با الگوی مطلوب تکافل اجتماعی در اسلام» و در قالب کرسی علمی – ترویجی، سه‌شنبه 10 مهرماه در سالن جلسات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (واقع در استان قم) برگزار شد.

در این نشست علمی دکتر مصطفی کاظمی نجف‌آبادی و حجت‌الاسلام‌ والمسلمین دکتر سیدرضا حسینی؛ اعضای هیئت‌ علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به عنوان سخنرانان اصلی به ارائه مطالب خود پرداختند و سپس دکتر محمدرضا پویافر؛ عضو هیئت‌ علمی دانشگاه علوم انتظامی امین در مقام داوری کرسی به ایراد سخن پرداخت. همچنین دبیری علمی نشست را حجت‌الاسلام علیرضا اکرامیان؛ مسئول کلینیک مشاوره خیر ایران عهده‌دار بود.

در ابتدای این نشست، کاظمی نجف‌آبادی بیان کرد: کتاب «الگوی مطلوب تکافل اجتماعی در اسلام» خروجی طرح پژوهشی تکافل اجتماعی است که در دو کتاب منتشر شده است؛ یکی همین کتاب است که در قالب هشت فصل تنظیم شده است و دیگری، کتاب «ساختار و عملکرد نهادهای خیریه» است. در کتاب نخست، ابتدا چارچوب نظری را بحث کرده‌ایم. در این بخش نظریه‌های مهم در حوزه خیر و احسان را بررسی کرده‌ایم و پس از تبیین نظریات، جایگاه بخش خیریه را در سیاست‌گذاری اسلام بیان کرده‌ایم و گفته‌ایم که اهداف غایی در سیاست‌گذاری اسلام سه نوع رشد را شامل می‌شود؛ رشد معنوی که تکامل شخصیت انسان است، رشد اجتماعی که رشد شرایط اجتماعی است و رشد فیزیکی که فراهم شدن امکانات است. اسلام برای رسیدن به اینها مسیری را روشن کرده است و ما آن را ترسیم کرده‌ایم.

وی در ادامه افزود: برخی نهادها مسئول هستند تا این اهداف محقق شوند که عبارت از نهاد بازار، دولت و تکافل است که به صورت هم‌عرض با کمک به‌ یکدیگر می‌توانند تکافل اجتماعی را پیاده‌سازی کنند. سپس تلاش کردیم تا حدود و مسئولیت این نهادها و ارتباط بین آن‌ها را بیان کنیم؛ مثلاً معتقدیم که دولت باید توان‌مندسازی انگیزشی را تقویت کند و چارچوب‌های قانونی را فراهم آورد تا این مسیر به سهولت طی شود. بنابراین زیرساخت‌هایی در بخش خیریه لازم است که باید دولت آن‌ها را فراهم کند. در این فصل به این میزان بسنده کرده‌ایم و به مبانی پرداخته‌ایم. در این بخش تلاش کردیم پس از مبانی اعتقادی و فلسفی به مبانی رفتاری بپردازیم و این مبانی را ذیل مبانی سیاسی و اقتصادی مطرح کردیم که تلاش داشتیم هرکدام از این قسمت‌ها را تبیین کنیم و فصل دوم را با عنوان مبانی تمام کردیم. در انتهای این بحث نیز، مبانی اقتصادی را در اشتغال، تولید، توزیع درآمد و مصرف درآمد تبیین کرده‌ایم.

 بررسی کنشگران حوزه تکافل از منظر فقه

کاظمی با اشاره به محتوای فصل سوم کتاب تصریح کرد: در فصل سوم که رویکرد فقهی دارد و مشتمل بر تکافل اجتماعی در فقه است، تلاش کردیم که تمام کنشکران حوزه تکافل را از منظر فقه بررسی کنیم. مشمولان تکافل اجتماعی اولین بحث است که در فقه ذیل عنوان مساکین، تألیف قلوب، حاجت‌خواهان و … قرار می‌گیرند. پس از اینکه مشمولان را شناسایی کردیم، سعی کردیم سازوکارهای تأمین مالی را بررسی کنیم که بحث انفاق، صدقات و اطعام را مطرح کردیم و هریک را به زیرمجموعه‌هایی تقسیم کردیم. سپس تلاش کردیم سازوکارها را به سازوکارهای الزامی، الزامی – اختیاری و اختیاری تقسیم کنیم؛ مثلاً نفقات واجب، زکات، خمس و کفارات، تکالیف الزامی است که در فقه بررسی شده است. نذر، قسم و وصیت نیز تأمین مالی الزامی – اختیاری است و در بخش تکالیف اختیاری نیز مواردی از قبیل هبه، هدیه و قرض‌الحسنه را تبین کرده‌ایم.

