واکاوی ضرورت بخش سوم اقتصاد(وقف و امور خیریه) در توسعه دانشگاه های نسل چهارم

محمد حسن پیمان فر1، مهدیه سالاری2

استادیار،گروه مدیریت ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه خوارزمی، نویسنده مسئول: Mhpeymanfar@khu.ac.ir

2دانش آموخته دکتری، گروه صنایع غذایی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز

 

 

چکیده:

بخش سوم اقتصاد كه با فعاليت­هاي وقف و امور خيريه بيشتر شناخته مي شود، روز به روز در جهان در حال گسترش بوده و اهميت بيشتري مي­يابد. از طرفی مطالعه و نقش بخش سوم اقتصاد در توسعه دانشگاه­ها با توجه به نقش آن­ها در فرایند جهانی شدن و توسعه ملی، منطقه­ای و محلی یکی از الزامات شکل­­گیری الگوی جدیدی از نهادهای آموزش عالی به نام دانشگاه­های نسل چهارم در کشور است. دانشگاه­های نسل چهارم، تأثیر قابل توجهی بر محیط پیرامون و توسعه محلی داشته و می­توانند فراتر از آموزش، پژوهش و کارآفرینی، به مثابه ایجادکننده و فرصت ساز توسعه محلی و منطقه­ای عمل کنند. بر این اساس مطالعه حاضر که به روش مطالعات کتابخانه ای به صورت توصیفی تحلیل انجام شده است بر آن است تا با بررسی ماهیت بخش سوم اقتصاد در حوزه خیرین و نیکوکاری به واکاوی ضرورت آن در توسعه دانشگاه­های نسل چهارم بپردازد. بدین منظور و پس از مطالعه جامع در زمینه بخش سوم اقتصاد و همچنین مبانی توسعه دانشگاه های نسل چهارم، چارچوب مطالعه بر اساس پارامترهای اثر گذار بر این فرایند تدوین و در نهایت راهکارهایی برای تعامل هرچه بیشتر این دومقوله ارائه گردید. نتایج این مطالعه نشان می­دهد چنانچه راهکارهای ارائه شده جهت استفاده بهینه از بخش سوم اقتصاد پیاده­سازی و اجرا گردد، این بخش قادر خواهد بود از طریق بهبود رشد و توسعه اقتصادی، زمینه توسعه دانشگاه­های نسل چهارم را فراهم و در نتیجه توسعه محلی، منطقه ای، ملی و فراملی را برای کشور ارمغان آورد.

 

کلمات کلیدی:

وقف؛ امور خیریه؛ نسل سوم اقتصاد؛ دانشگاه نسل چهارم

 

مقدمه

فلسفة وجودی سازمانهای مردم نهاد و مؤسسات خیریه استفاده از ظرفیت مشارکت­های مردمی است که با انگیزه­ های نوع­دوستی و انگیزه­های اعتقادی و مذهبی و با هدف حل مسائل اجتماعی در حوزه­های مختلف فعالیت می­کنند (سالارزهی، 1389، ص 48). بخش سوم اقتصاد كه در داخل با فعاليت­هاي وقف و امور خيريه بيشتر شناخته مي شوند، در ايران انسجام نظري و عملي مورد نياز براي توسعه اقتصاد را ندارد و بيشتر به عنوان فعاليت هايي اخلاقي و فرااقتصادي شناخته مي­شوند. با این حال، بخش سوم اقتصاد روزبه روز در جهان در حال گسترش بوده و اهميت بيشتري مي يابد. انگیزه داوطلبانه مبتنی بر ایثار و نوع دوستی نهادهای بخش سوم اقتصاد (وقف و امور خیریه) را نسبت به نهادهای خصوصی (بخش اول) و کارایی بیشتر و هزینه­های پایین­تر آن­ها نسبت به بخش دولتی (بخش دوم) برای ارائه خدمات اجتماعی و عام­المنفعه  باعث توجه روزافزون جوامع و نیز توجه روزافزون دانش اقتصاد به اتقاء بهره­وری و توسعه علمی و عملی این بخش معطوف شده است (حیدری و درخشان، 1396) يكي از فعاليت­هايي است كه مي­تواند ذيل بخش سوم اقتصاد صورت گيرد، سنت حسنه «وقف» است (درخشان و نصرت­اللهی، 1393). وقف از انواع امورخیریه و داوطلبانه است که برای برخوردار کردن دیگران از اموالِ شخصیِ توانمندان که درحقیقت، نوعی تعدیل ثروت و توزیع درآمد است، به وجود آمده است (ناصحی و شادپی، 1387، ص 158). در این راستا، وقف می تواند در همراهی مردم با فرایند توسعه نقش مهمی را ایفا کند. چرا که قادر است توده­هایی فاقد بهره مندی از درآمدهای جامعه را با یک توزیع مجدد داوطلبانه درآمد، بهره مند سازد و فرصت و قدرت اندیشیدن، درک منافع بلند مدت جامعه و در نتیجه هم سویی با برنامه های توسعه را در آن ها ایجاد کند (صحرانورد و اسدی، 1391). در خلال قرن­ها و عصرها شكوفايي تمدن اسلامي، وقف همواره بسياري از نيازهاي خاص جامعه را تأمين مي­كرده و ارائه برخي كالاها و خدمات كه در اقتصاد مدرن از آنها به عنوان كالاهاي عمومي ياد مي­شود، تا مدت­ها بر دوش واقفان و از راه موقوفات بوده است. نمونه هايي مانند كاروان سراها، آب انبارها، زاويه ها، بيمارستان ها حوزه هاي علوم ديني و … شواهدي بر اين مدعاست (نظام زاده، 1378). اما اين نهاد با وجود برخورداري از قدمت و خدمات بسيار فراوان امروزه آن طور كه شايسته است بهره برداري نشده و نقش آن در بعد هاي گوناگون حيات اقتصادي و فرهنگي جامعه تا حدودي كم رنگ شده است؛ بنابراين بسياري از وظيفه هايي كه روزگاري بدون دخالت دولت، به وسيله نهاد وقف و امور خيريه (بخش سوم) و البته به صورت كاملا داوطلبانه انجام مي گرفته، امروزه به ناچار بر عهده دولت هاست تا از منابع حاصل از فروش ثروت هاي عمومي تأمين مالي شده و انجام گيرند.

تبدیل تدیریجی جامعه کنونی از جامعه­ای کاربر به جامعه­ای دانش­محور، پیدایش تحولات مفهومی در نظام­های قدرت و ثروت، دامن گستردن بحران­های معرفتی و مسلکی، دسترسی به بزگراه­های اطلاعاتی، سرعت فزاینده نوآوری­ها و در نتیجه کاهش عمر مفید یافته­های علمی، جایگزینی فرهنگ و ارزش­ها فناوری به عنوان منابع نوین مزیت اقتصادی، فراگیر شدن واقعیت­های مجازی، تحولات افزایش جمعیت و گسترش آموزش­های پیش­دانشگاهی، توده­ای شدن آموزش عالی و انعطاف برنامه­های آموزشی از جمله عواملی هستند که دانشگاه­ها را به بازاندیشی و یا تأمل دقیق­تر در مورد نظام تأمین مالی خود سوق می­دهند (احمدی و نوروزی، 1393، ص 49).

همواره یکی از مسائل مهم در پیشرفت و گسترش علم حمایت مادی و معنوی از علم یا به عبارت دیگر حکایت از عالمان و گسترش ساختارهای پرورش عالم است، به طوری که در موقوفات با نیات دانشی همانند احداث کتابخانه، مکتب، مدرسه علمیه، خرید کتاب، حمایت از طلبه­های علوم دینی و دیگر نیات مرتبط بسیار رایج بوده است (Siti Mashiton, Asmak, 2015, p462). دانشگاه­ها همراه دو پروژه اصلی خلق دانش و گسترش آموزش را سازمان­دهی کنند. سود اصلی این پروژه­ها ایجاد ارزش و بهره­وری برای جامعه است، از این رو مردم برای دست­یابی دانشگاه به اهدافش به صورت­های مختلف به دانشگاه کمک می­کنند، مسئله مهم استفاده صحیح از موقوفات و کمک­های و بهره­وری موقوفات انباشته شده سال­های پیشین است. اما با تغییر ماهیت ساختارهای آموزشی به مدارس و دانشگاه­ها به سبک نوین، به نظر می­آید این پیوند به شدت کمرنگ شده است (اعوانی، 1395، ص 78). از این رو پژوهش و بررسی تأثیر بخش سوم اقتصاد (وقف و امور خیریه) بر گسترش و توسعه دانشگاه­ها و مراکز آموزش عالی به ویژه دانشگاه­های نسل چهارم بسیار حلئز اهمیت است. ضرورت و اهمیت این پژوهش از آنجایی است که کشور ایران در این مسئله دارای چالش­های جدی است. با گسترش سیستم­های نوین آموزشی به صورت مدارس و دانشگاه­ها به نوعی با کاهش موقوفات در این حوزه مواجه هستیم. با تشکیل مجمع خیرین مدرسه­ساز و تلاش­های خیرین، مودرسه­سازی رونق یافته است اما در دانشگاه­ها این امر همچنان مجهور است.

حركت كشورهاي توسعه يافته در جهت توسعه نظري و عملي بخش سوم اقتصاد، الزام­هاي داخلي به واسطه سياست­هاي اقتصاد مقاومتي و سرانجام توسعه بخش سوم اقتصاد به عنوان  بهترين بستر براي حضور و نقش آفريني مردم به صورت داوطلبانه، ضرورت مطالعه اين بخش را به روشني نشان مي دهد.

 

بخش سوم اقتصاد

نخستين مطالعه­هايي كه نهاد هاي غيرانتفاعي را به عنوان بخش سوم اقتصاد معرفي كردند، هانسمن(1980 و 1981)  و ويسبورد (1975) هستند كه مباني نظري بخش سوم را پايه ريزي كردند.

اصطلاح بخش سوم اقتصاد یا بخش داوطلبانه و بخش غیر انتفاعی از دهه هفتاد میلادی به بعد رایج شده است. در كنار بخش خصوصي يا بازار (بخش اول) و بخش عمومي يا دولت (بخش دوم) سازمان هايي فعاليت مي كنند كه جزو هيچ يك از اين دو بخش نيستند؛ اما به فعالیت­های اقتصادی می­پردازند و در دهه­های اخیر حجم بالایی از تولید داخلی بسیاری از کشورها را تشکیل می­دهند. به عبارت دیگر بخش سوم شامل مجموعه مؤسسات و فعالیت­های غیر انتفاعی (بدون سود) و یا مؤسسات و فعالیت­هایی که با توزیع محدود سود می­شود که زمینه را برای کمک­های خیرخواهانه فراهم می­آورند. از آن جا که متغیر­های اقتصادی به انسان مربوط می­شود و اخلاق و ارزش­های اخلاقی در رفتار انسان ظهور می­یابد، بخش سوم که مبتنی بر ارزش­های اقتصادی است، می­تواند نقش قابل توجهی در اقتصاد ایفا کند. نهادسازی­هایی که در دین مقدس اسلام برای تقویت این بخش توصیه شده است عامل کاهش اصطکاک و هزینه­های مبادلاتی است که در یک کشور، بستر تقویت بخش سوم اقتصاد را فراهم می­کند و راه را برای تخصیص منابع خرد و کلان در جهت توسعه آن فراهم می­کند (سلیمی فر و همکاران، 1396).

فعالیت­های خیریه و نیکوکاری که در هر جامعه­ای رخ می­دهد همانند پدیده­های دیگر، متأثر از عقاید، ارزش­ها، فرهنگ و آداب و رسوم آن جامعه است. از این رو، یکی از جلوه­ها و نمودهای مشارکت اجتماعی و فعالیت­های خیریه در فرهنگ اسلامی، سنت وقف است (صدیقی ارفعی و همکاران، 1391، ص 638). انسان امروز با همه فرهنگ ها و بینش های گوناگون خویش، وقف و بنیادهای وقفی و خیریه را پدیده­ای سودمند و در مسیر رشد و تعالی تمدن انسانی و توسعه همه جانبه جامعه می­شناسد و دریافته است که وقف و سایر امور داوطلبانه می­تواند کارساز و سودمند باشد و در رشد و توسعه جامعه مؤثر افتد(گنجی و همکاران، 1393، ص 30).

در اکثر کشورهای توسعه یافته وقف و امور خیریه (بخش سوم اقتصاد) به عنوان بخشی بسیار مهم تلقی می­شود که دولت­ها خود وارد این گونه فعالیت­ها نمی­شوند و بخش خصوصی انگیزه لازم برای ورود به حیطه این گونه فعالیت­ها را ندارد که این امر باعث شده تا با زمینه­سازی­های بلند مدت و اصلاح ساختارهای اقتصادی امروزه بخش عظیمی از فعالیت­های اقتصادی و ارائه خدمات اجتماعی در این کشورها توسط بخش وقف و امور خیریه انجام شود (درخشان و نصرت اللهی، 1393، ص 68).

در یک دسته­بندی کلی بخش سوم اقتصاد یا همان وقف و امور خیریه به ده نوع فعالیت عمده تقسیم­بندی می­شوند که عبارتند از  (Lyons, 2001, p 33):

  • خدمات اجتماعي نظیر خدمات عمومي كودكان، محيط هاي آسايشگاهي سالمندان و بي­خانمان­ها و مهاجران، حمايت از افراد ناتوان، مشاوره خانواده، خدمات امداد و نجات، مشاوره و وكالت فردي و گروهي؛
  • سلامت نظیر تأسيس بيمارستا نها و بنياد مبارزه با بيماري­هاي خاص، بنيادهاي تحقيق درمان سرطان و مراكز روان­درماني، مراكز دياليز، خانه­هاي پرستاري و توان بخش؛
  • آموزش نظیر آموزش­هاي ديني، ابتدايي و آموزش عالي براي يتيمان و مستمندان و بورسيه­هاي تحصيلي؛
  • سازمان­هاي ديني و مذهبي نظیر مراسم مذهبي، سخنراني هاي آموزشي و نگارش باور هاي ديني؛
  • ديگر خدمات انساني نظیر خدمات به افراد بيكار، آموزش نيروي كار، خدمات حقوقي و در راه ماندگان؛
  • فرهنگ و هنر نظیر نمايش تئاتر و فيلم هايي با هدف ترويج انديشه­هاي خاص، گروه­هاي نمايشي و هنري و موسيقي، انجمن هاي شاعران و نويسندگان و عكاسان؛
  • ورزش و سرگرمي نظیر اوقات فراغت جوانان و مسابقات ورزشي؛
  • سازمان­هاي منفعت متقابل نظیر انجمن هاي حرفه­اي و اتحاديه­ها براي دفاع از حقوق زندانيان، رانندگان، مستأجران و ساكنان مناطق خاص؛
  • واسطه هاي نوع­دوست که مربوط به تشويق و تسهيل نوع­دوستي است و در جهت تسهيل اين فعاليت­ها مي­كوشند؛
  • تعاوني­هاي اقتصادي نظیر اتحاديه­هاي اعتبار، انجمن­هاي دوستانه، برخي از انجمن­هاي ساخت و ساز و برخي از شركت­هاي بيمه.

هرچند که ممکن است همه این حوزه های ده گانه در کشورها همزمان فعال نباشند.

ضرورت توسعه بخش سوم اقتصاد

توسعه بخش سوم به معناي افزايش فعاليت­هاي اقتصادي و تعامل­هاي نوع دوستانه در زمينه­هاي سلامت، آموزش، دين و مذهب، خدمات اجتماعي است كه از يك جهت به علت مبادله­هاي اقتصادي مي­تواند باعث توسعه و رشد اقتصادي مستقيم و افزايش توليد ناخالص داخلي شود و از سوي ديگر به علت افزايش اعتماد و مشاركت­هاي داوطلبانه در بين مردم و نيز مقابله با فقر به صورت مستقيم و افزايش سطح سواد با خدمات آموزشي و افزايش سطح سلامت و به ويژه مبارزه با بيماري­هاي خاص شاخص توسعه انساني را افزايش دهد. همچنین مطالعات نشان داده­اند که بین نرخ رشد بخش سوم اقتصاد و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی کشورها رابطه مستقیم وجود دارد. علت این امر آن است که چون بخش سوم يكي از بخش هاي تشكيل دهنده توليد ناخالص داخلي است، زماني كه رشد كند، بنابر قاعده كل اقتصاد نيز رشد خواهد کرد (درخشان و نصرت اللهی، 1393، ص 76).

از دیگر اثرات توسعه بخش سوم اقتصاد می­توان به افزایش شاخص توسعه اقتصادی اشاره کرد. که در واقع این اثر می­تواند دوسویه باشد؛ يعني توسعه انساني و افزايش درآمد سرانه، سطح سواد، قانون مداري، سرمايه اجتماعي و نوع دوستي و گرايش به نيكي، سلامت و ديگر زيرشاخص­هاي توسعه انساني که سبب مشاركت بيشتر در بخش سوم اقتصاد مي­شود؛ بنابراين مي توان گفت سهم اشتغال در بخش سوم نسبت به كل اشتغال كشور افزايش مي يابد. از سوي ديگر مشاركت مردم در وقف و امور خیریه و كمك به يكديگر سبب افزايش اعتماد در بين مردم و نيز مشاركت هاي داوطلبانه و در نتيجه افزايش سرمايه اجتماعي مي شود؛ همچنین بسياري از فعاليت­هاي سازمان­هاي غيرانتفاعي در بخش سوم مربوط به ارتقاي سطح سلامت ،  سطح آموزش و سواد، ارائه خدمات اجتماعي و كمك به قشرهاي كم درآمد و فقير است؛ بنابراين توسعه فعاليت­هاي بخش سوم مي­تواند سبب كاهش فقر و اختلاف طبقاتي، ارتقاي سطح سواد و آموزش و بهبود شاخص هاي سلامت شود؛ پس اثر مستقيم در بهبود شاخص توسعه انساني داشته باشد. علاوه­بر این بررسی­ها نشان داده­اند که كه براي كشورهاي در حال توسعه كه شاخص هاي توسعه انساني پايين تري دارند نسبت به کشورهای توسعه یافته، توسعه بخش سوم مي تواند اثر بيشتري بر بهبود شاخص توسعه انساني داشته باشد.

دانشگاه­های نسل چهارم:

دانشگاه­های مدرن امروزی تنها محل آموزش، تولید علم و فناوری و صرفاً یک سازمان مادی نیستند. امروزه، رسالت فرهنگی دانشگاه­ها در آماده سازی دانشجویان برای رویارویی با واقعیت­های جامعه، اهمیت زیادی پیدا کرده و به رسالت اجتماعی و جامعه پذیری دانشگاه برای تربیت شهروند خوب، تأکید می شود. بر اساس فلسفه آموزش عالی، آموزش، پژوهش و خدمات اجتماعی سه رسالت کلیدی و غیرقابل تردید دانشگاه­های معاصر می باشد(یمنی دوزی سرخابی، 1382).

در واقع می­توان گفت دانشگاه­ها و مؤسسات آموزش عالی می­توانند در فرایند جهانی شدن و توسعه ملی، منطقه ای و محلی نقش بسزایی داشته باشند. دانشگاه­ها را می­توان بر اساس رویکردها و ساختارهای متناظر با رویکردهای مزبور، با یکی از سه ویژگی نسل اول (آموزش محور)، نسل دوم (پژوهش محور) و نسل سوم یا پیشرو (نوآور، فناور و کارآفرین) توصیف کرد که در دانشگاه­های نسل سوم هر سه کارکرد آموزش، پژوهش و نوآوری و پیوند با محیط از اهمیت یکسانی برخوردارند (عنایتی و عالی­پور، 1393). این دانشگاه­ها به واسطه انتقال دانش، فناوری­ها و ایده­ها و بهره برداری از دانش و فناوری، نقش کارآفرین را ایفا می­کنند. علاوه بر موراد ذکر شده، نوع دیگری از دانشگاه­ها متولد شده اند که ویژگی ذاتی آنها خلق کننده  توسعه محلی و منطقه ای و اهتمام به ارتقای محیط پیرامون است. همچنین این نوع دانشگاه­ها موجبات تحول و توسعه خود را فراهم می کنند. بر این اساس این نوع دانشگاه­ها را دانشگاه­های نسل چهارم می­نامن که ویژگی ممتاز آنها تمایز جدی در شیوه و الگوی مدیریتی است. این مفهوم به این واقعیت اشاره دارد که امروزه دانشگاه­های مدرن با رقابت جهانی مواجه هستند و باید بتوانند به طور فعالانه بر روند فرایندهای اجتماعی و اقتصادی منطقه ای که در آن قرار دارند، تأثیر بگذارند.

عملكرد دانشگاهي “نسل چهارم” مي تواند به ما پاسخ دهد كه چگونه دانشگاه ها مي توانند به طور فعالانه بر توسعه اقتصادي منطقه در مناطق كمتر توسعه­یافته تأثیرگذار باشند. منطق دانشگاه­های “نسل چهارم” از جنبه تأثیر بالقوه­ای که می تواند در اقتصاد و جامعه محلی به وجود آورد، از دانشگاه های “نسل سوم” گسترده تر است. دانشگاه های “نسل چهارم” به طور فعال محیط اجتماعی و اقتصادی خود را شکل می دهند (Lukovics & Zuti, 2015, p 41).

در تجزیه و تحلیل شرایط آموزش عالی در کشورهای توسعه یافته می توان سه کارکرد لاینفک را برای انواع دانشگاه­ها و مؤسسات آموزش عالی، متمایز کرد (مهدی و شفیعی، 1396):

  • دانشگاههای آموزش محور؛ دانشگاه­هایی که رسالت و مأموریت آنها آموزش دانشجویان و آماده کردن آنان برای کار حرفه­ای است. در این دانشگاه­ها پژوهش علمی زیرمجموعه ای از هدف اصلی یا نتیجه علایق اعضای هیأت علمی یا سفارش­های بیرونی است؛
  • دانشگاه­های پژوهش محور، در این دانشگاه­ها فرایندهای آموزشی به عنوان انشعاب و شاخهای از پژوهش علمی تعریف می­شوند و آموزش، در یک حوزه خاصی از علم هدایت می­شود که دانشجویان را برای انجام کار پژوهشی مستقل در حوزه معینی از علم آماده می­کند (Wojcicka, 2006).
  • انشگاه کارآفرین، این نوع دانشگاه یک نهاد آموزش عالی است که در عرصه های متعددی فعال است و پیوسته در جستجوی فرصتهای جدید بوده و در سازگاری با بازار در حال تغییر و نیازها و چالش­های آن، انعطاف­پذیر است. دانشگاه­های کارآفرین به مثابه نسل تکامل یافته دانشگاه­های نسل اول و نسل دوم، با ایجاد محیط یادگیرنده که در آن تطبیق با تغییر و استفاده از فرصت­های نوآوری حرف اول را میزند، شروع کننده حرکتی هستند که در نهایت منجر به تقویت نظام ملی نوآوری می­شود. دانشگاه کارآفرین دانش­آموختگانی را به جامعه تحویل می­دهد که دانش را در کنار پژوهش­های کاربردی بخدمت گرفته و با نوآوری، کار می­آفرینند. ایراد عمده در طرح موضوع و پیگیری ایده دانشگاه کارآفرین، تمرکز بر کارآفرینی فنی- اقتصادی و کم توجهی به جامعیت رویکرد کارآفرینی و تقلیل دانشگاه کارآفرین در حد بنگاه تجاری است.

جدول 1: برخی از ویژگی­های نسل اول، دوم، سوم و چهارم دانشگاه­ها (Wissema, 2009)

جنبه نسل اول نسل دوم نسل سوم نسل چهارم
هدف آموزش آموزش و تحقیق آموزش، تحقیق و استفاده از دانش آموزش، تحقیق، استفاده از دانش، توسعه اقتصادی
نقش حفاظت از حقایق شناخت طبیعت ایجاد ارزش افزوده ایجاد اهداف استراتژیک و نقش موتور در اقتصاد محلی
خروجی حرفه­ای­ها حرفه­ای­ها و دانشمندان حرفه­ای­ها، دانشمندان و کارآفرینان حرفه­ای­ها، دانشمندان، کارآفرینان و اقتصاد رقابتی محلی
زبان لاتین ملی انگلیسی چند زبانه (ملی و انگلیسی)
مدیریت رئیس دانشگاه دانشمندان نیمه وقت مدیریت حرفه­ای مدیریت حرفه­ای و کارشناسان محلی

 

نقش وقف و خیریه در توسعه دانشگاه­­ها:

دانشگاه­ها باید همواره در پروژه اصلی خلق دانش و گسترش آموزش را سازمان­دهی کنند. سود اصلی این پروژه­ها ایجاد ارزش و بهره­وری برای جامعه است، از این رو مردم برای دست­یابی دانشگاه به اهدافش به صورت­های مختلف به دانشگاه کمک می­کنند، مسئله مهم استفاده صحیح از موقوفات و کمک­ها  و بهره­وری موقوفات انباشته شده سال­های پیشین است (سیدی، طیب­نیا، 1396). استفاده از منابع مالی برای مؤسسات آموزش عالی و دانشگاه­ها همواره با این چالش همراه است که با آمد و رفت دولت­های همسو و غیرهمسو دچار بی­ثباتی گردد. به همین دلیل رؤسای این مؤسسات و دانشگاه­ها بیش از پیش درصدد جلب مشارکت عمومی در تأمین مالی دانشگاه­ها به خصوص از طریق خیرین هستند. اغلب این تصور غلط وجود دارد که دسترسی به خیرین اهمیت دارد و معمولا نسبت به نحوه اداره موقوفات در دانشگاه تأمل خاصی صورت نمی­گیرد. به دست آوردن منابع مالی بدون تلاش زیاد همواره ممکن است به عدم پاسخگویی در مقابل مصارف آن نیز منجر گردد (نوروزی و همکاران، 1394، ص 168).

کازلاسکی (2002، ص 283) با تکیه بر تجارب وقف در کشورهای غیر مسلمانی مانند انگلستان، آمریکا، هندوستان، نپال، روسیه و اوگاندا لازمه داشتن نظام آموزش عالی پیشرو را در گرو تأمین مالی از منبع موقوفات پایداری چون زمین، واحدهای تجاری و چاپخانه دانسته است. در واقع وقف در حوزه­های آموزشی و پژوهشی می­تواند به عنوان مهم­ترین منبع مالی ارتباطات دانشگاه، دولت و صنعت مطرح باشد (کاتو، 1994، ص 230). گاروین (1980، ص 45) رفتار دانشگاه­ها را در راستای افزایش اعتبار خود از طریق نحوه تأمین مالی معنادار تلقی می­کند و بر این باور است که دانشگاه­ها نیازمند روش­های تأمین مالی پایداری هستند تا بتوانند با تغییر دولت­ها و حتی وقوع جنگ­ها و افت­های شدید اقتصادی دوام بیاورند. الگوی تأمین مالی دانشگاه­ها باید انعطاف­پذیر باشد (کانتون، 1999، ص 149). شاید یکی از مهمترین منابع مالی دانشگاه­ها و حتی مهمترین آن­ها وقف باشد، چرا که از وابستگی دانشگاه به دولت­ها جلوگیری می­کند و آن را در تحقق مقاصد واقعی خود یاری می­رساند ولی این بدان معنا نیست که از موقوفات هم به صورت مؤثری بهره گرفته می­شود؛ چرا که استفاده نامناسب از موقوفات دانشگاه­ها متصور است (شاردن، 1349، ص 45).

به عنوان مثال موقوفاتی که به دانشگاه استنفورد داده می­شود در حدود 73% دارایی­های خالص دانشگاه یعنی 17 بیلیون دلار را پوشش می­دهند. این هدایا معمولاً به اشکالی نظیر منابع مالی وقفی، زمین و سایر اقلام سرمایه­ای به دانشگاه داده می­شود. هدایا نیز ارتباط تنگاتنگی با موقوفات دارد و در سال مالی 2012، 178 میلیون دلار برای دانشگاه به ارمغان داشته است.

به طور کلی بیشترین استفاده دانشگاه­های سراسر دنیا از هدایا و وقف، توسعه زیرساخت­های و نیازمندی­های جاری دانشگاه (ایجاد ساختمان­های جدید آموزشی، اداری، تحقیقاتی، خرید و تجهیزات آزمایشگاهی، کمک به دانشجویان نیازمند و …) می­باشد. اما در این میان برخی دانشگاه­ها نیز از این موقوفات در جهت افزایش درآمد استفاده کرده­اند که در این مورد دانشگاه هاروارد با تأمین 39% منابع مالی خود از طرق وقف پیشتاز و مورد استثنا بوده است.

در حال حاضر اکثر دانشگاه­های بزرگ و معروف جهان موقوفات گسترده­ای دارند که این موقوفات بخش­های بزرگی از سرمایه دانشگاه­ را تشکیل می­دهند و حتی بخش­هایی از هرینه­های جاری دانشگاه نیز از درآمد حاصل از این موقوفات تأمین می­شود. دانشگاه­های کشور آمریکا در این زمینه پیشرو می­باشند (Kantor، Whallery، 2014، ص 173). شاید بتوان گفت که یکی از عوامل بسیار مهم پیشرفت و گسنرش دانشگاه­های آمریکا همین پشتوانه مردمی و حمایت خیریه مردم از دانشگاه­ها است. در حوزه گسترش دانشگاه­های نوین به کمک درآمدهای خیریه، دانشگاه­های آکسفورد اولین دانشگاهی شناخته می­شود که به این حوزه توجه کرده است و بر اساس وقف و کمک­های مردمی تشکیل شده و گسترش یافته است (Eve، 2009، ص 151).

دانشگاه­های آمریکا در حال حاضر موفق­ترین دانشگاه­های جهان در حوزه جذب مناع مالی از طریق مشارکت اجتماعی هستند. بر اساس گزارش رتبه­بندی دانشگاه شانگهای چین در 20 دانشگاه برتر این حوزه، 17 دانشگاه آمریکایی و 3  دانشگاه انگلیسی وجود دارند. جالب توجه است که این ارزش موقوفات تنها به حدود 30 سال اخیر باز می­گردد (Smith، 2015، ص 23).

 

 

 

وقف­های آموزشی در ایران:

مراکز علمی در ایران که اغلب بر اساس موقوفات شکل گرفته و اداره می­­شوند از سابقه­ای تاریخی برخوردارند که قابل مقایسه با آمریکا و اروپا نیست.­­ اولین وقف­های آموزشی تا سال 1216 متعلق به تأسیس حوزه­های علمیه است که از ان­ها با عنوان «مدرسه» یاد می­شد (ولیبر، 1365، ص 23). این مدارس متشکل از خانه هر استاد به عنوان محل تدریس وی به طلاب بود. در این شرایط مواقبت و اداره مدرسه به ویسله فردی که احتمالا هم مؤسس و هم مدرس ان بود، انجام می­پذیرفته  و این امر عنوان سنت خانوادگی از نسلی به نسل نسلی منتقل می­گردیده است (غنیمه، 1364، ص 111).

اولین مدرسه به سبک جدید در تهران یعنی مدرسه رشدیه که با کمک امین­الدوله و همیاری میرزا محمود خان احتشام­السلطنهبه وسیله رشدیه به نام مدرسه رشدیه احداث شد (دولت آبادی، 1362، ص 184). از میان مدارس ملی و مجانی که دولت و رجال و ثروتمندان به طور فردی یا در قالب انجمن معارف در محله­های مختلف تهران احداث کردند مانند مدرسه­های خیریه، علمیه، شرف، افتتاحیه، مظفریه، دانش، سادات، ادب، قدسیه،کمالیه، سعادت اسلام و خرد که نسبت به سایر مدارس بسیار موفق­تر عمل می­کردند (شاه­حسینی، 1389). در حالی که مدارس دولتی به واسطه نرسیدن کمک­ها دولتی وضع مناسبی نداشتند و مدارس ملی با مشکل مالی مواجه بودند (دولت­آبادی، 1362، ص 380). با تشکیل دانشگاه تهران موقوفات مختلفی به دانشگاه تهران اختصاص داده شد (شاه­حسینی، 1389، ص 90). اما تقریباً هیچ آماری از ارزش موقوفات دانشگاه­های ایران حتی دانشگاه خوارزمی به عنوان اولین موسسه آموزش عالی ایران(دانشسرای عالی) وجود ندارد و تنها در بعضی از منابع لیستی از موقوفات دانشگاه تهران منتشر شده است که مبنای هیچ­گونه تحلیلی نمی­باشد.

تأمین مالی دانشگاه­های ایران:

تأمین مالی در دانشگاه­های ایران همواره یکی از چالش­های اجرایی وزارت­های علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بوده است. وزارت بهداشت هموراه وضعیت بهتری نسبت به وزارت علوم داشته است؛ چراکه خروجی­های دانشگاه­های خود را برای بکارگیری مستقیم در بازار کار حوزه بهداشت که مستقیما زیر نظر آن وزارتخانه است تربیت می­نماید؛ در حالی که وزارت علوم تنها درصد بسیار کمی از خروجی­های خود را به عنوان هیات علمی یا نیروهای ستادی در بدنه وزارت علوم جذب می­کند، در نتیجه انگیزه­ای در سطح انگیزه وزارت بهداشت از تربیت دانشجویان ندارد. همچنین تعداد دانشجویان دانشگاه­های علوم پزشکی کمتر از 3% کل دانشجویان کشور است و تدبیر برای حل مسائل مالی این تعداد دانشجویان همواره بسیار راحت­تر از تدبیر برای حل مسایل مالی 95% دانشجویان کل کشور است که در اختیار وزارت علوم است. تمرکز بر مسائلی از این دست اگرچه به طور گذرا در مطالعات وجود دارد؛ اما توجه مطالعات اولیه در بهد از انقلاب اسلامی در کشور، گویا متوجه وجود چنین مسائلی نبوده است؛ بنابراین مطالعات طاهری (1347)، مطالعه هالک و همکاران (1972) و مطالعات عبدیان (1373) و کسرایی (1374) و … موضوعات چون تخصیص بهینه بودجه در دانشگاه­های کشورف امکانات مراکز مختلف آموزشی و … را مدنظر قرار داده بودند. اما امروزه با تأسیس رشته­های تخصصی نظیر مدیریت آموزش عالی و سیاستگذاری علم و فناوری در چند دانشگاه مظرح کشور، خلاهای بنیادی مطالعات در موضوعات کلان آموزش عالی، از جمله تأمین مالی دانشگاه­ها مورد علاقه جدی­تر و بنیادین قرار گرفته­اند. برای نمونه نوروزی و همکاران (1394) سازوکار ترغیب وقف برای حرکت به سمت تأمین مالی خیرانه دانشگاه­ها را بررسی نمودند و انتظاری (1390) در مطالعه­ای به ارائه الگویی برای تأمین مالی دانشگا­های دولتی پرداخته است. با این وجود خلاهای بسیار عمیقی که ناشی از ساده­انگاری و ساده­سازی مسایل حوزه تأمین مالی آموزش عالی در ایران است، هنوز به قوت خود باقی است (احمدی و نوروزی، 1393).

نتیجه­گیری:

وقف و امور خیریه را می­توان عمومی­ترین پدیده تعاون، همکاری و مشارکت بشری دانست که از قدیمی ترین دوره­های تاریخی در جوامع مختلف وجود داشته است (صحرا نورد و اسدی، 1391، ص 659). بخش سوم اقتصاد که در ایران با فعالیت­های وقف و امور خیریه شناخته می­شود، در دنياي امروز به عنوان يكي از بخش­هاي مهم اقتصادي در كنار دولت و بخش خصوصي فعاليت مي­كند و بسياري از فعاليت­ها در اين بخش كاراتر از بخش­هاي ديگر انجام مي­گيرد. اين بخش كه به لحاظ نظري جايگاه ويژه­اي دارد، در جبران شكست دولت و بخش خصوصي نقش مؤثري ايفا مي­كند و بسياري از مشكل­هاي اقتصادي را برطرف مي­كند. بخش سوم در کشور ما انسجام نظري و عملي مورد نياز براي توسعه اقتصاد را نداشته و بيشتر به عنوان فعاليت هايي اخلاقي و فرااقتصادي شناخته مي شود. با این حال ظرفيت­هايي كه مردم مسلمان و معارف اسلامي در توسعه بخش سوم و فعاليت هاي نوع دوستانه دارد، راه را براي توسعه اين بخش در ايران بسيار هموارتر مي­كند. چراکه تحقیقات نشان می دهد که با افزایش میزان دین­داری، میزان مشارکت در امور خیریه نیز افزایش می­یابد و باورهای مذهبی از عوامل تعیین کننده کنش­های داوطلبانه و افزایش کمک­های خیریه و بشردوستانه است (Wang & Graddy, 2008). از جمله مواردی که نسل سوم اقتصاد می­تواند در توسعه و بهره­وری آن نقش گسترده­ای داشته، مراکز آموش عالی و دانشگاه­ها می­باشد.

امروزه الگوی  جدیدی از نهادهای آموزش عالی به­نام دانشگاه­های نسل چهارم در حال تولد هستند که رسالت و مأموریت کلیدی آنها کمک به خلق فرصت و ظرفیت برای توسعه محلی و منطقه ای است. در این پارادایم، بناست که در ذیل اقتصاد و جامعه دانش بنیان، دانشگاه­ها در تحول و توسعه محیط پیرامون اعم از صنعت، تجارت، خدمات، توسعه شهری، توسعه شهروندی فناورانه و نظایر این­ها به صورت فعال و کنشگرانه ایفای نقش کنند. پای این گونه دانشگاه­ها به هر جا برسد می توان انتظار داشت که آن محل آبادتر از گذشته بوده و نسبت به جاهای دیگر، توسعه یافته­تر و پیشروتر باشد(مهدی و شفیعی، 1396). بنابراین توسعه و بهره­وری این نوع دانشگاه­ها برای کشورهای در حال توسعه نظیر ایران می­تواند بسیار مهم و حیاتی تلقی گردد. یکی از مسائل مهم در پیشرفت و گسترش دانشگاه­های نسل چهارم حمایت مادی و معنوی از آن­ها است. ایران هرچند تاریخ درخشانی در حوزه توسعه علم بر اساس وقف دارد، اما در حال حاضر گسست بزرگی بین خیرین و دانشگاه احساس می­شود. در این زمینه راهکارهایی همچون شفافیت عملکرد مالی و علمی دانشگاه، مدیریت صحیح موقوفات، تغییر قانون، فرهنگ­سازی فعالیت خیر، تولید دانش امر خیر و در نهایت رفع موانع و ارائه مشوق می­توانند زمینه­های ذهنی لازم را برای سوق دادن بخش سوم اقتصاد به سمت توسعه دانشگاه­ها ایجاد کنند (سیدی و طیب نیا، 1396، ص 504).

با توجه به مطالب ارائه شده در این پژوهش می­توان گفت توسعه بخش سوم اقتصاد علاوه­بر تأثیر مثبتی که بر شاخص­هاي اقتصادي مانند توليد ناخالص داخلي و شاخص توسعه انساني دارد، می­تواند در توسعه نسل جدید دانشگاه­ها تحت عنوان دانشگاه­های نسل چهارم نقش مهی داشته باشد. هر چند این دسته از دانشگاه­ها در کنار نقش مهمی که در تحول و توسعه درونی و محیطی دارند، برای موفقیت در جذب منابع خیریه برای توسعه علم و آموزش باید دارای ساختاری بهره­ور، اعتماد ساز، مشارکت­پذیر و خدمت دهنده شوند؛ چرا که در غیر این صورت این امر موفق نخواهد شد.

در این زمینه و با توجه به آنجه بیان شد به نظر می رسد کاربست راهبردهای زیر می تواند راهگشاری دانشگاه­های کشور در فعال نمودن بخش سوم اقتصاد خود برای رسیدن به دانشگاه های نسل چهارم باشند:

  1. فرهنگ­سازی برای شفاف نمودن عملکرد مالی دانشگاه ها
  2. شناسایی و جذب ظرفیت های بالقوه محلی
  3. ایجاد مدیریت تغییر در نحوه مدیریت موقوفات
  4. تدوین قانون های حمایتی و تشویقی برای جذب حمایت مالی
  5. تدوین سند توسعه و جذب بخش سوم اقتصاد با رویکرد تولید دانش

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

احمدی، مهدی؛ نوروزی، خلیل،  بررسی راهبردی تأمین مالی فعالیت­های آموزشی دانشگاه­های منتخب، فصنامه علمی-ترویجی سیاست­نامه علم و فن­آوری، 1393، شماره 4، صص 94-47.

اعوانی، غلامرضا، اهمیت نهادینه شدن وقف در پیشبرد علم و فرهنگ، فصلنامه خیر ماندگار، 1395، شماره 2، صص 78-89.

حیدری، محمدرضا؛ درخشان، مرتضی، تحلیل کارکردهای بخش سوم (امور خیر و نیکوکاری) در توسعه اقتصادی و اشتغال، مجموعه مقالات اولین همایش ملی خیر ماندگار: مطالعه و ارزیابی امور خیر در ایران، 1396، صص 126-103.

درخشان، مرتضی؛ نصرت­اللهی، خدیجه، تحليل اثر توسعه بخش سوم اقتصاد بر شاخص هاي اقتصادي و راهكار هاي توسعه آن در ايران، فصلنامه علمي پژوهشي اقتصاد اسلامي، 1393، شماره 55، صص 88-61.

دولت­آبادی، یحیی، حیات یحیی، انتشارات فردوسی، جلد اول، چاپ چهارم، 1362، تهران.

سالارزهی، حبیب الله، وقف به مثابه الگوی کارآفرینی اجتماعی پایدار در اسلام. فصلنامه ندای اسلام، 1389، شماره 45-44، صص 52-47.

سلیمی فر، مصطفی؛ حسینی، سید حامد؛ ارشدی، وحید، درآمدی بر ابعاد بخش سوم در اقتصاد و نگاهی به عملکرد نهادهای خیریه در شهر مشهد، مجموعه مقالات اولین همایش ملی خیر ماندگار: مطالعه و ارزیابی امور خیر در ایران، 1396، صص 247-215.

سیدی، سید حسین؛ طیب نیا ، محمد صالح،. بررسی نقش خیریه در توسعه دانشگاه­های برتر، ارائه چهارچوب عمل برای ایران، مجموعه مقالات اولین همایش ملی خیر ماندگار: مطالعه و ارزیابی امور خیر در ایران، 1396، صص506-487.

شاردن، ژان ، سفرنامه، ترجمه محمد عباسی، انتشارات امیرکبیر، 1349، تهران.

شاه­حسینی، پروانه، وقف آموزشی از دیدگاه جغرافیای فرهنگی، جغرافیا، 1389،شماره 24، صص 99-87.

صحرانورد، بهنام؛ اسدی، بهراد. نقش وقف در توسعه و عدالت اجتماعی، مجموعه مقالات همایش ملی وقف (با تأکید بر آموزش عالی)، دانشگاه کاشان، 1391،صص 625-644.

صدیقی ارفعی، فریبرز و همکاران (1391). وقف؛ آسیب­ها، چالش­ها و راهکارها، مجموعه مقالات همایش ملی وقف (با تأکید بر اموزش عالی)، دانشگاه کاشان،صص 619-624.

عنایتی، ترانه؛ عالی­پور، علیرضا. پیشنهاد مدل مراکز رشد زایشی علوم انسانی دانشگاهی حرکت به سمت دانشگاه های نسل چهارم. فصلنامه رشد فناوری، 1393، شماره 34، صص 28-20.

غنیمه، عبدالرحمن، تاریخ دانشگاه­ها بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی،انتشارات یزدان، 1364، تهران.

گنجی، محمد؛ نیازی، محسن؛ احسانی راد، فاطمه، مشارکت در امور خیریه و وقف، پیش درآمدی بر توسعه ی پایدار، فصلنامه مطالعات توسعهی اجتماعی- فرهنگی، 1393، صص 45-25.

مهدی، رضا؛ شفیعی، مسعود ، نقش­آفرینی و ظرفیت سازی دانشگاه­های نسل چهارم برای توسعه محلی و منطقه­ای، فصلنامه صنعت و دانشگاه، 1396، شماره 36-35، صص 22-1.

ناصحی، مهدی؛ شادپی، محبوبه ، بانک وقف پول، فرصت­ها و چالش­ها، وقف و تمدن اسلامی، ج 2، انتشارات اسوه، 1387، تهران.

نظام­زاده،. مجموعه مقالات همايش بين المللي وقف و تمدن اسلامي،انتشارات اسوه، 1378، تهران

نوروزی، خلیل؛ آزادی احمد آبادی، جواد؛ اکبرزاده، معین؛ اکبرزاده، امین، تأمین مالی خیرانه دانشگاه­ها: شناسایی الزامات و کژکارکردها (مطالعه موردی دانشگاه امام صادق (ع))، دو فصلنامه علمی پژوهشی تحقیقات مالی اسلامی، 1394، صص 196-167.

ویلبر، دونالد، معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان، ترجمه عبدالله فریار، انتشارات علمی و فرهنگی، 1365، تهران.

یمنی دوزی سرخابی، محمد، دانشگاه سازگارشونده: یک فرایند پیچیده، رویکردها و چشم اندازهای نو در آموزش عالی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1388، صص 64-13.

یمنی دوزی سرخابی، محمد، برنامه ریزی توسعه دانشگاهی: نظریه ها و تجربه ها، نشر دانشگاه شهید بهشتی، 1382، تهران.

Canton, C. S.Preference for Prestige: Commentary on the Behavior of Universities and their Benefactors, Canadian Journal of Higher Education, 1999, Vol. 39, pp.145 174.

 

Eve Proper.Bringing education fundraisting back to Great Britain: A comparison with the United States, journal of higher education policy and management, 2009, Vol. 31, pp.149-159.

Garvin, D. A. The Economics of University Behavior, 1980, NewYork: Academic Press.

Hansmann, H.Nonprofit Enterprise in the Performing Arts, Bell Journal of Economics, 1981, Vol. 12.

Hansmann, H, The Role of Nonprofit Enterprise, Yale Law Journal, 1980, Vol. 89.

Kato, H. Waqf as a System of Economic Integration, International Islamic Conference, 1994, pp. 221-238, Tokyo, Japan..

antor, S., Whalley, A. Knowledge Spillovers from Research Universities: Evidence from Endowment Value Shocks, Review of Economics and Statistics, 2014, Vol.96, pp. 171-188.

Kazlowski, G. Waqf in India Moslem Endowment, Journal of Alalam, 2002 Vol 55, pp. 277 291.

Lukovics, M., Zuti, B. New Functions of Universities in Century XXI Towards “Fourth Generation” Universities, JTSR, 2015, Vol. 22, pp. 33-48.

Lyons, M.Third sector, The contribution of nonprofit and cooperative enterprise in Australia, 2001, Crows Nest (Australia): Allen & Unwin.

Sisi Mashiton, Mahmood; Asmak, AR. Financing universities through waqf, pious endowment: is it possible?, Humanoumics, 2015, Vol. 31, pp. 430-453.

Wang L. and Graddy E. Social Capital, Volunteering, and Charitable Giving, 2008, Vol. 19.

Weisbrod, Burton A, Toward a Theory of the Voluntary Non- Profit Sector in a Three-Sector Economy, Altruism, Morality, and Economic Theory, edited by Edmund Phelps, 1975, New York: Russell Sage,.

Wissema JG, Towards the third generation university, Managing the university in transition, 2009, Edward Elgar, Cheltenham, United Kingdom.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *