آثار انفاق در سوره مبارکه بقره
حسین حسنزاده سروستانی[1]
حسین مفیدی کیا[2]
چکیده
آیات قابلتوجهی در قرآن کریم و بهویژه در سوره مبارکه بقره، موضوع انفاق و ابعاد آن (نیت، کیفیت، آثار و …) را توضیح میدهند که نشاندهنده اهمیت این مفهوم در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان است. در این پژوهش تمرکز ما بر سیزده آیه از سوره بقره است که شامل یکی از مشتقات ریشه نفق هستند و به ابعاد مختلفِ آثار انفاق اشاره میکنند. آیه اصلی و آیات سیاق این سیزده آیه و تفاسیر (ترجمه المیزان و نمونه) آنها موردمطالعه و بررسی قرار میگیرد و مضامین پایه مرتبط با عنوان این پژوهش استخراج میگردد و با استفاده از تفاسیر توضیح داده میشوند. انشاء الله با آگاهی از آثار انفاق، اهمیت و ضرورت انفاق صحیح آشکارتر میشود و مسلمانان جهت اهتمام جدی به این موهبت الهی تشویق میشوند. بهطور خلاصه برخی از آثار اثباتی انفاق عبارتاند از: هدایت، فلاح، رشد و وسعت انفاق کننده، برکت و فزونی اموال، مغفرت گناهان، پاداش مضاعف الهی در دنیا و آخرت و تقويت روح ايمان و ايجاد آرامش در دلوجان و برخی از آثار سلبی انفاق عبارتاند از: پیشگیری از غلبه دشمن، پیشگیری از هلاکت جامعهها، پیشگیری از جنایت و فحشا و پیشگیری از کفر و ظلم.
واژگان کلیدی: قرآن کریم، سوره بقره، انفاق، آثار، مالی اسلامی
مقدمه
يكى از بزرگترین امورى كه اسلام دریکی از دو ركن “حقوق الناس” و “حقوق اللّه” مورد اهتمام قرار داده و به طرق گوناگون، مردم را بدان وادار مىسازد، انفاق است، پارهاى از انفاقات از قبيل زكات، خمس، كفارات مالى و اقسام فديه را واجب و پارهاى از صدقات و امورى از قبيل وقف، سكنى دادن مادامالعمر كسى، وصيتها، بخششها و غير آن را مستحب کرده است (ترجمه المیزان، 1378، ج 2، ص 587). آیات قابلتوجهی در قرآن کریم و بهویژه در سوره مبارکه بقره به موضوع انفاق و ابعاد آن (نیت، کیفیت، آثار و …) اشاره دارند که نشاندهنده اهمیت این مفهوم در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان است. در برخی از این آیات، مشتقات مختلف ریشه نفق آمده است و در برخی دیگر از کلمات دیگری مانند صدقات، زکات و … استفادهشده است. در این پژوهش تمرکز ما بر آیاتی از سوره بقره است که شامل یکی از مشتقات ریشه نفق هستند و تلاش میکنیم آثار مختلفی که مترتب بر انفاق است را از این آیات با عنوان مضامین پایه استخراجکنیم و با استفاده از تفاسیر المیزان و نمونه به توضیح آنها بپردازیم. انشاء الله با آگاهی از آثار انفاق، اهمیت و ضرورت انفاق صحیح آشکارتر میشود و مسلمانان جهت اهتمام جدی به این موهبت الهی تشویق میشوند. درعینحال ذکر دو نکته ضروری است: اول خداوند متعال به انفاق ما نیازی ندارد (و اعلموا ان اللّه غنى حميد) و بايد در انفاق خود بینیازی و حمد خداى را در نظر بگيريم، كه خدا در عين اينكه احتياجى به انفاق ما ندارد معذلک انفاق طيب ما را میستاید… و نيز ممكن است جمله را چنين معنا كنيم كه چون خدا غنى و حمید است نبايد با او طورى سودا كرد كه لايق به جلال او (جلجلاله) نباشد. (ترجمه المیزان، 1378، ج 2، ص 604)؛ دوم خداوند متعال نسبت به انفاق ما علیم و بصیر است (و ما انفقتم من نفقه او نذرتم من نذر فان الله یعلمه)، آنچه را كه انفاق میکنیم، خداوند همه آنها را میداند، كم باشد يا زياد، خوب باشد يا بد، از طريق حلال تهیهشده باشد يا حرام، با اخلاص همراه باشد يا توأم با ريا، همراه با منت و آزار باشد يا بدون آن و … خدا از تمام جزئيات آن آگاه است و جزاى آن را از خوب و بد بهتناسب آن خواهد داد. (نمونه، ج 2، ص 344).
پیشینه تحقیق
موسویان (1380) در پژوهشی با عنوان انفاق قرآنی و ابزارهای مالی مناسب آن در عصر حاضر به بررسی شرایط، جایگاه و اهمیت انفاق و مدیریت قرآنی انفاق پرداخته و به انفاق بهعنوان یک ابزار مالی در جامعه امروزی نگاه کرده است.
سلطانی (۱۳۸۲) پژوهشی را با عنوان سیمای انفاق در قرآن انجام داده است و در آن مواضع و کاربرد انفاق را بیان نموده است و در ادامه به بررسی و تحلیل موانع، مقدار، نوع و درنهایت آثار انفاق پرداخته است.
مردانی نوکنده (۱۳۸۲) در پژوهشی احسان و انفاق از منظر آیات و روایات را موردبررسی قرار داده است و در فضیلت و میمنت احسان و انفاق آیات و اخبار بسیاری را شاهد آورده و سخن خود را بدانها مستند کرده است.
سبحانی تبریزی پژوهشهای مختلفی را در مورد انفاق به انجام رسانده است. در پژوهشی (۱۳۸۱) انفاقهای کافران در دنیا را موردبحث و بررسی قرار دادهاند و در پژوهشی دیگر (۱۳۸۲) طرز تفکر مؤمن و کافر و مسئله انفاق را بررسی کردهاند.
افسای (۱۳۸۶) در پژوهش خود با عنوان انفاق از منظر قرآن و عترت راجع به ارزش انفاق فواید انفاق، انگیزههای انفاق مقدار و نوع اتفاق و چگونگی انفاق بحث نموده است همچنین در مورد دیگری (۱۳۸۷) پژوهشی با عنوان انفاق در رهنمود قرآن را به انجام رسانده است و در آن درباره نکاتی که در انفاق کردن باید رعایت شود آداب انفاق کننده مصرف انفاق، موانع انفاق و وسعت انفاق بحث نموده است.
علینژاد (1393) در پژوهشی با عنوان بررسی آثار فردی و اجتماعی انفاق از دیدگاه قرآن کریم به تحلیل و بررسی اصول و نکات مباحث انفاق پرداخته است. آثار انفاق در این پژوهش به دودسته آثار فردی و عمومی تقسیمبندی شده که آثار فردی انفاق شامل 1- تزکیه و تطهیر نفس 2- آرامش روحی 3- تقرب به خدا 4- رحمت و بخشش الهی 5- پاداش اخروی و فرجام نیک میباشند و آثار اجتماعی آن نیز شامل 1- تعدیل ثروتها (رفع حاجات نیازمندان) 2- امنیت اجتماعی هستند.
نوری (1395) پژوهشی با عنوان تأثیر انفاق بر شخصیت مؤمن از منظر قرآن و روایات را انجام داده است که در این مقاله ویژگیهایی چون رهایی از بخل توأم با حرص (شح نفس) و شکوفا شدن روح سخاوت، تثبیت ایمان، رسیدن به مقام بر، آرامش درونی، آمرزش گناهان و جلوگیری از فساد اخلاقی بهعنوان مهمترین تأثیرات بر شخصیت مؤمن انفاق کننده در قرآن کریم و حدیث اشارهشده است.
حسنزاده، تمیزی فر و سیمیاری (1397) پژوهشی با عنوان تأمین مالی جمعی، الگویی مناسب جهت جذب مشارکتهای خیرین را انجام دادهاند. این مقاله با روشی توصیفی- تحلیلی ابتدا به تبیین پدیده تأمین مالی جمعی پرداخته و در ادامه نحوه استفاده از این الگو را جهت جذب مشارکتهای خیرین بیان نموده است همچنین در این مقاله به تبیین روابط حقوقی حاکم بر مدل با استفاده از عقود وکالت و هبه پرداختهشده است. در انتهای مقاله نیز ضمن بیان این مطلب که مدل ارائهشده چگونه آداب و فرهنگ انفاق را در جامعه توسعه میدهد، به برخی فواید این مدل اشارهشده است.
گرامی و جعفری (1398) در پژوهشی با عنوان بررسی آیات انفاق، با رویکرد انگیزشی در تفسیر المیزان روشهایی را که قرآن برای ایجاد انگیزه در مؤمنان نسبت به صدور فعل انفاق به کار بسته است را بررسی مینماید و درنهایت مهمترین روشهای انگیزشی قرآن در مورد انفاق را موارد ذیل میدانند: انگاره سازی در اموری مانند رزاقت خدا و مالکیت حقیقی او برجهان هستی، استفاده از روشهای پاداش و تشویق از طریق بیان ثواب انفاق و ثمرات روانشناختی و اخلاقی آن، بیان تهدیدآمیز و توضیح پیامدهای ترک انفاق، ارائه الگوهای بزرگ و تأثیرگذار در امر انفاق و عبرتآموزی از سرگذشت پیشینیان.
سلیمانی، قاسمی و مرزبند (1400) در پژوهشی با عنوان جستاری در آثار سلامتمحور انفاق مبتنی بر آموزههای قرآنی- روایی به بررسی نقش انفاق در ارتقای سلامت با توجه به آموزههای قرانی و روایی را موردمطالعه قرار دادهاند و به این نتیجه رسیدهاند که با توجه به تأکيد متون دینی بر تأثیر انفاق در ابعاد جسمی، روانی، معنوی و اجتماعی به نظر میآید، توجه سياسستگذاران عرصه سلامت به آموزههای قرانی انفاق در راستای ارتقای سلامت مبتنی بر جامعه نگر، مفيد و ضروری باشد.
با بررسی پژوهشهای انجامشده در حوزه انفاق مشخص است که پژوهشهای محدودی پیرامون آثار انفاق صورت گرفته است که در آخرین مقاله این حوزه با عنوان جستاری در آثار سلامتمحور انفاق مبتنی بر آموزههای قرآنی- روایی فقط به آموزههای قرآنی در حوزه سلامت پرداختهشده است و در تحقیقهای انجامشده به تحلیل مضمون آثار انفاق در قرآن کریم با محوریت تفاسیر نگاه نشده است.
تعریف انفاق
از دیدگاه اهل لغت، واژه انفاق از ریشۀ «ن ـ ف ـ ق» مشتق شده و به معناي کم شدن، هزینه کردن، مخفی کردن و پوشاندن است. (ابن فارس، 5/454؛ ابن منظور،10/357) به گفتۀ راغب، نفق در لغت به معناي گذشتن هر چیز و از بین رفتن آن با بیع و یا با تمام شـدن آن چیز است. (راغب اصفهانی، 1/819). برخی معتقدند معناي دقیق انفاق، جاري کـردن و در جریان انـداختن چیـزي تـا زمـان اتمـام آن اسـت. (مصـطفوي، 12/208) در مفهـوم اصطلاحی، “انفاق” به معناى بذل مال و ثروت در رفع حوایج خـویش یـا دیگـران اسـت. (طباطبایی، 15/332) صرف مال درراه خدا اعم از واجب و مستحب از چیزهایی است که قرآن و روایات درباره آن بسیار تشویق نموده و از آن بهعنوان یکـی از اسـباب تعـدیل ثروت و پر کردن شکاف جامعه نامبرده شده است.
روش پژوهش
در گام اول، مشتقات ریشه (نفق) در قرآن کریم را جستجو کردیم که مشخص شد درمجموع 111 بار کلمات از این ریشه در 86 آیه و 31 ســوره قرار دارند؛ در گام دوم برخی از آیاتی که دربرگیرنده نفاق و منافقین بودند و با موضوع پژوهش ارتباطی نداشتند را کنار گذاشتیم و درنهایت 57 آیه استخراج شد. در گام سوم با تمرکز بر سوره مبارکه بقره و موضوع پژوهش، آیات 3، 195، 254، 261، 262، 264، 265، 266، 268، 270، 271، 272، 274 جهت کشف مضمون و تحلیل انتخاب شدند؛ در گام نهایی، آیه اصلی و آیات سیاق این 13 آیه و ترجمه و تفسیر (ترجمه المیزان و نمونه) آنها موردمطالعه و بررسی قرار گرفت و مضامین پایه مرتبط با عنوان این پژوهش استخراج گردید و با استفاده از تفاسیر توضیح داده شدند. در ادامه به ذکر و توضیح مضامین به ترتیب آیات پرداخته خواهد شد:
مضامین پایه آثار انفاق
آیه سوم سوره مبارکه بقره: ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ (٢) الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (٣) والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (٤)، مضامین زیر را میتوان براساس تفاسیر این آیات ارائه کرد:
- انفاق یکی از موجبات هدایت: اين طرز بيان بهخوبی میفهماند كه نامبردگان به خاطر اينكه از ناحيه خداى سبحان هدایتشدهاند، داراى اين پنج صفت كريمه گشتهاند، سادهتر اينكه ايشان متقى و (داراى پنج صفت نامبرده نشدهاند)، مگر به هدایتی از خداي تعالى، آنگاه كتاب خود را چنين معرفى میکند: كه هدايت همين متقين است (لا ريب فيه هدى للمتقين)، پس میفهمیم كه هدايت كتاب، غير آن هدايتى است كه اوصاف نامبرده را در پى داشت و نيز میفهمیم كه متقين، داراى دو هدایتاند، يك هدايت اولى كه به خاطر آن متقى شدند و يك هدايت دومى كه خداى سبحان بهپاس تقوايشان به ايشان كرامت فرمود (المیزان، ج 1، ص 69).
- انفاق یکی از موجبات رستگاری (فلاح): در حقيقت هدايت آنها و همچنين رستگاریشان از سوى خدا تضمینشده است و تعبير (من ربهم) اشاره به همين حقيقت است و نيز تعبير به (هم المفلحون) با توجه به آنچه در علم معانى و بيان گفتهشده دليل بر انحصار است، يعنى تنها راه رستگارى راه اين گروه است كه با كسب پنج صفت ويژه مشمول هدايت الهى گشتهاند (نمونه، ج 1، ص 78).
آیه 195 سوره مبارکه بقره: وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين (195)، مضامین زیر را میتوان براساس تفاسیر این آیه ارائه کرد:
3. انفاق یکی از اسباب پیشگیری از غلبه دشمن: اين تعبير (وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ) كنايه است از اينكه مسلمان نبايد نيرو و استطاعت خود را هدر دهند، چون كلمه “دست” به معناى مظهر قدرت و قوت است، بعضى هم گفتهاند: حرف با زائد نيست، بلكه با سببيت است و مفعول “لا تلقوا” حذفشده، معنايش (لا تلقوا انفسكم بايدى انفسكم الى التهلكة، يعنى خود را به دست خود به هلاكت نيفكنيد) هست و تهلكه به معناى هلاكت است و هلاكت به معناى آن مسيرى است كه انسان نمىتواند بفهمد كجا است و آن مسيرى كه نداند به كجا منتهى مىشود…آيه شريفه مطلق است، درنتیجه نهى در آن نهى از تمامى رفتارهاى افراطى و تفريطى است، كه يكى از مصاديق آن بخل ورزيدن و امساك از انفاق مال در هنگام جنگ است، كه اين بخل ورزيدن باعث بطلان نيرو و از بين رفتن قدرت است كه باعث غلبه دشمن بر آنان مىشود (المیزان، ج 2، ص 93)
4. انفاق یکی از اسباب پيشگيرى از هلاكت جامعهها: در اينكه ميان دو جمله و انفقوا فى سبيل الله و لا تلقوا بايديكم الى التهلكة، آيا ارتباطى وجود دارد يا نه با توجه به اينكه تمام تعبيرات قرآن حسابشده است، حتماً ميان اين دو رابطهاى است و به نظر میرسد رابطه اين است اگر انفاق در مسير جهاد و فى سبيل الله نكنيد، خود را با دست خويش به هلاكت افكندهايد، بلكه میتوان مسئله را از اين فراتر برد و گفت: اين آيه گر چه در ذيل آيات جهاد آمده است ولى بيانگر يك حقيقت كلى و اجتماعى است و آن اينكه انفاق بهطورکلی سبب نجات جامعهها از مفاسد كشنده است، زيرا هنگامیکه مسئله انفاق به فراموشى سپرده شود و ثروتها در دست گروهى معدود جمع گردد و در برابر آنان اكثريتى محروم و بينوا وجود داشته باشد ديرى نخواهد گذشت كه انفجار عظيمى در جامعه به وجود میآید، كه نفوس و اموال ثروتمندان هم در آتش آن خواهد سوخت و ازاینجا رابطه مسئله انفاق و پيشگيرى از هلاكت روشن میشود. بنابراين انفاق، قبل از آنكه به حال محرومان مفيد باشد به نفع ثروتمندان است، زيرا تعديل ثروت حافظ ثروت است. امير مؤمنان على (عليهالسلام) دریکی از كلمات قصارش به اين حقيقت اشاره فرموده، میگوید: حصنوا اموالكم بالزكاة: اموال خويش را با دادن زكات حفظ كنيد ” (تفسیر نمونه، ج 2، ص 37).
آیه 254 سوره مبارکه بقره: خداوند متعال در این آیه خطاب به مؤمنین میفرماید: یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَ لَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (254)، مضمون زیر از این آیه قابلبرداشت است:
5. انفاق یکی از اسباب پیشگیری از کفر و ظلم: نكتهاى كه در اين آيه است اين است كه ذيلش دلالت دارد بر اينكه سرپيچى كردن از انفاق، كفر و ظلم است (المیزان، ج 2، ص 492). مرحوم طبرسى در مجمعالبیان، عموميت آيه را نسبت به انفاقهای واجب و مستحب ترجيح میدهد و معتقد است ذيل آيه مشتمل بر تهديدى نيست بلكه خبر از حوادث وحشتناك روز قيامت میدهد. ولى با توجه به آخرين جمله آيه كه كافران را ظالمان میشمرد، اشارهای است كه ترك انفاق نوعى كفر و ظلم است و اين جز در انفاقات واجب، تصور نمیشود (تفسیر نمونه، ج 2، ص 258) و در پايان آيه میفرماید: كافران همان ظالماناند، اشاره به اينكه آنها كه انفاق و زكات را ترك میکنند هم به خويشتن ستم روا میدارند و هم به ديگران، قرآن در اين جمله میخواهد اين حقيقت را روشن سازد كه اولاً كافران به خود ستم میکنند زيرا با ترك انفاق واجب و ساير وظائف دينى و انسانى، خود را از بزرگترین سعادتها محروم میسازند و اين اعمال آنها است كه در آن جهان دامانشان را میگیرد و خداوند درباره آنها ستمى نكرده است و ثانیاً افراد كافر به اجتماعشان نيز ستم میکنند و اصولاً كفر سرچشمه قساوت، سنگدلى، ماديگرى و دنیاپرستی است و اینها همه سرچشمههای اصلى ظلم و ستم هستند. يادآورى اين نكته نيز لازم است كه كفر در اين آيه به قرينه اینکه بعد از دستور انفاق واقعشده به معنى سرپيچى و گناه و تخلف از دستور خدا است و استعمال كفر به اين معنى در قرآن و احاديث اسلامى نظاير بسيار دارد (تفسیر نمونه، ج 2، ص 258 و 259).
آیه 261 سوره مبارکه بقره: مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّـهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيم (261)، در این آیه، مضامین زیر قابلاستخراج است:
6. مالی که انفاق میشود، رشد و برکت مییابد: مفسرين گفتهاند: جمله (كمثل حبة انبتت) درواقع (كمثل من زرع حبه انبتت سبع سنابل) است یعنی مثل كسى است كه دانهاى را بكارد و آن دانه هفت سنبل بدهد… زيرا حبه نامبرده مثل آن مالى است كه درراه خدا انفاق شده، نه مثل اشخاصى كه انفاق کردهاند و اين روشن است. (المیزان، ج 2، ص 591)
7. انسانِ انفاق كننده در پرتو این عمل رشد و وسعت مییابد: نكته قابلتوجه اينكه در اين آيه كسانى كه درراه خدا انفاق میکنند به دانه پربرکتی كه در زمين مستعدى افشانده شود تشبيه شدهاند درحالیکه قاعدتاً بايد عمل آنها تشبيه به اين دانه شود، نه خود اینها و لذا بسيارى از مفسران گفتهاند كه در آيه محذوفى وجود دارد مانند كلمه (صدقات) قبل از (الذين)، يا كلمه (باذر) قبل از (حبة) و مانند آن. ولى هیچگونه دليلى بر حذف و تقدير در آيه نيست و تشبيه افراد انفاق كننده به دانههای پربرکت تشبيه جالب و عميقى است گويا قرآن میخواهد بگويد: عمل هر انسانى پرتوى از وجود او است و هرقدر عمل گسترش يابد، وجود انسان در حقيقت توسعهیافته است به تعبير ديگر، قرآن عمل انسان را از وجود او جدا نمیداند و هر دو را اشكال مختلفى از يك حقيقت میشمرد، بنابراين هیچگونه حذف و تقديرى در آيه نيست و اشاره به اين است كه انسانهاى نيكوكار در پرتو نیکیهایشان نمو و رشد معنوى پيدا میکنند و اين افراد همچون بذرهاى پرثمری هستند كه به هر طرف ريشه و شاخه میگستراند و همهجا را زير بالوپر خود میگیرد. کوتاهسخن اينكه در مورد هر تشبيهى علاوه بر ادات تشبيه سه چيز لازم است، (مشبه) و (مشبهبه) و (وجه تشبيه) و در اينجا (مشبه) انسان انفاق كننده است و (مشبهبه) بذرهاى پربرکت و وجه تشبيه نمو و رشد آن است و ما معتقديم كه انسان انفاق كننده در پرتو عملش رشد فوقالعاده معنوى و اجتماعى پيدا میکند و نيازى به هیچگونه تقدير نيست (نمونه، ج 2، ص 313 وص 314).
8. خداوند متعال برای هر که بخواهد انفاق را مضاعف میکند: يعنى خداى تعالى براى هر كس كه بخواهد بيش از هفتصد دانه گندم هم میدهد، براى اينكه او واسع است و هيچ مانعى نيست كه از جود او جلوگيرى كرده و فضل و كرمش را محدود سازد، همچنان كه خودش در جاى ديگر فرمود: (من ذا الّذى يقرض اللّه قرضا حسنا، فيضاعفه له اضعافا كثيرة) و كثير را در اين آيه مقيد به عدد معينى نكرده است. بعضى از مفسرين در معناى آيه موردبحث گفتهاند: (مضاعفه) به معناى چند برابر است و نهايت درجه اين چند برابر همان هفتصد برابر است، نه اينكه اگر خدا بخواهد هفتصد را هم چند برابر میکند ولى اين حرف صحيح نيست، زيرا اگر اینطور میبود قهرا جمله موردبحث كار تعليل را میکرد و معنا چنين میشد: (انفاق درراه خدا مثل دانهای است كه تا هفتصد دانه بهره دهد، چون خدا براى هر كس بخواهد مضاعف میکند) و در اين صورت میبایست جمله نامبرده چنين باشد: (فى كل سنبله مائه حبه فان اللّه يضاعف …)، … و چون در آيه موردبحث كلمه (فان) نيامده معلوم میشود كه جمله نامبرده تعليل نيست (تفسیر المیزان، ج 2، ص 594). نخست مىفرمايد:”مثل كسانى كه اموال خود را درراه خدا انفاق مىكنند همانند بذرى است كه هفت خوشه بروياند” (مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ)”و در هر خوشهاى یکصد دانه باشد” كه مجموعاً از یکدانه هفتصد دانه برمىخيزد (فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ). تازه پاداش آنها منحصر به اين نيست، بلكه:” خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى در آنها و انفاق آنها را ازنظر نيت و اخلاص و كيفيت و كميت ببيند) دو يا چند برابر مىكند” (وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ) و اینهمه پاداش از سوى خدا عجيب نيست” چراکه او (ازنظر رحمت و قدرت) وسيع و از همهچیز آگاه است” (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ)(تفسیر نمونه، ج 2، ص 312 و 313).
9. پاداش انفاق هم در دنیا هم در آخرت: مطلب ديگر اينكه در آيه موردبحث، مثلى را كه آورده مقید به آخرت نكرده و بهطور مطلق فرموده: (خدا انفاق شمارا مضاعف میکند) پس هم شامل دنيا میشود و هم شامل آخرت، فهم عقلائى هم اين را تأیید میکند (تفسیر المیزان، ج 2، ص 594).
10. فواید و آثار اجتماعى انفاق بهقصد تحصيل رضاى خدا: مطلب ديگر اينكه در آيه موردبحث، مثلى را كه آورده مقید به آخرت نكرده و بهطور مطلق فرموده: (خدا انفاق شمارا مضاعف میکند) پس هم شامل دنيا میشود و هم شامل آخرت، فهم عقلائى هم اين را تأیید میکند براى اينكه كسى كه از دسترنج خود چيزى انفاق میکند هرچند ابتدا ممكن است به قلبش خطور كند كه اين مال از چنگش رفت و ديگر به او برنمیگردد، لكن اگر كمى دقت كند خواهد ديد كه جامعه انسانى بهمنزله تن واحد و داراى اعضاى مختلف است و اعضاى آن هرچند اسامى و اشكال مختلف دارند، اما درمجموع، یکتن را تشكيل میدهند و در غرض و هدف زندگى متحد هستند، از حيث اثر هم همه مربوط به هم هستند، وقتى يكى از اعضا، نعمتى را از دست میدهد مثلاً فاقد صحت و سلامتى شده و در عمل خود كند میگردد، همين عارضه هرچند كه در نظر بدوى، متوجه يك عضو است، ولى در حقيقت تمام بدن در عملكرد خود كند و سست میگردد و به خاطر نرسيدن به اغراض زندگى خسران و ضرر میبیند… پس يك فرد از جامعه كه عضوى از يك مجموعه است، اگر دچار فقر و احتياج شد و ما با انفاق خود وضع او را اصلاح كرديم، هم دل او را از رذایلی كه فقر در او ايجاد میکند پاککردهایم و هم چراغ محبت را در دلش ايجاد نمودهایم و همزبانش را به گفتن خوبيها به راه انداختهایم و هم او ر ا در عملكردش نشاط بخشيدهايم و اين فواید عايد همه جامعه میشود، چون همه افراد جامعه به هم مربوط هستند، پس انفاق يك نفر، اصلاح حال هزاران نفر از افراد جامعه است و مخصوصاً اگر اين انفاق در رفع حوائج نوعى از قبيل تعليم و تربيت و امثال آن باشد، اين است آثار و فواید انفاق. (تفسیر المیزان، ج 2، ص 594 و 595)
11. آثار سوء و مضرات انفاق بدون قصد كسب رضاى خدا: وقتى انفاق درراه خدا و به انگیزه تحصيل رضاى او باشد، نمو و زیادشدن آن از لوازم تخلفناپذیر آن خواهد بود، چون فواید انفاق در غير راه خدا ممكن است توأم با ضررهایی باشد كه (حتماً هست) براى اينكه وقتى رضاى خدا انگیزه آدمى نباشد لابد انگیزه اين هست كه من توانگر به فقير انفاق كنم تا شر او را از خود دفع نمايم و يا حاجت او را برآورم تا اعتدالى به حال جامعه ببخشم و فاصله طبقاتى را كم كنم (و در همه اين فرضها بهطور غیرمستقیم منافعى عايد خود انفاق كننده میشود) و اين خود نوعى استخدام و استثمار فقير به نفع خويش است كه چهبسا در دل فقير آثار سوء بجاى گذارد و چهبسا اين آثار سوء، در دل فقرا متراكم شود و ناآرامی و بلواها به راه بيندازد اما اگر انفاق تنها براى رضاى خدا صورت بگيرد و انفاق گر بهجز خشنودى او هدفى و منظورى نداشته باشد، آن آثار سوء پديد نمیآید و درنتیجه اين عمل خير محض میشود (تفسیر المیزان، ج 2، ص 595).
آیات 262 سوره مبارکه بقره: الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (٢٦٢) قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّـهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ (٢٦٣).
12. اجر انفاق کنندگان نزد پروردگارشان است: جمله (لهم اجرهم عند ربهم) به انفاق كنندگان اطمينان میدهد كه پاداششان نزد پروردگار محفوظ است تا با اطمينان خاطر در اين راه گام بردارند زيرا چيزى كه نزد خدا است نه خطر نابودى دارد و نه نقصان، بلكه تعبير “ربهم” ممكن است اشاره به اين باشد كه خداوند آنها را پرورش میدهد و بر آن میافزاید (تفسیر نمونه، ج 2، ص 319).
13. انفاق کننده دچار بیم و اندوه نمیشود: جمله ” وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ”، اشاره به اين است كه آنها هيچ نوع نگرانى نخواهند داشت، زيرا خوف، همانگونه كه در سابق هم اشاره شد نسبت به امور آينده است و حزن و اندوه، نسبت به امور گذشته، بنابراین با توجه به اينكه پاداش انفاق كنندگان در پيشگاه خدا محفوظ است، نه از آينده خود در رستاخيز ترسى دارند و نه ازآنچه درراه خدا بخشيدهاند، اندوهى به دل راه مىدهند. بعضى نيز گفتهاند آنها ترسى از فقر و كينه و بخل و مغبون شدن ندارند و نه غمى ازآنچه انفاق كردهاند (تفسیر نمونه، ج 2، ص 219).
آیه 264 سوره مبارکه بقره: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَّا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُوا وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (265)، مضامین زیر از این آیه قابلبرداشت است:
14. بیاثر بودن انفاق ریایی یا انفاقی که با منت یا اذیت همراه است: اين آيه وجه شباهت رياكار به سنگ را بيان میکند، معناى وسيعى است كه هم در رياكار هست و هم در آن سنگ و آن بیاثر و سست بودن عمل است همچنان خاكى كه روى سنگ صاف قرار دارد با بارانى اندك از بين رفته و نمیتواند اثرى داشته باشد. معناى اين مثل آن است كه كسى كه در انفاق خود مرتكب ريا میشود، در ريا كردنش و در ترتيب ثواب بر انفاقش حال سنگ صافى را دارد كه مختصر خاكى روى آن باشد، همینکه بارانى تند بر آن ببارد، همين بارانى كه مايه حيات زمين و سرسبزى آن و آراستگیاش به گل و گياه است، در اين سنگ خاکآلود چنين اثرى ندارد و خاك نامبرده در برابر آن باران دوام نياورده و بهکلی شسته میشود، تنها سنگى سخت میماند كه نه آبى در آن فرو میرود و نه گياهى از آن میروید، پس وابل (باران پشتدار) هرچند از روشنترین اسباب حيات و نمو است و همچنين هرچند خاك هم سبب ديگرى براى آن است اما وقتى محل اين آبوخاک، سنگ سخت باشد عمل اين دو سبب باطل میگردد، بدون اينكه نقصى و قصورى در ناحيه آبوخاک باشد، پس اين حال سنگ سخت بود و عیناً حال رياكار نيز چنين است … و از همين آيه برمیآید كه قبول شدن اعمال، احتياج به نيتى خالص و قصدى به وجه اللّه دارد. شيعه و سنى هم از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت کردهاند كه فرمود: (انما الاعمال بالنيات – معيار در ارزش اعمال تنها نیتها هستند)(تفسیر المیزان ج 2، ص 598 و 599). اینگونه است اعمال رياكارانه و انفاقهای آميخته با منت و آزار كه از دلهای سخت و قساوتاند سرچشمه مىگيرد و صاحبانش هيچ بهرهاى از آن نمىبرند و تمام زحماتشان بر باد مىرود (تفسیر نمونه، ج 2، ص 324 و 325).
15. انفاق کنندگانی که ریا میکنند یا انفاقشان همراه با منت یا اذیت است، در مدار کفرند و مورد هدایت نیستند: و جملهی (و اللّه لا يهدى القوم الكافرين) حكم را نسبت به رياكار و كافر به وجهى عام بيان میکند و میفرماید: ريا كننده در رياكاريش يكى از مصاديق كافر است و خدا مردم كافر را هدايت نمیکند و به همين جهت جمله نامبرده كار تعليل را میکند (تفسیر المیزان، ج 2، ص 598) و در پايان آيه مىفرمايد: “و خداوند گروه كافران را هدايت نمىكند” (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ). اشاره به اينكه خداوند توفيق هدايت را از آنها مىگيرد چراکه با پاى خود، راه كفر و ريا و منت و آزار را پوييدند و چنين كسانى شايسته هدايت نيستند و بهاینترتیب انفاقهای ريايى و آميخته با منت و آزار، همه در يك رديف قرارگرفتهاند (تفسیر نمونه، ج 2، ص 325).
آیه 265 سوره مبارکه بقره: وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ وَ تَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿٢٦٥﴾ مضامین زیر از تفاسیر این آیه قابلاستخراج است:
16. تقويت روح ايمان و ايجاد آرامش در دلوجان: جمله “اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ” انگيزههاى انفاق صحيح و الهى را بيان مىكند و آن دو چيز است: “طلب خشنودى خدا” و “تقويت روح ايمان و ايجاد آرامش در دلوجان” اين جمله مىگويد: انفاق كنندگان واقعى كسانى هستند كه تنها به خاطر خشنودى خدا و پرورش فضائل انسانى و تثبيت اين صفات در درون جان خود و همچنين پايان دادن به اضطراب و ناراحتیهایی كه براثر احساس مسئوليت در برابر محرومان در وجدان آنها پيدا مىشود اقدام به انفاق مىكنند (نمونه، ج 2، ص 327). البته علامه طباطبایی در مورد “وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ” نظر دیگری دارند، ایشان میفرمایند: منظور از “تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ” اين است كه آدمى زمام نفس را در دست داشته باشد تا بتواند نيت خالصى را كه داشته نگه بدارد و اين تثبيت هم از ناحيه نفس است و هم واقع بر نفس، سادهتر بگويم نفس هم فاعل تثبيت است و هم مفعول آن (المیزان، ج 2، ص 600).
17. تشبيه انفاق صحیح به باغی در بلندی با ثمرات مضاعف: و غرض از اين مثل اين است كه بفهماند انفاقى كه صرفاً لوجه اللّه و به خاطر خدا است هرگز بىاثر نمیماند و بهطورقطع روزى حسن اثرش نمودار میشود، براى اينكه موردعنایت الهيه است و ازآنجاکه جنبه خدائى دارد و متصل به خدا است (مانند خود خدا) باقى و محفوظ است، هرچند كه اين عنايت برحسب اختلاف درجات خلوص مختلف میشود و درنتیجه وزن و ارزش اعمال هم به همان جهت مختلف میگردد، همچنان كه باغى كه در زمين حاصل خيز ایجادشده، وقتى باران میآید بلادرنگ ثمراتش را به وجهى بهتر تحويل میدهد، هرچند كه اين تحويل دادنش و اين خوردنيهايش به خاطر اختلاف باران (كه يكى مطر است و ديگرى طل)، از نظر خوبى درجاتى پيدا میکند و به خاطر وجود همين اختلاف بود كه اين دنباله را به گفتار خود اضافه نمود كه (و اللّه بما تعملون بصير) يعنى خدا به آنچه میکنید بينا است و مسئله پاداش دادن به اعمال برايش مشتبه و درهموبرهم نمیشود، ثواب اين را با آن ديگر و ثواب ديگرى را به اين نمیدهد (تفسیر المیزان، ج 2، ص 601).
آیه 266 سوره بقره: أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (266)، مضمون زیر از تفاسیر این آیه قابلاستخراج است:
18. محو آثار انفاقهای آلوده به ريا یا منت یا اذیت: در اين آيه مثال گوياى ديگرى، براى مسئله انفاق آميخته با رياكارى و منت و آزار و اينكه چگونه اين کارهای نكوهيده آثار آن را از بين مىبرد بیانشده است، پيرمرد سالخوردهاى را در نظر مجسم مىكند كه فرزندان خردسال و كوچكى اطراف او را گرفتهاند و تنها راه تأمین زندگى حال و آينده آنان، باغ سرسبز و خرمى است با درختان خرما و انگور و ميوههاى ديگر، درختانى كه پيوسته آب جارى از كنارش مىگذرد و زحمتى براى آبيارى ندارد، ناگهان گردباد آتشبارى مىوزد و آن را مبدل به خاكستر مىكند، چنين انسانى چه حسرت و اندوه مرگبارى دارد، حال كسانى كه اعمال نيكى انجام مىدهند و سپس با ريا و منت و آزار آن را از بين مىبرند، چنين است، زحمت فراوانى كشيدهاند و در آن روز كه نياز به نتيجه آن دارند، همه را خاكستر مىبينند چراکه گردباد آتشبار ريا و منت و آزار آن را سوزانده است (تفسیر نمونه، ج 2، ص 328 و 329). کلمه ((کبر)) به معناى پیرى و سالخوردگى است و کلمه ((ذریة)) به معناى اولاد است و کلمه ((ضعفا)) جمع ضعیف است، خداى تعالى در این مثل بین سالخوردگى و داشتن فرزندانى ضعیف جمع کرده، بااینکه معمولاً سالخوردگان فرزندانشان بزرگسالند و این به آن جهت بوده که شدت احتیاج به باغ نامبرده را افاده کند و بفهماند که چنین پیرمردى غیرازآن باغ هیچ ممر معیشتى و وسیله دیگرى براى حفظ سعادت خود و فرزندانش ندارد، چون اگر ا و را مردى جوان و نیرومند فرض میکرد، آن شدت احتیاج به باغ را نمیرساند، براى اینکه اگر باغ جوان نیرومند سوخت، میتواند به قوت بازویش تکیه کند و نیز اگر سالخوردهای را بدون فرزند صغیر فرض میکرد باز آن شدت حاجت به باغ افاده نمیشد، چون چنین پیرمردى خرج زیاد ندارد و تهیدستی او به ناگوارى تهیدستی پیر بچهدار نیست، چون اگر باغ چنین کسى خشک شود فکر میکند چند صباحى بیش زنده نیست و لذا خیلى ناراحت نمیشود و همچنین اگر در این مثل پیرمردى را مثل میزد که هرچند سالخورده است اما فرزندانى نیرومند دارد، باز آن شدت حاجت به باغ ادانشده بود، براى اینکه اگر باغ چنین پیرمردى بسوزد، با خود میگوید: سر فرزندان رشیدم سلامت، کار میکنند و خرج زندگیام را درمیآورند، چه حاجت به باغ دارند، اما اگر هر دو جهت یعنى: زیادى سن و داشتن فرزندانى خردسال در کسى جمع شود و باغش که تنها ممر زندگى او است از بین برود، او بسیار ناراحت میشود، زیرا نه میتواند نیروى جوانى خود را بازگرداند و دوباره چنان باغى به عمل بیاورد و نه کودکان خردسالش چنین نیرویی دارند و نه بعد از آتش گرفتن باغ امید برگشتن سبزى و خرمى آن را میتواند داشته باشد (تفسیر المیزان، ج 2، ص 601 و 602 و 603).
آیه 268 سوره مبارکه بقره: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ )۲۶۷( الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّـهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ )۲۶8(، مضامینی که از این آیه قابلاستخراج است عبارتاند از:
19. انفاق منجر به فقر نمیشود: در ادامه آيات انفاق در اينجا به يكى از موانع مهم آن پرداخته و آن وسوسههاى شيطانى درزمینه انفاق است، كه انسان را از فقر و تنگدستى مىترساند، بهخصوص اگر اموال خوب و قابلاستفاده را انفاق كند و چهبسا اين وسوسههاى شيطانى مانع از انفاقهای مستحبى درراه خدا و حتى انفاقهای واجب مانند زكات و خمس گردد (نمونه، ج 2، ص 336). خوددارى مردم از انفاق مال طيب ازآنجاکه منشأ آن ترس از فقر است و اين ترس خطاست، لذا با جمله (الشيطان يعدكم الفقر)، خطا بودن آن را تنبيه كرد، چيزى كه هست در اين جمله سبب را جاى مسبب بكار برد تا بفهماند كه اين خوف، خوفى است مضر، براى اينكه شيطان آن را در دل میاندازد و شيطان جز به باطل و گمراهى امر نمیکند… (تفسیر نمونه، ج 2، ص 604).
20. انفاق یکی از موجبات پیشگیری از کفر به خدا، اتلاف نفوس، هتک آبرو، رواج جنایت و فحشا است: و چون ممکن بود کسى توهم کند که ترس نامبرده ترسى است بجا، هرچند از ناحیه شیطان باشد، لذا براى دفع این توهم بعد ازجمله (الشیطان یعدکم الفقر) دو جمله را اضافه کرد، اول اینکه فرمود (و یامرکم بالفحشاء)، یعنى هرگز از شیطان توقع نداشته باشید که شمارا به عملى درست بخواند چراکه او جز به فحشا نمیخواند، پس خوددارى از انفاق مال طیب به انگیزه ترس از فقر هرگز عملى بجا نیست، زیرا این خوددارى در نفوس شما ملکه امساک و بخل را رسوخ میدهد و بهتدریج شمارا بخیل میسازد، درنتیجه کارتان بهجایی میرسد که اوامر و فرامین الهى مربوط به واجبات مالى را بهآسانی رد کنید و این کفر به خداى عظیم است و هم باعث میشود که مستمندان را در مهلکه فقر و بیچیزی بیفکنید و از این راه نفوسى تلف و آبروهایی هتک گردد و بازار جنایت و فحشا رواج یابد (تفسیر المیزان، ج 2، ص 604 و 605). ” فحشاء” به معنى هر كار زشت و بسيار قبيح است و در اينجا بهتناسب بحث، به معنى بخل و ترك انفاق كه در بسيارى از موارد، نوعى معصيت و گناه است آمده (هرچند واژه فحشاء در مواردى به معنى گناه بیعفتی آمده، ولى مىدانيم در اينجا تناسب چندانى ندارد) حتى بعضى از مفسران تصريح كردهاند كه عرب به شخص بخيل، فاحش مىگويد. اين احتمال نيز دادهشده كه فحشاء در اينجا به معنى انتخاب اموال غیرقابلمصرف براى انفاق است و نيز گفتهشده منظور از آن هر معصيتى است زيرا شيطان بهوسیله ترس از فقر و تهيدستى انسان را وادار به كسب مال از انواع طرق نامشروع مىكند (تفسیر نمونه، ج 2، ص 336 و 337).
21. انفاق موجب مغفرت گناهان و وسعت و فزونی اموال (فضل) است: در این آیات آمده است که خداوند آمرزش از سوى خود و فضل و بخشش را به شما وعده مىدهد (وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا). در تفسير “مجمعالبیان” از امام صادق علیهالسلام نقلشده است كه: هنگام انفاق دو چيز از طرف خدا است و دو چيز از ناحيه شيطان آنچه از جانب خداست يكى” آمرزش گناهان” و ديگرى” وسعت و افزونى اموال” و آنچه از طرف شيطان است يكى وعده فقر و تهيدستى و ديگرى امر به فحشاء است؛ بنابراین منظور از مغفرة، آمرزش گناهان است و منظور از فضل همانطور كه از ابن عباس نقلشده زیادشدن سرمايهها در پرتو انفاق هست (تفسیر نمونه، ج 2، ص 338) و اما منافع اين انفاق كه درآیات قبل گفتيم زيادت مال و آمرزش گناهان است، یک نتیجهگیری موهوم نيست بلكه نتیجهای است كه ترتب آن بر انفاق را خدا وعده داده و وعده او حق است و او واسع است، يعنى در امكان او هست كه آنچه وعده داده، عطا كند و او عليم است، يعنى هیچچیزی و هيچ حالى از هیچچیزی بر او پوشيده نيست، پس هر وعدهای كه میدهد از روى علم است. (تفسیر المیزان، ج 2، ص 606) و در پايان آيه میفرماید: (خداوند قادر و توانا و عالم است) (و الله واسع عليم)، اشاره به اين حقيقت است كه چون خداوند قدرتى وسيع و علمى بیپایان دارد ميتواند به وعده خويش عمل كند بنابراين بايد به وعده او دلگرم بود نه وعده شيطان فريبكار و ناتوان كه انسان را به گناه ميكشاند و چون از آينده آگاه نيست و قدرتى ندارد، وعده او جز گمراهى و تشويق به نادانى نخواهد بود. (تفسیر نمونه، ج 2، ص 339)
آیات 270 و 271 سوره مبارکه بقره: وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ )۲۷۰( إِن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّئَاتِكُمْ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ )۲۷1(، مضامین قابل استخراج از این آیات به شرح زیر هستند:
22. انفاق موجب پیشگیری از ظلم است: جمله (وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ)به چند نكته دلالت دارد، اول اينكه مراد از ظلم در خصوص اين آيه، ظلم به فقرا و خوددارى از انفاق بر آنان و حبس حقوق ايشان است، نه مطلق معصيت، براى اينكه مطلق معصيت انصار دارد و میتوان با كفاره آنها را از نامه عمل محو كرد و يا بهوسیله شفيعان كه يكى از آنها (توبه) است و يكى ديگر (اجتناب از كبائر) است و يكى ديگر (شفيعان روز محشر) میباشند، از خطر كيفر آنان رهایی يافت، البته همه اين انصار در ظلمهایی است كه تنها جنبه حق اللّه دارند، نه حقالناس (المیزان، ج 2، ص 608).”ظالمان” در اينجا اشاره به ثروتاندوزان بخيل و انفاق كنندگان رياكار و منتگذاران و مردمآزاران است، كه خداوند آنها را يارى نمىكند و انفاقشان نيز در دنيا و آخرت ياورشان نخواهد بود يا كسانى كه به خاطر ترك انفاق به محرومان و تهيدستان هم به آنها ظلم كردند و هم به جامعه و هم به خويشتن، يا كسانى كه انفاقها را در محل شايسته خود به كار نگرفتند زيرا ظلم به معنى وسيع كلمه، به معنى هرگونه كارى است كه در غير مورد خود انجام گيرد و ازآنجاکه منافاتى در ميان اين معانى سهگانه نيست ممكن است هر سه در مفهوم آيه جمع باشد. آرى آنها نه در دنيا يار و ياورى دارند و نه در قيامت شفاعت كنندهاى و اين خاصيت ظلم و ستم، در هر چهره و به هر شكل است (نمونه، ج 2، ص 343).
23. ترک انفاق از گناهان کبیره است و چون حقالناس است کفاره و توبه پذیر (دارای انصار) نیست: نكته دومى كه جمله: (و ما للظالمين من انصار) بر آن دلالت دارد اين است كه ظلم موردبحث در آيه، يعنى ترك انفاق، كفاره نمیپذیرد، پس معلوم میشود ترك انفاق از گناهان كبيره است، چون اگر از گناهان صغيره بود كفاره میپذیرفت و نيز توبه هم نمیپذیرد، چون حقالناس است و مؤید اين معنا رواياتى است كه فرموده: توبه در حقوق الناس قبول نيست، مگر آنكه حق را به مستحق برگردانند و نيز شفاعت در قيامت هم شامل آن نمیشود، به دليل اينكه در جاى ديگر فرمود: (الا اصحاب اليمين فى جنات يتسائلون عن المجرمين، ما سلككم فى سقر؟ قالوا لم نك من المصلين و لم نك نطعم المسكين … فما تنفعهم شفاعه الشافعين)؛ نكته سوم اينكه: اين ظلم در هر كس يافت شود يعنى هر كس نافرمانى خدا را بكند و حق فقرا را ندهد چنين كسى مورد رضايت خدا و مصداق (الا لمن ارتضى) نخواهد بود، چون در بحث شفاعت گفتيم كسى كه خدا دين او را نپسندد، در قيامت شفاعت نمیکند، ازاینجا پاسـخ اینکه چرا فرمود: (ابتغاء مرضاة الله) و نفرمود: (ابتغاء وجه اللّه) روشن میشود. نكته چهارم اينكه: امتناع ورزيدن از اصل انفاق بر فقرا، درصورتیکه فقرائى باشند و احتياج به كمك داشته باشند از گناهان كبيره مهلکتر است و خداى تعالى بعضى از اقسام اين خوددارى را شرك به خدا و كفر به آخرت خوانده است، مانند امتناع از دادن زكات و فرموده (و ويل للمشركين، الذين لايوتون الزكوة و هم بالاخرة هم كافرون). دليل بر اينكه منظور از اين مشركين مسلمانانى هستند كه زكات نمیدادند و يا بهعبارتدیگر صدقه نمیدادند، اين است كه سوره مدثر در مكه نازلشده و زكات به معناى اسلاميش در مكه و در هنگام نزول اين سوره واجب نشده بود (المیزان، ج 2، ص 608 و 609).
24. آثار انفاق آشکار: دلگرمی فقرا و مساکین و تشویق و دعوت عملی مردم به کار نیک: خداى سبحان در اين آيه دو قسم ترديد آورده، يكى صدقه آشكار و ديگرى پنهان و هر دو را ستوده است، براى اينكه هرکدام از آن دو آثارى صالح دارند، اما صدقه آشكارا كه خود تشويق و دعوت عملى مردم است به كار نيك و نيز مايه دلگرمى فقرا و مساكين است كه میبینند در جامعه مردمى رحمدل هستند كه به حال آنان ترحم میکنند و در جامعه اموالى براى آنان و رفع حوائجشان قرار میدهند تا براى روز قيامتشان كه روز گرفتارى است ذخیرهای باشد و اين باعث میشود كه روحيه ياس و نوميدى از صفحه دلهایشان زدوده شود و در كار خود داراى نشاط گردند و احساس كنند كه وحدت عمل و كسب بين آنان و اغنيا وجود دارد، اگر سرمایهدار كاسبى میکند تنها براى خودش نيست و اين خود آثار نيك بسيارى دارد. (المیزان، ج 2، ص 610) ابوبکیر از شخصی نقل کرده است که امام باقر (علیهالسلام) فرمود: «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ یعنی زکات واجب». «پرسیدم [مراد از] وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ چیست»؟ فرمود: «یعنی امور مستحب. چنین پسندیده است که واجبات را آشکار کنند و مستحبات را پنهان انجام دهند»(حر عاملی، ج ۹، ص ۳۱۰).
25. آثار انفاق پنهانی: حفظ آبروی فقیر و دوری اتفاق کننده از ریا، منت یا اذیت: و اما حسن صدقه پنهانى اين است كه در خفا آدمى از ريا و منت و اذيت دورتر است، چون فقير را نمیشناسد تا به او منت گذارد و يا اذيت كند، فایده ديگرش این است كه در صدقه پنهانى آبروى فقير محفوظ میماند و احساس ذلت و خفت نمیکند و حيثيتش در جامعه محفوظ میماند، پس میتوان گفت كه: صدقه علنى نتیجههای بيشترى دارد و صدقه پنهانى خالصتر و پاکتر انجام مىشود و چون بناى دين بر اخلاص است، بنابراین عمل هرقدر به اخلاص نزدیکتر باشد به فضيلت نيز نزدیکتر است و به همین جهت خداى سبحان صدقهسری را بر صدقه علنى ترجيح داده و میفرماید: (و ان تخفوها و توتوها الفقراء فهو خير لكم)، چون كلمه (خير) به معناى بهتر است و خدا به اعمال بندگانش باخبر است و در تشخيص عمل خير از غير آن اشتباه نمیکند، (و اللّه بما تعملون خبير) (المیزان، ج 2، ص 610).
26. بخشش بخشی از سیئات: ازجمله (و يكفر عنكم من سيئاتكم) استفاده میشود كه انفاق درراه خدا در آمرزش گناهان اثر عميق دارد زيرا بعد از دستور انفاق در اين جمله میفرماید: و گناهان شمارا میپوشاند. البته مفهوم اين سخن آن نيست كه براثر انفاق كوچكى، همه گناهان بخشوده خواهد شد، بلكه با توجه به كلمه من كه معمولاً براى تبعيض به كار میرود استفاده میشود كه انفاق قسمتى از گناهان را میپوشاند. روشن است كه آن قسمت بستگى به مقدار انفاق و ميزان اخلاص دارد (نمونه، ج 2، ص 346).
آیه 272 سوره مبارکه بقره: خداوند متعال در این آیه میفرماید: لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ ﴿۲۷۲﴾، مضامینی که از این آیه استخراج میشود به شرح زیر است:
27. بازگشت منافع مادی و معنوی (دنیوی و اخروی) انفاق به انفاق كنندگان: جمله (و ما تنفقوا من خير فلانفسكم) میگوید منافع انفاق به خود شما بازگشت میکند و به اين وسيله انفاق كنندگان را تشويق به اين عمل انسانى مینماید، مسلما انسان هنگامیکه بداند نتيجه كار او به خود او بازمیگردد بيشتر به آن كار علاقهمند خواهد شد. ممكن است در ابتدا چنين به نظر برسد كه منظور از بازگشت منافع انفاق به انفاق كننده، همان پاداش و نتایج اخروى آن باشد البته اين معنى صحيح است ولى نبايد تصور كرد كه سود انفاق تنها جنبه اخروى دارد، بلكه ازنظر اين دنيا نيز به سود آنها است هم از جنبه معنوى و هم از جنبه مادى: ازنظر معنوى، روح گذشت و بخشش و فداكارى و نوعدوستی و برادرى را در انفاق كننده پرورش میدهد و در حقيقت وسيله مؤثری براى تكامل روحى و پرورش شخصيت اوست و اما ازنظر مادى افراد محروم و بينوا در يك اجتماع، موجب انفجارهاى خطرناك میگردد، همان انفجارهایی كه گاهى تمام اصل مالكيت را در خود فرومیبرد و تمام ثروتها را میبلعد و نابود میسازد. انفاق فاصله طبقاتى را كم میکند و خطراتى را كه از اين رهگذر متوجه افراد اجتماع میشود از ميان میبرد، انفاق آتش خشم و شعلههای سوزان طبقات محروم را فرومینشاند و روح انتقام و کینهتوزی را از آنها میگیرد. بنابراين انفاق ازنظر امنيت اجتماعى و سلامت اقتصادى و جهات مختلف مادى و معنوى به سود انفاق كنندگان نيز هست (تفسیر نمونه، ج 2، ص 353 و 354).
28. تمام آنچه انفاق میکنید به شما بازخواهد گشت: (و ما تنفقوا من خير يوف اليكم و انتم لا تظلمون – كه آنچه انفاق كنيد بدون کموکاست به شما برمیگردد و كمترين ستمى بر شما نخواهد شد) خلاصه اين منفعتى كه شمارا به سويش مىخوانيم (كه همانا ثوابهای دنیایی و آخرتى است) امرى موهوم نيست، بلكه امرى است حقيقى و واقعى كه خداى تعالى آن را بدون اينكه چيزى از آن گمشده باشد و يا كم كرده باشد به شما خواهد رساند (تفسیر المیزان، ج 2، ص 612). يعنى گمان نكنيد كه از انفاق خود سود مختصرى میبرید، بلكه تمام آنچه را انفاق میکنید بهطور كامل به شما بازمیگرداند، آنهم در روزى كه شدیداً به آن نيازمنديد، بنابراين در انفاقهای خود کاملاً دستودلباز باشيد (تفسیر نمونه، ج 2، ص 348 و 349).
آیه 274 سوره مبارکه بقره: الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ(274)، مضامینی که از این آیه قابلاستفاده است به شرح زیر است:
29. اجر انفاق کنندگان نزد خداوند است: مسلما چيزى كه نزد پروردگار است (مخصوصاً با تکیهبر صفت ربوبيت كه ناظر به پرورش و تكامل است) چيز كم، يا کمارزشی نخواهد بود و تناسب با الطاف و عنايات پروردگار خواهد داشت كه هم بركات دنيا و هم حسنات آخرت و قرب الى الله را شامل میشود (تفسیر نمونه، ج 2، ص 361) و اگر همه احوال انفاق را ذكر كرده براى اين بود كه بفهماند انفاق گران نسبت به عمل خود اهتمام دارند و همواره و در شب و روز و خلوت و جلوت میخواهند ثواب انفاق را دريابند و حواسشان جمع اين است كه همواره رضاى خدا را به دست آورند و لذا میبینیم خداى سبحان در آخر اين آيات با زبان مهربانى و لطف به ايشان، وعدهای نيكو داده و میفرماید: (فلهم اجرهم عند ربهم …)(المیزان، ج 2، ص 614)
30. نه ترسی برای انفاق کنندگان است و نه غمگین میشوند: میدانیم انسان چون براى ادامه و اداره زندگى خويش خود را بینیاز از مال و ثروت نمیداند معمولاً هنگامیکه آن را از دست میدهد اندوهناك مىگردد و براى آينده خود نگران میشود، زيرا نمیداند در آينده وضع او چگونه خواهد بود و همين امر در بسيارى از مواقع مانع انفاق مىگردد مگر آنها كه از یکسو به وعدههای الهى ايمان داشته باشند و از سوى ديگر آثار اجتماعى انفاق را بدانند، چنين افرادى از انفاق درراه خدا، خوف و وحشتى از آينده ندارند و به خاطر از دست دادن قسمتى از ثروت خود اندوهگين نمیشوند، زيرا میدانند در مقابل چيزى كه ازدستدادهاند بهمراتب بيشتر، از فضل پروردگار و از بركات فردى و اجتماعى و اخلاقى آن در اين جهان و آن جهان بهرهمند خواهند شد (تفسیر نمونه، ج 2، ص 361 و 362).
منابع و مآخذ
- قرآن کریم، ترجمه آیت ا… مکارم شیرازی
- افسای، محمدجعفر (1386). انفاق از منظر قرآن و عترت، مجله فرهنگ کوثر، زمستان 1386 – شماره 72 (9 صفحه – از 46 تا 54)
- حسنزاده سروستانی، حسین و تمیزی فر، مهدی و سیم یاری، محمدرضا (1397). تأمین مالی جمعی، الگویی مناسب جهت جذب مشارکتهای خیرین. دو فصلنامه علمي– پژوهشي تحقيقات مالي اسلامي، سال هشتم، شماره اول (پياپی 15)، پایيز و زمستان 1397، صص. 59-90
- سلطانی، سید مهدی (۱۳۸۲). سیمای اتفاق در قرآن کوثر شماره ۹. تابستان ۱۳۸۲.
- طباطبایی، محمدحسین. مترجم محمدباقر موسوی (1378) ه.ش، تفسیر المیزان (ترجمه)، قم – ایران، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی.
- علینژاد، ابراهیم (1393). بررسی آثار فردی و اجتماعی انفاق از دیدگاه قرآن کریم، دانشگاه شهید چمران اهواز، پردیس دانشگاهی
- گرامی، غلامحسین و جعفری، نرگس (1398). بررسی آیات انفاق، با رویکرد انگیزشی در تفسیر المیزان، مجله مطالعات تفسیری، زمستان 1398، شماره 40، صفحه 117 تا 128.
- مردانی نوکنده، محمدحسین (۱۳۸۲). احسان و انفاق از منظر آیات و روایات کیهان فرهنگی شماره ۲۰۵ آبان ۱۳۸۲
- مکارم شیرازی، ناصر. نويسنده محمدرضا آشتیانی. (1374) ه.ش، تفسیر نمونه، تهران – ایران، دار الکتب الإسلامیة، جلد: ۱۰، صفحه: ۱۹۲
- موسویان، سید عباس (۱۳۸۰). انفاق قرآنی و ابزارهای مالی مناسب آن در عصر حاضر، اقتصاد اسلامی شماره ۲ تابستان ۱۳۸۰
- نوری، فاطمه (1395). تأثیر انفاق بر شخصیت مؤمن از منظر قرآن و روایات، اولین همایش ملی یافتههای نوین در علوم انسانی و امنیت اجتماعی، تهران.
[1]. دکتری مدیریت مالی، استادیار گروه مدیریت مالی دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیهالسلام
hasanzadeh.hosein@gmail.com
[2]. دانشجوی کارشناسی ارشد گروه مدیریت مالی دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیهالسلام
hmofidikia@gmail.com
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.