عضو هیئت‌ علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بیان کرد: در فصل چهارم تلاش کردیم که تکالیف را از منظر اخلاق بررسی کنیم. یعنی تلاش کردیم جایگاه خیرخواهی را در اخلاق اسلامی مطرح کنیم و بعد وارد اصول اخلاقیِ حاکم بر رفتارِ عرضه‌ و تقاضاکنندگان شویم و تلاش کردیم این اصول را تبیین کنیم. از جمله اصول اخلاقی عرضه و تقاضا، رعایت اعتدال و میانه‌روی، جلب رضایت الهی در انفاق، رعایت اولویت نیازها به تربیت اهمیت، پرهیز از اسراف، مباشرت در اعطا، تسریع در تخصیص وجوه خیریه و رعایت پاکیزگی و پاکدستی هستند. برخی اصول نیز در جانب تقاضا است که از جمله پافشاری نکردن بر درخواست است که فقیر هم، چندان پافشاری نکند، به هر کسی درخواست کمک ندهد و سپاسگزار و قانع باشد. این‌ها از جمله اصولی است که در جانب تقاضا بر رفتار تقاضاکننده حاکم است.

وی در ادامه افزود: پس از اینکه این اصول را تبیین کردیم، وارد فصل پنج شدیم و تلاش کردیم عرضه و تقاضای تکافل را در اقتصاد اسلامی بحث کنیم. یعنی ماهیت تکافل اجتماعی و خدمات تکافلی را در بخش عمومی بررسی کنیم. همچنین ویژگی خدمات تکافلی را بررسی کردیم که از جمله آن‌ها وجود آثار خارجی مثبت و … است که در این قسمت توانستیم تبیین کنیم و تلاش کردیم که تقاضا و عرضه را در تکافل اجتماعی از منظر اقتصاد اسلامی بحث کنیم و عوامل مؤثر بر هریک از این عرضه و تقاضا را تشریح کردیم.

 عوامل مؤثر بر عرضه خدمات تکافلی

کاظمی بیان کرد: در عوامل مؤثر بر عرضه خدمات تکافلی، چند عامل مؤثر است که یکی از عوامل، عامل انگیزشی است که سطح ایمان و تقوا را شامل می‌شود. عوامل اقتصادی از جمله درآمد، ثروت، نیاز و عوامل جمعیت‌شناختی نیز جزء دیگر عوامل تأثیرگذار بر جانب عرضه‌اند. افزون‌براین‌ها، یکسری ویژگی‌های پیرامونی نیز در این بحث مؤثر است. سپس عوامل مؤثر بر تقاضا تبیین شد و تلاش کردیم در چارچوب ریاضیاتی، خدمات تکافلی را بحث کنیم و راهکارهای اصلاح این عدم تعادل و رسیدن به وضع مطلوب را تشریح کنیم. الآن تقاضا بیشتر از عرضه است و برای اینکه به تعادل برسیم، سعی کردیم رسیدن به نقطه تعادل را تسهیل کنیم.

وی با اشاره به مطالب بازتاب‌یافته در فصل ششم کتاب گفت: در فصل ششم وارد میدان شدیم و خواستیم ببینیم وضعیت تکافل اجتماعی در ایران چطور است و اولاً وضعیت موجود را بررسی کردیم و عدم تعادل را اینجا نشان دادیم که چقدر عمیق است. سپس نهادهای خیریه را آسیب‌شناسی کردیم و دیدیم نبود ضابطه‌مندی در خیریه‌ها، کاستی‌ها در حوزه قانون‌گذاری، فقدان نظارت، کاستی‌های فرهنگ‌سازی، فقدان آموزش و وضعیت تسهیل‌گری در حوزه خیر و احسان، جزء این موارد است و باید این‌ها را کاستی‌های نهادهای خیریه تلقی کرد.

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: پس از این آسیب‌شناسی تلاش کردیم با رویکرد نهادنگاشتی یک نهادنگاشت مطلوب را در حوزه تکافل اجتماعی ترسیم کنیم. این مباحث با نهاد سیاست‌گذار شروع می‌شود و سپس نهادهای خدمت‌رسان و آموزش از جمله لایه‌هایی است که بررسی کرده‌ایم و در نهایت کنشگران فردی را مورد بررسی قرار داده‌ایم. سعی کردیم ذیل هر نهادی آن نهاد را از درون و بیرون بررسی کنیم. در برخی از این لایه‌ها در کشور خلأ داریم که از جمله نهاد آموزش در حوزه خیر و احسان است که این‌ها را شناسایی و سپس تبیین و تلاش کرده‌ایم تا خلأها را برای پُر شدن پیشنهاد بدهیم. اگر لایه‌ها هرکدام به صورت کامل در کشور مستقر شوند، الگوی مطلوب تکافل اجتاماعی در اسلام می‌تواند پیاده شود و ما به آن نتیجه مدنظر اسلام نزدیک‌تر می‌شویم.

وی در جمع‌بندی سخنان این بخش خود گفت: در هریک از این فصول یک یا دو مقاله علمی – پژوشی منتشر کرده‌ایم و در ابتدای هر فصل آورده‌ایم که از این فصل چه مقالاتی منتشر شده است تا خوانندگان، غیر از کتاب نیز بتوانند با رجوع به مقالات، به مباحث به صورت جزئی‌تر بپردازند.

 تکافل در بیان امام صادق (ع)

در ادامه این نشست، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حسینی به ایراد سخن پرداخت و با اشاره به اینکه صحبت‌های دکتر کاظمی را تکمیل می‌کند بیان کرد: درباره تکافل به حدیثی نورانی از امام صادق (ع) اشاره می‌کنم که جان مطلب را در این زمینه بیان کرده‌اند: «و لكِنَّ اللّه عزّ و جلّ فَرَضَ في أموالِ الأغنياءِ حُقوقا غَيرَ الزَّكاةِ فقالَ عزّ و جلّ: «و الَّذِينَ فی أمْوالِـهِم حَقٌّ مَعلومٌ» فالحَقُّ المَعلوم مِن غَيرِ الزَّكاةِ و هُو شيءٌ يَفرِضُهُ الرجُلُ على نفسِهِ في مالِهِ يَجِبُ علَيهِ أن يَفرِضَهُ على قَدْرِ طاقَتِهِ و سَعَةِ مالِهِ …» امام (ع) در اینجا به خوبی ساختار نظام اجتماعی اسلام را برای حل مشکلات اجتماعی از جمله مشکلات اقتصادی بیان می‌کنند که برخلاف آنچه در اقتصاد مرسوم رایج بود؛ یعنی از ابتدا برای حل مشکلات اقتصادی در جامعه عمدتاً به نهاد بازار تکیه می‌شد و در این موارد بحث دولت مطرح می‌شد، اما اینجا امام (ع) می‌گویند: در اسلام افزون‌ بر بازار، در کنار دولت یک بخش دیگر و یک سلسله امور دیگر را داریم که جنس سومی از کار است و تکافل به این اشاره دارد.

وی در ادامه افزود: امام (ع) می‌گویند: حقوق مالی در اسلام دو نوع است: یکی که مانند زکات است که دولت نیز وظیفه اجرای آن را دارد و اگر کسی این حقوق را ندهد، جزء مسلمین محسوب نمی‌شود. اما امام (ع) می‌گویند: خداوند یک حقوق دیگری غیر از این حقوق قانونی در اموال اغنیا قرار داده است؛ جایی که می‌گوید حق معلوم که غیر از زکات است و این چیزی است که انسان خودش بر خودش واجب می‌کند و واجب است که انسان این کار را بکند و مقداری از مالش را به اندازه طاقت و وسعش بدهد. این وظیفه مردم در قبال یکدیگر است؛ فارغ از اینکه دولتی باشد یا نباشد که این مبتنی بر مبانی اسلامی است و از آن به نهاد تکافل یاد می‌کنیم که بخش مردمیِ حل مشکلات اقتصادی محسوب می‌شود.

 

 تکافل؛ هویت‌بخش تمام ارکان نظام اجتماعی

عضو هیئت‌ علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: این یک راهکار حساب‌شده در نظام اجتماعی اسلام محسوب می‌شود که متکی بر مبانی ایمانی است. اینکه در قرآن آمده است: «و الَّذِينَ فی أمْوالِـهِم حَقٌّ مَعلومٌ؛ در اموالشان حقی معلوم است»؛ یعنی هویت مؤمنان با این حقِ معلوم شناخته می‌شود و اگر این نباشد جامعه آن‌ها ایمانی نیست. در جامعه ایمانی تکافل زنده است. این تکافل افزون‌براینکه بخشی است که امروزه در اقتصاد متعارف به عنوان بخش سوم اقتصاد مطرح است، در مبانی اسلامی یک بخش در کنار دو بخش دیگر نیست، بلکه تکافل افزون‌براینکه خودش یک بخش است، یک بخش هویت‌بخش و روح‌بخش به تمام نظام اجتماعی هم محسوب می‌شود. اگر کسی که در بازار یا در دولت کار می‌کند بخواهد رفتارش ایمانی باشد، باید اهل انفاق و حق معلوم باشد؛ یعنی هویت یک جامعه اسلامی منوط به این است که تکافل در آن جامعه زنده باشد.

حسینی در ادامه افزود: اما این موضوع باید به صورت به‌روز تبیین می‌شد. بنابراین در این کتاب هدف ما این بود که تبیین روزآمدی از آن داشته باشیم. در کتاب ناظر به مباحثی که در جامعه وجود دارد بحث کرده‌ایم. البته چون اقتصاد خوانده‌ایم، رویکرد اقتصادی داشته‌ایم، هرچند که تکافل یک موضوع بین‌رشته‌ای است و می‌شود از منظر فقهی، روان‌شناسی و … نیز به آن نگاه کرد. در عین حال، در حد فهم خود به آن توجه داشته‌ایم اما کلیت کتاب اقتصادی است. در بخش تکافل، جنبه‌های مختلفی وجود دارد که از جمله بخش‌های حقوق بشری و … است اما تأکید ما بر یک بخش خاصی از تکافل و امور خیریه است که تحت عنوان دَهِش و بخشش به دیگران مطرح می‌شود.

این نویسنده و پژوهشگر بیان کرد: در فصل چهارم، یک ساختار جدید از احکام فقهی که در بخش تکافل مطرح است را بیان کرده‌ایم. در بحث تحلیل اخلاقی نیز با توجه به اینکه در اقتصاد قاعده اساسی که برای رفتار انسان‌ها در نظر می‌گیرند، پیگیری نفع شخصی است، توضیح داده‌ایم که براساس مبانی اسلامی، نفع شخصی به شکلی که آنجا مطرح می‌شود کفایت نمی‌کند و انسان افزون‌بر منفعت خودش، نوع‌دوست هم هست و این نگاه در بخش خیریه تأثیر می‌گذارد؛ مثلاً در اقتصادِ رایج، وقتی می‌خواهند برای بنگاه‌های اقتصادی مشوق ایجاد کنند، از تخفیف‌های مالیاتی بهره می‌گیرند. در اینجا سیستم روی نفع شخصی بنا می‌شود اما در اسلام اهتمام به این است که توجهات را به عالم بالا و آخرت معطوف و بنیادهای اخلاقی را بر این اساس بنا کند تا کمک‌های خیریه نیز در جامعه بر همین مبنا شکل بگیرد. در عرضه و تقاضای خیریه نیز خدماتی که در تکافل وجود دارد بحث شده است که آیا می‌شود آن را به صورت بازاری داشت؟ همچنین چطور می‌شود این عرضه و تقاضا را تحلیل کنیم و حد بهینه را داشته باشیم؟

حسینی در جمع‌بندی صحبت‌های این بخش خود اظهار داشت: در بخش تحلیل وضعیت موجود، یکی از مشکلاتی که ما الآن داریم این است که مبنای خوبی برای اینکه برآوردی از بخش خیریه داشته باشیم نداریم و در کتاب، سه روش ارائه داده‌ایم تا فعالیت‌های بخش خیریه را به دست آوریم که می‌شود گفت با این شاخص‌های جهانی که مطرح است، تفاوت زیادی نداشت و می‌شود روی آن حساب کرد. در نهایت، بحث تحلیل نهادنگاشتی را داشتیم که فصل مهم کتاب است و در این فصل بیان کرده‌ایم که اگر بخواهیم نهاد تکافل را که مهم و اثرگذار است به شکل موفقی داشته باشیم، باید در لایه‌های مختلف که تعبیر نگاه شبکه‌ای به کار برده‌ایم، در درون بخش تکافل و پیرامون آن اتفاقاتی بیفتد تا این بخش را بتوانیم احیا کنیم.

 تمایز تکافل اجتماعی در اسلام و جامعه اسلامی روشن نشده است

در بخش دیگری از این نشست و پس از ارائه سخنرانان اصلی، نوبت به سخنرانی دکتر محمدرضا پویافر رسید تا در مقام داور این کرسی علمی – ترویجی نکات خود را ارائه کند. وی بیان کرد: یکی از نکات درباره عنوان کتاب است که درباره تکافل اجتماعی در اسلام است اما تلاش دوستان این است که به پیشنهادی برای حکمرانی امر خیر یا تکافل اجتماعی در جامعه اسلامی برسند. این البته خیلی روشن نشده است. به نظر من خوب بود که بخش پیش‌گفتار که خیلی خلاصه است و مقدمه، طرح مسئله و مفهوم را شامل می‌شود، به صورت جداگانه به مفهوم‌شناسی و مقایسه آن با مفاهیم مشابه بپردازد و تصریح کند که آیا موضوع متمرکز بر اسلام است یا جامعه اسلامی.

 

وی در ادامه افزود: نکته بعد دربارۀ خود مفهوم تکافل و پرداختن به آن است. در کتاب و در پیش‌گفتار که می‌شد درباره این مفهوم بیشتر صحبت کرد و شاید بهتر بود حتی به صورت جدا می‌آمد، اشاره شده است که دایره تکافل اجتماعی فراتر از بحث اقتصادی است، اما در عمل بر اقتصاد تمرکز شده است و گویی مفهوم تکافل به وجه اقتصادی آن تقلیل داده شده است؛ یعنی اگر تکافل را به معنای کلی اجتماعی‌اش در نظر می‌گرفتند و می‌گفتند فقط از رویکرد اقتصادی، موضوع را نگاه می‌کنند ابعاد بحث مشخص بود، اما در حال حاضر کلیت مفهوم تکافل به وجه اقتصادی  تقلیل یافته است.

پویافر تصریح کرد: گویی در شکل کلاسیکِ چیزی که به عنوان امر خیریه هم می‌شناسیم، انتظار عمومی این است که خیریه‌ها جاهایی باشند که موضوعات معیشتی و اقتصادی را پوشش بدهند، اما اینطور نیست و نیازهای امروز جامعه فراتر از این‌ها است؛ مثلاً اگر بخواهم مقایسه کنم که تفاوت میان یک خیریه و بخش سوم اجتماعی یا ان‌جی‌او چیست، باید بگویم: یکی از موارد این است که منبع اصلی در یک خیریه، کمک‌ها و مشارکت‌های مردمی است تا اینکه فعالیت درآمدزا مطرح باشد و دوم اینکه، خیریه، سویۀ تسکین آلام دارد و این سویه‌ای است که لزوماً یک ان‌جی‌او بر آن متمرکز نیست و ممکن است اساساً به دنبال ترویج یک علم باشد و لزوماً نمی‌خواهد به یک آلام بشری پاسخ بدهد. البته به خوبی اشاره شده است و روشن کرده‌اند که تمرکز کتاب بخشی از احسان است که دیگریِ آن انسان است، وگرنه دیگری‌های دیگری غیر از انسان هم می‌تواند وجود داشته باشد که مثلاً ما با رویکرد خیر و جهت‌گیری دینی به سمت حفاظت از محیط زیست خوب و سالم یا کاهش آلودگی هوا برویم، اما اینجا دیگری، انسان است و این واضح شده است.

 پیامدهای تقلیل تکافل به بخش اقتصادی

عضو هیئت‌ علمی دانشگاه علوم انتظامی امین در ادامه اظهار داشت: اما اگر تکافل را به بخش اقتصادی محدود کردیم و اقتصادی دیدیم و نه فقط اجتماعی و بعد اینکه آن را به خیریه به معنای سنتی‌اش محدود کردیم، پیامد‌هایی دارد؛ از جمله اینکه انواع کار اجتماعی به معنای کلی‌اش را در حوزه‌های مختلف نمی‌بینیم؛ مثلاً این بحث را من با دفتر حمایتی وزارت رفاه نیز داشتم که یک سامانه مؤسسات خیریه داشتند که می‌گفتند فعالیت مؤسسات خیریه در این سامانه ثبت می‌شود و سپس این‌ها معاف از مالیات می‌شوند. آن‌ها کل خیریه را در این می‌دیدند که تراکنش مالی داشته باشد، در حالی که ممکن است یک خیریه کار دیگری انجام دهد، بدون اینکه پولی جا‌به‌جا شود و در اینصورت نیاز هم نباشد تا در آن سامانه ثبت‌نام کند. در نتیجه این رویکرد انواعی از این موضوعات را لحاظ نمی‌کند.

وی تصریح کرد: در رویکرد اقتصادی نیز به نظر می‌رسد برخی رویکردهایی که غیرانتفاعی است، غیردولتی هم هست اما در عین حال تجاری است که این رویکرد این مورد را هم لحاظ نمی‌کند؛ مثلاً آنچه که در شکلی از کارآفرینی اجتماعیِ بخشی از فعالان اجتماعی ایران وجود دارد، در این مدل نیست؛ یعنی بخشی از کارآفرینی اجتماعی را در ایران داریم که یا سود تولید نمی‌کند یا می‌گوید سود توزیع نمی‌شود و بخشی نیز سودصفر است، اما کار اجتماعی می‌کند؛ یعنی محصول تجاری بالا می‌آورد، اما سود تولید نمی‌کند. با این حال این مدل اصلاً در رویکرد نویسندگان کتاب دیده نشده است و فقط مؤسسه خیریه به معنای کلاسیک دیده می‌شود.

پویافر گفت: بخشی از علت این است که در استنباط الگوی حکمرانی بخش سوم اجتماعی، تلاش شده است که از الگوی حکمرانی مدینة‌النبی به راهبردهایی برای حکمرانی بخش سوم اجتماعی در دوره فعلی برسد و این احتمالاً خطاهای زیادی دارد؛ زیرا اولاً با جامعه‌ای در دوره پیامبر (ص) مواجه بوده‌ایم که ساده بوده است؛ یعنی با همبستگی مکانیکی هم‌بسته می‌شده است اما امروزه جامعه پیچیده است که با مکانسیم‌های دیگری هم‌بسته می‌شود و این ملاحظه در نظر گرفته نمی‌شود،؛ یعنی اگر پیامبر (ص) نیز امروز می‌خواست حکمرانی کند، با آن منطق نمی‌توانست؛ زیرا قاعده جامعه سنتی که همه همدیگر را می‌شناسند، طور دیگری از حکمرانی را اقتضا می‌کند.

عضو هیئت‌ علمی دانشگاه علوم انتظامی امین در ادامه بیان کرد: اقتضای آن شرایط و پیامد آن نوع حکمرانی، رابطه حکومت و مردم را در نسبت میان ولی و امت می‌دیده است، اما در مدیریت جامعه امروزی با نسبت میان دولت – ملت مواجه هستیم. تفاوت این‌ها اولاً آنجایی خودش را نشان می‌دهد که دوستان استدلال کرده‌اند یکی از الزامات تکافل اجتماعی این است که دولت بخشی از مردم را ملزم کند که تکالیف خود را انجام بدهند. اما در مدل جدیدی که با آن روبه‌رو هستیم، عموماً این را نداریم بلکه این رویه را داریم که الزامات مشارکت‌های مردم و ایفای مسئولیت اجتماعی فردی آن‌ها به اقتضای این است که با شناخت نیازها، اولویت‌بندی آن‌ها و ایجاد زمینه‌ها و نه الزام از طرف حکومت، به این سمت سوق یابد که بخش‌های زیادی از مردم به صورت فردی و بقیه به صورت نهادی، یعنی از طریق مؤسسات خیریه، سازمان‌های غیردولتی و … بتوانند در رفع نیازهای عمومی مشارکت کنند. این شکل متقابل تکافل، آن نقطه کلیدی است که موجب می‌شود لزوماً از خیریه نام نبریم و خیریه بزرگ‌تر از این باشد که دوستان به خوبی به این توجه کرده‌اند و نمی‌شود این اسم را با چیز دیگری جایگزین کرد و حتی به خیریه تقلیل داد.

وی تصریح کرد: به همین دلیل در فصول بعدی که می‌خواهند مکانیسم‌ها و مصادیق تکافل و گروه‌های هدف را نام ببرند، چون با مفهوم محدودی از آن تکافل به معنای اقتصادی مواجه بودیم، مصادیق نیز به اقتضا و متناسب با شرایط یک جامعه، غیر از جامعه امروز منطبق بوده است. البته تلاش خوبی شده است که حتی پیش از آسیب‌شناسی وضعیت تکافل اجتماعی در ایران و حین آن، اشاره شود که چه نیازهای دیگری هم می‌توانست جواب داده شود. اما قبل از اینکه مباحث نهادنگاشت بخواهد ارائه شود، پیوند بحث‌های نظری روشن نشده است. از جمله آن‌ها تکافل اجتماعی در فقه، اخلاق اسلامی و … تا استنباط و استخراج آن نهادنگاشت و حتی پیش از آن، تا آسیب‌شناسی وضع موجود است که این ارتباط روشن نیست و گویی یک گسستی از همه بخش‌های قبلی با آسیب‌شناسی وضعیت کشور و با ارائه نهادنگاشت وجود دارد. گویی که این‌ها مستنداتی ندارند و قابل درک هم هست. از ابتدای فصل، بند‌به‌بند نگاه‌های درونی و بیرونی بخش‌های مختلف نهادنگاشت که شباهت‌هایی با مدل الگوپارادایمی گراندد تئوری هم دارد گفته شده است، بدون اینکه مفصل‌بندی آن با بخش‌های نظری قبلی روشن شده باشد. اما در مجموع تلاش خوبی صورت گرفته است.

پویافر در جمع‌بندی صحبت‌های خود در قالب ارائه چند پیشنهاد بیان کرد: اگر قرار است کتاب ویراست جدیدی داشته باشد، بخش مفهومی آن می‌تواند مفصل‌تر شود. در ادبیات خیر و نیکوکاری این مباحث خوب مکتوب نشده است و باید این‌ها واضح شوند و حتی همین توجهی که دوستان به تمایز میان تکافل اجتماعی با امر خیر دارند نیز می‌تواند مفصل‌تر تبیین شود. می‌توان برای این کار، انواع بخش‌های فعال در بخش تکافل را مفصل‌تر و با دسته‌بندی جزئی‌‎تر ارائه کرد؛ مثلاً بنیادها، قرارگاه‌های اجتماعی و … بخش‌های فعالی محسوب می‌شوند و می‌توانیم این‌ها را مطرح کنیم. حرکت‌هایی که در این سال‌ها بوده است نیز می‌تواند پیگیری شود. دیدن و تحلیل آن‌ها در این سطح نیز گفته نشده است و خوب است که بیان شود.

 تبیین مباحث میدانی در «ساختار و عملکرد نهادهای خیریه»

در ادامه این نشست، مجدداً سخنرانان اصلی نکات تکمیلی خود را که بیشتر ناظر به نقدها و نظرات پویافر بود ارائه کردند. نخست کاظمی به ایراد سخن پرداخت و گفت: چیزی که درباره مبانی نظری نهادنگاشت گفته شد که پیشنهاد شد نهادهای موجود تحلیل و بررسی شوند، در کتاب «ساختار و عملکرد نهادهای خیریه» به صورت مفصل آمده است و ذلیل هر نهاد، تمام کنشگران این حوزه را تبیین کرده‌ایم؛ زیرا سنخ بخشی از این مباحث میدانی است که در آن کتاب آمده است و جنبه نظری را در این کتاب مورد توجه قرار داده‌ایم.

وی در ادامه افزود: نکته دیگر درباره تعریف تکافل است که باید بگویم در تعریف آن دو نوع رویکرد داریم؛ یکی رویکرد شهید صدر است که فقط تکالیف الزامی را مطرح می‌کند و در مقابل، رویکرد ابوزهره است که دید وسیع‌تری دارد و تکالیف الزامی و غیرالزامی را بیان می‌کند. اول کتاب آورده‌ایم که وقتی می‌گوییم تکافل اجتماعی، در بحث دایره نیازها صرفاً نیازهای معیشتی را مدنظر داریم که شهید صدر مطرح می‌کند و در تکالیف نیز، الزامی و غیرالزامی را مدنظر داریم؛ بنابراین ترکیبی از  این دو تعریف را داریم و به همین دلیل است که مباحث، انسان‌محور شده است و با این تعریف این کتاب را تألیف کرده‌ایم.

کاظمی گفت: درباره بحث امت نیز که مطرح شد، مقاله‌ای ذیل مفهوم امت داریم و در تکافل اجتماعی، رویکرد کلی ما این است که در این حوزه، مسئول اول، مردم‌اند. ضمن اینکه دولت باید حوزه قانون‌گذاری را متکفل شود و اگر دولت بخواهد در تمامی این عرصه‌ها ورود کند، حوزه تکافل را تخریب خواهد کرد. درباره لایه‌های مباحثی که مطرح کرده‌ایم نیز باید بگویم نهادهای خیریه را آسیب‌شناسی و نقاط قوت‌ و ضعف را اولویت‌بندی کردیم و بعد به یکسری راهکار رسیدیم؛ مثلاً مشکل آموزش داریم و نهاد آن باید ترسیم شود و این لایه‌ها خروجی آن ماتریسی است که اینجا بیان کرده‌ایم.

پس از این صحبت‌ها نوبت به سخنرانی تکمیلی حجت‌الاسلام والمسلمین حسینی رسید. وی با اشاره به صحبت‌های دکتر پویافر گفت: ایشان گفتند اگر ما بخواهیم از مناسبات و الگویی که در جامعه نبوی حاکم بوده است استفاده کنیم و آن الگو را به جامعه امروزی تعمیم دهیم، کار پیچیده می‌شود. ما در اینجا به دو آیه از قرآن اشاره کرده‌ایم. در یکجا قرآن می‌گوید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» یعنی اگر مردم شهرها ایمان بیاورند و تقوا داشته باشند، نتیجه‌اش این است که برکات خودمان را از آسمان و زمین بر آن‌ها می‌باریم و همان چیزی که در رفاه دنبالش هستیم، خداوند مبتنی بر ایمان و تقوا می‌کند. یک جای دیگری هم می‌گوید: «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ» اینجا هم در واقع صحبت از فتح و گشایش است ولی به صورت برعکس؛ یعنی می‌گوید: زمانی که این‌ها به آنچه که انبیا (ع) آورده بودند پشت پا زدند و آن‌ها را فراموش کردند، از هرچه دوست داشتند به آن‌ها دادیم و این یعنی چیزهایی که در رفاهشان مؤثر است را در اختیارشان قرار دادیم. اما بعد می‌گوید: در نهایت آن‌ها را هلاک می‌کنیم. پس دو نوع سیستم برای رفاه وجود دارد.

وی در ادامه افزود: خداوند در آیه‌ دیگری می‌گوید: «كُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا» یعنی هردو گروه را امداد می‌دهیم؛ مؤمنان و کسانی که تعالیم انبیا (ع) را فراموش کردند، اما خداوند صفت رحمانیت و رحیمیت دارد؛ رحمانیت خدا شامل مؤمن و کافر است، ولی رحیمیت خدا خاص جامعه مؤمنان است و عنایات خاص خدا است که توأم با برکت می‌شود. بنابراین با یک سیستم و یک نظام مواجه هستیم که مفاهیم، مبانی، اصول و نهادسازی خودش را دارد و باید به این توجه کنیم.

حسینی گفت: وقتی می‌گوییم تکافل در اسلام، در عین حال که به آن مقتضیات زمان و مکان توجه داریم، باید توجه داشته باشیم که در چه سیستمی داریم حرف می‌زنیم و این تغییرات را درون آن سیستم ببینیم. پس هم باید به اصالت نظام اسلام و هم به حوزه تغییراتی که اینجا لحاظ می‌کنیم توجه کنیم. اما این پیچیده است که در بخش ثابت و متغیر نظام اسلام، چطور عمل کنیم. از این نمونه‌ها فراوان است؛ مثلاً بانکداری غربی که در نظام سرمایه‌داری جایگاه و تعریف خودش را دارد و خوب عمل می‌کند اما در نظام اسلامی که می‌گوییم یک نظام ایمانی است، اگر بخواهیم آن ساختار بانکداری را به اینجا بیاوریم و اسلامی‌سازی هم کنیم، این کار شدنی نیست مگر اینکه بیاییم و از تجربه آن استفاده کنیم و برای خودمان سیستم  تخصیص منابع درست کنیم.

وی تصریح کرد: در رفاه نیز اینطور است که مفاهیم و روابط جدید وجود دارد اما وقتی که در فضای اسلامی داریم بحث می‌کنیم، مانعی وجود ندارد که مفاهیم خودمان را داشته باشیم. تکافل در اسلام فقط یک بخش است و در کنار دو بخش دیگر نیست. این تکافل، مبانی، انگیزه‌ها و فلسفه خودش را دارد و فلسفه‌اش این است که قرار است بحث انفاق، آدم بسازد و درباره این آیه که قرآن می‌گوید: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» مفسرین معتقدند آیه نمی‌گوید اگر یک تومان بدهید، هفتصد برار می‌شود، بلکه می‌گوید انسان خودش رشد می‌کند، اما در صورتی که این انفاق درست باشد.

حسینی در ادامه اظهار داشت: گاهی اوقات این مفاهیم اسلامی را با چیزهای دیگری خلط می‌کنیم؛ مثلاً امروزه چیزی به نام بیمه تکافل درست شده است. عقد بیمه که در غرب مطرح است، یک قرارداد مبتنی بر نفع خصوصی است و یک بنگاه اقتصادی هم به دلیل منافعش بحث بیمه را بر عهده می‌گیرد. حال آن را برداشته‌ایم و اینجا آورده‌ایم و خواسته‌ایم اسلامی‌اش کنیم. به همین دلیل گفته‌ایم بیمه را قبول نداریم و بر همین اساس چیزی به نام بیمه تکافل درست کرده‌ایم، اما اصل تکافل یک خیر بلاعوض است. اما در بیمه حق بیمه می‌دهیم و می‌خواهیم چیزی در مقابل آن بگیریم و آن چیز، گاهی هزاربرابر چیزی است که داده‌ایم. خلط کردن این‌ها مشکل ایجاد می‌کند؛ لذا اینجا یک‌ مقدار کار دقیق است که چطور عمل کنیم که هم اصالت این نظام را حفظ کنیم و هم تغییرات اصلی را لحاظ کنیم که روزآمد باشد.

لازم به ذکر است، قرار بود دکتر مصطفی سمیعی‌نسب؛ عضو هیئت‌علمی دانشگاه امام صادق (ع) نیز به عنوان داور و به صورت مجازی در این کرسی علمی – ترویجی حضور داشته باشد اما به دلیل مشکلات در اتصال به اینترنت این امکان برای او فراهم نشد و علت عدم اشاره به سمیعی‌نسب در این گزارش همین مورد است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *