استثناء منافع راهکار توسعۀ موقوفات در ایران معاصر
سید محمد صادق طباطبایی1
داریوش کیوانی هفشجانی2*
- دانشیار گروه حقوق دانشکدۀ علوم اداری و اقتصاد دانشگاه اصفهان
- عضو هیأت علمی پژوهشکدۀ آلاء (مطالعات نوین وقف و امور خیر) دانشگاه اصفهان، نویسنده مسئول: 23keyvani@gmail.com
چکیده
به موجب مادۀ 72 قانون مدنی، وقف بر نفس باطل است. مطابق این ماده مقصود از وقف بر نفس این است که واقف خود را موقوفعلیه یا در شمار موقوفعلیهم قرار دهد یا منافع موقوفه را به عنوان محلّ پرداخت دیون و سایر مخارجش تعیین نماید. از این رو اگر فردی تنها مسکن خویش را برای خود و ذریهاش وقف کند، این وقف، وقف بر نفس و باطل است؛ اگر هم خود را از زمرۀ موقوفعلیهم خارج کند، باید باقی عمرش را با اضطراب و خطر بیمسکنی بگذراند. منطقاً فرد از وقف کردن چشم میپوشد. نگارندگان در این تحقیق تلاش میکنند با تحلیل متون فقه امامیه در باب وقف راهکاری را ارائه دهند که ضمن پاسخگویی به دغدغۀ واقفان، زمینۀ توسعۀ موقوفات در ایران را رقم بزند. بنابراین استثناء منافع عین موقوفه از وقف مادامی که واقف در قید حیات است، به عنوان راهکار مذکور ارائه و با تکیه بر متون فقهی و قانونی ابعاد و ضرورت آن تبیین و توجیه شده است.
کلمات کلیدی: استثناء منافع، توسعه، موقوفه، وقف بر نفس.
مقدمه و بیان مسئله
به موجب مادۀ 72 قانون مدنی، وقف بر نفس باطل است. مطابق این ماده مقصود از وقف بر نفس این است که واقف خود را موقوفعلیه یا در شمار موقوفعلیهم قرار دهد یا منافع موقوفه را به عنوان محلّ پرداخت دیون و سایر مخارجش تعیین نماید.
به عقیدۀ برخی صاحبنظران علت بطلان وقف بر نفس این است که مطابق شرع و قانون، برآیند وقف، اخراج عین موقوفه از ملکیت واقف است، در حالی که چنین وقفی، آن را به طریق دیگری در قلمروی مالکیت و سلطۀ او قرار میدهد (امامی، بیتا، ج1، ص78). به تعبیر بعضی از اعاظم فقهاء، وقف بر نفس مانند آن است که کسی مالش را به خود بفروشد (شیخ طوسی، 1407ق، ج3، صص550-549). گفتنی است اجماع و اتفاق فقهای امامیه نیز معطوف به بطلان وقف موصوف است (نک: ابن ادریس حلی، 1410ق، ج3، ص155؛ شهیدثانی، 1425ق، ج2، ص361؛ نجفی، بیتا، ج28، ص68؛ نراقی، 1422ق، ج1، بخش2، ص261). مهمتر از دلایل پیشگفته، شاید روایت علی بن سلیمان از ابی الحسن (ع) باشد (نک: یزدی، 1414ق، ج1، ص197؛ ابهری و ظهوری، 1397، ص24)؛ مطابق این روایت اگر کسی ملک خود را وقف گروهی مانند مستضعفان نماید، دیگر جایز نیست که شخصا از عواید آن ملک بهرهمند شود (نک: کلینی، 1407ق، ج7، ص37). همچنین میتوان به روایت طلحه بن زید از امام صادق (ع) به نقل از امام باقر (ع) اشاره کرد. بنابراین روایت، مردی منزل خود را وقف کرد و بعداً سکونت وی در آن ادامه یافت؛ پس امام امر به خروج او از موقوفه کرد (نک: شیخ طوسی، 1390ق، ج4، ص103).
خاطرنشان میشود اینهمانی واقف و موقوفعلیه، یقیناً بطلان وقف را در پی دارد، اما آیا قرار گرفتن واقف به عنوان احد از موقوفعلیهم، سبب بطلان کل وقف میشود؟ ظاهر مادۀ 72 قانون مدنی مؤید این معنی است (نک: محقق داماد و مهریار، 1399، ج1، ص92)، اما به عقیدۀ مرحوم دکتر سید حسن امامی و مرحوم دکتر کاتوزیان، وقف در بخش مربوط به دیگران، نافذ است (امامی؛ بیتا، ج1، ص78؛ کاتوزیان، 1395، ج3، ص185). برخی از مؤلفان برای اثبات عقیدۀ اخیر با ترتیب یک قیاس به مادۀ 70 قانون مدنی استناد جستهاند (بیات و بیات، 1399، 75)؛ در این ماده چنین میخوانیم: «اگر وقف بر موجود و معدوم معاً واقع شود، نسبت به سهم موجود صحیح و نسبت به سهم معدوم باطل است». از میان فقهای شیعه هم شیخ طوسی در خلاف و علامۀ حلی در مختلف، آیتالله العظمی خویی و امام خمینی قائل به صحت وقف نسبت به غیر واقف هستند[1] (شیخ طوسی، 1407ق، ج3، ص549؛ علامه حلی، 1413ق، ج6، ص298؛ خویی، 1410ق، ج2، ص236؛ موسوی خمینی، 1392، ج2، ص72). در مقابل محقق حلی، شهید اول، شهید ثانی و سید ابوالحسن اصفهانی کل وقف را باطل میدانند (محقق حلی، 1408ق، ج2، ص171؛ شهید اول، 1417ق، ج2، ص267؛ شهیدثانی، 1425ق، ج2، ص361؛ اصفهانی، 1392، ج2، ص166). دیدیم ظاهر قانون مدنی منطبق با رای فقهای اخیر است.
با تکیه بر این مطلب خاطرنشان میشود هرگاه فردی تنها مسکن خویش را برای خود و ذریهاش وقف کند، این وقف، وقف بر نفس و باطل است؛ اگر هم خود را از زمرۀ موقوفعلیهم خارج کند، باید باقی عمرش را با اضطراب و خطر بیمسکنی بگذراند؛ خصوصاً اگر فرزندان وی برای پناه دادن به پدر، قابل اعتماد نباشند. پس فرد منطقاً از ثواب مستمر وقف که مطابق با روایات معصومان – علیهم السلام – صدقۀ جاریه است (نک: ابن فهد حلی، 1375، ص135؛ علامه حلی، 1433ق، ج20، ص151)، چشم میپوشد. ملک مذکور نیز پس از فوت مالک به ارث میرسد و برای نمونه ورثه میتوانند آن را به منظور بنای یک ساختمان جدید تخریب کنند یا به دیگران بفروشند؛ در حالی که چه بسا مالک، قصد حفظ عین مسکن خویش را طی اعصار و قرون آتی داشته است. پس همان گونه که میبینیم بطلان وقف بر نفس در ما نحن فیه، سبب عدم تحقق وقف و مقصود مالک شده است. از این رو میتوان بطلان وقف بر نفس را از علل عدم توسعۀ موقوفات در ایران معاصر دانست، زیرا در جامعۀ کنونی افراد غالباً به علل گوناگون تمایل دارند، مادامی که در قید حیات هستند، شخصاً از منافع اموالشان بهرهمند شوند.
نظر به آن چه در بالا آمد آیا در قلمروی فقه و حقوق حاکم بر وقف سازوکاری وجود دارد که منافع عین را حین حیات واقف برای وی نگه دارد و در عین حال وقف هم محقق شود؟ این پژوهش، کوششی برای پاسخ به این پرسش است.
نظریۀ صحت وقف بر نفس
فقیه صاحبنام، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی از رهگذر ایراد خدشه بر دلایل قائلین به بطلان وقف بر نفس، در راستای توجیه صحت وقف بر نفس، گام برداشته است. از منظر وی، اولاً مدلول روایات فوقالاشعار لزوم خروج واقف از موقوفهای است که برای غیر و نه برای خود، وقف نموده است. ثانیاً از یک سو، حقیقت وقف نه تملیک، که ایقاف است، و از سوی دیگر حتی اگر برآیند وقف تملیک هم باشد، دگرگونی سبب مالکیت شخصی بر یک مال، اشکالی ندارد، بنابراین ایراد عدم معقولیت وارد نیست. پس عمدهترین دلیل در ما نحن فیه، اجماع است و اگر چنین دلیلی حاکم بر موضوع نبود یا مخدوش تلقی میگشت، آن گاه مطابق عمومات ذیربط، وقف بر نفس صحیح شمرده میشود (یزدی، 1419ق، ج1، صص196-197). مقصود از عمومات، اولاً روایت محمد بن حسن صفار از امام حسن عسکری – علیه السلام – است که مطابق آن «الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها ان شاء الله» (ابن ابی جمهور، 1405ق، ج3، ص261)؛ یعنی: «در موقوفات مطابق آن چه واقف معین کرده، عمل شود». ثانیاً آیۀ شریفۀ «أوفوا بالعقود[2]» است. گفتنی است شیخ محمد حسین کاشفالغطاء و برخی از فقهای دیگر نیز با قول صاحب عروه همراه هستند؛ با این وجود معتقدند اگر اجماع صحیح باشد، بطلان وقف بر نفس، مناقشهناپذیر است، در غیر این صورت پذیرش صحت آن مانعی ندارد (کاشف الغطاء، 1426ق، ج5، ص148؛ فاضل لنکرانی، 1382، صص37-39).
لازم به ذکر است نظریۀ صحت وقف بر نفس از منظر قانون مدنی غیرقابل قبول است. مضافاً از لحاظ فقهی نیز قائلان اندکی دارد که ایشان نیز به علت وجود اجماع فوقالذکر، در التزام به آن جازم نیستند. از این رو، نظریۀ مذکور قابلیت توسعۀ موقوفات در نظم حقوقی کنونی را ندارد.
استثناء منافع عین موقوفه
بر مبنای آن چه که در مقدمه عنوان گشت، حتی پذیرش قول قائلین به صحت نسبی وقف منقطعالاول هم نمیتواند در نظم حقوقی کنونی، به گسترش موقوفات و تبعاً به توسعۀ وقف به عنوان یک نهاد ممتاز دینی و انسانی بیانجامد، زیرا در وقف موصوف، وقف نسبت به خود واقف قطعاً باطل بوده و همین سالب انگیزۀ وی برای وقف نمودن است؛ نتیجتاً با توقف توسعۀ وقف، جامعه بالاخص افراد کمبرخوردار آن، از عواید موقوفات محروم میگردند. افزون بر این عدم پذیرش نظریۀ صحت وقف بر نفس توسط قانون مدنی و مهجوریت آن در فقه امامیه، سبب میشود مکانیسم دیگری برای توسعۀ موقوفات در ایران معاصر جست و جو گردد.
فرض کنید پدر یک خانواده میخواهد به منظور پیشگیری از منازعات میراثی بین فرزندان خود در زمان حیات خویش منزلش را بین آنان، تقسیم نماید، با وجود این بیم آن دارد که پس از تملیک منزل، ایشان وی را از منزل مزبور بیرون نمایند. برای این که هم مقصود مالک تأمین شود و هم مخاطرۀ بیمسکنی وی از میان رود، حقوقدانان به تبع فقهای امامیه، راهکار صلح عمری را پیشنهاد نمودهاند. بر اساس صلح عمری، عین یک مال توسط مصالح به متصالح تملیک میشود با این قید که منافع آن مادامی که مصالح زنده است، به وی تعلق داشته باشد. به دیگر سخن متصالح مالک یک عین مسلوبالمنفعه میشود. فقیهان امامی مذهب، چنین صلحی را صحیح دانستهاند (نک: بروجردی، 1388، ج2، صص126-127؛ روحانی، 1383، ج3، ص87؛ علوی گرگانی، 1384، ج2، ص189) و رویۀ قضایی آن را معتبر و فاقد اشکال میداند؛ برای نمونه میتوان به رأی شعبۀ 10 دیوان عالی کشور مورخ 31/03/1394 اشاره کرد[3]. گفتنی است راهکار مشابهی در وقف نیز قابل اتخاذ است. به منظور ایضاح این امر خاطرنشان میشود اگر عین موقوفه منافع و نمائات گوناگونی داشته باشد، اطلاق وقف سبب بهرهمندی موقوفعلیهم از کلیۀ این عواید میگردد. مثلاً عواید یک درخت عبارت از میوه، سایه، زیباسازی، برگ، صمغ و چوب ساقههای آن است؛ حال وقف این درخت سبب بهرهمندی موقوفعلیهم از همۀ این منافع و نمائات میشود. سوالی که در این باره ذهن را به خود مشغول میکند، این است: آیا میتوان برخی منافع مذکور را از وقف استثناء کرد؟ عدهای از فقها به این پرسش، پاسخ مثبت دادهاند (موسوی خمینی، 1392، ج2، ص81). افزون بر این آیا میتوان کلیۀ منافع عین موقوفه را برای مدت معین یا مادام الحیات واقف، از وقف استثناء نمود؟ آیتالله سید محمد کاظم یزدی به صحت استثناء منافع قائل است (یزدی، 1376، ج2، ص324). آیتالله فاضل لنکرانی هم در جواب این مسئله مینویسد: «استثناء منافع وقف تا مدت معین یا مادامالعمر واقف، موجب بطلان وقف نمیشود» (فاضل لنکرانی، بیتا، ج2، صص332-333). همچنین آیتالله منتظری در پاسخ به این سوال چنین مرقوم نموده است: «استثناء منافع تا مدت معين يا مادام الحياتِ واقف، موجب بطلان وقف نمىباشد و حكم وقف بر نفس را ندارد» (منتظری، 1384، ج1، ص215). خاطرنشان میشود پس از انقضای مدت مذکور یا وفات واقف، منافع عین موقوفه از آن موقوفعلیهم خواهد شد. مجموعه استفتائات آیتالله خامنهای نیز حاکی از صحت استثناء منافع است؛ در این جا ذکر پارهای از این موارد خالی از لطف نیست:
«بنده یک پدر شهید هستم که تنها فرزندمان شهید شده است و الان خودمان دو نفر به سن کهولت و پیری رسیدهایم و یک منزل داریم که حدوداً پنج میلیون تومان ارزش دارد. میخواهیم بعد از مرگ خودمان وقف حسینیۀ اعظم شهر نماییم. آن طوری که سوال گرفتیم وقف باید منجز باشد و نمیشود گفت بعد از مرگ ما این منزل وقف حسینیه باشد، لذا از آن مقام عظام عجزانه میخواهم برای ما روشن بفرمایید که ما چه کار کنیم و چگونه وقفمان صحیح است؟ باسمه تعالی؛ میتوانید منزل را در حال حیات خودتان وقف کنید و تحویل هم بدهید ولی منافع آن را مادامالحیات برای خودتان و همسرتان استثناء کنید».
«از مال دنیا یک خانه مسکونی و یک باب مغازه دارم که درآمد آن کمک خرجیام میباشد. میخواهم وصیت نمایم؛ با توجه به این که بیش از یک سوم اموالم را نمیتوانم وصیت کنم آیا میتوانم هم اکنون که زنده هستم، مغازهام را وقف نمایم، مشروط بر این که بعد از مردنم اجارۀ آن بین طلبههایی که در شهر خودمان درس میخوانند تقسیم شود و کتاب خریداری نمایند و اما منزلم را به فرزندخواندهام ببخشم مشروط بر این که تا زنده هستم در آن بنشینم و بعد از مردن مال او باشد؟ باسمه تعالی؛ میتوانید مغازه را در حال حاضر وقف و منافع آن را مادامالحیات استثناء کنید و نیز میتوانید منزل را به استثناء منافع به هر فردی ببخشید، البته مشروط بر این که قبض و اقباض به نحو معتبر شرعی انجام گردد و در زمان زندگی اختیار اموالتان با خودتان است».
«شخصی میخواهد مقداری از املاک خود را وقف حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام کند، به این صورت که تا حیات دارد درآمد آن ملک مال خودش باشد و بعد از حیاتش مال امام علیه السلام باشد. آیا چنین وقفی شرعاً صحیح است یا خیر؟ و چنانچه صحیح نیست، راه صحیحش [را] روشن فرمایید؟ باسمه تعالی؛ اگر به نحو بتّ و جزم زمین را از حالا وقف کند، [و] فقط منافع آن تا پایان حیات خود را برای خودش استثناء کند، مانع ندارد و چنین وقفی صحیح است» (خامنهای، 1394، صص90-91).
همان گونه که در فتاوای فوق هم آمده است، پذیرش استثناء منافع موقوفه به مدت حیات واقف از وقف ضرورت قبض و اقباض عین موقوفه را مرتفع نمیسازد زیرا مطابق با مادۀ 59 قانون مدنی[4] و فتاوی صریح فقهای امامیه، قبض، شرط صحت عقد وقف است. به موجب مادۀ 62 قانون مدنی[5]، در وقف خاص، قبض موقوفه توسط طبقۀ اول موقوفعلیهم انجام میشود و در وقف عام اگر واقف متولی تعیین کرده باشد، قبض را او انجام میدهد، در غیر این صورت امر قبض با حاکم است. ممکن است ایراد شود با قبض موقوفه، عین مال از ید واقف خارج شده و عمل به شرط استثناء منافع مادامی که وی در قید حیات است، ناممکن میگردد. این ایراد را با تأکید بر این که استمرار قبض در تحقق قبض به عنوان شرط صحت وقف، توسط شارع و مقنن مقرر نگشته است. گفتنی است در رهن هم که مانند وقف، یک عقد عینی[6] است، حسب مادۀ 772 قانون مدنی[7]، استمرار قبض شرط صحت رهن نیست.
بنابر آن چه که عنوان گشت، استثناء منافع راهکاری است که ضمن پاسخگویی به دغدغههای واقفان، توسعۀ وقف را در نظم حقوقی کنونی رقم میزند. بنابراین آشناسازی عموم نیکوکاران و مردم با این راهکار ضرورتی محتوم برای توسعۀ موقوفات در ایران معاصر است.
نتیجهگیری
براساس مادۀ 72 قانون مدنی، وقف بر نفس باطل است. طبق این ماده مقصود از وقف بر نفس این است که واقف خود را موقوفعلیه یا در شمار موقوفعلیهم قرار دهد یا منافع موقوفه را به عنوان محلّ پرداخت دیون و سایر مخارجش تعیین نماید. بنابراین فرض کنید فردی میخواهد تنها مسکن خویش را برای خود و ذریهاش وقف کند. اولین مانعی که بر سر راه او قرار دارد، این است که چنین وقفی وقف بر نفس و باطل است. از سوی دیگر چنان چه خود را هم از زمرۀ موقوفعلیهم خارج کند، سایۀ اضطراب و خطر بیمسکنی مادامی که زنده است، بر سر او قرار داشته و تهدیدش میکند. منطقاً این فرد محاسبهگر از وقف کردن چشم میپوشد. پس از ثواب این عمل حقوقی ممدوح محروم شده و جامعه نیز از خیرات و برکات آن بیبهره میگردد. نگارندگان در این تحقیق تلاش میکنند با تحلیل متون فقه امامیه در باب وقف راهکاری را ارائه دهند که ضمن پاسخگویی به دغدغۀ واقفان، زمینۀ توسعۀ موقوفات در ایران را رقم بزند. بنابراین استثناء منافع عین موقوفه از وقف مادامی که واقف در قید حیات است، به عنوان راهکار مذکور ارائه و با تکیه بر متون فقهی و قانونی ابعاد و ضرورت آن تبیین و توجیه شده است. وفق این راهکار مقبول فقهی و حقوقی واقف میتواند کلیۀ منافع عین موقوفه را برای مدتی معین یا مادام الحیات خود، از وقف استثناء نماید. خاطرنشان میشود پس از انقضای مدت مذکور یا وفات واقف، منافع عین موقوفه از آن موقوفعلیهم خواهد شد.
منابع و مآخذ
– ابن ابی جمهور، محمد بن زینالدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، ج3، دار سید الشهداء للنشر، 1405ق، قم.
– ابن ادریس حلی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج3، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1410ق، قم.
– ابن فهد حلی، آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)، مترجم: غفاری ساروی، حسین، بنیاد معارف اسلامی، 1375، قم.
– ابهری، حمید و ظهوری، سمیه، «بررسی امکان انتفاع واقف از عین موقوفه در فقه امامیه و قانون مدنی»، فصلنامه مطالعات حقوق خصوصی، 1397، دوره 48، شماره 1، صص 38-21.
1- اصفهانی، سید ابوالحسن، وسیلة النجاة، ج2، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1392، تهران.
2- امامی، سید حسن، حقوق مدنی، ج1، انتشارات اسلامیه، بیتا، تهران.
3- بروجردی، سید حسین (1388)، مجموعۀ استفتائات، ج2، موسسه آیت الله العظمی بروجردی، 1388، قم.
4- بیات، فرهاد و بیات، شیرین، شرح جامع قانون مدنی، انتشارات ارشد، 1399، تهران.
5- خامنه ای، سید علی، استفتائات وقف، سازمان چاپ و انتشارات وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه، 1394، تهران.
6- خویی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج2، نشر مدینه العلم، 1410ق، قم.
7- روحانی، سید محمد صادق، استفتائات، ج3، نشر حدیث دل، 1383، قم.
8- شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق، قم.
9- شیخ طوسی، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، ج4، دار الکتب الاسلامیه، 1390ق، تهران.
10- شیخ طوسی، الخلاف، ج3، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1407ق، قم.
11- علامه حلی، یوسف بن مطهر، تذکرة الفقهاء، ج20، موسسۀ آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، 1433ق، قم.
12- علامه حلی، یوسف بن مطهر، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، ج6، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413ق، قم.
13- علوی گرگانی، سید محمد علی، أجوبة المسائل، ج2، دفتر حضرت آیت الله علوی گرگانی، 1384، قم.
14- فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة: الوقف و الصدقة و الوصیة و الأیمان و النذور و العهد و الکفارات و الصید و الذباحة، مرکز فقه الائمه الاطهار، 1382، قم.
15- فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج2، انتشارات امیر قلم، بیتا، قم.
16- کاتوزیان، ناصر، عقود معین، ج3، انتشارات گنج دانش، 1395، تهران.
17- کاتوزیان، ناصر، قواعد عمومی قراردادها، ج1، شرکت سهامی انتشار، 1392، تهران.
18- کاشف الغطاء، شیخ محمد حسین، تحریر المجلة، ج5، المجمع العالمی للتقریب بین مذاهب الاسلامیه، 1426ق، قم.
19- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج7، دار الکتب الاسلامیه، 1407ق، تهران.
20- محقق حلی، شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج2، موسسه اسماعیلیان، 1408ق، قم.
21- محقق داماد، سید مصطفی و مهریار، محمد، تحلیل فقهی و حقوقی وقف، ج1، مرکز نشر علوم اسلامی، 1399، تهران.
22- منتظری، حسینعلی، استفتائات، ج1، نشر سایه، 1384، تهران.
23- موسوی خمینی، سید روحالله، تحریر الوسیلة، ج2، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1392، تهران.
24- نجفی، شیخ محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج28، دار احیاء التراث العربی، بیتا، بیروت.
25- نراقی، مولی احمد، رسائل و مسائل، ج1، بخش2، کنگرۀ نراقیین ملا مهدی و ملا احمد، 1422ق، قم.
26- یزدی، سید محمد کاظم، تکملة العروة الوثقی، ج1، کتابفروشی داوری، 1414ق، قم.
27- یزدی، سید محمد کاظم، سؤال و جواب، ج2، مرکز نشر علوم اسلامی، 1376، تهران.
- 1. در اصطلاح فقه، این وقف را منقطع الاول مینامند.
- سورۀ مبارکۀ مائده، آیۀ 1.
- برای دیدن متن این رأی به سامانۀ ملی آرای قضایی به نشانی الکترونیکی ذیل مراجعه نمایید:
https://ara.jri.ac.ir/Judge/Attribute/26500
- اگر واقف عین موقوفه را به تصرف وقف ندهد وقف محقق نمیشود و هر وقت به قبض داد وقف تحقق پیدا میکند.
- در صورتیکه موقوفعلیهم محصور باشند خود آنها قبض میکنند و قبض طبقه اولی کافی است و اگر موقوفعلیهم غیرمحصور یا وقف بر مصالح عامه باشد، متولیِ وقف، و الا حاکم قبض میکند.
- عقد عینی عقدی است که وقوع آن منوط به تسلیم موضوع عقد است (نک: کاتوزیان، 1392، ج1، صص89-90).
- مال مرهون باید به قبض مرتهن یا به تصرف کسی که بین طرفین معین میگردد داده شود، ولی استمرار قبض شرط صحت معامله نیست.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.