فرهنگ نیکوکاری در ادبیات فارسی
محبوبه اظهری، دانشجوی دوره دکتری ادبیات غنایی دانشگاه تهران
چکیده
تعالیم اخلاقي و دعوت به نیکی به عنوان يكي از وظايف اساسي ادبيات از ديرباز در جهان مطرح بوده است . به گونه ای که ترویج عمل خیر یکی از وظایف مهم ادبیات محسوب میشده است. این امر همواره مورد مناقشه بین طرفداران تعلیم و حكمت و طرفداران هنر برای هنر بوده است. هدف نویسنده در این مقاله مطالعه و بررسی اين مزان از نقش ادبیات فارسی (نثر و نظم) از ابتدای قرن چهارم تا پایان قرن ششم است. منابع مورد استفاده منابع درجه اول نثر و نظم فارسی است. آنچه نویسنده را بر آن داشت تا به بررسی در این موضوع بپردازد بررسی مقایسه ای میان وزن آثار منثور و منظوم در این زمینه و شیوۀ پرداختن به این موضوع در هر دو عرصه بود. همچنین قالبهایی که نویسندگان و شعرا برای بیان این مسأله در آثار خود به کار برده اند از اهمیت اساسی برخوردار است. نتایج و یافته های این پژوهش نشان داد؛ تا پایان قرن ششم وزن آثار منثور نسبت به آثار منظوم بیشتر است. علت این امر دسته بندی موضوعات مطرح در ادب فارسی آن دوران در قالبهای مشخص نثر و نظم بوده است. به این معنا که مدح، به همراه وصف، که مضمون اصلی ادب فارسی در آن دوران بوده در شعر (قالب قصیده) ظهور یافته و تعلیم و نصیحت در نثر. همه این نوشتهها و آثار؛ از اقوال پراکندۀ خسرو انوشیروان که در کتابهایی چون تاریخ سیستان به جامانده تا لباب الالباب، سیاست نامه و کلیله و دمنه کتابهای تعلیمی و حکمی هستند که نویسنده در آنها به دو صورت مفاهیم اخلاقی و دعوت به نیکی را تبلیغ میکند؛ یکی دعوت فرد به تزکیه، ریاضت نفس و خویشتن داری در مقابل طمع، شهوت و رضای نفس است. دیگری؛ دعوت فرد به نیکی و دهش در حق دیگران، عفو و مهربانی و مجاملت در حق انسانهاست. این نشان دهندۀ آن است که مبارزه با امیال نفسانی و پرورش درون به همان اندازۀ نحوۀ رفتار با دیگران دارای اهمیت اساسی بوده، همچنین تاثبر قرآن کریم، داستانهای پیامبران و روایات سنت پیامبر و اهل بیت ایشان تاثیر فراوانی در توصیۀ نویسندگان به این امر داشته است. اما در مقابل آثار منثور، نظم درباري در اين دوران به موضوعات اساسي خود؛ مدح و وصف و تغزل ميپرداخت و در این وادی وارد نمیشد.
کلید واژه
ادبیات فارسی؛ دعوت به خیر و نیکی؛ داستان و قصه؛ شعر
مقدمه
ادبیات فارسی قدمتی بیش از هزار سال دارد و حکما و اندیشمندان قرون گذشته، اندیشهها و سخنان گرانبهای خود را در این قالب ریخته و به منصه ظهور رساندهاند. تعلیم حکمت و وعظ، ترویج اخلاق پسندیده و دعوت به خیر، یکی از مباحث و مضامینی است که هم در نثر و هم در شعر پی ریزی شدهاند، اما با دقیق شدن در ادبیات کهن فارسی برخی نکات به چشم میخورد که نویسنده را بر آن داشت تا آنها را مطرح كند.
موضوعاتی که در این مقال میتواند مطرح شود؛
- آثاری که تعالیم اخلاقی و وعظ و حکمت را در خود جای دادهاند در ادبیات جهان و در ادب فارسی در کدام ژانر دسته بندی میشوند.
- در میان آثار به جا مانده در ادبیات فارسی سهم شعر و در مقابل سهم نثر تا چه اندازه است؟ کدام یک بیشتر به این مضامین پرداختهاند؟
- کتابهای منثور این موضوع را در کدام ژانر بیشتر مطرح كردهاند؟ نصیحت نامه ها در این میان وزن بالاتری دارند یا قصههای جانوران و فابلها؟
- آیا شکل دعوت به امر خیر و نیکی که در ادبیات مطرح شده است به صورت پند و نصیحت صِرف است و یا صورت بیان آن در قالب حکایت و تمثیل است مانند آنچه در مثنوی مولانا و بوستان سعدی مطرح شده است؟
- آیا مضامین مطرح در این گونه کتابها موضوعات کلیشهای مانند: نیکی به دیگران، گرفتن دست مستمندان، از جان گذشتن برای دیگران، خدمت به خلق و… است یا موضوعاتی خارج از این محدوده نیز بیان شده است؟
تحقیق و تفحص در این همه این موضوعات در ادبیات فارسی فرصت و دقت بسیار میطلبد که در این مقال مجال آن نیست، اما سعی بر آن شد که آثار به جامانده از شعرا و نویسندگان طراز اول فارسی از قرن چهارم تا پایان قرن ششم بررسی شود. در این میان سهم آثار منثور کم نیست و شاید بیش از شعر باشد. وجود کتابهایی مانند: سیاست نامه از خواجه نظام الملک طوسی(قرن پنجم)، قابوس نامه اثر کیکاوس قابوس بن وشمگیر (قرن پنجم)، لباب الباب اثر محمد عوفی، کلیله و دمنه ابوالمعالی و مرزبان نامه اسفراینی (هر سه قرن ششم) نمونه های دست اول و معتبری هستند که میتوان از آنها نام برد. کتابهای منثور هرکدام به صورت مجزا و دیوان شاعران شاخص نیز به صورت مستقل بررسی خواهد شد.
کتابهای منثور ادبي به جامانده از آن دوران به چند دسته تقسيم ميشوند. يك دسته؛ کتابهایی هستند که ترجمه یا بازنویسی از نوشتههاي به جامانده از تمدن شرق آسیا (هند) بودهاند.این داستانها که به داستانهای فابل یا حیوانات در جهان مشهورند نقش بزرگی در تربیت و تعلیم ایفا میکنند. داستانهای تمثیلی مانند كتاب مشهور كليله و دمنه و مرزبان نامه. دستۀ دیگر کتابهایی هستند که به سبک و سیاق خدای نامه ها و سیاست نامه ها نوشته شدهاند. این کتابها بازماندۀ سبکی از ایران پیش از اسلام هستند که در آنها آئین حکومت داری، رفتار با رعیت، سیاست و… آورده شده است.
دسته ديگر؛ كتابهايي هستند كه ترجمه يا تاليف و گردآوري داستانها و اقوال شاهان و بزرگان ایران پیش از اسلام هستند. نوشتههاي بسياري نيز از آن زمان به جامانده كه از ترجمه هاي متون عربي، زبان رسمي آن روزگار، به فارسي برگردانده شدند. نوشته های پراکندۀ اهل تصوف، سفرنامهها و مقامات نیز بخش مهمی از ادبیات فارسی در آن دوران است.
اشعار به جامانده از آن دوران نیز خود به چند دسته تقسیم میشود: قصاید مدحی، قطعات اخلاقی، رباعیات حکمی، داستانهای حماسی و داستانهای عاشقانه که در این مطالعه به بررسی تنی چند از شاخص های این آثار پرداخته میشود.
بحث و بررسی
اصلاً تعلیم مفاهیم اخلاقی در کدام نوع شعر فارسی مطرح میشود؟ انواع شعر فارسی در اجماع صاحب نظران و منتقدان؛ حماسی، غنایی و تعلیمی است. در ابتدا باید دید متونی که مضامینی اخلاقی و تعلیمی را مطرح میکنند در کدام نوع ادبی قرار میگیرند.
خسرو فرشیدور در تعریف شعر تعلیمی مینویسد: «آنست که که قصد گویندۀ آن تعلیم و آموزش باشد، خواه آموزش اخلاق و سیاست، خواه مذهب و.. (فرشیدور، 1358).
اما در قدیم ترین کتابی که در زمینه ادبیات وفنون شاعری نوشته شده است نامی از نوع تعلیمی و نیز غنایی نیامده است. بزرگترین فیلسوف دنیای باستان سه نوع؛ تراژدی، کمدی و حماسه را در ادب جهان نام میبرد و از نوع تعلیمی نامی به میان نمیآورد (ارسطو، 1343).
دربارۀ هدف و وظیفۀ ادبیات در یک جامعه بحث های زیادی شده است. از اینکه شعر باید بیان اخلاق در جامعه باشد (لرد بایرون) و یا « هدف غائی شاعر مسرّت بخشی برای تعلیم است (سرفیلیپ سیدنی) تا اینکه شعر تنها برای خلق زیبایی است و وظیفه دیگری در هنر ندارد. زرقانی در مقالۀ خود نوع تعلیمی را نقطه تلاقی امر آرمانی و امر زیبا در هیئت نوشتار ادبی با هدف تعلیم و القا میداند. براین اساس او سه زیر شاخه برای آن پیشنهاد میکند:
- ادب عرفانی.
- اشعار وعظی و اخلاقی مانند بوستان سعدی، قصاید ناصرخسرو.
- اشعار آموزشی و علمی که موضوعات علمی و فلسفی دارد و قصد شاعر آموزش دادن است. (زرقانی، 1388)
شمیسا نیز نوع تعلیمی را یکی از انواع پنج گانه ادبیات میداند و در کنار نوع غنایی، حماسی، هجایی، روایی حکمت و وعظ را در این نوع قرار میدهد (شمیسا،1391، 38و 39).
در ادب فارسی، نثر پیش از نظم فعالیت خود را آغاز کرده است و یا حداقل اینگونه از آثار به جامانده از ادب فارسی برمیآید. «باری از عصر طاهریان و صفاریان و اوایل عصر سامانیان هنوز کتابی به دست نیامده است جز برخی قسمت های کوچک که تاریخ سیستان و مجمل التواریخ از کتاب گرشاسب تالیف ابوالموید بلخی که او هم چندان قدیم نیست نقل کرده اند و نیز بعضی حکایات کوچک و بزرگ در کتب دوره سامانی و غزنوی و مشایخ صوفیه دیده میشود که از لحاظ فصاحت و بلاغت و ایجاز و ترکیبات خاصی که دارد شاید از بقایای کتب این دوره باشد» (بهار، ج1، 312).
چنانکه از دورۀ سامانی (قرن چهارم هجری) آثاری از ابومنصور المعمری و ابوالمؤید بلخی و بلعمی به جامانده است. در میان آثار به جامانده داستانهای تمثیلی و حکمت نامهها اهمیت بسزایی دارند.
ژانر قصه و داستان یکی از اقسام نوع تعلیمی آن دوران است که خود به بخش های؛ قصههای عاشقانه و قصههای فابل یا حیوانات تقسیم میشود. این دسته از کتابها را نیز به دو دسته تقسیم کرد:
یک دسته کتابهایی هستند که به تاثیر از منابع معروف شرق آسیا، هند قدیم، نگاشته شدهاند و داستانها و حکایتهای معروف آن منطقه را که در آن زمان مشهور بوده است ترجمه کردهاند. این گونه کتابها مشحون از وعظ ها و نصایحی دربارۀ توجه به خود، ریاضت نفس و زهد ورزی هستند.. پرداختن به این مطلب که چگونه میتوان بر خواهشهای نفس غلبه کرد و مهار آن را در دست گرفت. چگونه خود نفسانی را میتوان با ریاضت و زهدورزی به مسیر راست هدایت کرد و دیو آز و حرص و شهوت را از آن دور ساخت. به نظر میرسد این کتابها تحت تأثیر غیرمستقیم تعالیم مذهبی بودایی قرار داشته باشند چرا که مضمون اصلی آنها سالیان سال در هند قدیم پرورش یافته و سپس به غرب راه یافته است. در ایران قدیم شهرت، جذابیت و در عین حال مفید بودن مفاهیم و داستانهای آنها موجب ترجمه بخشی یا تمام آن کتابها به زبان پهلوی شده است. سپس با ورود اسلام به ایران این کتابها از زبان پهلوی به عربی و سپس با احساس نیاز مجدد جامعه به فارسی دری برگردانده شدند. اما چرا این دسته از کتابها در ذیل کتابهایی معرفی شدند که به ترویج امر خیر و نیکی میپردازند؟ توضیح سخن آنکه؛ در تعالیم مذهبی بودایی و همچنین اسلام پرداختن به خود و تربیت نفس بیش از پرداختن به دیگری اهمیت داشته است. برداشتن حجاب خود در میانۀ راه سلوک، از مصادیق بارز این امر در ادب فارسی است. ظهور عرفان شرق آسیا در ایران و شیوع گستردۀ آن پس از حملات مغول نیز بر این عقیده دامن زد. اما تربیت نفس و خویشتن داری دو اثر به دنبال خود دارد:
- یک اثر، مستقیم است. یعنی؛ ریاضت نفس و دور شدن از آلودگیها و پلیدیها در راه سلوک و رسیدن به مقام مشاهده کارگر است. با ازبين بردن اميال نفساني و شهوات ميتوان به درجات عالي خودساختگي رسيد.
- اما دیگری اثر غیر مستقیم آن است که مهمتر از آن نیز میتواند باشد و آن ثاثیری است که این امر پس از خودِ فرد بر جامعه و دیگر افراد دارد.
آنکه همت بلند، وفای به عهد، مروت و جوانمردی را در خود پرورش دهد طبعا بازتاب بیرونی آن اگر بیش از دورنی نباشد کمتر نخواهد بود. در جای جای این کتاب با تعلیم این سجایا و حرمت نهادن به این امور به گونه ثانوی نیکی کردن در حق دیگران نیز آموزش داده میشود. حکما و دانشمندان پیش از عصر ارتباطات به درستی به این امر واقف بودند که میتوان دعوت به نیکی کردن را ابتدا از خود فرد آغاز کرد. این امر ارزشی بس بالاتر و مهم تر در در خود فرد و در جامعه خواهد داشت. از مهمترین انواع این کتابها داستانهای جانوران یا فابلها هستند. این داستانها یکی از انواع قصه ها در ادبیات است. مهم ترین نمونه های فارسی این قصه ها، کلیله و دمنه اثر ابوالمعالی منشی و مرزبان نامه اسفراینی است.
وونت (Wundt) در تقسیم بندی هفت گانۀ خود از انواع قصه ها در کتاب روانشناسی مردم، داستانهای جانوران را یکی از آنها معرفی میکند:
- قصهها و حکایات اساطیری.
- قصههای خالص پریان.
- قصهها و حکایات زیستی.
- حکایات خالص جانوران.
- قصههای مربوط به پیدایش و آفرینش.
- قصهها و حکایات مطایبت آمیز.
- حکایات اخلاقی (پراپ 1368: 27).
جمال میرصادقی در تعریف قصه مینویسد: «به آثاری که در آنها تأکید بر حوادث خارقالعاده بیشتر از تحول و پرورش شخصیت هاست قصه میگویند در قصه محور ماجرا بر حوادث خلقالساعه میگردد» (میر صادقی،44:1376). محمد جعفر محجوب دربارۀ قصههای عامیانه اینگونه بحث میکند: «آیا داستان عامیانه داستانی است که موضوع آن باب پسند عامه باشد ولو آنکه به نثر فصیح ادبی نگاشته شده باشد یا آنچه به سبک عوام و یا نثر یا شعر عامیانه نگارش یافته باشد و یا آنکه هر دو شرط را باید در اطلاق چنین صفتی به داستان مورد توجه قرار داد؟» (محجوب، ج1 :126). در تاریخ ادبیات ایران مکرر به شاهکارهایی برمیخوریم که از تلفیق داستانهای عامیانه با تفکرات شعرا و نویسندگان بوجود آمده است. آثاری مانند: مرزبان نامه، شاهنامه، مثنوی معنوی و… و افرادی که سعی کردهاند به هر طریق داستانهای عامیانهای را که شنیدهاند ضبط کنند. مانند چهل طوطی (علوی،1382: 85).
از میان کتب کهن فارسی که در این تقسیم بندی جای دارد کلیله و دمنه از اهمیت بسیاری برخوردار است. اصل این کتاب به نام پنجه تنتره هندی است و در پنج باب فراهم آمده است.
دستۀ دیگر کتابهایی هستند که تحت تاثير خداي نامه ها و سياست نامه ها تاليف شدهاند. این کتابها در زمینۀ سیاست و حکومت داری نوشته میشدند. همچنین درکتابهای بازمانده از آن دوران قول ها و سخنان بزرگان ایران باستان به جامانده است. این دسته از کتابها سرشار از نکته ها و اقوال بزرگان و حاکمان ایران زمینند که در خود توصیههای حکومتی، اخلاقی و مدنی بسیاری دارند. اين كتابها معمولاً در زمينۀ تاريخ، علوم مختلف و آداب نوشته شده و نويسنده در ميان نوشتههاي خود اقوال مهمي از شاهان قديم ايران و وزرا و حكماي آن دوران را آورده است.
این کتابها معمولا از طرف یکی از درباریان و یا اندیشمندان جامعه نوشته شده و نکات ریز و پر اهمیتی از نحوه برخورد با زیردستان، عدالت، حکمرانی، زندگی زناشویی و هرآنچه یک شاهزاده یا یکی از نجبا برای به دست آوردن قدرت و یا حکومت بهتر به آن نیازمند است را در خود دارد. در میان این اقوال، توصیه های بسیاری در خصوص اهمیت دادن به زیردستان، رفق و مدارا با دشمنان، نیکی در حق ضعفا و ستاندن داد مظلومان آورده شده است که نشان از اهمیت امور خیر و نیکی در جامعه ان دوران دارد. به عنوان نمونه سخنانی از مجوسان و ایرانیان آن دوران در تاریخ سیستان (تالیف شده در چند قرن) به جامانده است که دعوت به نیکی، مهربانی و عمل به عدل و انصاف از مضمونهای آن است. در یکی از حکایتهای تاریخ سیستان آمده:
«پس قباع، عبدالعزیز بن عبدالله را به سیستان فرستاد و… (او) مردی بود عالم و اهل علم را دوست داشتی. پس روزی رستم بن هرمز بن مهر هرمزد المجوسی پیش او اندر شد و بنشست … (عبدالعزیز) گفت: “دهاقین را سخنان حکمت باشد ما را از آن چیزی بگوی”: گفت: “نادان مردمان اویست که دوستی به رویِ افتعال دارد بی حقیقت و پرستش یزدان چشم دیدی (از روی ریا) را کند و دوستی با زنان به درشتی جوید، و منفعت خویش به آزار مردم جوید و…» (تاریخ سیستان برگرفته از سبک شناسی بهار ج 2، 66)
هرچند با تاخت و تاز ترکان و خصوصاً مغولان تعداد بیشماری از آثار گرانقدر فارسی، که در دل خود سخنان باارزشی از ایران باستان را داشتند، از بین رفتند اما همین میزان کم از سخنان نشانگر اهمیت نیکی و دهش در میان شاهان پیش از اسلام دارد. این حجم از سخناني با اين نگرش نشان از ارزش و اهمیت نیکوکاری، ارزش نهادن به رعیت، داد و مبارزه با در جامعه فرهنگی ایران پیش از اسلام است. به همین جهت دعوت به عدل وداد، دستگيري مستمندان و رسيدگي به مظلومان در کتابهایی که به تأثیر و تقلید از این گونه کتابها نگاشته شدهاند و یا ترجمه گونهای از آنها هستند به چشم میخورد. حکایتهای فراوانی که از فرمانروایی خسرو انوشیروان، پادشاه عادل دولت ساسانی و یا داستانهایی از پادشاهی بهرام گور و همانندان ایشان وجود دارد، مخاطبان خود را به رعایت عدل در کسب، نرم رفتاری با زیردستان، قضاوت کردن میان مردم به درستی و… دارد.
بررسی چند اثر منثور:
کلیله و دمنه؛ این کتاب را برزویه، طبیب مروزی، در عصر انوشیروان خسرو پسر قباد پادشاه ساسانی به پارسی درآورد و ابواب و حکایات چندی بر آن افزود که اغلب آنها از مآخذ دیگر هندی بود. در مبادی دوران فرهنگ اسلامی ابن مقفع آن را از پارسی به تازی نقل کرد و کتاب کلیله و دمنه نام نهاد. از نگارش پارسی برزویه و از ترجمه تازی پسر مقفع بهرگونه زبان ترجمه کرده شد. در عصر سامانیان ابوعبدالله رودکی آن کتاب را به نظم فارسی امروز درآورد. پس از وی باز به فارسی ترجمه ها کردند تا به عهد بهرام شاه غزنوی، ابوالمعالی نظام الملک که منشی دیوان او بود کلیله دمنه ابن مقفع را بار دیگر به پارسی ترجمه کرد (برگرفته از مقدمه مجتبی مینوی بر کلیله و دمنه).
ابوالمعالی منشی به جای نوشتن جملاتی قصار دربارۀ نیکی کردن در حق دیگران و خیانت نکردن به آنها، وفای به عهد و محترم داشتن پیوندها از جمله پیوند زناشویی و دوستی، در قالب داستانهای کوتاه و بلند خواننده را درگیر و به خود مشغول میسازد و در نهایت با گرفن نتیجۀ اخلاقی از آنها نشان میدهد غدر و مکر در حق دیگران چه عواقب نامساعدی به دنبال دارد. این ویژگی اصلی داستانهای فابل یا حیوانات است. این داستانها یکی از مهمترین نوع داستانها در ادبیات جهان است که خوانندگان خود را اینگونه تعلیم میدهد.
باور نویسندگان اصلی این داستانها و معتقدان دینی این باورها براین بوده است که با ساختن خود میتوان جامعه را تغيير داد. فرايندي که امروزه به کلی فراموش شده است و ما به جای آنکه به پرورش خود بپردازیم داد از نیکی کردن میزنیم. آنها همراه با منع كردن مخاطبان خود از ناپسندی هاي چون: حسادت به دیگران و مکر و حیله در حق آنان آنها را به اين امر تشويق ميكنند كه اين حرص و پستی طبع در آدمي است كه باعث حسادت به دیگران میشود. در این زمینه داستان معروف کلیله و دمنه را مثال میآوریم که نویسنده در خلال آن دهها خصلت ناپسند و پسندیده اخلاقی را بازمینماید تا نشان دهد؛ آسودگی فرد تنها در گرو سلب آسودگی دیگران نیست و میتوان با انجام فضایل نیز به این مهم دست یافت. هرچه در کتابهایی از این دست غور میکنیم بیشتر در مییابیم که آنچه مهم است ایجاد کردن امور مثبت در خود و دور کردن خصلتهای منفی و ناپسند و دیوهای گجسته در درون است.
حرص، آز، گرم شکمی، شهوت و … دیوهای مهیبی هستند که در باورهای دینی پیش از اسلام (بازمانده از باورها و عقاید مشترک میان قوم ایرانی و هندی) نیز وجود دارند و انسان باید از آنها دوری گزیند. ورع و زهد راههای دور شدن از آنهاست. هر کرداری که میتواند ما را از پلیدی ها و زشتی ها دور سازد به همان اندازه میتواند جامعه را به سمت پیشرفت و خیر رهنمون شود. روحیۀ تعاون و همکاری افراد در یک جامعه در جهت خلاصی از شرّیری را در داستان شیرین دوستی کبوتر و زاغ و موش بیان میکند. اینکه چگونه افرادی که در یک جامعه باهم دچار گرفتاری شدند به رهبری دانایی توانستند از مهلکه نجات پیدا کنند. کبوتر دانایی که با کمک گرفتن از دوستان خود، موش، آهو، باخه و زاغ، و درایت توانست بندهای دام را از پای یاران خود بازکند و از دست صیاد خلاصی یابد. یاری رساندن به دوستان در هنگام گرفتاری و مصیبت از رهنمودهای این داستان زیباست.
بجز دعوت مردمان به عدالت و نیکوکاری در حق رعیت، پرورش اخلاق پسندیده، دوری از شرارت ها و کنار گذاشتن بی رسمی ها از دیگر مفاهیم اخلاقیای است که در این کتاب گرانبها مطرح میشود. این کتاب در پانزده باب تدوین شده است و سبک نگارش آن بر پایه داستان در داستان است. چنانکه در میان هر داستان راوی داستان که یکی از شخصیت های داستان است به داستان دیگری نقب میزند. حکایتهای داستان مشتمل بر حکایت های تودرتوی جذاب دیگری است که خواننده را به خود مشغول میکند و این قدرت شگرف ابوالمعالی در پرداختن به داستان است که در نوع خود کم نظیر است.
در این کتاب البته سهم جملات قصار و توصیه های معنوی کم نیست. در همین کتاب بارها آدمیان به زهد و تقوی، توکل، قناعت، کم آزاری و… دعوت شدهاند.
«هرکه در مقام توکل ثبات قد ورزد و آن را به صدق نیت قرین گرداند، ثمرات آن در دین و دنیا هرچه مهنّاتر بیابد» (باب شاهزاده و یاران او، ص414).
«اگر دوتن در طلب کاری و کفایت مهمی ایستند مظفر آن کس آید که به فضیلت مروت مخصوص است واگر در آن برابر آیند آنکه ثابت عزیمتست و اگر در آن هم مساواتی افتد آنکه یار و معین بسیار دارد و اگر در آن نیز تفاوتی نتوان یافت انکه سعادت ذات و قوت بخت او راجح است» (باب بوف و غراب، 233)
همانطور که دیده میشود اهمیت تعاون و همکاری در میان جامعه در این کتاب بسیار است. زهد و ریاضت و گوشه نشینی از مضامینی است که در این کتاب ترویج نمیشود و بالعکس همواره از ریا و تظاهر مانند آنچه در داستان گربۀ زاهد رخ داد انتقاد شده است. مضامین و مصادیق به کاررفته در این کتاب همگی دعوت آدمی به صیانت از نفس، زهد ورزی، خویشتن داری و مبارزه با هوای نفس است. این توجه درونی به خود آدمی و پرورش آن، در مقابل توجه به دیگری از ویژگیهای بارز فرهنگی ای است که در بیشتر کتابهایی ازین دست به چشم میخورد. آنچه در این کتابها اهمیت فراوان دارد آن است که به جای توصیه کردن فرد به نیکی کردن در حق دیگران، فرد را به توجه به خود سوق میدهد. این امر باعث شده همه بن مایه های داستانی به آن سمت کشیده شود. این وجه در ادبیات فارسی که وجه رسمی و درباری فرهنگ ایرانی را بازمینماید اهمیت به سزايي دارد. کلیله و دمنه و کتابهایی نظیر آن از جمله کتابهایی هستند که به سفارش امیر یا حاکم وقت، برای تربیت خلق و خوی شاهان و پند و نصیحت آنان و خصوصا گسترش فضایل اخلاقی در میان نجبا و درباریان نوشته شدهاند. کتابهایی ازاین دست آنچنان محبوب و مهم در میان نخبگان و امرا بوده است که در میزان اهمیت کلیله و دمنه این بس که گفته شده: «مأمون از خلفای بنی عباس به این کتاب علاقه فراوان داشت و آن را در خزانه نهاده بود. و نیز گویند که فضل بن سهل از آن پیش که اسلام آورد روزی قرآن میخواند یکی از دوستان با او گفت: “چون یافتی قرآن را؟” فضل گفت: “خوش چون کلیله و دمنه”» (بهار، ج2، 257).
موارد بسياري از دعوت به عمل خير مانند: خدمت كردن به خلق، داشتن روحيه تعاون و همكاري در جامعه از مضماين اصلي اين كتاب است. اين كتاب همه تعليم اخلاق و مدارا كردن با مردم است:
« و به رفق و مجاملت و مواسات ملاطفت دست به كار كن كه رسول به لطف كار پيچيده را بگزارد» (ابوالمعالي، 75).
سیرالملوک؛ سیرالملوک یا سیاست نامه اثر خواجه نظام الملک طوسی، وزیر قدرتمند الب ارسلان و سلطان ملکشاه سلجوقي است. این کتاب ظاهراً در اواخر قرن پنجم تالیف شده است و در اصل پنجاه و چهار باب و فصلی بوده و اکنون مجموع آن در پنجاه فصل است (بهار، ج 2: 110)
دعوت به عمل نیک و معروف در این کتاب به صورت پند و نصیحتی است که حکیم یا وزیر به پادشاه وقت میدهد. غالبا اینگونه دعوت ها و تعلیم ها به جهت حرمت داشتن سلطان و ترس از عواقب ارائه نصايح به صورت مستقيم، در لباس حکایات و داستانهای شیوا بيان ميشود. این داستانها معمولا به جامانده از دوران حکومت های پیش از اسلام خصوصا ساسانیانند که نویسنده آنها را نقل میکند. حکایتهایی در طریقه ستاندن مالیات از مردم، حکم راندن میان ایشان، رفتار کردن به عدالت، بخشندگی و رادمردی و… .
این کتاب همانگونه که از نام آن نیز هویداست کتابی است که «در بیان آداب و آئین ملک داری و سیر پادشاهان و بزرگان گفتگو میکند» (بهار، ج2، 110). این کتاب هم در مضمون و هم در سبک انشائی خود متأثر از کتابهای پیش از اسلام است. همانطور که استاد بهار اشاره کردهاند «… احیاناً فعلهای مکرر از یک جنس در جمله های متعاطفه که از خصایص نثر پهلوی و دری قدیم میباشد در این کتاب دیده میشود…» (همان، 111).
« عمّال را که عملی دهند ایشان را وصیت باید کرد تا با خلق خدای تعالی نیکو روند و از ایشان جز مال حق نستانند و آن نیز به مدارا و مجاملت طلب کنند» (خواجه نظام الملک، ص30).
وزیر سایسی چون خواجه نظام الملک که بر حکومت قدرتمندی وزارت میرانده است و از حال و احوال مردمان رعیت واقف بوده، از حاکم وقت میخواهد به عمّالان خود دستور دهد که اگر «کسی از رعیت درماند و به گاو و تخم حاجتمند گردد او را وام دهند و سبکسار دارند تا بر جای بماند و از خانه خویش به غربت نیفتد» (همان).
این کتاب پر است از حکایات عدل پیشگی انوشیروان عادل. پادشاه در میان مردم مانند چوپان است بر رمه پس باید به همه حال احوال مردمان را به نیکی بدارد و از آنها محافظت کند. چنانکه خواجه از قول امیر عادل انوشیروان نقل میکند: «با ستمکاران جز به شمشیر سخن نخواهم گفتن و میش و بره را از گرگ نگاه خواهم داشت و دستهای دراز کوتاه خواهم کرد و مفسدان را از روی زمین برگیرم و جهان به داد و عدل و امن آبادان کنم که مرا ازین جهت آفریدهاند» (همان: 52).
قابوسنامه؛ تألیف امیر عنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر بن قاوبس بن وشمگیر ملقب به شمس المعالی که در نصیحت به فرزند خود گیلانشاه به تاریخ سنۀ 475 هجری آن را آغاز کرده است. این کتاب در چهل و چهار باب نوشته شده که هر باب از حکایات بسیار دلنشین تشکیل شده و در آن ها از همه نیازمندی زندگی فردی و اجتماعی داد سخن داده شده است. از شغل پادشاهی و سپهسالاری گرفته تا بازرگانی و عیار پیشگی و درویشی و راه حقیقی و راست به خواننده نموده است (بهار، ج 2، 128). نویسنده در این کتاب جهت توصیه به فرزند خود به صورت خاص و توصیه به همه مردم به صورت عام، مطالب سودمند اخلاقی و حکمت های عملی در همه زمینه ها آورده است. دربارۀ زندگی زناشویی، رفتار با غلامان و کنیزکان، پیشه کردن قناعت و رضایتمندی، آئین داد و ستد و… بهار در سبک شناسی این کتاب را از حیث شناسایی تمدن قدیم و معیشت ملی و علم زندگی و دستور حیات، مجموعه تمدن اسلامی پیش از مغول نامیده است.
این کتاب نسبت به سیاست نامه بیشتر دربارۀ آئین و رسوم زندگی فردی است اما در برخی از فصول آن پیامهای اخلاقی ای درخصوص زندگی انسانها با دیگران آمده است. به عنوان نمونه در باب سی ام آن، در عفو کردن وعقوبت کردن، آمده است: «خداوندان انصاف چنین گفته اند:” که عقوبت سزای گناه باید کرد” اما من چنین گویم: “که اگر کسی گناهی کند و بدان گناه مستوجب عقوبت گردد تو به سزای آن گناه او را عقوبت مکن و او را عفو کن تا طریق حلم و معرفت سپرده باشی… و اگر حاجتمند را به تو حاجت افتد از ممکنات که دین را زیان ندارد و در مهمّات دنیایی خللی نبود، دل آن نیازمند نومید مکن و آن کس را بی قضای حاجت بازمگردان“» (شمس المعالی، 131-130)
اما اصول اخلاقی ارزشمندی را به فرزند خود گیلانشاه توصیه میکند مانند راست گوی بودن، وفاداری در امانت و مال دیگران و حکایتهای عبرت آموزی در این زمینه نقل میکند. او بزرگترین طراز زینت بخش را راستی میخواند « نیک معامله و خوش دهنده و ستاننده باش و کس را وعده مکن و چون کردی خلاف مکن» (همان، 150).
آنچه در اين ميان حايز اهميت است آن است که در این كتاب ها مانند سیاست نامه و قابوس نامه، كليله و دمنه، مرزبان نامه، نويسنده هرکجا كه مناسب و لازم برای القای مطلب بوده است از آوردن اشعار خودداری نکرده است. این امر در کتابهای سیاست نامه و قابوس نامه کمتر از کلیله دیده میشود چرا که این ویژگی سبکی را ابوالمعالی بسیار وسعت داد و از آن برای زیباتر کردن و دلنشینتر کردن سخنانش بهره فراوان برد. او از اشعار عربی بیش از فارسی بهره گرفت و این اشعار را به صورت تک بیت یا دو بیتی در میان سخن و به اقتضای آن آورد. آنچه مربوط به این مقاله است آنست که؛ اشعار وارده در متن کتابهای منثور معمولا در مضمون و حال شکایت از روزگار و یا وصف طبیعت و معشوق است و وسیلهای برای زیباتر شدن سخن هستند نه ابزاری جهت اندرز و وعظ.
در همه حكايات و مثالهايي كه آنها ذكر ميكنند اشعار قوي و محكمي از خود او یا دیگران آوردهاند كه به تفهيم مطلب و خواندنيتر كردن كتاب افزوده است.
بررسی چند اثر منظوم
بررسی اشعار فارسی به جامانده از ابتدای قرن چهارم نشان از وجود چند مضمون اصلی در شعر آن دوران دارد: مدح به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین مضمون شعر، وصف در دوز مینۀ وصف طبیعت و وصف معشوق، همچنین وعظ به صورت مواعظ دینی و نیز گله و شکوه از روزگار. از بیتهای وعظ آمیز به جا مانده از آن دوران بیت منسوب به ترکی کشی ایلاقی است با این مضمون ماندگار که:
رادمردی و مرد دانی چیست؟ | باهنرتر ز خلق گویم کیست |
آنکه با دوستان بداند ساخت | وانکه با دشمنان بداند زیست |
(عابدی،72)
حکایت و داستان وسیلۀ مهم و پرکاربردی در ادبیات فارسی در ترویج مفاهیم اخلاقی است. این امر اصلیترین عامل هنرنمایی نثر بیش از نظم تا قرن ششم است. همین امر موجب پررنگ تر بودن نثر بیش از شعر در ترویج اخلاقیات است.
با گشت و گذار در اشعار به جامانده از شاعران قرن چهارم که دکتر محمود عابدی آن را به چاپ رسانده است (شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان، 1370) ابیات قابل توجهی در مضمون پند و اندرز و تعلیم مفاهیم اخلاقی یافت نمیشود. آنچه به صورت پراکنده از شاعران دوره محمود و مسعود غزنوی به جامانده است؛ در مدح شاهان، وصف طبیعت و وصف معشوق است. شاید علت اساسی این موضوع از بین رفتن اشعار شاعران آن دوران باشد که هرچه از آن دوران باقی مانده است تنها در همین موضوعات جای دارد، اما قلت این مضمون یعنی دعوت به عمل خیر و نیک در میان مردم در میان این تعداد شاعر (215 نفر) نیز حکایت از همان موضوعی دارد که در سطور بالاتر مطرح شد اينكه؛ شعر فارسي در آن دوران محدود به مضاميني چند بوده است كه مهمترين آنها؛ ستايش عظمت و بخشندگي و رادمردي ممدوحانی كه بسياري از آنها در حقيقت تاريخي خود لايق چنين مدح هايي نبودند. در دیوان شاعران بزرگ دوره پنجم وششم که بازار مدیحه سرایی گرم است و شاعران درباری از این راه صله بسیار جمع میکنند قصيدهاي در مضمون دهش و دعوت به بخشش در حق ضعفا و… يافت نميشود. گاهی هم که شاعری مورد غضب شاه یا امیری واقع میشد حبسیه و شکوه از روزگار مضمون اصلی شعر او بود. مانند حبسیههای سوزناک مسعودسعد سلمان. تمام دیوان شاعران مشهور آن زمان پر است از مدح و وصف. شاعری مانند منوچهری شعرهایش سرشار است از خمریات و وصف شراب، مدح شاهان و یا به تقلید شعرای عرب وصف خرابههای به جامانده از قوم یار.
« شعر فارسی را در فاصلۀ سه قرن نخستین یعنی تا پایان قرن پنجم هجری باید شعر طبیعت خواند زیرا… شعر فارسی در این دوره بخصوص از نظر توجه به طبیعت سرشارترین دوره شعر در ادب فارسی است چرا که شعر فارسی در این دوره شعری است آفاقی و برون گرا. یعنی دید شاعر بیشتر در سطح اشیاء جریان دارد و در ورای پردۀ طبیعت و عناصر مادی هستی، چیزی نفسانی و عاطفی کمتر میجوید (شفیعی،1392، 317).
شاعران این دوره همانطور که در تاریخ های ادبیات آمده آنچنان درگیر دربار و حواشی پیرامون آن بودند که از پرداختن به مسائل دیگر بازماندند. مدح و وصف تنها مضمونی است که به وفور در شعرهای آنان به چشم میخورد. انوری، شاعر دربار سنجر شاه سلجوقی، در این صنعت يدی طولانی داشت. چنانکه در دیوان پر شعر او از قصیده تا غزل و رباعی، یک شعر در این زمینه به چشم نمیخورد. اما علت دیگر این امر آن است که در انحصار بودن شعر فارسي نزد طبقه تحصيل كردگان و نجبا باعث شده بود شاعران شعر را عرصهای برای طبع آزمایی و به رخ کشیدن مهارتهای شاعری خود به کار برند. به گونهای که انوری، عنصری، خاقانی و دیگر شاعرانی از این دست با به کاربردن لغات عربی و اصطلاحات علمی (طب، نجوم و بازی های نرد و شطرنج و…) تصویرهایی عجیب و به گاه به غايت دشوار خلق کردهاند که خواص نیز از دریافت آنها عاجز ماندهاند. این امر نیز در کنار عوامل مذکور باعث شده شعر جایگاه جلوۀ هنر شاعری باشد نه ترویج اخلاق و پند و نصیحتهای آمرانه. به عنوان نمونه دیوان انوری که شامل 208 قصیده، 321 غزل، همچنین تعداد بسیاری قطعه و رباعی است. «در هیچ دورهای شعر فارسی اینقدر از جنبه نفسانی انسانی و خواطر آدمی به دور نبوده است و این مسأله آفاقی بودن شعر فارسی در این عصر بیشتر به خاطر این است که در این دوره از نظر موضوعی بیشترین سهم از آن شعرهای درباری و مدحی است و یا حماسهها و در هر نوع منِ شاعر مجال تجلی نمییابد تا شعر را به زمینه های انفسی درونی بکشاند (همان،31).
این است که تا قرن ششم که سنایی با حکایات خود رنگ دیگری به شعر داد و آن را از انحصار شعر درباری و مدحیات خارج کرد شعر به همان مضامینی که ذکر شد خلاصه میشود.
ابوالمجد مجدود بن آدم متخلص به سنایی «نخستین کس از سه سرایندۀ بزرگ مثنوی عارفانۀ فارسی است، دومین آنان عطار و سومین جلال الدین رومی است» (براون، ج2، 21)
هفت مثنوی از سنایی به دست ما رسیده که یکی از آنها حدیقه الحقیقه نام دارد. این اثر به قول مستشرق بزرگ آلمانی، براون، بیش از آنکه منظومۀ خالصانۀ صوفیانه باشد یک اثر اخلاقی و معنوی است شامل قریب یازده هزار بیت منقسم بر ده باب در ستایش خداوند و نعت رسول اکرم تا در افلاک و حکمت و عشق و… .
سنایی در حدیقه به بیان حکایاتی پرداخت و آغارگز شعری شد که تا پیش از آن سابقه نداشت. بعد از او عطار و مولانا راه او را با جدیت ادامه دادند و در حکایات خود که در قالب مثنوی بود به وعظ و توصیه های اخلاقی میپرداختند. در این حکایات بود که اول بار مفاهیم بلند اخلاقی مطرح شد. اگر تا پیش از این تنها در آثار منثور داستانکها و حکایات دلنشینی در بیان جوانب مختلف زندگی و رعایت اصول اخلاقی بیان میشد، از آن به بعد در آثار منظوم فارسی نیز از این ابزارهای قدرتمند در جهت القای مطالب سودمند اخلاقی و اعتلای نفس انسانی استفاده شد. حکایاتی درباره عدالت ورزی شاهان پیشین ایران که تا پیش از این در کتابهای نثر جای داشت این بار در اثر بلند عرفانی سنایی به نام حدیقهالحقیقه نیز اورده شد.
عدل کن زانکه در ولایت دل | دَرِ پیغمبری زند عادل |
در شبانی چو عدل کرد کلیم | داد پیغمبریش اله کریم |
(سنایی، حدیقه الحقیقه، باب هشتم)
همه حکایات این مثنوی بلندمرتبه در بیان حسن اخلاق، عدل ورزی، بخشش، بردباری بر دیگران است. این دعوت به نیکی در حق دیگران و بخشش بر آنها تا آنجا بلند شمرده میشود که حکیم سنایی از مردم میخواهد حتی در حق کسانی که به انها ستم نیز گرده اند بخشایشگر و مهربان باشند. رحم و عطوفت بر زیردستان، دیگران و هم نوعان بزرگترین مفهوم این کتاب است.
آنکه دشنام دادت از سرِ خشم | خاک پایش گزین چو سرمۀ چشم |
وانکه بد گفت نیکویی گویش | ور نجوید ترا تو میجویش |
آنکه زَهرت دهد بدو ده قند | وانکه از تو بُرد درو پیوند |
وانکه سیمت نداد زر بخشش | وانکه پایت برید سر بخشش |
همه را در محلّ خویش بدار | هیچکس را ز خوی بد مازار |
(همان، باب هشتم، در حلم پادشاه)
این کتاب به جهت بیان مفاهیم بلند انسانی و اخلاقی از همان زمان انتشار مورد توجه متفکران و علم جویان قرار گرفت به گونه ای که در مدارس و در منبر علمای بزرگ تعلیم داده میشد. به جهت شهرت و محبوبیت این کتاب بود که مولانا به تشویق شاگرد خود حسام الدین چلپی تصمیم گرفت کتابی در همان مضامین حدیقه بسراید که مانند آن در مدارس تعلیم داده شود و او کتاب گرانسنگ مثنوی معنوی خود را پایه گذاشت که تاکنون از بزرگترین آثار فرهنگی جهان است. پیش از آن هم نظامی بزرگترین داستان سرای شعر فارسی کتاب مخزن الاسرار خود را که در بیان مطالب عرفانی و دینی است به سبک این کتاب نگاشت.
نتیجه گیری
با بررسی کلی و اجمالی ادب فارسی اعم از نثر و نظم از قرن چهارم تا پایان قرن ششم هجری چنین برمیآید که؛ وزن آثار منثوری که به طرح مباحث اخلاقی و بیان مفاهیم اجتماعی پرداخته اند بسیار بیشتر از آثار منظوم در آن زمان است. علت عمده این امر میتواند این باشد که؛ در علم قدیم ادب فارسی هر کدام از قالبهای نثر و نظم و همچنین انواع مختلف آنها منحصر به بیان چند موضوع خاص بودهاند. هرچند که نوع تعلیمی یکی از انواع شعر فارسی بوده است اما تا پایان قرن ششم تعلیم در شعر منحصر به وعظ های اخلاقی و پند و نصیحت های مذهبی بوده و تعلیم خیر و دعوت به امور نیک نسبت به دیگران و جامعه بیشتر در کتابهای نثر میشده است. به این معنا که بیان مفاهیم بلند اخلاقی و انسانی مانند: دعوت حکما به عدالت ورزی در حق زیردستان و رعیت، رعایت انصاف و عدل میان همه آحاد مردم، ترس از ستم کردن در حق ضعفا و… تنها در کتابهای منثور یافت میشد و شعر میدانی بود برای مدح و ستایش شاهان و امرای محلی. در این میان شاعر بنا به اصول هنر شاعری و علم شعر به وصف و تغزل و دعاگویی حاکم نیز میپرداخت.
بجز این مدح، شِکوه و شکایت از روزگار و نامرادی های آن نیز از موضوعاتی است که در شعر آن دوران دیده میشود. اما قطعات اخلاقی و پند و نصیحت های معمولی نیز گاهی در شعر برخی شاعران وجود دارد اما نه به گونه ای که بتوان گفت تعلیم مفاهیم اخلاقی از موضوعات اساسی این دوره است. تا آنکه با ظهور سنایی، شعر بزرگ قرن ششم، قصیده و مثنوی از سلطۀ مدح و داستان سرایی خارج شد و مثنوی قالبی شد برای بیان حکمت و وعظ های اخلاقی. او بود که داستانهای به جامانده از دورانهای کهن و نیز نزدیک به خود را که صبغۀ تاریخی و یا اسطورهای یافته بودند در شعر وارد کرد و به جای ستایش شاهانِ دست نشانده و بعضاً ضعیف محلی و درخواست صله و بخشش از آنها، ایشان را به عدالت و مهرورزی در حق ضعفا دعوت کرد. او داستانهای شایعی را که به صورت حکایتهای کوتاه و بلند در کتابهای داستانی و یا به صورت تمثیل در کلیله و دمنه به کار رفته بود را وارد قلمرو شعر فارسی کرد.
در حوزۀ نثر اما وضعیت برعکس بود. نویسندگان قوی دست در دربارها مشغول نگارش کتابهای خود بودند. خواجه نظام الملک طوسی و پس از او کیکاوس بن وشمگیر و نیز نویسندۀ چیره دست و توانایی که سبک منحصر به خود را در قرن ششم رواج داد به نام ابوالمعالی منشی در دربار سلجوقیان و غزنویان کتابهای سودمند و کارایی در این زمینه نگاشتند. آنها به تقلید کتابهایی که در ایران پیش از اسلام و پس از آن نگاشته میشد دست به نوشتن نصیحتنامه ها و سیاستنامه ها زدند. در این میان ابوالمعالی منشی با ترجمه توانای خود از یک اثر هندی الاصل که برگردان آن در آن زمان به عربی معروف و شهره بود، داستانهای شیوایی را دوباره خلق کرد و لباس تازه پوشاند که در نوع خود بینظیر است.
انواع مفاهیم اخلاقی در این کتابها مطرح و در قالب داستانهای دلکش به خوانندگان فارسی زبان تقدیم شدند که تا به امروزه نیز شهرت و اهمیت خود را حفظ کردهاند.
کتاب نامه
ابوالمعالی نصرالله منشی، کلیله و دمنه، مصحح مجتبی مینوی، امیرکبیر، 1383
ارسطو؛ فن شعر، ترجمه عبدالحسین زرین کوب، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چ دوم 1343.
براون، ادوارد، تاریخ ادبی فارسی، تصحیح علی پاشا صالح، ابن سینا، 1335
بهار، محمدتقی، سبک شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، زوار، ج 1 و2
پراپ، ولادیمیر؛ ریختشناسی قصه های پریان، ترجمهی فریدون بدرهای، تهران: نشر توس؛ 1368.
زرقانی، مهدی، “طرحی برای طبقه بندی انواع ادبی”، پژوهشهای ادبی، سال ششم، شماره24، 1388
سنایی، ابوالمجد مجدودبن آدم، حدیقه الحقیقه و شریعة الطریقه (فخرینامه)، تصحیح مریم حسینی، مرکز نشر دانشگاهی، 1382
شمیسا، سیروس، انواع ادبی، پیام نور، 1391
شفیعی، محمدرضا، صورخیال در شعر فارسی، آگه، 1392
عابدی، محمود، شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان (در قرن های سه و چهار و پنج هجری)، پانوس، 1370
علوی، سهیلا ؛ تأمّلی دیگر در ادبیات کودک و نوجوان، تهران: نشر یادواره کتاب 1382.
طوسی، نظام الملک، سیاست نامه، تصحیح جعفر شعار، امیرکبیر، 1393.
فرشیدور، خسرو؛ انواع ادبی در اروپا و ایران، پژوهشی در نقد تطبیقی و مقایسه ای، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، 1358 ش 99و100.
محجوب، محمد جعفر؛ قصههای عامیانه ایران(مجموعه مقالات)، تهران: نشر چشمه، 1382.
منوچهری دامغانی، ابوالنجم احمدبن قوص بن احمد، دیوان، تصحیح سید محمد دبیرسیاقی، زوار،1390
میر صادقی، جمال؛ عناصر داستان، تهران: نشر سخن، 1376.
وشمگیر، عنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر، قابوس نامه، مصحح غلامحسین یوسفی، علمی فرهنگی، 1395
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.