بررسی جایگاه رسانه در هدایت معنای نیکوکاری
(مطالعهی تصویرسازی برنامههای تلویزیونی پرمخاطب از فعالیت خیریه)
مهری بهار1، مریم فروغی2*
1 دکتری مطالعات فرهنگی، دانشیار گروه علوم ارتباطات اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
*2دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی، گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه کاشان
پست الکترونیک : maryamfouroughi@gmail.com
چکیده:
معنا امری ذاتی نیست، بلکه ساخته میشود. اگر زبان را یکی از محملهای اساسی تولید، انتقال و بازتولید معنا در نظر بگیریم، بهکارگیری زبان در رسانه میتواند از یک ابزار ایدئولوژیک تا یک بازوی قدرتمند برای جامعهی مدنی باشد، چرا که این قابلیت را دارد تا افکار عمومی را در موارد هدفش پیکربندی کند. با اشراف به این موضوع که زبان لزوماً متشکل از گفتار و نوشتار نیست، در مییابیم که دست رسانهها (به ویژه رسانههای جمعی پرمخاطبی چون تلویزیون) در تعیین معنا تا کجا میتواند باز باشد. در واقع میتوان مدعی شد که رسانهها نه تنها از طریق زبان رسانهای معنا را خلق، بلکه از خلال فرآیند بازنمایی، معنای خلق شده را هدایت میکنند. با تکیه بر نظرات استوارت هال که معتقد است بازنمایی رسانهای از موضوعات و وقایع، در اصل نظری به مناسبات قدرت دارد و آن معنایی که از خلال بازنمایی رسانهای بر واقعیت خارج از آن پوشانده میشود بیش از آنکه متکی بر تصویر واقعی جهان باشد، بر معناهای مطلوب قدرت مسلط دلالت دارد؛ در این مقاله بر آن بودیم تا معنای هدایتشده از نیکوکاری توسط بازنماییهای رسانهای تلویزیون رسمی در کشور را مورد بررسی قرار دهیم. از این رو با در نظر گرفتن دو برنامهی مورد اقبال عام “ماه عسل” و “فرمول یک” و بررسی قسمتهایی از هرکدام که در آنها مشخصاً به فعالیتهای خیریه پرداخته شده، بر آن شدیم تا به معنای مورد نظر رسانهی رسمی در قبال فعالیتهای خیریه دست یابیم. بر این اساس با استفاده از روش تحلیل نشانهشناختی و مبتنی بر پنج رمزگان مورد نظر رولان بارت به تحلیل پرداختیم. به طور اجمالی اگر بخواهیم به یافتههای مقالهی حاضر اشاره کنیم، در این مطالعه دریافتیم که نیکوکاری در این برنامهها (به مثابهی بخشی از زبان رسانهای رسمی در کشور) به مثابهی جزیی سیال از دوگانهی (دارا / ندار) بازنمایی میشود که به فراخور موقعیت هرکدام از این کفهها مورد هجوم یا تأیید قرار میگیرند. از طرفی به نظر میرسد که علیرغم لحن بعضاً انتقادی این برنامهها، نوک پیکان هرگز به سمت سیاستهای کلان مولد نابرابری گرفته نمیشود. از دیگر سو اما به نظر میرسد این برنامهها با آفرینش دوگانههایی از خلال بازنمایی، ضمن ابقای نگرش سنتی به فعالیت خیریه، نقش افراد را در امور خیریه به اهداکنندگان مالی صرف –در برابر کنشگران دارای ایده- تقلیل میدهند. نهایتاً اینکه قسمتهای مربوط به امور خیریه برنامههای پرمخاطب تلویزیون بیش از ترویج نیکوکاری، در اصل پشت نیکوکاری برای بازتولید مفاهیم مورد نظر خود پنهان میشوند.
کلمات کلیدی:
رسانه، فعالیتهای خیریه، نشانهشناسی، برنامههای تلویزیونی.
مقدمه و بیان مسأله
فعالیتهای خیریه یکی از عرصههایی هستند که همواره نه تنها افراد سعی در مبادرت بدانها داشتهاند، بلکه در دورههای مختلف تاریخی شاهد انحاء مختلفی هستیم که افراد سعی در ترویج نیکوکاری داشتهاند. درواقع مبادرت به مور خیریه در طول دورانهای مختلف یکی ز سفارششدهترینهاست. از طرفی اما همانطور که میدانیم، در این ترویج درازمدت نه تعاریف لزوماً مشترکند و نه نیات. در این میان اما زبان قدرت زبانی متفاوت است. مشخصاً قدرت سیاسی در دورانهای مختلف با مقاصد مختلف به ترویج امور خیر دست زده است. شاید ملموسترین مثال دور در این مورد، استفادهی صفویان از نهاد وقف در تثبیت جایگاه خویش باشد. در دنیای جدید اما بازوهای قدرت در ترویج امور میتوانند هرچه قدرتمندتر از پیش باشند. یکی از این بازوهای پرتوان (که لزوماً مختص نیات قدرت نیست اما به واسطهی امکاناتی که قدرت فراهم میکند، دسترسیاش برای آن بیشتر خواهد بود) رسانهها هستند. چنان چه میدانیم معنا امری ذاتی نیست، بلکه ساخته میشود. زبان از منظر ادبیات علوم اجتماعی اساساً به عنوان پدیدهای اجتماعی متصور است. زبان وسیلهی ارتباط و محمل تفکر است، کنش متقابل را ممکن ساخته و بر کیفیت آن تأثیر میگذارد. همچنین ادراک مردم از مفاهیم و اشیا را تحت تأثیر قرار میدهد. زبان در علوم اجتماعی به معنای راههای نمادین برقراری ارتباط میان مردمان و جوامع است چونانکه گویی ستونهایِ ساختمانِ هر فرهنگ محسوب میشود (هیوز و کرولر، 2008:47)
اگر زبان را یکی از محملهای اساسی تولید، انتقال و بازتولید معنا در نظر بگیریم، بهکارگیری زبان در رسانه میتواند از یک ابزار ایدئولوژیک تا یک بازوی قدرتمند برای جامعهی مدنی باشد، چرا که این قابلیت را دارد تا افکار عمومی را در موارد هدفش پیکربندی کند. در این مقاله بر آن بودیم تا معنای هدایتشده از نیکوکاری توسط بازنماییهای رسانهای تلویزیون رسمی در کشور را مورد بررسی قرار دهیم. در واقع معتقدیم که رسانهها قابلیت این را دارند تا مفاهیم را چونانکه میخواهند بازنمایی کنند نه چونان که هست. البته این بدان معنا نیست که پیام تولید شده دقیقاً همانطور که نیات تولیدکنندهگانش است به دست مخاطب میرسد و فهم میشود اما برای مثال در کشوری چون ما که شبکههای تلوزیونی داخلی دولتی هم هستند، میتوان قائل به صدایی برخاسته از قدرت سیاسی مسلط در بازنماییها شد. با چنین اندیشهای به سراغ دو برنامهی پرمخاطب تلویزیون یعنی فرمول یک و ماه عسل رفتیم.
هر دوی اینها از برنامههایی هستند که قسمتهای زیادی از آنها به طور مستقیم به موضوعات خیریه مربوط بوده و البته مجریانشان در فضای غیر رسمی نیز به فعالیتهای نیکوکارانه دست میزنند. بر همین اساس بر آن شدیم تا با توجه به این که مشخصاً با تکیه بر دولتی بودن تلویزیون در ایران و پرمخاطب بودن این برنامهها میتوان ادعا کرد که تا حد زیادی معنای بازنمایی شده توسط این برنامهها صدای قدرت است و مطلوب آن از فعالیت خیریه، پس این سوال را در پی پاسخ بر آمدیم که چگونه فعالیتهای خیریه از خلال برنامههای تلویزیونی پرمخاطب بازنمایی و معنای امر خیر هدایت میشود.
بر همین اساس با تکیه بر آراء استوارت هال در رابطه با بازنمایی و پیوند آن با قدرت، به بررسی قسمتهایی از این دو برنامه پرداختیم که به طور مشخص به اهداف یا معرفی مواضع خیریه میپرداختند. سپس از آن میان با انتخاب 10 قسمت (5 قسمت از هر برنامه) به تحلیل نشانهشناختی با استفاده از آراء بارت پرداختیم. در آغاز پس از اشارهای مختصر به آراء هال و بارت پیرامون بازنمایی و در بخش چارچوب مفهومی، به توضیح 5 رمزگان مورد نظر بارت برای تحلیل نشانهشناختی در بخش روش خواهیم پرداخت، و در بخش یافتهها پیش از توضیح اجمالی یافتهها، به ذکر نمونهای از چگونگی تحلیل راجع به یکی از قسمتهای برنامهی ماه عسل پرداخته خواهد شد و نهایتالامر از پس گزارش یافتهها به جمعبندی و نتیجهگیری خواهیم رسید.
چارچوب مفهومی
استوارت هال، از متفکران مطالعات فرهنگی، در نظریهی بازنماییاش تأکید بر مقولهبندی ذهنی جهان توسط سوژه برای درک معنا دارد. درواقع هال در تئوری بازنمایی “دیگری” را به رسمیت میشناسد و درک دیگر فرهنگها را ممکن میداند، (به طور کلی بازنمایی تأکید بر نمودار ساختن معنای ذهنی توسط زبان دارد. وی برای اینکار دو نظام را بر میشمرد: نظام معناها و نظام مفاهیم. درواقع ما “چیزها” را از خلال نظام مفاهیم در ذهن خود طبقهبندی میکنیم و از خلال نظام معانی بیانشان میکنیم . این اتفاق در بستر زبان و در زمینهی گفتمانهاست که به وقوع میپیوندد (هال،1997).
هال اساساً دو پارادایم عمده در مکتب مطالعات فرهنگی بریتانیا (بیرمنگام) شناسایی میکرد که درواقع بسترساز اندیشهی او و پژوهشگران متأخر این رشته بودند، که اولی متأثر از آثار هوگارت، ویلیامز و تامسون و دیگری تحت نفوذ آلتوسر هستند:
- فرهنگگرایی: تاکید بر فرآیند ساخت فرهنگ
- ساختارگرایی: تاکید بر ساختارهای موثر بر فرهنگ
با توجه به تفاوتهای موجود در ایندو رویکرد، هال معتقد است که هر دو دراین ایدهی بنیادین با هم مشترکند که قلمرو تعریف و کنشها در حوزهی فرهنگ را ایدئولوژی حاکم است که معین میکند؛ درنتیجه میتوان مدعیشد که هردو در ایده و تلقی سیاسی با هم مشترک بودند (سرفراز؛143:1388). سعی نظری هال در گذر از فرهنگگرایی صرف یا ساختارگرایی محض برای ایجاد چشماندازی نوپدید است، با این تفسیر که تمامی جوانب اندیشهی او را نمیتوان در یک پیوستار یا یک شبکهی منسجم آنگونه که بهطور سنتی از نظریه انتظار داریم قرار داد چراکه وی اساساً از بیان نظریاتش در چنین پیکرهی تئوریکی رویگردان است.
هال همواره درصدد مفهومپردازی واقعیات در واکاوی مناسبات فرهنگ با قدرت بود. وجه انتـقـادی آراء و اندیـشـههای هال نیز از همین تلاشها نشأت میگیرد. برای فهم صحیح نظرات هال، باید به چهار محور اساسی یا چهار تئوری عمده که هال با پیگیری آنها در پی پاسخ به سوال در رابطه با “چیستی فرهنگ”، “بسترهای ایجاد فرهنگ” و “کیفیت رابطهی بین فرهنگ با سیاست” بود بپردازیم. این مفاهیم شامل مدرنیته، هویت، دریافت و بازنمایی میشوند (دهقانی به نقل از فاضلی؛5:1394).
هال در نظریهی دریافت سعی دارد تا با عاملیت بخشیدن به مخاطب به عنوان سوژهای فعال نقش سوژه در روند تولید معنا را پررنگ کند. وی استدلال میکرد که «همهی مردم متنی واحد را به شیوهای یکسان ملاحظه نمیکنند» (اسمیت به نقل از هال،248:1391). برای فهم صحیح نظریه دریافت باید به مقالهی رمزگذاری و رمزگشایی او نظری بیفکنیم. هال در این مقاله بر این نظر رایج که پیامها (یا متون-معناها) از یک سو تولید و از سوی دیگر توسط مخاطب به همان شکل و مقصود فرستندهی پیام دریافت و به عبارتی مصرف میشوند خط بطلان میکشد. وی معتقد است، اساساً پیام در حال تولید است، یعنی فرستنده معنای مورد نظرش را تولید میکند و باز مخاطب پس از دریافت، براساس زمینهی گفتمانی خود، آن را معنا میکند (یا به عبارتی معنایی جدید از آن تولید میکند) (استوری،1389:33). هر پیامی دارای معنای مرجح است اما در آن محصور نیست (بهار و حاجیمحمدی،1390:46). به بیان دیگر هر پیام میتواند سه نوع قرائت در پی داشته باشد:
- موقعیت مسلط (هژمونیک): رمزگشایی در فضای رمزگانی مسلط.
- موقعیت مذاکره ای: رمزگشایی حاصل از نوعی رفت و برگشت میان رمزگان مسلط و رمزگان اقلیت.
- موقعیت متضاد: رمزگشایی بر پایهی کدهایی متفاوت و در تعارض با رمزگان مسلط (همان).
با این تفاسیر، هال ایدئولوژی را واقعیتی سیال میدید که از طریق نظامهای بازنمایی در بیناذهنیت جمعی ساخته میشوند و از خلال روابط بازتولید میشوند. این بدان معناست که همهی گروهها میتوانند ایدئولوژی خود را داشته باشند اما در نهایت این گفتمان مسلط است که به واسطهی در اختیار داشتن بازوان قدرت، نظام معنایی خود را بازتولید میکند، این در حالی است که تضاد بین گفتمانهای متضاد برای دستیابی به هژمونی همچنان ادامه دارد (محمدی؛ 1394 : 10و 11).
توضیحات روششناختی
بارت بازنمایی را حائز دو فرآیند میداند که از هم مستقل اما در ارتباط با یکدیگرند. اول اتحاد دالها و مدلولها در خلق نشانه و سپس در مرحلهی دوم پیوند خوردن نشانه با سطح دیگری از مدلولها و خوانش آنها در یک زمینه که در چارچوبی ایدئولوژیک رخ میدهد (هال،1997). با این حال، هال بر این عقیده است که « جستجو برای یافتن معنا… بیاعتبار شده است و از سوی دیگر معنا به واحدهای بزرگتری از تحلیل و همچنین گفتمانهایی که به واسطهی امر بینامتنی عمل میکنند مرتبط شده است» (میرزایی و پروین،1389:15). از نظر هال «بازنمایی به مثابهی بنیانی برای شناخت چگونگی نمایش دیگری بر گفتمان، دانش و قدرت تکیهای خاص دارد. قدرتی که با میل و نشانه در ارتباط است». (همان). حال میتوانیم این تعریف از بازنمایی را دریابیم که بازنمایی ایجاد معنا از خلال مفاهیم گفتمانی است (مهدیزاده،1387:15).گرچه هال در مطالعهی بازنمایی نحوهای از تحلیل را پیشنهاد میدهد که بیشباهت به تحلیل گفتمان نیست ، لکن نمیتوان از قرابت نظر و امکان همنشینی با آنچه بازنماییاش میخواند در نظریهی نشانهشناسی بارت (حتی فارغ از بحث اسطوره) غافل ماند.
با تکیه بر ایدهی نظری مبتنی بر آراء استوارت هال مبتنی بر اینکه معنا صریح نیست بلکه در اصل فرآیند معنادارشدن جهان از خلال بازنمایی است که صورت میپذیرد، درواقع هرآنچه توسط رسانه بازنمایی میشود را همچون معنایی تازهیافته درخور کنکاش میبینیم. به ویژه که ارادهی معطوف به تولید معنا دستی نیز در قدرت داشته باشد. روش اتخاذ شده در این مقاله، روش نشانهشناسی مورد نظر رولان بارت است. امبرتو اکو در اولین قدم میگوید که نشانهشناسی با هرچه بتواند یک نشانه قلمداد شود سر و کار دارد (اکو،1389)، لکن این تعریفی بسنده نیست. دستگاه نظری رولان بارت مبتنی است بر نشانهشناسی سوسوری و نقد ایدئولوژی. درواقع بارت معتقد است که هیچ یک از این دو ازیکدیگر جدا نیستند. درست است که حیطهی کار سوسور زبانشناسی بود اما میدانیم که هر چیزی میتواند نشانه قلمداد شود. و ترکیبی از نشانهها یک متن قلمداد میشود. معنای قابل بازگشت به نشانهها فقط به آنها ارجاع داده نمیشوند، بلکه گویی به آنها خورانده میشوند و این از زمینهی اجتماعی و امر ایدئولوژیک برمیآید (چندلر، 1387).
بارت عناصر فرهنگی را اسطوره میدانست. اسطورهها از نظر او حاملان پیام بودند. حاملان پیامی که به خودی خود امکان دارد مخدوش باشد (اباذری به نقل از موریارتی،1380:18). بارت در پی آن است تا معنای پس نشانه را بنمایاند. در این میان الگوهای متفاوتی میتواند مطرح باشد که یکی از این الگوها در نشانهشناسی الگوی مورد نظر بارت در تحلیل رمان بازاک است. این رمزگانها به ترتیب از این قرارند: هرمنوتیک، ضمنی، نمادین، کنشی، فرهنگی.
- رمزگان هرمنوتیک عبارت است از رمزگانی که صورت بندی مولفههای ابهام و رمزگشایی نهایی از آنها را برعهده دارد.
- رمزگان ضمنی متشکل از «اشارات ظریف معنایی» در متن است.
- رمزگان نمادین، با در برگرفتن مضامین غالب، به طور مشخص تقابلها یا غلبههای معنایی را نشان میدهد.
- رمزگان کنشی مبتنی است بر رخ دادن یا توانایی پیشبینی/تصور زنجیرهای از رخدادهای تأثیرگذار در روند معنا.
- و رمزگان فرهنگی که ارجاع به بیرون، ایدئولوژی و اسطورهها دارد.
(بیچرانلو،1388:124)
در این مقاله نشانهها با استفاده از رمزگانهای پنجگانهی بالا مورد تحلیل قرار میگیرند. واحد تحلیل بخش (قسمتی از یک برنامه) است. نمونهگیری به صورت هدفمند صورت پذیرفته و طی آن پس از جمع آوری قسمتهای برنامهی ماه عسل و فرمول یک در ارتباط با نیکوکاری، نهایتاً 5 قسمت از هرکدام در تحلیل نهایی انتخاب و به 46 بخش تقسیم و مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها
در مقالهی حاضر در پی آن بودیم تا چگونگی تصویرسازی برنامههای تلویزیونی پرمخاطب از نیکوکاری و فعالیت خیریه را مورد مطالعه قرار دهیم. برای همین منظور دو برنامهی “فرمول یک” و “ماه عسل” را بهطور مشخص مورد نظر قرار داده و از هرکدام قسمتهایی خاص (از میان قسمتهای پخششده در دو سال اخیر) که در آنها به طریقی فعالیت نیکوکارانه بازنمایی میشد را مورد بررسی قرار دادیم. پیش از شرح اجمالی یافتهها لازم است تا هر یک از این برنامهها به صورت جداگانه مورد توصیف و بررسی مختصر قرار گیرند، سپس برای در جریان قرار گرفتن مخاطب از چگونگی تحلیل، گزارش تحلیل یافتهها از یک قسمت انتخاب شده از هر برنامه تحریر خواهد شد.
«ماه عسل»
این برنامه که از جمله برنامههای پرسابقه و البته پرمخاطب صداسیماست از سال 1386 روی آنتن رفته است. این برنامهی زنده هر سال ماه رمضان پیش از افطار از شبکهی سوم سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود. ویژگی اصلی آن در دعوت از افرادی –به عنوان مهمان- است که غالبشان شهروندان عادی جامعه هستند؛ لکن مشخصهی بارز همهی آنها وجود یک گرهگاه خاص در زندگیشان است که ممکن است همه در طول حیات خود با آن مواجه نشوند. دست و پنجه نرم کردن با مشکلات عدیده و فائق آمدن بر آنها ویژگی مشترک بیشتر مهمانان این برنامه است. در کنار زمان پخش (ماه رمضان، پیش از افطار) و موضوع محوری مورد بررسی (افراد عادی با زندگی غیر عادی) به طور واضحی از آغاز این برنامه ویژگیهایی داشته که آن را از دیگر برنامهها در جلب مخاطب چندین قدم به جلو برده: گفتگومحور بودن برنامه، ویژگیهای مجری جوان این برنامه (احسان علیخانی)، موسیقی تیتراژهای هر سالهی این برنامه که توسط خوانندگان سرشناس خوانده شده و مورد اقبال عموم قرار گرفته و نکاتی دیگر از این دست. در وبسایت شبکهی سوم سیما هدف این برنامه را ارئهی تعریف «انسانیت در پرتو پیامهای دینی-اخلاقی برای مخاطبین» عنوان میکند (به نقل از تارنمای شبکهی سه سیما[1]).
«فرمول یک»
در وبسایت شبکهی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران، هدف برنامهی فرمول یک ایجاد نشاط و آگاهی بیان شده است[2]. این برنامه که سری جدیدش حال پخش است برخلاف برنامهی مورد اشارهی پیشین، مهمانانش غالباً شناختهشده هستند. در سری گذشتهی این برنامه قسمتهایی که مشخصاً با موضوع اهداف خیریه باشند بیش از سری جدید آن به چشم میخورد. همچون برنامهی ماه عسل، مجری این برنامه نیز از مجریان جوان و بهنام صدا و سیماست. اولین سری این برنامه از دهم آذرماه 1395 روی آنتن رفته و پس از آن نیز ادامه داشته است. از ویژگیهای بارز این برنامه انتقاداتی است که کمابیش در قسمتهای مختلف آن به شرایط کشور، مسئولین و … از طرف مجری و مهمانان برنامه به فراخور شرایط ابراز میشود. سری اول و دوم این برنامه به صورت زنده و صبحگاهی و سری در حال پخش آن به صورت زنده اما عصرها پخش میشود. همین تغییر در زمان پخش تغییراتی در دکور برنامه، پوشش مجری، مهمانان و البته مخاطبان ایجاد کرده با اینحال همچنان از جمله برنامههای پرمخاطب محسوب میشود.
گزارش یک قسمت نمونه
مورد انتخابی: قسمت دوم برنامهی ماه عسل 1397
توصیف : برنامه با مصاحبهی خواهران منصوریان (ورزشکاران بهنام کشور) آغاز میشود. در آخرین دقایق مصاحبه با ایشان از خانم شهربانو منصوریان راجع به ایدهی تأسیس خیریه که گویا ایشان سال قبل قولش را داده بودند پرسیده میشوندو پاسخ چنین بود: «در حال پیگیریام، دارم کاراشو میکنم، ولی خوب هنوز اتفاقی نیفتاده، ایشالا که مسئولین هم کمک کنن این اتفاق بیفته». پس از پخش صحبتهای آغازین برنامه توسط مجری [راجع به اکرام پدر و مادر] و توضیحاتی راجع به موسیقی آغاز برنامه، مجری شروع به صحبت راجع حامی مالی برنامه (یک نرم افزار موبایلی) میکند و در دومین مرحله در این برنامه مستقیماً به انجام امور خیریه اشاره میشود و ضمن توضیح رجع به حامی مالی برنامه بیان میشود که واریز وجوه خیریهی مد نظر هر قسمت از برنامه، از طریق این درگاه نیز امکانپذیر است. سپس مهمان برنامه خود را معرفی کوتاهی میکند و تیزری پخش میشود که حاکی از اقدامات نیکوکارانهی اوست.
در این تیزر به کرّات نام پدر و مادر به گوشمان میخورد. مهمان که خود را فردی برخاسته از طبقهی فرودست معرفی میکند، با توجه به نوع پوشش و نشانههای دیگری نیز که برنامه به ما ارائه میدهد مشخص است که در حال حاضر وضعیت بهسامان و خوبی دارد. مهمان برنامه از رنجها و محرومیتهای کودکی تا جوانی خود سخن میگوید و اطلاعات زندگینامهای از خود ارائه میدهد. در میانهی صحبت مجری و مهمان، مجری رو به مهمان میگوید که او (مهمان) نام پدر و مادرش را در یک مسیر فوقالعاده حفظ کرده است. سپس مخاطب با دیدن یک سری تصاویر با مهمان برنامه بیشتر آشنا میشود. او بنیانگذار یک بنیاد خیریه به نام مادر است.
در این قسمت از برنامه شاهد تصویر اتاق مادر، منزل مادر، پیرمردی بیمار، جوانی بیمار و درخواستکنندهی کمک، دشت دوران کودکی مهمان، ساختمانهای آباد، مرکز اورژانسی به نام پدر، مزار پدر و مادر، گفت و گو با مادر بر سر مزار او و درخواست بخشش از کوتاهیها هستیم. سپس به مهمان برنامه برمیگردیم که ذکر میکند فقط در مناطق محروم کار کرده و از پدرش به نیکی یاد میکند که در عین تنگدستی به کار خیر مبادرت میورزیده. سپس اقدامات خیری که به یاد پدرش انجام داده برمیشمرد: احداث راه، درمانگاه، مدرسه، مسجد، غسالخانه، مرکز بهداشت و جز اینها. همچنین اقدامات خیر ایشان به نام مادرش نیز برشمرده میشود و مهمترین آن که تأسیس بنیادی خیریه به نام مادر است مورد اشاره قرار میگیرد.
او عنوان میکند که قداست نام مادر بیش از یک بیمارستان، مدرسه یا فعالیت مرسوم خیریه است لهذا به احداث یک بنیاد خیریه و فعالیت از خلال آن همت گمارده است. این بنیاد که یکی از اهدافش قدردانی از مادرانی است که کسی از ایشان قدردانی نمیکند در ادامهی برنامه به صورتی گذرا مورد معرفی قرار میگیرد. در ادامهی برنامه نیز مادرانی را میبینیم که مورد تقدیر قرار میگیرند.
تحلیل مختصر این قسمت
قسمت منتخب: بخش پایانی برنامه، معرفی مادران نمونه و قدردانی از ایشان
هر سه زنی که معرفی میشوند زنانی از مناطق روستایی، فاقد سواد، دارای لهجهی خاص منطقهی خود هستند که به طور مشخص اعلام میشود که با توجه به شرایط خاص زندگیشان برای گذران هرچهبهتر زندگی فرزندانشان تلاش فراوان کردهاند. تصویرهایی از کار سخت این زنان (شکستن سنگ، بافتن قالی) صحبتهای فرزندانشان و قدردانی از زحماتشان را میبینیم. تصویر یکی از مادران در حال بافتن فرش، سپس در حال بالا رفتن از مسیر سنگلاخ. تصویر منزل کاهگلی یکی دیگر از مادران، تصویر شکستن سنگ توسط او. دوربین از پایین تصویری از شکسته شدن سنگ توسط او را نشان میدهد و سنگ شکسته شده به سمت دوربین میافتد. گویا بر روی مخاطب میخواهد فرود بیاید. توصیف فرزندان از مادرانشان.
در قسمت پایانی برنامه، رمزگان هرمنوتیکی با نشان دادن سه زن در استودیویی متصل به استودیوی اصلی شکل میگیرد. این سه زن (سه مادر) که هستند و چرا میخواهند از ایشان تجلیل کنند؟ پاسخ به تعلیق: این سه زن هر یک مادرانی هستند که با تلاش فراوان و در شرایط سخت فرزندانشان را تربیت کردهاند و به همین واسطه بنیاد خیریهی مادر و برنامهی ماه عسل قصد دارد از ایشان تقدیر به عمل بیاورد. رمزگان ضمنی در این قسمت، میتواند روستایی بودن این سه مادر، نحوهی پوشش ایشان و لهجه داشتنشان باشد. برخ.رداری/عدم برخورداری، مرکز/حاشیه است. رمزگان کنشی در اینجا واجد مفهوم قدردانی است. قداست بخشیدن به وظایف مادران و تجلیل از آنان است. رمزگان فرهنگی در این قسمت در بارزترین وجه خود آنجا نمودار میشود که مهمان اول برنامه این قول معروف را به عنوان عبارت پایانی خود به کار میبرد: هیچ دعایی گیراتر از دعای مادر نیست و هیچ نفرینی نیز بدتر از نفرین پدر نیست. این اعلان نهایی فردی است که بنیاد خیریهی مادر را برای کمک و قدردانی نسبت به مادران ایجاد کرده و البته مراکز بهداشتی، آموزشی و … نیز تح لوای خیریهای به نام پدرش بنا کرده. پدری که از اطلاق لفظ مرحوم به او خودداری میکند و او را زنده و شاهد میداند.
تکمله
ما شاهد هستیم که در تمامی بخشهای این قسمت از برنامه، مفهوم خیریه نه به طور شاخص، بلکه در نسبت با مفهومی دیگر بازنمایی شده است. دال محوری و مفهومی که برنامه حول آن موضوعیت مییابد به طور مشخص “خانواده” است. بازنمایی فعالیت خیریه به طرز محسوسی با رمزگانهای ایدئولوژیک و فرهنگی گره میخورد و در نهایت فعالیت خیریه نیز مجازگانی است از هرآنچه در خدمت مفهوم مطلوب قرار میگیرد. حتی میتوان ابراز کرد که در برنامه بیش از آنکه خیریه، مادر یا خانواده مورد بازنمایی قرار بگیرد، مفهوم پدر بود که مبدا و مقصد قرار میگرفت. گرهگاههای اصلی و مستقیمی که ما را به این برداشت رهنمون میشوند چند مورد است: یکی اشارهی خواهران منصوریان در قسمت آغازین برنامه به حضور پدرشان. یکی تاکید بر مفهوم پدر در روایتهای اولیهی مجری از شرایط اجتماعی. دیگری در روایتهای مهمان برنامه از پدر؛ خصوصاً آنجا که به نارضایتی پدر، اشک پدر و تاوان دادن بهخاطر آن اشاره میکند.
همانطور که اشاره شد مهمان برنامه پدر را حاضر و ناظر و زنده میداند و از این رو نام بنیاد خیریهای که به نام پدرش تأسیس کرده را فاقد لفظ مرحوم ثبت کرده. همچنین در عبارت پایانی او به طور مشخص نقش پدر و مفهوم آن بازنمایی مییابد. از طرفی در خانوادههای زنان مورد تقدیر، یکی از ایشان در فقدان پدر است که مادر مجبور به کار سخت میشود و مجری و مهمن اول برنامه از او با لقب شیرزن یاد میکنند. همهی اینها رمزگانهای فرهنگی هستند که خاصیتی گفتمانی دارند.
در این برنامه فعالیت خیریه به عنوان راهی برای ادای دین به خانواده، جایگاه و نام مادر و پدر و در سطح بعدی به موطن خود بازنمایی میشود.
گزارش اجمالی یافتهها
بر اساس آنچه که دریافتیم، به نظر میرسد که تلویزیون رسمی با تولید برنامههایی نظیر ماه عسل و فرمول یک در قالبی متفاوت از سایر برنامههای معمول خود، برخلاف روند همیشه در مسیر جلب مخاطب به طور موقت قدم مثبتی بر میدارد. این برنامهها به طور مشخص از ایده تا اجرا دست کم یک سر و گردن و حتی بیشتر نسبت به سایر برنامههای صدا و سیما جذابیت عمومی بالاتری دارند. از این نظر میتوان مدعی شد که در انتقال معانی مورد نظر فرستندهی پیام میتوانند دست بالا را داشته باشند. چه اینکه آمارهای بالای مخاطبان و ارقام قابل توجهی که از خلال فراخوان اهدای کمکهای نقدی در خلال پخش این برنامهها جمعآوری میشود خود میتواند حاکی از این موضوع باشد. کوتاه سخن اینکه با توجه به دولتی بودن تلویزیون در ایران، میتوان ادعا کرد که بخش قابل توجهی از آنچه در این برنامهها سعی در بازنماییاش میشود، معطوف به نیات و مباحث مطلوب قدرت مسلط است. در رابطه با نیکوکاری، بر اساس تحلیل برنامههای گزارش شده، اجمالاً سه محور کلی به عنوان یافته میتوان گزارش نمود:
الف) بازنمایی نیکوکاری از خلال دوگانهها.
ب) بازتولید جایگاه قدرت مسلط و مفاهیم مورد نظر قدرت در رابطه با نیکوکاری.
ج) ابقای نگرش سنتی به فعالیت خیریه.
بازنمایی نیکوکاری از خلال دوگانهها
همانطور که هال معتقد است، معنا صریح نیست، بلکه از خلال بازنمایی است که منتقل میشود. به نظر میرسد بازنمایی فعالیتهای خیریه در رسانههای جمعی (مورد خاص تلویزیون، برنامههای پرمخاطب) همراه با خلق دوگانههایی است که از زمینههای اجتماعی-فرهنگی برمیخیزند. یکی از مهمترین دوگانههای بازنمایی شده در این برنامهها برخورداری/عدم برخورداری است. درواقع این دوگانه همچون یک کلیت نسبت به دوگانههای دیگر تعمیم مییابد. یعنی بازنمایی دارا/ندار ، مرکز/حاشیه، خانواده داشتن/ خانواده نداشتن، محرومیت/رفاه نیز همچون زیرمجموعهای از یک کل مسلط عمل میکند. در اصل نیکوکاری در این برنامهها (به مثابهی بخشی از زبان رسانهای رسمی در کشور) به مثابهی جزیی سیال از این دوگانه بازنمایی میشود که به فراخور موقعیت هرکدام از این کفهها مورد هجوم یا تأیید قرار میگیرند.
بازتولید جایگاه قدرت مسلط و مفاهیم مورد نظر قدرت در رابطه با نیکوکاری
چنانچه دریافتیم، علیرغم لحن بعضاً انتقادی این برنامهها، نوک پیکان هرگز به سمت سیاستهای کلان مولد نابرابری گرفته نمیشود. با وجود اینکه یکی از ارکان مهم در این برنامهها انتقاد از مسئولان است، لکن این نقد هرگز به نقد ساختارها نمیانجامد، بلکه مسئولانِ غیرمتعهد به مثابهی حاشیههای کج و معوج یک ساختار سالم بازنمایی میشوند که مولد کژکارکردهایی شدهاند. ایجاد چنین شرایطی نهتنها جایگاه قدرت مسلط را لااقل از گزند نقد کلان دور نگه میدارد بلکه این امکان را به وجود میآورد که آنچه بازنمایی میشود، به قول هال، بازتاب دهندهی نیات قدرت باشد. از همین رهرو است که شاهدیم خانواده به عنوان الگویی مطلوب بازنمایی میشود که حتی مفهوم کنش خیریه در نسبت با آن معنا میشود.
ابقای نگرش سنتی به فعالیت خیریه
خیریههای سنتی مبتنی بر اهداکنندگی افراد و نه ایدهپردازی، ترمیم و تولید پیش میروند (فروغی،1397). فعالیت خیریه در برنامههای مورد بررسی در این مقاله گرچه از طرفی با نمایش وجوهی از خیریههای جدید، دغدغههای نو و ایدههای نوین پیوند میخورد اما در ایجاد نگرشی نوین به مفهوم خیریه و کنش مبتنی بر امر خیر موفق عمل نمیکند. فارغ از حاشیههای زیاد فعالیتهای خیریهی این برنامهها که خود به مثابهی متونی جداگانه قابل تحلیلاند، صرف نمایش ایدههای جدید نمیتوان انتظار ایجاد افقی نو در مخاطبان داشت. البته شاید بتوان مدعی شد آنچه از تحلیل رمزگانهای فرهنگی و ایدئولوژیک متون مورد بررسی برمیآید حاکی از آن باشد که تولیدکنندگان این برنامهها با تولید مجازگان امور خیریه، بیش از آنکه در پی ایجاد نگرشی جدید باشند، در پی ابقای نگرش سنتی به فعالیت خیریه هستند. چنین امری در درخواست مداوم و چندباره طی هر برنامه از بینندگان مبنی بر واریز وجوهی به حسابهای مورد نظر [به جای ترغیب به عضویت در خیریههای معرفی شده یا مشابه، ایجاد خیریههای متناسب با دغدغهی شخصی و …] به وضوح نمودار است.
جمعبندی
پیامهای انتقالی در برنامههای با موضوع نیکوکاری، لزوماً بازنمایی کنندهی ایدهی خیریه نیستند. درواقع میتوان مدعی شد که همانطور که استوارت هال معتقد است، بازتابندهی نیات قدرت هستند. معنای نیکوکاری از خلال برنامههای پرمخاطب تلویزیونی به شکلی هدایت میشود که نهتنها چالشی را با قدرت از طریق ایجاد ایدههای نو موجب نشود، بلکه به شکلی کاملاً محافظهکارانه، کلیشههای ریشهدار در زمینهی اجتماعی و فرهنگی در رابطه با نیکوکاری را از خلال خلق دوگانهها بازنمایی کند. چنین است که گویی معنای نیکوکاری در رسانههای جمعی در راستای ابقای نگرشهای سنتی هدایت میشود.
منابع به ترتیب کاربرد در متن:
- اسمیت، فیلیپ (1391) درآمدی بر نظریه ی فرهنگی، ترجمهی حسن پویان، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
- استوری، جان (1389) ، مطالعات فرهنگی دربارهی فرهنگ عامه، ترجمهی حسین پاینده، تهران: نشر آگه.
- بهار، مهری و علی حاجی محمدی (1390) مخاطبان و برنامه های تلویزیون : قرائت زنان از آگهی های بازرگانی تلویزیون؛ زن در توسعه و سیاست؛ دورهی 9؛ شماره 4.
- محمدی، جمال (1394) استوارت هال: ایدئولوژی بازنمایی و ترکیب بندی، مجلهی خبری انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، شمارهی 27.
- سرفراز، حسین (1388) استوارت هال و مهار بحران –خوانشی بر کتاب مهار بحران- نامه ی فرهنگ و ارتباطات ، شمارهی1؛ صص 141 تا 160.
- دهقانی، روح اله (1394). اندیشهی فرهنگی استوارت هال – درس گفتاری از نعمت الله فاضلی- مجلهی خبری انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، شماره ی 27.
- میرزایی، حسین و امین پروین (1389) مطالعات فرهنگی و صورتبندی دوگانهی نظری-روششناختی در بازنمایی دیگری، برگ فرهنگ، شمارهی 22، صص 23 تا 8.
- مهدیزاده، سید محمد (1383) بازنمایی ایران در مطبوعات غرب 2000-1997. رسالهی دکتری علوم ارتباطات اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی.
- اکو، امبرتو (1389) نشانهشناسی. ترجمهی پیروز ایزدی، تهران: نشر ثالث.
- چندلر، دانیل (1387) مبانینشانهشناسی. ترجمهی مهدی پارسا، تهران: انتشارات سورهی مهر.
- اباذری، یوسف (1380) رولان بارت و اسطوره و مطالعات فرهنگی، مجلهی ارغنون، شمارهی 18، صص 158تا137.
- فروغی، مریم (1397) خیریههای جدید مبتنی بر ترمیم و تولید، روزنامهی اصفهان زیبا، شمارهی 3235.
- Hughes, M. and Kroehler, C. (2008) Sociology: The Core. 8th Boston: McGraw Hill.
- Hall, S. (1997) Representation: Cultural Representations and Signifying Practices, London, Open University Press.
[1] https://www.tv3.ir/program/details/10096
[2] http://tv1.ir/portal/iribprogramsinfo/%D9%81%D8%B1%D9%85%D9%88%D9%84%20%DB%8C%DA%A9
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.