بررسی و تحلیل بازتاب «وقف» و «نذر»، دو خیر ماندگار، در ضرب‏المثل‏های فارسی

خدیجه حاجیان

استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس

khadijehhajiyan@yahoo.com

چکیده:

«وقف» و «نذر» در زیر ساخت‏های اجتماعی و اقتصادی جوامع اسلامی جایگاهی ویژه و ارزشمند دارد و به دلیل تأکید در متون دینی بر این امر، رواج این دو خیر ماندگار با اقبال مسلمانان همراه بوده است. انگیزه‏های والای خیر و خداپسندانه، بدون هیچ چشمداشت دنیوی به‏ویژه موجد بسیاری از وقف‏ها بوده و هست.

با نگاهی گذرا به مجموعۀ موقوفات ملاحظه می‏شود که امر وقف، به‏ویژه در دوران‏های قدیم‏تر، هم رایج‏تر بوده است و هم از نظر اقتصادی و اجتماعی کارکردهای گسترده‏تری داشته است؛ به این معنا که در گذشته که فعالیت دولت‏ها/ امرای حاکم در برآورده کردن نیاز زیرساخت‏های اجتماعی و اقتصادی به شکل و گستردگی امروزه نبوده، منافع موقوفات، در نتیجۀ رواج سنت حسنۀ وقف، با توجه به نیت خیر و نیک واقفان، در تأمین و برطرف کردن این‏گونه نیازهای عام جامعه نقشی برجسته و انکارناشدنی داشته است و امروزه هم کمابیش این سنت منشأ اثرات خیر فراوانی است. از آنجا که سنت وقف و همچنین نذر با عقاید عامۀ مردم مسلمان به‏ویژه در جامعۀ ما پیوند عمیق و گسترده داشته است و این نوع اعتقادات معمولا در بسیاری از اَشکال ادب عامه که خاستگاه و بازتاب دهندۀ اعتقاد و عمل‏کرد عامه است، نمود فراوان دارد به اضافۀ اینکه دو عمل نیک وقف و نذر پیوندی عمیق با اعتقادات عامۀ مردم داشته است و دارد بر آنیم تا در این تحقیق نوع نگاه، عمق و گسترۀ عامۀ مردم به دو خیرِ ماندگارِ «وقف» و «نذر» را در یکی از نمونه‏های ادب عامه؛ یعنی ضرب‏المثل‏ها بررسی و تحلیل کنیم. گفتنی است که با بررسی این موضوع در امثال فارسی متوجه می‏شویم که وقف و نذر در اعتقادات عامه علاوه بر جایگاهی ارزشمند، معنای خیلی نزدیک به یکدیگر دارند و البته گاهی نیز نوع نگاه عامه با توجه سواستفاده‏های رایج از موقوفات، انتقادی یا طنزگونه است.

کلید واژه‏ها: وقف، نذر، خیر ماندگار، ضرب‏المثل‏های فارسی

 

  1. مقدمه
    • وقف و برخی معانی آن:

وقف، هم معنای لغوی و هم معنای اصطلاحی دارد. از نظر لغوی به معانی متعددی چون ایستادن،  به حالت ایستاده ماندن و آرام گرفتن، چیزی را به راه خدای بر مساکین وقف کردن، آنچه در ملک کسی نباشد، به راه خدا آن را واگذاشتن ، و در بعضی جاها به معنی مطلق «عطا/ بخشش» به کار رفته است (لغت‏نامه /دهخدا).

وقف در فقه و حقوق، تعريفی مشخص و شناخته شده‌اي دارد، و در اصطلاح حقوقی عبارت است از حبس عین مال، و تسبیل (جاری‏کردن) منافع آن (مادۀ ۵۵ ‏قانون مدنی). این تعریف برابر معنای فقهی آن نیز هست «حبس مايملك و جلوگيري از انتقال آن به ديگري و صرف منافع و سود حاصل از آن در راه‏های خیر» شیخ مفید، المبسوط: 3/ 286).
منظور ازحبسِ عین، نگهداشتن عین مال (موقوفه) از نقل و انتقال و همچنین تصرفات ناروایی که باعث‏تلف شدن عین می‏شود؛ به منظور صرف منافع، یا درآمدهای حاصل از آن در مسیر خیر و خداپسندانه‏ای که مورد نظر واقف است؛ بنابراین در یک تعریف کوتاه حقوق یا فقهی وقف یعنی حفظ عین مال و  صرف منافع آن در انجام‏یافتن امور خیریه و نیک.

از گذشته دیدگاهی مثبت به اصل عمل وقف در میان مردم رایج بوده است به ویژه که در قدیم‏تر ساماندهی بسیاری از بنيان‏هاي اجتماعي، علمي و فرهنگي بردرآمدهای حاصل از موقوفات مبتنی بوده است و وقف، در حقیقت کار بسياري از مؤسسات خدماتي و آموزشي یا سازمان‏های مرتبط را انجام مي‌داده و به نوعی خدمات آن گسترده‌تر بوده است؛ برای نمونه با توجه به بیتی از سعدی استنباط می‏شود که در آن زمان صرف منافع موقوفات برای تحصیل فقه و پرداخت ادرار(مستمری فقها) امری معمول بوده است:

حدیث وقف به جایی رسید در شیراز  /  که نیست جز سلسل البول را در او ادرار

فقیه گرسنه تحصیل چون تواند کرد / مگر به روز گدایی کند، به شب تکرار ( قطعات سعدی، 133).

نکتۀ قابل تأمل این است که گاه از سوی سودجویان متشرع به اموال موقوفه دست‎اندازی و تصرفات نابجا می‎شده است و به همین دلیل گاه به جایگاه آن لطمه وارد شده است؛ با وجود این هنوز بسیاری از مردم به این سنت خیر ماندگار التزام عملی و دیدی ارزشمند دارند1.

 

  • معانی دیگر وقف:

وقف در برخی موارد از جمله در شعر فارسی معنایی اعم از معانی یاد شده در بالا دارد وبه معانی اختصاص دادن، مخصوص بودن/ جایگاه مخصوص به کسی و … هم آمده است: برای نمونه در ابیات زیر:

عشق وقف است بر دل پر درد/ وقف در شرع ما بهایی نیست (عطار، غ 120)

بذل تو کردم تن و هوش و روان  / وقف تو کردم دل و چشم و ضمیر ( سعدی، غ 305)

صریح‏‏ترین ابیاتی که در آن‏ها به عمل وقف در جایگاه حقوقی / فقهی آن اشاره شده است دو بیت معروف زیر از حافظ است:
بیا که خرقۀ من گر چه رهن میکده‌هاست / ز مال وقف نبینی به نام من درمی (غ471)

فقيه مدرسه دي مست بود و فتوا داد / که مي حرام ولي به ز مال اوقاف است (غ44)

که هر دو بیت درواقع نوعی واکنش تلخ و طنزآلود شاعر به برخی از واقعيت‏هاي رایج نامناسب و خلاف  در زمینۀ سوءاستفاده از منابع وقفی را نشان می‏دهد. سعدی نیز در حکایت زیر تلویحاً به نمونه‏ای از این‏گونه سوء استفاده‏های رایج اشاره کرده است:

«يکي را از علمای راسخ پرسيدند:«چه گويي در نان وقف؟» گفت:«اگر نان از بهر جمعيتِ خاطر ستانند حلال   است، و اگر جمع از بهر نان مي‌نشينند حرام»
نان از براي کنج عبادت گرفته‌اند / صاحبدلان، نه کنج عبادت براي نان (گلستان سعدی، باب دوم در اخلاق درویشان)2.

 

  • نذر

اما نذر در معانی آنچه  بر خود واجب کنند به شرط چیزی، آنچه کسی بر خود واجب کند مثل اینکه بگوید اگر از بیماری خود شفا یابم در راه خدا فلان مبلغ را می‏دهم، آنچه شخصی بر خود واجب کند، مانند روزه،  صدقه و جز اینها، پیمان، وعده ای که بر اساس شرطی باشد،گرو و… آمده است و در اصطلاح فقه  التزام قربتی است که در شرع معین نباشد، یا التزام قربت است مطلقاً و در صورتی که با رعایت شرایط آن تحقق یابد التزام و وفای به نذر واجب خواهد بود (لغت‏نامه دهخدا).

نذر هم از گذشته جایگاهی ویژه در میان جوامع گوناگون داشته است و دادن نذر به‏ویژه پیشکش قربانی تنها از آداب ادیان الهی و اعتقادات موحدین؛ همچنین تنها ویژۀ یک زمان یا مکان و دین و مذهب خاص نیست (نک. آرمان: 1388: 39- 48). درواقع انسان‏ها با هدف یاری گرفتن از ارواح پاک و مقدس برای دسترسی به آرامش روحی خود از نذر و تقدیم پیشکش برای آن ارواح پاک بهره گرفته‏اند و می‏گیرند.

باب نذر و نذورات در جامعۀ ما هم بیشتر متأثر از اعتقادات و باورهای مذهبی رایج بوده و هست. امری پسندیده و ستودنی که در جایگاه یکی از منابع و ظرفیت جامعه در جهت فقرزدایی و کاهش شکاف فقر موجود در آن به‏ کار می‏آید. بهره‏مندی‏هایی که به سبب رواج این رسم و خیر ماندگار عاید مردم و جامعه می‏شود  همانند «وقف» منبعی درخور و قابل توجه در جهت رفع نیازهای مادی و معنوی افراد جامعه به‏ویژه نیازمندان و در نتیجه کاهش شکاف فقر و نابسامانی‏های مادی و فرهنگی ناشی از آن به‏شمار می‏آید.

نذر هم دارای کارکرد فردی و هم کارکرد اجتماعی است؛ کارکرد فردی نذر علاوه بر آرامش‏بخشی شخصی، تقویت ایمان به تأمین حس نوع‏دوستی نذر کننده در نتیجۀ اکرام هم‏نوعان می‏انجامد و کارکردهای اجتماعی نذر می‏تواند بسیار باشد از جمله ایجاد همدلی و هم‏بستگی میان اقشار متفاوت (از نظر سطح مالی)، روحیۀ مشارکت، پرکردن فواصل طبقاتی نابجا و… و بالاخرن پرکردن شکاف فقر در جامعه. برای نمونه در پژوهشی که در سال 1391، با محاسبۀ شکاف فقر غذایی ایران در فاصلۀ سال‏های 1385- 1388 و تأثیر نذورات در کاهش این شکاف انجام شده، نشان داده شده است که در سال 1385 نذورات چهارده درصد از شکاف یاد شده را پوشش داده است (نک. صادقی و دیگران، 1399: 5-32).

نتیجه اینکه نذورات هم مانند وقف در رفع نیازها و نابسامانی‏های جوامع به‏ویژه نابسامانی‏های ناشی از فقر و فاصله‏های طبقاتی نقش شایسته‏ای می‏تواند ایفا کند.

 

  • سوال پژوهش

یکی از اهداف گردآوری ضرب‏المثل‏ها که از مهم‏ترین عناصر ادب شفاهی یا عامه هستند؛ فهم یا درک عمده‏ترین موضوعات و مضامین هرکدام از آنهاست (ذوالفقاری، 1388: 11)؛ به اضافۀ اینکه امثال بازتاب دهندۀ عمق و گسترۀ اعتقادات مردم در مباحث زندگی روزمره و آداب و سنن و روابط رایج از دیرباز تا امروز است. با توجه به اینکه هم وقف و هم نذر هر دو در اعتقادات عامۀ مردم جایگاه ارزشمندی دارند و هم در برخی موارد معانی یا مضمون اَمثال با «نذر» بسیار نزدیک‏اند یا خَلط شده‏اند؛ بنابراین در این پژوهش به بیان و تحلیل هر دو پرداخته می‏شود، با این توضیحات در این پژوهش به دنبال پاسخ این سوال‏ها هستیم:

  1. نوع نگاه، عمق و گسترۀ اعتقاد عامۀ مردم به دو خیرِ ماندگارِ «وقف» و «نذر» در یکی از نمونه‏های ادب عامه؛ یعنی ضرب‏المثل‏ها چگونه است؟
  2. دیدگاه عامه به دو موضوع یاد شده، بر اساس ضرب‏المثل‏ها بیشتر تشویقی است یا تحذیری ؟
  3. چه شباهت‏های مضمونی در مَثَل‏های وقف و نذر دیده می‏شود؟

 

  1. برخی تعاریف وپیشینه
    • پیشینه:

در زمینۀ بازتاب دو خیر ماندگار «وقف» و «نذر» در امثال فارسی تحقیقی دیده نشد.

       3- 2. مثل چیست؟

از میان تعاریف متعددی که برای «مَثَل» گفته شده است با توجه به موضوع پیش رو دو تعریف زیر بیشتر به‏کار ما می‏آید: «مثل جمله‏ای است نسبتا کوتاه، اغلب آهنگین، حاوی آموزه‏ای اخلاقی یا اجتماعی که از ویژگی‏های مهم آن ایجاز است» (انوری و دیگران، 1384: 11)، همچنین «مَثَل جمله‏ای است کوتاه .. حاوی اندرزها، مضامین حکیمانه و تجربیات قومی مشتمل بر تشبیه، استعاره یا کنایه که … میان مردم شهرت و رواج یافته است و با تغییر یا بدون تغییر آن را به کار می‏برند.» (نک. ذوالفقاری، 1388: 25-26).

«دراغلب مَثَل‏ها کلیدواژه یا کلیدواژه‏های اصلی، جنبۀ استعاری دارند. در مثل «چوب را که برداری، گربه دزد حساب کار خودش رو می‏کنه» چوب و دزد دو کلیدواژۀ اصلی است که هر دو استعاره هستند و این جنبۀ استعاری امثال است که قابلیت کاربرد آنها را در موقعیت‏های گوناگون بالا می‏برد» (ذوالفقاری، 1388: 37).

همچنین زیرساخت بیشتر مثل‏ها تشبیه است برای نمونه در مثل «بادآورده را باد می‏برد» ثروت به شیئی تشبیه می‏شود که باد آن را آورده و برده است؛ بنابراین رابطۀ میان«بادآورده» و «ثروت» از نوع تشبیه است (انوری و همکاران، 1384: 12). یکی‏دیگر از مهم‏ترین ویژگی‏های امثال، ایجاز آنهاست. در زیرساخت بیشتر مثل‎ها یک پیام غیرصریح فشرده وجود دارد که هنرمندانه در قالب یک عبارت (اسمی یا فعلی) و گاه یک جمله گنجانده شده است، به‏گونه‏ای که با گفتن یک «مثل» نیازی به بیان توضیح و تفصیل بیشتر مطلب نخواهد بود. همچنین گاه زیرساخت برخی از مثل‏ها در قالب حکایات یا داستان‏هایی بیان شده است که برای فهم درست «مثل» باید با این زیرساخت‏ها (داستان‏ها) آشنا بود و در ادامه به نمونه‏هایی اشاره خواهد شد.

  • روش تحقیق:

در این پژوهش سعی شده است به روش تحلیلی– توصیفی و استخراج شواهد و تحلیل آن‏ها نوع نگاه و اعتقاد عامۀ مردم به مقولۀ وقف و نذر بررسی شود.

  1. بازتاب «وقف» و « نذر» در ضرب‏المثل‏ها

در فرهنگ و تداول عامه، بسياري مواقع، مفهوم وقف، دامنه‌ي گسترده‌تري مي‌يابد. در برخی از این نوع آثار و مکتوبات فرهنگ عامه اشارات دقيق و لطايف بسیاری را به وقف و فرهنگ وقف، همچنین نذر و مسائل اجتماعي مربوط به آن دو و تجليات ماندگار آن‏ها را مي‌توان يافت؛ برای نمونه در ضرب‏المثل‏ها که خاستگاهشان ذهن و زبان عامۀ مردم از دیرباز تا کنون بوده است.

در امثال فارسی در موارد متعدد به «وقف» و «نذر» اشاره شده است. برخی اشاره به نکات مثبت و خوب آنها و برخی نشان از سواستفاده‏های رایج یا  رواج برخی ناراستی‏ها در صرف منافغ موقوفات در جامعه دارد.

پیشتر گفته شد یکی از مهم‏ترین ویژگی‏های امثال، ایجاز آنهاست. یعنی وجود یک پیام فشرده در زیرساخت مَثَل‎ها که هنرمندانه در قالب یک عبارت (اسمی یا فعلی) و گاه یک جمله گنجانده شده است، دیگر اینکه گاه زیرساخت برخی از مَثَل‏ها یک حکایت یا داستان‏ بیان است که برای فهم درست «مثل» باید با این زیرساخت‏ها (داستان‏ها) آشنا بود؛ برای نمونه در زیرساخت مَثَل «روغن ریخته را وقف «نذر» امامزاده کردن» چنین داستانی ذکر شده است: در زمان های گذشته شخص ثروتمند خسیسی در یک آبادی زندگی می‌کرد. یک بار، تمام اهالی، با اینکه تمکن مالی چندانی نداشتند، برای ترمیم ساختمان امام‌زاده‏ای که در ده بود، پیش‌قدم شدند؛ از آنجا که قدرت مالی آنها برای تکمیل ساختمان کافی نبود، متولی امام‌زاده به سراغ مرد پول‌دار رفت و از او کمک خواست، او هم قول داد که در این امر خیر سهیم شود؛ اما در عمل هیچ‏کاری نکرد. یک روز مرد خسیس با چند تا از قاطرهایش که بارشان مشک روغن بود و برای فروششان به شهر می‏رفت، گزارش به کنار همان امام‌زاده افتاد. ناگهان یکی از قاطرها بر زمین افتاد و یکی از مشک‌های روغن پاره شد. آن مرد با زرنگی مشک را جمع کرد، ولی مقداری از روغن روی زمین ریخت، پیش خودش گفت: «این روغن حیفه اینجا بماند.» به طرف یکی از متولی‌ها رفت و با خونسردی گفت: « الاغم به زمین خورده و یکی از مشک‌های روغن پاره شده، مقداری روغن رو زمین ریخته، آنها را جمع کن و خرج امام‌زاده کن، این هم سهم من برای تعمیرامام‌زاده.» متولی نگاه کرد، دید روی خاک فقط کمی چرب است. سرش را به علامت افسوس تکان داد و گفت:«روغن ریخته را نذر امام‌زاده کرده». و از آن زمان هنگامی که شخصی چیز بسیار کم‏ارزش یا بی‏ارزشی را به دیگران پیشکش یا قول بخشیدن آن را بدهد این مثل به ‏کار می‏رود.

در زیر شواهد امثالی که از وقف و نذر به‏دست آمده، آورده شده است و با توجه به این شواهد و مقایسۀ تطبیقی آنها تحلیل و نتایج به‏دست آمده، پس از آن ذکر می‏شود3. گفتن این نکته ضروری است که شواهد مشابه با حروفی مشابه مشخص شده‏اند و اعداد فقط برای نشان دادن تعداد ضرب‏المثل‏ها به کار گرفته شده است.

1-3. وقف

الف-1. روغنِ چراغِ ريخته را نذر(وقف) امام‌زاده مي‌کند.(تهراني، عوام، دهخدا، شکورزاده، تکمله)

الف-2. روغنِ چراغِ ريخته را وقف مي‌کني؟(امثال‌موزون)

ب-3. مال مفت(وقف)است و تعلّق به دعاگو دارد.(فرهنگ‌نامه)

ب-4. مال وقف است و تعلق به دعاگو دارد.(امثال‌موزون، دهخدا، شکورزاده)

ج- 5.  مال وقف مثل آتش‌ سوزان است.(آملي)

د- 6. مال يتيم را نتوان کرد وقف عام.(شهريار،شکورزاده)

ه- 7. نکنه ننه جونت کاکل فکل تو را وقف ناودان طلا کرده؟ (تهراني)

ب- 8. وقف است و تعلق به دعا‌گو دارد.(بهمنياري)

و- 9. وقف خرس است ميوه‌ي ‌کهسار.(اثر شيرازي، تکمله)

ز- 10. هرچه فقيران راست، وقف محتاجان است.(دهخدا)

ب- 11. هرکجا قابِ پلو قيمه و کوکو دارد       مال وقف است و تعلق به دعاگو دارد.(شکورزاده)

نذر

الف-1. آش نذري رئيس با توله سگ او همراه است.(بويراحمدي)

ب- 2. امام‌زاده نذر آورنده را مي‌شناسد.(آذري)

ج- 3. اوّل سيّدي خودت را معلوم کن،بعد بيا نذر جدّت را بگير.(لري)

د-4. اي خدا باران ببار ميشم بزايد، برّه‌اش را نذر کنم يارم بيايد.(بختياري)

ه- 5. باغ‌های امام‌زاده، برگ‌های سبز، نذرم ادا بشود، بسوزانم چراغ‌ها را.(سنقری)

و- 6. تا ديروز نذر و نياز مردم را جمع مي‌کرد.(قشقايي)

ز- 7. تکّه‌ي*نذر امام را با هر شسته و ناشسته برابر مکن.(هزاره‌‌اي)

ح- 8. خدا که ميده به نذر بنده ميده، کلنگ نزده کاريز کنده ميده.(هراتي)

ط-9. خیر پدرم، نذر شکمم.(تهرانی)

ط-10. خیر شکمم، نذرِ پدرم.(کوچه)

ی- 11. دو بز داشت یکی را نذر دیگری کرد.(کردی)

ک- 12. دهانت برای … نذری باز است.(رامسری)

ل- 13. رضا شديم به يک نان و پياز، آن هم شده نذر و نياز.(لنجاني)

س-14. روباه تا در کمر گرفتار است مي‌گويد: «خدايا،صد برّه‌ي‌کبود نذرت.» تا نجات يافت مي‌گويد: «خدايا،نگفتي برّه‌ام کجا بود؟» (لري)

ع-15. روغن چراغ ریخته را نذر آقا دانا علی می‌کند.(گیلکی)

ع-16. روغن چراغ ريخته را نذر(وقف) امام‌زاده مي‌کند.(تهراني، عوام، دهخدا، شکورزاده، تکمله)

ع-17. روغن ريخته را نذر امام رضا(امامزاده،شاه‌چراغ) مي‌کند(نکن) .(کرماني، بهمنياري، شيرازي، لارستاني)

ع-18. روغن ريخته‌شده نذر حضرت عبّاس.(شوشتري،بختياري،لري)

د- 19. شاه بلوطم ثمر دهد ميشم بزايه/ برّه‌اش نذري کنم يارم بيايه.(لردگاني)

ف- 20. شتر نذر کهره مي‌کند.(جيرفتي)

س- 21. قرض مي‌کند،حظ.(نذر)مي‌کند.(آملي، بختياري)

ع-22. کاچي ريخته را نذر امام‌زاده مي‌کند.(نجف‌آبادي)

ک- 23. کدام سگي است که دور نذري جمع نشود؟(تهراني)

ص-24. کسي که با ديگران در حال جنگ است قدر ميانجيگر را نمي‌داند وگرنه پدرش را نذر ميانجيگر مي‌کند.(کردي کلهري)

ط-25. کور شمسه نذر و نياز و خيرات و مبرّات کرده،کي خورده؟ نوه‌ي‌دختري و پسري.(گيلکي)

س-26. کوه‌نشين از بالاي درخت پايين آمد، نذر خود را فراموش کرد.(گيلکي)

ع- 27. گاو پير نذر مزار.(افغاني،هزاره‌اي)

ع- 28. مرغ مرده را نذر امام‌رضا مي‌کند.(کرماني، راوري)

ق- 29. مگر خير(نذر و صدقه)مي‌پذيرم؟(بختياري)

ر- 30. نانم انبان نخواهد و آبم تُنگ.(نذري قمشه‌اي، تکمله، هبله‌رودي، مثمر)

ش-31. نذر امام‌زاده، شفايش جوجه خروس است.(تهراني)

ط- 32. نذر بيرون ولايت است.(مثمر)

ط- 33. نذر مي‌کند براي خدا، خود مي‌خورد با بچّه‌ها.(هزاره‌اي)

ط- 34. نذر مي‌کنم به‌جانِ خود‌، خودم خورم با کسانِ.(بچّگان)خود.(کوچه،افغاني)

ط- 35. نذر مي‌کنم سر تلو،خودم خورم و بچّه گلو.(زرقاني)

ط- 36. نذر مي‌کنم واسه‌ي(براي)سرم،خودم مي‌خورم با(و)پسرم.(کوچه،تهراني،حييم،سهيلي،عوام،سيرجاني،شکورزاده)

ت-37. نذر هرون*ولايت است.(هبله‌رودي)

ث- 38. نه روضه بي‌گريه مي‌شود، نه نذر بي‌نياز.(اصفهاني)

ط- 39. هم نذرِ امام‌، هم قاتقِ بچّه‌ها.(کوچه)

ط- 40. هم نذرحسين، هم شام شب بچّه‌ها.(شيرازي)

ث- 41. هيچ شوهري با سحر و جادو دوام نمي‌آورد و هيچ بچّه‌اي با نذر و صدقه زنده نمي‌ماند.(خوزستاني)

خ-42. يک گام ز کاروان چو ماندي، ماندي.(نذري قمشه‌اي، تکمله)

 

2-3. تحلیل امثال:

1-2-3. تعداد ضرب‏المثل‏های «نذر» بیشتر از امثال «وقف» است که این نکته می‏تواند به دلایل زیر باشد:

1-1-2-3. گسترۀ نذر در جامعۀ ما بیش از وقف بوده است؛ به عبارتی دیگر اقبال به نذر بیش از وقف بوده است.

2-1-2-3. وقف در میان افراد متمکن بیشتر رایج بوده است، کسانی که زمین، یا درآمدهای سرشاری داشته‏اند و این‏گونه افراد همیشه تعدادشان در جامعه زیاد نبوده است، در حالی‏که برای نذر کردن همیشه تمکن مالی نیاز نبوده است و گاه افرادی با درآمدهای اندک هم مبادرت به نذر می‏کرده‏اند و اتفاقاً نمونه‏های «س: قرض می‏کند، نذر می‏کند» موید این نکته است؛ بنابراین برای عامه امکان نذر بیش از وقف بوده است و این نکته از تعداد مثل‏های نذر برمی‏آید.

3-1-2-3. دیگر اینکه عمل نذر عام‎تر، آسان‏تر و با توجه به رواج مذهب تشیع و مناسبت‏های مذهبی متعدد آن، در جامعه فراگیرتر از وقف بوده  و هست.

2-2-3. پیش از این گفته شد که مضمون برخی از امثالی که در «وقف» و «نذر» رایج است یکی یا بسیار شبیه است. در اینجا مضمون نمونه‏های «الف» در «وقف» با مضمون نمونه‏های «ع» در «نذر» شبیه و در نکوهش وقف و نذرهایی است که ارزش مالی قابل توجهی ندارند یا اصلا بی‏ارزش‏اند. این نمونه‏ها  درواقع انتقاد به برخی موارد رایج در وقف و نذر نشان می‏دهد.

3-2-3. مضمون نمونه‏های «ب» در وقف در انتقاد از بهره‏گیری نابجا و غیرشرعی و خلاف نظر واقف از موقوفات است؛ یعنی صرف منافع موقوفات در غیر جای خود و همان‏طور که گفته شد در طول تاریخ وقف، نمونه‏های بسیاری از دست‏اندازی‏های نابجا و غیرشرعی به موقوفات وجود داشته است و بازتاب نمونه‏هایی از آن‏ها از زبان شعرای فارسی‎ به مناسبت ذکر شد.

4-2-3. مضمون نمونه‏های «ط» در نذر در نکوهش نذرهایی است که منافعش برای خود شخص است نه دیگران و منطبق با تعریف فقهی که از نذر داده شده، نیست؛ حال آنکه مواهب نذر باید برای دیگران باشد نه تنها برای خود شخص و اطرافیان نزدیکش. جالب است بدانیم که از 42 مثل موجود (تا آنجا که در این پژوهش احصا شد) در بارۀ نذر 10 تای آنها با این مضمون است.

5-4-3. و موارد دیگر:

  • مضمون مَثَل ج- 5. تصرف در مال وقف، بدون اذن نارواست.
  • مضمون برخی مثل‏ها یادآور مثل‏های دیگری است؛ برای نمونه:

مضمون مَثل د- 6 (هر مالی را نمی‏توان وقف کرد به‏ویژه که تصرف در آن مال حرام و ناروا باشد/ وقف از مال حلال و کسب خود باید باشد نه از دارایی دیگران) که نزدیک به مضمون مثل زیر است:

« خرج چو از کیسۀ مهمان بوَد / حاتم طایی شدن آسان بود»

مضمون  نمونۀ  (ج-3) در نذر یادآور این مَثَل است: اول برادریتو ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن» به معنای قبل از دعوی، ادعا را ثابت کردن / بر پایۀ ادعا و بدون سند نمی‏توان چیزی را پذیرفت و نمونۀ (ک- 12/ نذر )یادآور این مثل: هرجا آشه، کچل فرّاشه.

مضمون نمونه‏های (س- نذر) کنایه از اینکه نذرها باید براساس توانمندی نذر کننده باشد یا پس از برطرف شدن حاجت، فراموش نشوند.

مضمون (ح-8): در بیان این‏که خداوند در هرکاری از جمله در نذر به نیت خالص بنده توجه می‏کند نه به عملی که قرار است انجام دهد/ پذیرش نذر از سوی خداوند لازمه‏اش داشتن نیت صادقه است.

نمونه «ر» در نذر: گویا به مضمون اظهار بی‏نیازی از نذورات دیگران است.

مضمون نمونۀ (ز- 7 ) نشان می‏دهد که غذای نذری در نظر مردم احترام و جایگاه خاصی داشته است.

و غیره.

  1. نتیجه:

الف. وقف و نذر در طول تاریخ دارای جایگاهی ارزشمند بوده و هست و متعلق به زمان و مکان  یا دینی خاص نبوده و نیست.

ب. در بسیاری موارد مضمون امثال وقف و نذر شباهت نزدیکی به یکدیگر دارند که می‏تواند نشان از جایگاه تقریبا برابر آنها در نظر عامۀ مردم هم از نظر مقدس بودن و هم نتایج عملی مترتب بر وقف و نذر از نظر کارکردهای اجتماعی برای نمونه در برطرف کردن نیاز‏های مالی(خوردن و پوشیدن) افراد کم‏بضاعت در جامعه ، یا تقویت برخی بنیادهای فرهنگی و اجتماعی خودجوش مردمی و غیر دولتی در جهت رفع نیازهای فرهنگی و مادی جامعه که هردو از مقولۀ خیرماندگار و رایج و قابل احترام در جامعۀ ما بوده و هستند.  به همین دلیل  به نظر می‏رسد عامه مردم وقف و نذر را گاه یک عمل می‏دانسته‏اند و تفاوتی در آن از نظر نتیجه و منافع کاربردی نمی‏دیده‏اند.

ج. انعکاس این دو خیر ماندگار در بخشی از ادب عامه نشان می‏دهد که رویکرد به آنها تنها در انحصار خواص جامعه (متمکنین) نبوده؛ بلکه با اقبال عامه نیز همراه بوده و هست.

ج. بخشی از ضرب‏المثل‏ها رویکردی انتقادی به وقف و نذر دارند که سوءاستفاده‏های نابجای همیشگی فرصت‏طلبان به ظاهر وجیه از این دو امر خیر را در طول تاریخ نشان می‏دهد.

د. بهره‏وری‏های به‏جا و مشروع از این دو به ویژه وقف با توجه به مضمون برخی از امثال یادشده انکارناشدنی است.

 

پانوشت:

  1. پُربی‏راه نیست اگر گفته شود مفهوم بیت زیر از سعدی جلوه‏گر انگیزه و اخلاص واقفان در امرنیکوی وقف می‏تواند باشد: تو نیکویی ‏کن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز (سعدی، مثنویات).
  2. همچنین حکایتی که در اسرارالتوحید آمده است، برخی از این‏گونه تصرفات نابجا در موقوفات را نشان می‏دهد: آورده‌اند که در آن وقت که شيخ ما، قدس الله روحه العزيز، به نيشابور بود، استاد امام بلقاسم قشيري را، قدس الله روحه العزيز، پيغام داد که «مي‌شنويم که در اوقاف تصرف مي‌کني، مي‌بايد که نيز تصرف نکني.» استاد امام جواب باز فرستاد که «اوقاف در دست ماست، در دل ما نيست» شيخ ما جواب باز فرستاد که «ما را مي‌بايد که دست شما چون دل شما باشد!».
  3. این فهرست با راهنمایی جناب آقای دکتر حسن ذوالفقاری و با کمک از کتاب ایشان فرهنگ بزرگ ضرب‏المثل‏های فارسی، استخراج شده است.

 

منابع:

انوري، حسن (1382). فرهنگ بزرگ سخن. ج 7. چ دوم،. تهران: سخن.

انوری، حسن و دیگران (1384). فرهنگ امثال سخن. 2 جلد. تهران: سخن.

حافظ شیرازی، شمس‏الدین محمد (1312) دیوان حافظ. تهران: زوار.

دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران: مؤسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، بي‌تا.

ذوالفقاری، حسن (1388). فرهنگ بزرگ ضرب‏المثل‏های فارسی. 2 جلد. تهران: معین.

سعدی شیرازی، شیخ مصلح‏الدین (1368). گلستان سعدی، به تصحیح غلامحسین یوسفی. تهران: خوارزمی.

شيخ طوسي، محمد بن حسن (بی‏تا). المبسوط: في الفقه الاماميه، ج ۳ ،چاپ محمد باقر البهبودي، ايران: المكتبه المرتضويه.

شیشه‏گر، آرمان (1388). «جایگاه نذورات و پیشکش قربانی». مطالعات باستان‏شناسی. دورۀ اول. ش2.. صص39-48.

صادقی، حسین، حسین فتحی و علی شفیعی (1391). «جایگاه نذورات در فقرزدایی جامعۀ اسلامی: مطالعۀ موردی ایران از 1385- 1388». اقتصاد اسلامی. ش 45. صص5-32).

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *